احقاق حق جنسي

خود آگاهي يا ناخودآگاهي زنان نسبت به اين مسئله که آنان دراحقاق جنسي و در نتيجه در عملکرد جنسي خود در به دست آوردن ارگاسمي کامل ناتوانند موجب تضعيف تعامل جنسي و عاطفي زوجين ،سست شدن مفاهيم ارزشهاي خانواده، تمايل به برقراري رابطه جنسي غيراززناشوئي ،  رويدادن طلاق ،  بروز ازدواج هاي مجدد ، ايجاد تنش و بحران درجو خانواده و پيدايش مشکلات رواني يا روان تني درفرزندان و زوجين مي گردد .ادامه ي اين احساس در زنان باعث بروز عزت نفس پائين وخود تحقيري و درنتيجه همانندسازي فرزندان دختر با الگوي تابع مادران خو د مي گردد .

تغيير باورهاي کليشه اي جامعه درمورد تمايل و هويت واحقاق حق جنسي زنان که خواسته اي الهي ،  انساني ومشروع است ، مستلزم تغيير چنين باورهاي کليشه اي جوامع در مورد تمايل و احقاق حق جنسي صحيح زنان  است . لذا احقاق حق جنسي ضعيف زنان مي تواند ساختار خانواده را به عنوان خواستگاه و رشد ساير افراد جامعه مورد تهديد جدي قراردهد. ديدگاه بنيادگرا ،  معتقد است که زنان به شيوه ي ويژه اي صحبت مي کنند، زيرا آنان زن هستند . نوع بيان و گفتمان زنان فاقد احقاق حق جنسي ودر جهت ياري وافزايش صميميت است .

 فقير پو معتقدند که، نحوه ي تکلم قلمرو بنياديني است که جنسيت را درزمينه ي فرايندهاي اجتماعي ، تاريخي شکل مي دهد . دي بوآ  بيان مي دارد  که کسي زن زاده نمي شود، بلکه به تدريج يک زن مي شود.اما واقعاً درک اين مسئله چندان هم ساده نيست.  ميزان احقاق جنسي زنان به ميزان درک و مفهومي صحيح و تعريف نشده ولي دروني شده اي از شور جنسي آنان وابسته است ، معهذا ، تا زماني که جامعه به تحميل مفهومي تحريف شده از شور جنسي زنان بپردازد ، زنان در احقاق جنسي صحيحي از خود ناتوان خواهند ماند .

مورکوف وهمکاران نيز ، احقاق حق جنسي را بر يک مفهومي کلي از احقاق بر پايه حقوق انسانها در خود مختاري مفهوم سازي کرده اند ، افراد بر بدن و شور جسمي خود داراي حق هستند و هرگز تحت اجبارهاي اجتماعي به خود و ديگري اجازه نمي دهند تا به لحاظ جنسي بدن انها يا ديگري لمس شود به استثناي دست دادن درموقعيت هاي اجتماعي.همچنين تراويس و وايت در پژوهشهاي خود روشن کرده اند که زنان با رد فعاليت هاي جنسي ناخواسته ، حفظ خود از بارداري ناخواسته و يا بيماريهاي جنسي مسري به نوعي احقاق حق جنسي را مدنظر دارند .

گنيزبرگ و همکاران ، دريافتند که آموزش احقاق حق جنسي به زنان به دليل افزايش درخواستهاي جنسي آنان ، مردان را به ناتوان جنسي مبدل مي سازد . در مقابل ، مطالعات سرکين و موسهر، نشان مي دهد که مردان از خيال  پردازي به اين که زنان آغازگر رابطه جنسي باشند در مقايسه با مرداني که از نقشهاي سنتي مردانگي تبعيت مي کنند ، لذت بيشتري مي برند .اکثر مطالعات مقايسه اي از اين دست روشن ساخته اند که فعاليت مثبت زنان در زمينه روابط جنسي و زناشويي به معناي واقعي کلمه بر تثبيت روابط زناشوئي و خانوادگي تأکيد مي کنند ، که به ميزان زياد به مسائلي همچون رضايتمندي از رابطه زناشوئي وابسته است.

آيت و هالبرت ، در مطالعه اي ديگر به بررسي رابطه بين تمايل جنسي زنان و فراواني فعاليتهاي جنسي آنان پرداختند . زناني که در رابطه ي جنسي از لحاظ فيزيکي مورد سوء استفاده قرار مي گرفتند ، اگر چه به شدت در صدد بودند تا از هر گونه فعاليت جنسي بپرهيزند ، ليکن در مقايسه با زناني که فيزيک آنها در رابطه ي جنسي از سوي همسرانشان مورد سوء استفاده قرار نمي گرفتند  فراواني بالايي را در برقراري رابطه ي جنسي و فعاليتهاي جنسي گزارش کردند . بدين ترتيب ، به اعتقاد اين محققان سلطه و کنترل فعال مردان در تعيين رابطه ي بين تمايل جنسي و فراواني فعاليتهاي جنسي زنان عاملي موثر است. تمايل جنسي پايين يا تمايل جنسي بازداري شده ، 63 درصد از سوء عملکردهاي جنسي را تشکيل مي دهد که از اين ميزان 70 درصد آن در زنان تشخيص داده شده است.

گاتمن ، معتقدند که تمايل جنسي در مردان فرآيندي مداوم و تغيير ناپذير است ، در حاليکه زنان تمايل جنسي خود را در نوسان زياد و به صورت ادواري تجربه مي کنند . اگر چه تحقيقات نشان داده است که عوامل ارتباطي و تعاملي بر عملکرد يا به عبارتي بهتر بر تمايل جنسي زنان تأثير گذار است ، وليکن تحقيقات ديگري نيز نشان داده است که تمايل جنسي پايين زنان تا حدودي با اُرگاسم متقاطع و ادواري آنها وابسته است .

کينزي و ديگران  نشان دادند که از هر 10 زني که در 100 تجربه جماع قرار مي گيرند ، تنها 40 درصد از آنها به اُرگاسم مي رسند . تحقيقات جديدتر نيز بين 80-40 درصد تجربه اُرگاسم را در زنان گزارش نموده اند .

تمايل جنسي پايين زنان مي تواند به دلايل ذيل باشد :

  1. تمايل جنسي پايين در معيارهاي تشخيصي همچون DSM-III-R
  2. وابستگي به الکل يا مواد مخدر يا وجود ناتواني ذهني
  3. استفاده از داروهاي جديدي که بر تمايل جنسي تأثير گذارند
  4. روان تکانش جنسي يا سوء استفاده جنسي
  5. رابطه ي جنسي دردناک يا وجود يک بيماري فيزيکي که منجر به فقدان تمايل جنسي گردد .

هالبرت با مطالعه آزمايشي بر 55 زن متأهل 38-28 ساله که داراي تمايل جنسي پايين بودند ، از دو شيوه درماني استاندارد ( ازدواج درماني و سکس درماني ) و آموزش ثبات اُرگاسم استفاده نمود . محقق با استفاده از انتخاب تصادفي ، 29 نفر را تحت درمان استاندارد و 26 نفر را تحت درمان استاندارد به همراه آموزش ثبات اُرگاسم قرار داد . پس از انتخاب تصادفي ، 16 نفر از شوهران از درمان کنار رفتند و بدين ترتيب ، گروه درمان استاندارد با 28 نفر و گروه درمان با شيوه استاندارد به همراه آموزش ثبات اُرگاسم با 11 نفر زن به کار خود ادامه داد .

در نتيجه ، تحليل تفاوت معناداري را از پيش آزمون به پس آزمون در دو گروه گزارش نکرد . در هر دو گروه ، زنان شاهد تحريک و تمايل و احقاق جنسي بيشتري بودند ، در حالي که در رضايت و احقاق جنسي آنها تفاوت معناداري پديد نيامد . پس از گذشت 3 ماه ، زناني که تحت درمان هر دو شيوه بودند در مقايسه با گروه ديگر تحريک ، تمايل و احقاق جنسي بيشتري گزارش کردند . پس از گذشت 6 ماه ، زناني که از شيوه آموزش ثبات اُرگاسم نيز در کنار درمان استاندارد بهره بردند در مقايسه با گروه ديگر ، شاهد افزايش  قابل ملاحظه اي در تحريک ، تمايل ، احقاق و رضايت جنسي خود بودند ، بدين ترتيب ، فرضيات هالبرت در استفاده موثر از شيوه آموزش ثبات اُرگاسم بر تمايل جنسي پايين زنان مورد تأييد قرار گرفت .

بر پايه تحقيق نلسون و مقايسه زنان با توانايي اُرگاسم بالا و پايين ، زنان يا اُرگاسم بالا در بيان نيازها و تمايلات جنسي به همسر خود توانا هستند . اين زنان قادرند تا رابطه ي جنسي به همسر خود توانا هستند . اين زنان قادرند تا رابطه ي جنسي را آغاز نمايند و فعاليتهاي جنسي را در کسب آنچه که مي خواهند ، هدايت نمايند . در حاليکه زنان با اُرگاسم پايين نه تنها از چنين توانايي هايي برخوردار نمي باشند ، که بيشتر بر ارضاء جنسي زوج خود تأکيد مي ورزند . بنابراين بخشي از مشکل اُرگاسم زنان ، به دليل احقاق جنسي پايين آنان در بيان تمايلات جنسي است.

اوليري ، معتقدند که تمايل جنسي پايين به دليل نقص يا فقدان تمايل جنسي است که منجر به تنش يا مشکلات بين شخصي براي فرد مي گردد . اين اختلال به دليل عوامل بيولوژيکي يا رواني متعددي چون اختلال هورموني ، تأثيرات جانبي دارو ، اضطراب ، افسردگي و مشکلات ارتباطي است .

کاتز و جاردين با بررسي رابطه بين نگراني ، تنفر جنسي و تمايل جنسي پايين در بين 138 دانشجوي دوره ليسانس ( 56 درصد زن و 44 درصد مرد ) يا دامنه سني 22-19 سال علي رغم پيش بيني خود به اين نتيجه دست يافتند که نگراني بيش از آنکه با تنفر جنسي در ارتباط باشد ، با تمايل جنسي پايين مرتبط است . اگر چه تمايل جنسي پايين به جاي اضطراب درباره ي فعاليت جنسي با عدم رغبت به فعاليت جنسي تعريف شده است . از نتايج ديگر تحقيق ، وجود تمايل جنسي قوي تر در مردان در مقايسه با زنان بود . اين يافته خود با کليشه هاي نقش جنسي مردان که به لحاظ جنسي متهاجم تر هستند ، هماهنگ مي باشد .

نيکولز  و وايت  معتقدند که زنان در روابط نزديک خود بر صميمت و نزديکي ارج بيشتري مي گذارند ، در حالي که تأکيد مرد سنتي در برقراري روابط بر خودمختاري است . تحقيق اخير هالبرت و همکاران  نيز در تأييد بيان فوق نشان مي دهد که حفظ و برقراري ارتباط نزديک و صميمي مي تواند در پيش بيني رضايت جنسي موثر باشد .

منبع

بشار، عهديه (1390)، رابطه بين احقاق حق جنسي با رضايتمندي زناشويي و پرخاشگري، پايان نامه درجه کارشناسي ارشد ،روانشناسي عمومي، دانشگاه آزاد اسلامي

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0