خودمختاری و انگیزش
فواید شیوة با انگیزه کردن حامی خودمختاری
شیوهای که آموزگاران، والدین، مربیان، درمانگران، دکترها، و کارفرمایان برای باانگیزه کردن مورد استفاده قرار میدهند، برای رشد، مشغولیت، یادگیری با کیفیتعالی، عملکرد مطلوب، و سلامتی دانشآموزان، کودکان، ورزشکاران، درمانجویان، بیماران، و کارمندانی که آنها سعی دارند باانگیزه کنند، اشارات مهمی دارد. فهرست زیر، نتایج مثبتی را نشان میدهد که افراد وقتی دیگران به جای کنترل کردن رفتارشان از خودمختاری آنها حمایت میکنند، تجربه مینمایند. با اینکه این نتایج متفاوت هستند، ولی دلیل اینکه چرا آنها مثبت هستند این است که براگیزندههای حامی خودمختاری، نیاز افراد را به خودمختاری ارضا میکنند، در حالی که برانگیزندههای کنترلکننده، این نیاز را نادیده میگیرند و ناکام میسازند.
نتایج مثبتی که در پاسخ به حمایت کردن از خودمختاری عاید فرد میشود به این علت است که حمایت از خودمختاری و روابط حامی خودمختاری در کل، خوراک روانشناختی برای افراد تأمین میکند که برای ارضا کردن نیازهای روانشناختیشان به آن محتاجاند. این تجربیات ارضای نیازهای روانشناختی، استعدادهای فطری انسان را برای رشد کردن نیرومند میسازند به طوری که به رشد روانشناختی، انگیزشدرونی، یادگیری معنادار، و رشد اجتماعی کمک میکنند .
خودمختاری و انگیزش درونی
به بیان دسی و ریان در سال1971، آزمایشهای اولیه نشان میدهد که پاداشهای پولی انگیزش درونی افراد را تضعیف میکند، یعنی به سطح رفتار قبل از پاداش که زیر خط پایه بود، منجر میشود. این آزمایشها از این دیدگاه حمایت میکند که درک درست انگیزه انسان، نیاز به فرایندهای انگیزشی دیگری دارد که تنها سازش پذیری احتمالی بین تقویت و این نوع انگیزه را بیشتر برجسته و تقویت میکند.
دربحث درباره معنای روانشناختی انگیزش درونی و تضعیف آن توسط پاداشهای بیرونی، دسی و ریان در سال 1975، پیشنهاد میکند که رفتارهای با انگیزه شده به صورت درونی شده نمونه اولیه فعالیتهای خودتعیینگری هستند: آنها فعالیتهای هستند که افراد به طور طبیعی و خود به خود زمانی که در دنبال کردن علایق درونیشان احساس میکند انجام میدهند. چنین فعالیتهای آنچه را که دی چارمز در سال 1968،یعنی بسط دهنده مفهوم معرفی شده هیدر در سال 1958، به درک منبع علیت (I-PLOC) عنوان می کند را دربردارد. در مطالعات انجام شده توسط دسی و دیگران، پیشنهاد شده، زمانی که پاداشهای بیرونی برای انجام یک فعالیت ذاتاً جالب ارائه میشود، افراد احساس میکنند، توسط پاداش کنترل شدهاند، که موجب تغییر منبع علیت برای رفتار،از درونی به بیرونی میشود. در واقع، اخیراً متاآنالیزی از یکصد وبیست وپنج مطالعه ی سه دهه تائید کرد که نه تنها پاداشهای پول، بلکه پاداشهای مشروط ملموس به طور قابل توجهی انگیزش درونی را تضعیف میکند.
مطالعه تکمیلی حمایتکننده این دیدگاه که خودمختاری برای انگیزش درونی ضروری است، نشان داد که رویدادهای دیگری مثل تهدیدات، نظارت، ضرب العجل غالباً به تضعیف انگیزش درونی منتهی میشود. احتمالاً به این دلیل که اغلب تغییر به درک منبع علیت بیرونی(EPLOC) را موجب میشود. در مقابل فراهم کردن فرصت انتخاب و اذعان به تجربه درونی افراد درک منبع علیت درونی تر، انگیزه درونی پیشرفته و تقویت اعتماد افراد به عملکردشان را موجب میشود.
اگرچه عقیده تغییر در منبع درک علیت(PLOC)به طور توصیفی در رابطه با تغییرات در انگیزش درونی و عملکرد موثرسودمند بود، هنوز سوال عمیقتری از اینکه چرا PLOC چنین توجهی برانگیزش و رفتار دارد، وجود دارد. دسی و ریان در سال 1980PLOC را با احساس خودمختاری افراد وابسته میدانند، نشان دادند که رویدادهای زمینهای برانگیزش درونی و کیفیت عملکرد اثر گذار است. به این دلیل که آنها برحدی موثر هستند که افراد، خودمختاری را در حالی که درفعالیت درگیر هستند تجربه میکنند. راهبرهای انگیزشی از جمله پاداشها و تهدیدها، خودمختاری را تضعیف میکند. بنابراین به نتایج غیربهینهای مثل کاهش انگیزش درونی، کاهش فعالیت و حل مسئله تضعیفتر منجر میشود. در مقابل فراهم کردن فرصت انتخاب و اذعان به احساسات می تواند می تواند حس خودشروعی ؛ اصل و منشاء بودن را ارتقا می دهد. بنابراین ارضای نیاز خودمختاری را فراهم ومنجر به نتایج مثبتتری می شود.
در برخی مطالعات انگیزشی اخیر، نقش واسطهای خودمختاری ادراک شده را نشان میدهند. برای مثال آزمایش ریو و دسی در سال 1996، تاثیر رقابت را در زمینهای کنترلشده و کنترل نشده روی انگیزه درونی شرکتکنندگان برای عمل پازل، مورد بررسی قرار دادند و تحقیقات نشان داد که نه تنها افراد تحتتاثیر فشار برای برنده شدن، از طریق ایجاد رقابت درون بافت کنترل نشده به انگیزش درونی کمتری نسبت به رقابت درونی بافت کنترل شده منتهی میشود. مطالعات میدانی در مدارس و سازمان کاری ، آزمایشهای آزمایشگاهی را با نشان دادن در دنیای واقعی که نشان دهندهی حمایت خودمختاری، یعنی مربوط به کنترل است، تکمیل کردند، که به نتایج مثبتتری شامل انگیزش درونی بیشتر، افزایش رضایت و افزایش بهزیستی مربوط بود .
نوع انگیزش در خودمختاری
طبق نظریه خودمختاری، سه نوع انگیزش وجود دارد:بیانگیزشی،انگیزشبیرونی،وانگیزش درونی. این انواع انگیزش را میتوان در یک پیوستار خودمختاری یا درک منبع علیت، مرتب کرد. در سمت راست، بیانگیزشی قرار دارد، در حالتی که در آن، فرد نه انگیزش درونی دارد نه بیرونی مثل: دانشآموز ترکتحصیل کرده، ورزشکار سرخورده، یا همسر بیتفاوت . چهار نوع انگیزش بیرونی قرار دارند که میتوان آنها را براساس درجه خودمختاری از یکدیگر متمایز کرد: تنظیم بیرونی: اصلاً خودمختار نیست،تنظیم درون فکنی شده: تا اندازه ای خودمختار است،تنظیم خودپذیر: عمدتاً خودمختار است، وتنظیم آمیخته: کاملاً خودمختار است. انگیزش بیرونی بیانگر حمایت کامل فرد از خودمختاری است و به تمام مواردی که نیازهای روانشناختی فرد، انگیزشی را برای عمل کردن بوجود میآورند، مربوط میشود. مشخص کردن انواع انگیزش به این دلیل اهمیت دارد که مقدار خودمختاری در هر حالت انگیزشی، برآنچه افراد فکر میکنند، احساس میکنند، و انجام میدهند تأثیر بسزایی دارد. توجه کنید که این چهار نوع انگیزش بیرونی از این نظر که فرد آنها را تا چه اندازهای آنها را به صورت خودمختار تجربه میکند، تفاوت زیادی دارند.
افراد عمدتاً به خاطر اطاعت و به این علت که مجبور هستند یعنی، کنترل شدهاند، به تنظیم بیرونی و درونیفکنی شده تن در میدهند، اما افرادی که به تنظیم خودپذیر و آمیخته میپردازند، این کار را دوست دارند و آن را ترجیح میدهند یعنی آنها به صورت خودمختار عمل میکنند. برای مثال: پژوهشگران از کودکان دبستانی پرسیدند چه چیزی رفتارهای تحصیلی آنها را با انگیزه کردمثلاً: چرا تکلیف مدریه خود را انجام میدهی؟وچرا سعی میکنی در مدرسه خوب درس بخوانی؟و بعداً هیجان،تلاش، وعملکرد مرتبط با مدرسه آنها را ارزیابی کردند. دلایل این دانشآموزان، مقدار متفاوت خودمختاری را منعکس کرد که از بسیارکم: چون این یک قانون است؛ من مجبور به اجرای آن هستم، تا خودمختاری کم زیرا اگر این کار را انجام ندهم احساس گناه میکنم، تا خودمختاری زیاد، زیرا برایم اهمیت دارد تا خودمختاری کامل: زیرا این کار برایم تفریح است، از این کار لذت میبرم گسترش داشتند. هرچه انگیزش دانشآموزان خودمختارتر بود، تلاش بیشتری به خرج میدادند و پیشرفت بیشتری میکردند. دانشآموزانی که خودمختاری کمی داشتند، کمترین تلاش را به خرج دادند و پیشرفت ناچیزی داشتند. بنابراین، برخی از انواع انگیزش بیرونی مثل: تنظیم خودپذیر، از انواع دیگر انگیزش بیرونی مثل: تنظیم بیرونی، حالت انگیزشی ثمربخشتری بوجود میآورند.
این یافتهها، اهمیت متمایز کردن انواع انگیزش بیرونی را نشان میدهند، و علاوه بر انگیزش دانش آموزان در رابطه با مدرسه، به تلاشهایی که افراد در برنامه درمان الکلیسم،برنامه کاهشوزن ،رابطهبرقرارکرد. پایبندیبهورزش ، فعالت سیاسی و فعالیت مذهبی به خرج میدهند نیز تعمیم مییابد. در هر یک از این موارد، نوع انگیزش اهمیت داشت، و هر چه فرد خودمختارتر بود، نتایج بهتری را به دست میآورد.
انواع انگیزش بیرونی
با اینکه انگیزشدرونی نوع مهمی از انگیزش است، بیشتر کارهای که در طول روز انجام میدهیم، از لحاظ درونی برانگیزنده نیستند. در عوض، مسئولیت شخصی، مقتضیات اجتماعی، و درخواست دیگران، بیشتر کارهایی را که انجام میدهیم هدایت میکنند،در واقع، همه نوع انگیزشبیرونی، با رفتارهای که از ما مطالبه میکنند، وابستگی بیرونی دارند. در عمل، این وابستگی بیرونی، انگیزش بیرونیای را برای انجام دادن یک کار به وجود میآورد که خِود آن کار به تنهایی نمیتواند آن را انجام کند. مثلاً در مورداین کار را بکن تا آن چیز را به دستآوری، این کار فعالیت کسل کنندهای است و آن چیز وابستگی بیرونی است. با استفاده از مثال بازیافت، نوع وابستگیهایی که این چهار نوع انگیزشبیرونی را تقویت میکنند .
تنظیم بیرونی نمونة انگیزش بیرونی غیرخودمختار است. رفتارهای که به صورت بیرونی تنظیم شدهاند، برای بدست آوردن پاداش یا برآورد ساختن خواستههای بیرونی، انجام می شوند. وجود برانگیزندههای بیرونی مثل : پاداش، تهدیدها برای کسی که از بیرون تنظیم شده است، افزایش یا کاهش انگیزش را تنظیم میکند. کسی که از بیرون تنظیم میشود، معمولاً تا وقتی که یک مشوق بیرونی وجود نداشته باشد، به سختی کاری را انجام میدهد. برای مثال، یک دانشجو، فقط زمانی که قرار است بدهد، مطالعه را آغاز میکند، یا زمانی که موعد مقرر نزدیک میشود، نوشتن کار عملی ترم را شروع میکند. این دانشجو، بدون امتحان یا موعد مقرر، برای مطالعه کردن یا نوشتن، انگیزش لازم را ندارد. در رابطه با تنظیم بیرونی، فرد تمایل ارادی برای انجام دادن یک کار؛ مطالعه کردن، نوشتن را به خاطر خود آن کار، درونی نکرده است. او بدون درونی کردن، صرفاً منتظر مشوقها و فشارهایی در محیط میماند تا دلیلی برای عمل کردن فراهم کنند. افرادی که از طریق تنظیم بیرونی باانگیزه میشوند، در مقایسه با سه نوع دیگر انگیزش بیرونی، عملکرد و نتایج ضعیفی دارند.
تنظیمدرونفکنیشده
تنظیم درونفکنی شده، درونی کردن، اما نه واقعاً پذیرفتن درخواستهای دیگران برای فکر کردن، احساس کردن، یا رفتار کردن به شیوة خاص است. تنظیم درون فکنی شده اصولاً باانگیزه شدن به خاطر احساس گناه و استبداد بایدهاست. در واقع، فرد به عنوان نمایندة محیط بیرونی عمل میکند، خودش را برای انجام دادن رفتارهای که دیگران خوب میدانند تقویت میکند, احساس غرور میکند و برای انجام دادن رفتاری که دیگران بد میدانند، تنبیه میکند, احساس شرمندگی یا احساس گناه میکند. بنابراین، درونی سازی تا اندازه ای صورت گرفته است، اما این درونیسازی به جای اینکه به صورت واقعی و اختیاری در خود(self) ادغام شود، با اکراه روی داده است. علامت آشکار اینکه درونیکردن فقط اندازهای روی داده ، این است که فرد هنگام انجام دادن رفتار درونفکنی شده، احساس تنش و فشار میکند مثلاً : من باید فقط همین امشب مطالعه کنم! کسی که تنظیم را درونفکنی کرده، توصیههای دیگران, یا جامعه را طوری درون سرش فرو کرده که نظر درونفکنی شده، نه خود(self)، انگیزش عملکردن را به وجود میآورد. توجه داشته باشید که تنظیم درون فکنی شده، تغییر ساختارهای درونی را شامل نمیشود، زیرا رفتار به جای اینکه با وابستگیهای بیرونی آشکار تنظیم شود، با بازنماییهای درونی شدة آن وابستگیها تنظیم شده است .
تنظیم خودپذیر
تنظیم خودپذیر بیانگر انگیزش بیرونی عمدتاً درونی شده و خودمختار است. کسی که به شیوة خودپذیر تنظیم شده، به صورت اختیاری، مزایا و فایدة عقیده یارفتاری را قبول می کند زیرا به نظر وی، این شیوة تفکر یا رفتار کردن، بااهمیت و مفید است. بنابراین، اگر دانش آموزی باور داشته باشد که تکلیف اضافی در ریاضی اهمیت دارد مثلاً: برای شغلی در علوم مفید است، یا اگر ورزشکاری به این باور برسد که تمرین اضافی ضربه پشت دستی ,بک هند مهم است، انگیزش مطالعه کردن یا تمرین کردن بیرونی هستند ولی آزادانه انتخاب شدهاند. کار اضافی در ریاضی یا تنیس به این دلیل بیرونی است که این رفتارها وسیلهای برای هدفهای دیگر هستند, شغلی در مقام دانشمند، مربی تنیس ، اما آزادانه انتخاب شدهاند زیرا که برای زندگی فرد، مفید و با ارزش انگاشته شدهاند. ورزش و همکاری، دو نمونه دیگر از تنظیم درونفکنی شده هستند. افراد زیادی از صمیم دل ورزش میکنند و آزادانه با دیگران همکاری می کنند نه به خاطر اینکه از ورزشکردن و همکاریکردن لذت میبرند، یلکه به این علت که به نظر آنها این رفتارها برای خودشان و روابطشان با دیگران ارزش دارند. چون این شیوههای تفکر و رفتار کردن با ارزش و مهم انگاشته میشوند، افراد آنها را درونی و همانندسازی میکنند؛ با درونی کردن این شیوههای تفکر و رفتار کردن، آنها خودمختار میشوند.
تنظیم آمیخته
تنظیم آمیخته، خودمختارترین نوع انگیزش بیرونی است. در حالی که درونی کردن، فرایند جذب کردن ارزش یا شیوة رفتار کردن است، درآمیختن، فرایندی است که افراد از طریق آنها، ارزشها و رفتارهای همانندسازی شدة خویش را در خود(self) کاملاً دگرگون میکنند. این نوع تنظیم، در این حال که نوعی انگیزش است، فرایند رشد نیز هست، زیرا خودآزمایی لازم را برای هماهنگ کردن روشهای جدید فکرکردن، احساس کردن، و رفتار کردن با روشهای پیشین فکر کردن، احساس کردن، و رفتارکردن فرد دربر دارد. هرچه فرد شیوههای فکرکردن و رفتارکردن درونیشده را بیشتر در سیستم خود گستردهتر ادغام کند، اعمال از بیرون برانگیزه شدة او بیشتر خودمختار میشوند.چون تنظیم آمیخته، خودمختارترین نوع انگیزش بیرونی است، با پیامدهای بسیار مثبت، مانند رشد اجتماعی و سلامت روانشناختی ارتباط دارد. نتیجهگیری کلی از تحقیقات انجام شده دربارة پیوستار انگیزش نظریه خودمختاری این است که هرچه انگیزش بیرونی فرد خودمختارتر باشد، او پیشرفت تحصیلی و سلامت روانی بیشتری خواهد داشت .
منبع
سلگی لرستانی،مختار(1393)، هنجاریابی و بررسی ویژگی های روان سنجی پرسشنامه رشد خودمختاری، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید