خودتنظیمی درنوجوانان
خودتنظیمی به فرایند چندگانه اشاره دارد که افراد برای کنترل رفتار،حالتها وفرایندهای شناختی خود استفاده میکنند .
کارور و شییر ، معتقدند که خودتنظیمی اثربخش نیاز به چندین توانمندی دارند:
نخست، به اهداف روشن و مشخص برای دنبال کردن نیاز دارد؛
دوم، نیاز به مقادیر کافی از خودنظارتی دارد که شخص بتواند اختلاف بین رفتار و اهدافش را مشخص کند؛
سوم، نیاز به انگیزه یا قدرت کافی برای تغییر رفتار دارد و سرانجام، آن نیاز به مکانیسمهای اثربخش برای تغییر رفتار دارد. بررسیها نشان میدهند خودتنظیمی در تابآوری نقش دارد. بوکنر و همکاران ، نشان دادند که خودتنظیمی سازهای است که باعث تفاوت کودکان تابآور از غیرتابآور میشود.
نومن، وانلیر، گراتز و کوت ، با بررسی 870 نوجوان 11 تا 17 ساله دریافتند که مشکلات در تنظیم هیجانی با افزایش اضطراب و افسردگی همراه است. سیلک، استینبرگ و موریس ، در بررسی نوجوانان دریافتند که استفاده از راهبردهای خودتنظیمی هیجانی منفی رابطه مستقیم با نشانههای افسردگی و مشکلات رفتاری دارد. همچنین، دختران نمرات بیشتری در راهبردهای خودتنظیمی هیجانی منفی از پسران داشتند. بوکنر، مزاکاپا و بیردسلی ، با بررسی 155 فرد 8 تا 17 ساله دریافتند که خودتنظیمی در رابطه بین تجربه رخدادهای آسیبزا و مشکلات دروننمود نقش میانجی دارد. در بررسی دیگریکه همین نویسندگان انجام دادند آشکار شده است ،خودتنظیمی رابطه منفی با اضطراب و افسردگی نوجوانان دارد . کیم و سیکتی ، در بررسی خود دریافتند که خودتنظیمی هیجانی در رابطه بین آزاردیدگی و نشانههای مشکلات روانشناختی بعدی نقش میانجی دارد. موقن و سیکتی ، در بررسی کودکان آزاردیده دریافتند که خودتنظیمی هیجانی بر نشانههای اضطراب و افسردگی در این کودکان اثر میگذارد.
نومن و همکاران ، نشان دادند که مشکلات نوجوانان در تنظیم هیجانی رابطه مثبت با بزهکاری و پرخاشگری در آنها دارد. بوکنر و همکاران ، در بررسی خود نشان دادند که خودتنظیمی در رابطه بین تجربه رخدادهای آسیبزا و مشکلات بروننمود نقش میانجی دارد. در بررسی دیگری که همین نویسندگان انجام دادند آشکار شده است که خودتنظیمی رابطه منفی با مشکلات بروننمود نوجوانان دارد . ترنتاکوستا و شاو ، در بررسی کودکان 8 تا 11 ساله دریافتند که خودتنظیمی رابطه منفی با مشکلات رفتاری دارد. سیلک و همکاران ،در بررسی نوجوانان دریافتند که استفاده از راهبردهای خودتنظیمی هیجانی منفی رابطه مستقیم با مشکلات رفتاری دارد.
ماستن و کوآتورث ، عنوان کردند که کودکان باهوشتر بهتر قادرند خود را با موقعیتهای دشوار سازگار سازند زیرا از مهارتهای خودتنظیمی بهتری برخوردارند. با این حال، نتایج بررسیهای صورت گرفته همسو با پیشنهاد ماستن و کوآتورث نیستند. پرکینز، اسمیت-داردن، امترانو و گراهام-برمن ، در بررسی 115 نوجوان دریافتند که هوش کلامی و غیرکلامی رابطه آماری معناداری با خودتنظیمی ندارد. در بررسی بوکنر و همکاران ، بین هوش و خودتنظیمی رابطهی معناداری یافت نشده است. البته در یک بررسی دیگر که همین نویسندگان انجام دادند مشخص شده که دانشآموزان با خودتنظیمی بالا نمرات بیشتری در تست پیشرفت وکسلر، به دست میآورند .
برخی معتقدند که عزت نفس بالا میتواند به تسهیل خودتنظیمی منجر شود زیرا افراد برای موفقیت و اجتناب از شکست در حوزههای مختلف برانگیخته هستند . افرادی که نظر مثبتی به خود دارند یا به عبارتی از عزت نفس بالاتری برخوردارند برای رسیدن به اهداف خود بیشتر تلاش میکنند، رسیدن به اهداف نیاز به خودتنظیمی دارد . در بررسی بوکنر و همکاران ، که بر روی افراد 8 تا 17 سال انجام شده است رابطه مثبتی بین عزت نفس و خودتنظیمی گزارش شده است.
مککولو و ویلوبی ، نشان دادند که انجام اعمال مذهبی مانند نیایش با خودکنترلی و خودتنظیمی در ارتباطند. آنها معتقدند که مذهب از چندین طریق بر خودتنظیمی اثر میگذارد: اول اینکه مذهب بر تعیین اهداف در افراد اثر میگذارد؛ مذهب میتواند بر اهدافی که مردم برای خود انتخاب میکنند اثر بگذارد؛ مذهب میتواند اهمیت برخی از اهداف را با تقدس بخشیدن به آنها افزایش دهد، و مذهب میتواند بر درونیسازی برخی از اهداف اثر بگذارد. دوم اینکه مذهب میتواند از طریق ارتقاء خودنظارتی بر خودتنظیمی اثر بگذارد. ابر و همکاران ، در بررسی 85 نوجوان دختر و پسر دریافت که مذهبی بودن با خودتنظیمی رابطه مثبت دارد.
برخی معتقدند که خوشبینی میتواند از طریق خودتنظیمی رفتاری به سازگاری مثبت منجر شود . بررسیها نشان میدهد که خوشبینی میتواند بر قسمتهایی از خودتنظیمی اثر بگذارد؛ به طوری که افراد خوشبین بیش از افراد بدبین میتوانند اهداف جدید را شناسایی کنند و در آن درگیر شوند .
استینبرگ ، معتقد است که فرزندپروری مقتدرانه والدین بر خودتنظیمی فرزندان اثر مثبت دارد. در مطالعهای که مویلنین، راسموسن و پدیلا-واکر ، بر روی نوجوانان 11 تا 16 سال انجام دادند، آشکار شد که شیوه فرزندپروری مقتدرانه پدر و همچنین مادر رابطه مثبتی با خودتنظیمی فرزند دارند. کروسلی و بوکنر ، با بررسی 155 فرد 8 تا 17 ساله دریافتند که فرزندپروری مثبت و نظارت مادر با خودتنظیمی فرزند رابطه مثبت دارد. بررسیهای دیگری نیز وجود دارد که نشان میدهند استفاده مادر از شیوههای مثبت فرزندپروری با خودتنظیمی فرزندان رابطه مستقیم دارد ، در یک بررسی که بر روی 85 نوجوان دختر و پسر انجام شده است رابطه معناداری بین فرزندپروری مقتدرانه مادربا خودتنظیمی فرزند یافت نشده است .حسینی و سامانی ، نشان دادند که میتوان از روی پاسخدهی هیجانی والدین، خودتنظیمی فرزندان را پیشبینی کرد. در بررسی کودکان پایه چهارم و پنج دبستان مشخص شده است که پذیرا بودن مادر با راهبردهای خودتنظیمی از قبیل جستجوی حمایت و فعالیت بهینه رابطه مثبت دارد ، همچنین، در بررسی کودکان 9 و 10 ساله آشکار شده است که حمایت مادر با دسترسی به دامنهای از راهبردهای خودتنظیمی مناسب در کودکان مرتبط است. عدم حمایت خانوادگی مانند خصومت نشان دادن و فقدان حساسیت, با خودتنظیمی ضعیف در ارتباط است. کالین، اسمیت، ژیل و جانسون ، دریافتند که رفتارهای منفی مادر (از قبیل خشم و کنترل جسمی) با خودتنظیمی ضعیف فرزند همراه بود. موریس و همکاران ،نشان دادند که خصومت مادر با خودتنظیمی فرزند رابطه منفی دارد. در یک بررسی طولی آشکار شده است که فقدان حساسیت مادرانه با مشکل در تنظیم هیجانی فرزند همراه است.مطالعات نشان میدهند که حمایت اجتماعی به صورت مستقیم و غیرمستقیم میتواند بر خودتنظیمی اثر بگذارد. اندرسون، وینت و وجشک ، و اندرسون، وینت، وجشک و ویلیامز، در مطالعات خود که بر روی افراد 18 سال به بالا انجام دادند دریافتند که حمایت اجتماعی هم به صورت مستقیم به افزایش خودتنظیمی منجر میشود و هم میتواند با افزایش خودکارآمدی، خودتنظیمی را افزایش دهد.
منبع
عبدالهزاده رافی، مهدی(1393) ، نقش میانجی گری عامل های حفاظتی فردی،خانوادگی واجتماعی دررابطه بین طیف آزاردیدگی ،پایان نامه دکترا، روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی، دانشکده روانشناسی وعلوم تربیتی علامه طباطبایی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید