خلاقیت چیست ؟

واژه خلاقیت از عمر زیادی برخوردار نیست . واژه نامه انگلیسی اکسفورد ظهور این کلمه را به سال 1875 میلادی در کتابی راجع به ادبیات نمایشی انگلیسی ،نسبت می دهند. در این کتاب از قدرت خلاق شکسپیر سخن رفته است.وایت هد، نیز طی دهه 20، واژه خلاق را در مورد صانع عالم وجود به کار برده است . با وجود این خلاقیت ،واژه ای مبهم و ارائه ی تعریفی جامع از آن بسیار مشکل است. پژوهشگران برداشت های متفاوتی از خلاقیت دارند و بالطبع ،تعریف متفاوتی از آن ارائه داده اند. وجود چنین اختلاف نظری ،ناشی از ماهیت بسیار پیچیده و مرکب کنش های مغزی ماست .

  • به عقیده شهید مطهری ؛ آفرینندگی و خلاقیت یعنی شکستن مرسومات متعارف ،دانش آموزان در کلاس های درس باید دچار شک وتردید شوند،خلاقیت در شک و تردید متبلور می شود.
  • بنظر بعضی روانشناسان ؛ خلاقیت ترکیبی است از قدرت ابتکار ،انعطاف پذیری و حساسیت در برابر نطریاتی که یادگیرنده را قادر می سازد خارج از نتایج تفکر نامعقول به نتایج متفاوت و مولد بیندیشد که حاصل آن رضایت شخصی و احتمالاً خشنودی دیگران خواهد بود.
  • طبق نظر گیلفورد ؛ خلاقیت یعنی حل یک مشکل یا سلسله ای از مسائل کوچک و بزرگ .

راجرز ،خلاقیت را  اظهار وجود و استقلال طلبی و حفظ شخصیت انسان می داند. پاپالیا،  نیز خلاقیت را توانایی دیدن چیزها با یک نظر نو و غیر معمولی و دیدن مشکلاتی می داند که هیچ کس دیگر ،وجود آنها را تشخیص نمی دهد وارائه ی رهیافت های جدید ، غیر معمولی و اثربخش را ذکر میکند. خلاقیت را می توان تولید ایده ها ، رهیافت هاو مفاهیم اصیل ، بدیع و جدیدی دانست که از رفتاری انطباق پذیر برخوردار باشد.

کلی ترین تعریف خلاقیت، آفریدن چیزهای نو می باشد . برخی محققان و تئوری پردازان ،خلاقیت را با توجه به ویژگی های فرد تعریف می کنند.برای مثال مفهوم خلاقیت را برای اشاره به ساخت شخصیت ،ویژگی های هوش فردی که دقت خود را صرف فرایند خلاق می کنند.خلاقیت تمایل به ابراز و فعال کردن تمامی استعدادهای موجود زنده است به حدی که چنین فعالیتی موجود زنده یا خود را تعالی بخشد.

تورنس :انعطاف پذیری در تفکر ،سرشار از ایده بودن ،توانایی کنار امدن با ایده های جدید و بکر ،کشف ارتباط تازه بین چیزهای موجود را خلاقیت می داند. آفرینندگی یا خلاقیت از فرایندهای فکری است که به فرایند حل مسئله بسیارنزدیک است.

گانیه ، در طبقه بندی خود از انواع یادگیری ،بالاترین سطح یادگیری را ،حل مسئله می داند و معتقد است آفرینندگی نوع ویژه ای از حل مسئله است که در ان فرد نه تنها راه حل مسئله،بلکه خود مسئله را نیز شخصا ً تعیین می کند. با وجود شباهت زیاد بین حل مسئله و آفرینندگی می توان بین این دو از این لحاظ تفاوت قائل شد که حل مسئله فعالیتی عینی تر از آفرینندگی است ،و از آن هدف مشخص تری دارد.یعنی حل مسئله بیشتر بر واقعیت ها استوار است و هدف آن عینی و بیرونی است .در حالی که آفرینندگی بیشتر جنبه شخصی دارد و زیادتر از حل مسئله مبتنی بر شهود و تخیل است .

در حل مسئله شخص با موقعیتی روبرو می شود که باید برای آن یک راه حل بیابد ،اما در آفرینندگی فرد هم موقعیت مسئله و هم راه حل آن را ، خود می آفریند. ویژگی مهم دیگر آفرینندگی که آن را از حل مسئله متمایز می کند ، تازگی نتایج تفکر آفرینندگی است یعنی راه حل های آفریننده، راه حل هایی تازه هستند که دیگران قبلاً به آن دست نیافته اند. تأکید آفرینندگی بر اثر بازده فکری تازه است.  هسته اصلی تمام مفاهیم مربوط به آفرینندگی را مفهوم تازگی تشکیل می دهد. آفرینندگی به راه های تازه ،اصیل ، مستقل و تخیلی اندیشیدن درباره انجام کارها می انجامد.

محققان و نظریه پردازان مدت های طولانی تصور می کردند که خلاقیت فرایندی ارثی و ذاتی است.

جهان در سطح کلی فقط باید آن تعداد محدود هنرمندان خلاق ،دانشمندان و افراد با استعداد را پرورش دهد و در برابر دیگر افراد که متأسفانه عاری از استعداد تلقی می شدند ، مسؤلیتی ندارد و اگر خلاقیت را ذاتی بدانیم از بسیاری  جهات  با عقیده ی کسانی که هوش و یا حتی شکل گیری شخصیت را ذاتی می دانند توافق کامل خواهیم داشت ،بنابراین پذیرفته ایم که هیچ شانسی برای شکوفا شدن استعدادهای خلاق خود نداریم و آموزش امری بیهوده در این راه است .در حالی که امروزه اساس روانشناسی به ما اجازه می دهد بر این عقیده باشیم که فرایند خلاقیت ذاتی نبوده بلکه می تواند آموزش داده شود .

ما از طریق آموزش می توانیم به افراد عاری یاد بدهیم که خلاق باشند ،پس در این روال جدید یعنی پذیرش تغییر پذیری و عدم ثبات خلاقیت ها ، مهم شکستن باور ها و ثبات عملی قبلی است و مهم تر اینکه به معلمان اجازه تفکردر این حیطه را بدهیم که جریان خلاقیت ،جریانی ساخته شده از قبل نبوده بلکه روندی قابل تغییراست و اما آن چه نگران کننده است  این است که بسیاری از محیط های آموزشی به عوض خلاق کردن ، غیر خلاق می کنند و به عوض ساختن ، تخریب می کنند و به عوض حل مسئله ، حذف مسئله می کنند. خلاقیت و نوآوری  آن چنان به هم عجین شده اند که شاید گفتن تعریف مستقلی از هر کدام دشوار باشد . اما برای روشن شدن ذهن می توان آن ها را به گونه ای مجزا از هم تعدیل نمود . خلاقیت پیدایش و تولید یک اندیشه و فکر نو است. در حالی که نوآوری عملی ساختن آن اندیشه و فکراست . به عبارت دیگر خلاقیت اشاره به قدرت اندیشه های نو دارد و نوآوری به معنای کاربردی ساختن آن افکار نو و تازه است .

سازمان هایی که به توسعه و تغییرات محیط  توجه  بسیار داشته و از جهت خلاقیت نیز در حد بالایی قرار دارند ، خلاق و نوآورند بدین معنی که هم به خلاقیت پرداخته و هم برای پاسخ به تغییر و تحولات محیط ، نوآوری را  پیشه می کنند .

  •  نوآوری به کارگیری ایده های جدید ناشی از خلاقیت که می تواند یک محصول جدید ، خدمت جدید یا راه حل جدید انجام کارها باشد .
  •  نوآوری به چگونگی فرایند به عمل آوردن ایده های جدید ناشی از خلاقیت گفته می شود.
  •  نوآوری ترجمان عینی عملکرد یک فکر خلاق می باشد.
  •  همانگونه که ملاحظه می شود ، خلاقیت لازمه نوآوری است و تحقق نوجویی وابسته به خلاقیت است.

 اگرچه در عمل نمی توان این دو را از هم متمایز ساخت ولی می توان تصور کرد که خلاقیت بیشتر رشد و پیدایش نوآوری هاست . از خلاقیت تا نوآوری غالباً راهی طولانی در پیش است تا اندیشه ای نو به صورت محصول یا خدمتی جدید درآید ، زمانی طولانی می گذرد و تلاش ها و کوشش های بسیاری به عمل می آید . در برخی نوشته ها و تحقیقات مدیریتی مفاهیم خلاقیت و نوآوری را مترادف به کار برده اند در این تحقیق نیز مفاهیم خلاقیت و نوآوری به صورت مترادف به کار رفته است.

منبع

قائدی،وهاب(1388)،رابطه تعهد شغلی بامیزان خلاقیت مدیران مدارس،پایان نامه کارشناسی ارشد،مدیریت آموزشی،دانشگاه آزاداسلامی بوشهر

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0