حل مسئله-تصميم گيری

حل مسئله سطح عمده ای از مهارت شناختی است و تفکری است که از مجموعه نگرش ها ، رفتارها و مهارت هايی که می تواند آموخته شود تشکيل می شود. اين بخش از مهارت های زندگی شامل دو فرايند حل مسئله است:

  •  فرايند خودکار يا اتوماتيک
  •  فرايند ارزيابی کننده

فرايند خودکار مربوط به روشی می شود که افراد مسائل خودشان را از طريق راهبردهای تجربه شده در گذشته حل می کنند ، فرايندهای ارزيابی کننده رسمی تر و شکل يافته تر است و شامل شناسايی مشکل ، ارائه راه حل ها ، ارزيابی راه حل‌ها‌, انتخاب ها و تعيين پيامدهای آن ها و در نهايت انتخاب يک روش مناسب به وسيله ی  فرمول بندی يک طرح يا برنامه جهت حل مشکل می باشد. به نظر گازدا ، اگر چه اصطلاح حل مسئله و تصميم گيری همراه با هم يک بُعد از مهارتهای زندگی را تشکيل می دهند اما بين آنها تمايز وجود دارد. اصطلاح حل مسئله در مورد اموری که دارای يک راه حل مناسب و مشخص هستند به کار می رود. اما اصطلاح تصميم گيری بيشتر در مورد موقعيت هايی به کار می رود که با موضوعات و مسائلی که راه حل مشخص و مناسب ندارند ، سر و کار دارند . دزوريلا و گلدفريد  ، پنج مرحله را برای فرايند حل مسأله تعيين نموده اند:

  • تشخيص و درک کلی از مشکل
  • شناسايی مشکل
  • توليد راه حل های مختلف
  • تصميم گيری
  • اثبات يا تائيد راه حل .

در اکثر روش هاي تصميم گيری دو مرحله قابل تشخيص وجود دارد:

  1. بررسی کردن که شامل جمع آوری اطلاعات ، تعيين ارزش ها ، تعيين اهداف ، ايجاد راه حل های مختلف و ارزيابی آن ها است.
  2. انتخاب و به کارگيری يک راه حل مناسب که شامل فرايند انتخاب راه حل عملی ، به کارگيری و اقدام است.

فريدمن ،معتقد است که در همه سبک های تصميم گيری ، سطوح مشخصی از تفکر و تصميم قابل مشاهده است. بنابراين دو مرحله در فرايند تصميم گيری به صورت ابعادی با سطوح متفاوت از پايين به بالا مطرح می شوند.

  • تفکر سطح پايين : فقدان تفکر و عدم توجه به مشکل است.
  • تفکر سطح متوسط : تفکر سطحی درباره مشکل ، ارائه راه حل های متناوب و همچنين وابستگی منفعلانه به نظرات ديگران .
  • تفکر سطح بالا: تفکر عميق در جهت شناخت مشکل ، انتخاب چندين راه حل ، جهت ارائه راه حل نهايی و ارزيابی راه حل ها .
  • تصميم گيری سطح پايين : از بين راه حل ها ، انتخابی صورت نمی گيرد و به معنای فقدان تصميم است  .
  • تصميم گيری سطح متوسط : یک راه حل انتخاب می شود ، اما سطح پايينی از احساس مسئوليت و تعهد وجود دارد و به معنای عدم ثبات تصميم است.
  • تصميم سطح بالا : يک راه انتخاب می شود و در عين حال ميزان بالايی از تعهد و مسئوليت در به کارگيری و انجام کامل و دقيق آن وجود دارد.

دیدگاه های گوناگون در زمینه حل مسئله

نظریه گشتالت :

از میان اولین آزمایشگران علاقه مند به مسئله گشایی می توان از روان شناسی گشتالت در آلمان نام برد. بنا به باور گشتالتی ها ، مسائل به ویژه مسائل ادراکی ، وقتی پدید می آیند که تنش یا فشاری به عنوان نتیجه برخی تعاملات بین ادراک و عوامل حافظه رخ دهد. به وسیله تفکر در باب یک مسئله ، یا از طریق بررسی آن از زوایای مختلف ، دیدگاه درست می تواند در لحظه بینش پدید آید.از نظر کهلر ، یکی از سردمداران مکتب گشتالت) فرایند دستیابی به یک راه حل واقعی حتما”  باید شامل  مفهوم کلیدی بینش باشد یعنی یک  تجدید ساختار شناختی که باعث می شود و یک مسیر غیر مستقیم ، به عنوان راهی که به هدف کاهش دهنده تنش منتهی می شود ادراک میگردد .تاکید کهلر، به شکل بندی ادراکی برای رسیدن به حل مسئله ، شاید مهمترین اصل در فرایند حل مسئله محسوب شود. حصول بینش همیشه تحت شرایط دیداری  وهندسی و مطلوب که از نظر کهلر ضرورت مطلق دارند، به وقوع می پیوندد.

دیدگاه رفتار گرایی و شناختگرایی:

از نظر یک روانشناس شناخت گرا، مسئله به دلیل ماهیت خاص خود تعادل ارگانیسم را بر هم میزند.ارگانیسم با دستیابی به بینش ، مسئله را حل نموده و در نتیجه تعادل پیشین را به دست می آورد .در صورتیکه رفتار گرایان چه در گذشته و چه در حال یکی از دو تبیین زیر را مورد حل مسئله می پذیرند:

  • ممکن است شخص تجربیاتی را که قبلا”  کسب کرده به موقعیت جدید انتقال دهد .
  • یا همانند سایر موقعیتهای یادگیری وسیله ای ممکن است از طریق کوشش و خطا پیش برود.

به هر حال ، از این مکتب حل مسئله آموختنی است.

دیدگاه پردازش اطلاعات :

دیدگاه پردازش اطلاعات نیز در تبیین پدیده های شناختی ، مانند حل مسئله ، فرضیه هایی را پیشنهاد میکند. در این دیدگاه واژه اطلاعات جهت اشاره به موضوعات ذهنی مختلفی که عملیاتی بر روی آنها انجام می شود به کار می رود.خصیصه مهم تحلیل فرایند حل مسئله بر اساس دیدگاه پردازش اطلاعات آن است که در چنین تحلیل زنجیره ای از عملیات ذهنی و تولیدات آنها( اطلاعات ) رد گیری می شود .

مراحل حل مسئله :

حل مسئله از پنج مرحله تشکیل شده است:

  •  تشخیص مسئله
  •  تعریف ، معرفی و درک ماهیت مسئله
  •  کشف راه حلهای احتمالی
  •  عمل کردن بر روی راه حل کشف شده
  •  نگاه به عقب و ارزشیابی نتایج فعالیتهای انجام شده

هم چنین با توجه به سن کودکان یا نوجوانان نوع مشکلات ، زمان برنامه ریزی می توان مراحل حل مسئله را در 3 تا 6 مرحله انجام داد.

  •  آموزش روش توقف و تفکر
  •  تفکر برای یافتن راه حلهای متعدد و گوناگون
  •  تفکر برای سنجش پیامد ها و نتیجه رفتارها
  •  تفکر برای علیت
  •  درک ارتباطات میان فردی+توانایی درک و فهم دیدگاههای دیگری

حل مسئله در دیدگاه روان پویایی:

هنگامیکه اضطراب وجود خطر را به  خود علامت می دهد، به عقیده  فروید، خود به دو شکل با این خطر مواجه می شود . یا  خود مشکل را به صورت واقعی حل می کند و یا به روشهای غیر معقول و ناهشیار پناه می برد  تا واقعیت را تحریف یا انکار کند.فروید، این شیوه های غیر معقول را  مکانیسم های دفاعی نامیده است. این مکانیسم ها در مراحل اولیه رشد “خود” به وجود می آیند. در واقع آنها واسطه ای بین فشارهای نهاد و مقتضیات عالم بیرون هستند . وظیفه اساسی این مکانیسم ها فقط حفظ موجودیت و هنجار فرد است.

به این ترتیب می توان گفت که از دید فروید افراد برای حل تعارض ها به مکانیسم های دفاعی پناه می برند.مکانیسم های دفاعی فنونی هستند که به وسیله بخش میانجی شخصیت ، یعنی “خود” به کار گرفته می شوند و بدین وسیله شخص اضطرابی را که  در موقعیتها و احساس های تهدید آمیز تجربه می کند ، کاهش می دهد.این احساس های تهدید آمیز به وسیله خواسته های غریزی نهاد ونیز توسط خواسته های بخش دیگر شخصیت یعنی فراخود  ایجاد می شود. این مکانیسم ها نوعی طرح حمایتی هستند که بوسیله اکثر مردم به کار گرفته می شوند.

کوششهای نا خود آگاه فرد برای حفظ ” خود ” از تهدید فروپاشی “من ” یا ” خود” و نیز رهایی از اضطراب و تنش ناشی از ناکاهی ها و تعارض های حل نشده است . تمام افراد تا حدودی از این ابراز خود فریبی استفاده می کنند تا به این طریق احترام به نفس خود را حفظ کرده و اثر شکست ، محرومیت یا احساس کهتری را تقلیل دهند. نباید تصور شود که مکانیزم های دفاعی بدون استثنا حاکی از ساختمان شخصیتی نابهنجار هستند .چنین واکنشهایی می توانند شکل سازنده ای از انطباق باشند.

مفهوم حل مسئله در دیدگاه انسان گرایانه:

اگر چه در دیدگاه فروید و راجرز مشخصا” درباره مهارت حل مسئله سخنی به میان نیامده است ، اما با کمی موشکافی و بررسی میتوان  به نقطه نظرات اودر  این مورد  پی برد.

اولا” : راجرز معتقد است که چنانچه مشاور بتواند محیطی امن و صمیمی بر اسا س سه شرط لازم ( اصالت – توجه مثبت غیر شرطی و درک همدلانه ) برای مراجع در جلسات روان درمانی فراهم آورد، مراجع به خودی خود به حل مسائل و مشکلاتش در سایه احترام و توجه مثبت نائل می آید و مسیر رشد و کمال را طی خواهد کرد .

ثانیا”: باید گفت که بر جنبه خلاقانه دیدگاه مراجع محوری تاکید شده است.

هدف مشاوران این دیدگاه آزاد کردن و ممکن ساختن خلاقیت مراجعان است.مراجعان در این دیدگاه راه حلهای جدیدی برای مسائل خود می یا بند . راه حلهایی که پیش از آن نه درمانگر به آنها فکر کرده است ونه خود مراجع . مشاوران مراجع محور معتقدند کسانی که در زندگی خویش مشکلاتی دارند، در شرایط درمانی مناسب می توانند به ترکیبها و تلفیق خلاقانه ، جدید و منسجم تری دست یابند و از آنها برای یافتن راههای جدید حل مسائلشان مدد بگیرند.

حل مسئله در دیدگاه یادگیری اجتماعی:

فرایند شناختی معیوب می تواند از ادراکات نادرست ، تعمیم بیش از حد یا اطلاعات ناکافی یا غلط ناشی شوند. احتمالا”  اکثر فوبیها از تعمیم بیش از حد تجارب مستقیم  یا غیر مستقیم دردناک سرچشمه می گیرند.علاوه بر کاهش دادن بازداریها  یا ترسها ، الگو برداری یا سرمشق گیری ، همچنین در آموزش خلاقیت و آموزش قواعد واصول کلی می تواند مورد استفاده قرار گیرد.

مفهوم ادراک” خود سودمندی ” نقش تعیین کننده ای در اعمال افراد در نظریه باندورا دارد . سودمندی با توانایی و کفایت در مشکلات سر و کار دارد . خود سودمندی ، در میزان سعی و کوششی که فرد در یک فعایت از خود نشان می دهد، و مدتی که فرد می تواند در برابر کارها و تکالیف مشکل استقامت نشان دهد، موثر واقع می شود.

منبع

بنی فاطمه،بتول(1391)،سبک های حل مسئله وهوش هیجانی ،پايان نامه كارشناسي ارشد،روانشناسی تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی تهران

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0