تعریف مفاهیم و نظریه های مربوط به سلامت روان
سلامت روان پدیدهای است که از دیرباز مورد توجه مشاوران، روانشناسان و روانپزشکان بوده و متأثر از مجموعهای از عوامل جسمی ، اجتماعی و شناختی میباشد . بر اساس معیارهای جهانی، سلامتی تنها جنبههای،جسمانی را دربرنمیگیرد، به گونهای که سازمان جهانی بهداشت، سلامتی را حالتی که در آن فرد از نظر روانی، عاطفی و اجتماعی کاملاً سالم است ودر اونشانهای از بیماری و رنجوری مشاهده نمیشود، تعریف کرده است . سلامت عمومی بر اساس تعریف کاپلان سازگاری مداوم با شرایط متغیر و تلاش برای تحقق اعتدال بین تقاضاهای درونی و الزامات محیط در حال تغییر میباشد .در فرهنگ لغت کورسینی، سلامت روان را چنین تعریف میکند: وضعیت روانی با ویژگیهای بهزیستی عاطفی، رهایی نسبی از اضطراب و علائم بیماریهای ناتوانکننده، و توانایی برقراری ارتباط سازنده و کنار آمدن با مقتضیات و فشارهای معمول زندگی؛ و در تعریف دیگری چنین آمده است: سلامت روانی عبارت است از اجرای موفق عملکرد روانی که به فعالیتهای سازنده، ارتباطات رضایتبخش با دیگران، و توانایی سازگاری با تغییرات و کنار آمدن با ناملایمات منجر میشود. آلپورت ، معتقد است تفاوت میان فرد سالم با فرد روانرنجور، آن است که افراد سالم نظر به آینده دارند، اما افراد غیر سالم روی حوادثی در گذشته انگشت میگذارند که وضعیت کنونی را برای آنان پدید آورده است .
بهداشت روانی یعنی بهرهمند بودن از احساس آرامش و امنیت درون و به دور بودن از نشانگانی همچون اضطراب و افسردگی و تعارضهای مزمن روانی. از منظر دیگر، بهداشت روانی یعنی برخورداری از سلامت ذهن و اندیشه و تفکر. بدیهی است از آنجایی که درصد قابل توجهی از بیماریهای جسمانی منشأ روانشناختی دارند، بهرهمندی از بهداشت روان میتواند بر سلامت جسم اثر مثبتی داشته باشد. بدیهی است سلامت جسمانی نیز بستر مطلوبی برای احساس امنیت درون و سلامت ذهن و روان میتواند باشد. مجموعه باورها، نگرشها، تعهدات ارزشی، خصیصههای شخصی، هدفها و جهتها، در زندگی فردی و اجتماعی در چگونگی بهرهمندی از بهداشت روانی مطلوب مؤثر میباشد.
بهداشت روانی و سلامت روانی، به سلامت یا تعادل یا نرمالیته ؛ بهنجاری در ذهن، روان و رفتار گفته میشود، همین طور بهنجاری در احساس، ادراک، تفکر، قضاوت، هیجان، حافظه، گفتار و روابط بین فردی. روشن است که ضرورت این بهنجاری نبود بیماری روانی است و پیامد و همراه آن رشد، شکوفایی، محبت، سازگاری و تعالی است. در دو سه دهه اخیر به نقش بعد معنوی در سلامت روان انسان توجه زیادی شده و معنویت را هم بخش دیگری از سلامت روان یا سلامت انسان دانستهاند.
اصطلاح بهداشت روانی بسیار کهنه و نارسا است. با ظهور گستره روانشناسی مثبت، مفهوم سلبی بهداشت روانی منسوخ شده است . اما از نظر اسلام دو مقوله بهداشت و روان بدین گونه تعریف شدهاند. مفهوم کلی بهداشت در اسلام، با ویژگیهایی چون تقدم پیشگیری، وحدت حقیقی، جامعیت برنامه، اعتدال و استفاده از سرمایههای انسانی و سادگی، تعریف میشود. این ویژگیها در تأمین نیازهای چهارگانه هرم هستی انسان توانا است و مراد از نیازهای چهارگانه هرم هستی انسان، ارتباط فرد با خدا، خود، خلق و طبیعت و اعتدال در این ارتباط میباشد. اما در یافتن معادلی مناسب برای اصطلاح روان در قرآن، چند اصطلاح مهم قرآن استخراج و مورد ارزیابی و مداقه قرار گرفته است. اصطلاحهای روح، نفس و قلب، مهمترین و نزدیکترین مفاهیمی است که در این زمینه میتواند مورد بررسی قرار گیرد. وجه قالب روح، آن قوه مجردی است که به ذات اقدس لایزال الهی منتسب میباشد. وجه قالب نفس، اگر چه همان روح است منتها روح از آن حیث که با بدن تعلق و ارتباط یافته است.
شاید این ادعا درست باشد که واژه نفس اگر نه مترادف اما معادل واژه روان باشد، ولیکن واژه قلب بیشتر به تجلیات روانی انسان مربوط میشود. مفهوم بهداشت در اسلام، عبارت است از تأمین کامل و مشروع نیازها و در درجه بعد درمان، و بهداشت روانی در اسلام به معنای بهداشت نفس انسانی است. با عنایت به این نکته، میتوان ؛ علم بهداشت روانی اسلام را چنین تعریف کرد: بهداشت روانی در اسلام عبارت از اصول و روشهای مشروعی است که در وهله اول باعث تأمین، ایجاد، حفظ و در وهله دوم، تقویت و تکامل سلامت نفس، و در وهله سوم به درمان بیماریهای روانی انسان مسلمان، میپردازد. هدف از این علم، هموار کردن راه تکامل و حرکت انسان مسلمان، تا رسیدن به مرتبه کمال مطلق است. مراد از انسان سالم، در مکتب اسلام، انسانی است که حداقل دارای سلامت روانی است. انسان سالم کسی است که با معیارهای موجود، حداقل انطباق را دارد و میتوان آن معیار را مرزی بین حد سلامت و بیماری تلقی کرد پس میتوانیم ادعا کنیم که موضوع این دانش «انسان سالم» است.
اصطلاحات به کار رفته شده در قرآن پیرامون بهداشت روانی عبارتند از: بلوغ اشد، سکینه، حیات طیبه، نفس مطمئنه، قلب سلیم و رشد. لذا حرکت در مسیر رشد، که به عنوان یک معیار کلی و کامل در تعیین سلامت روانی مورد بررسی و قبول قرار گرفت، حاصل نمیشود، مگر آنکه اولاً انسان به عبودیت خداوند گردن نهد. ثانیاً دست به خودیابی و خودشناسی زند؛ ثالثاً در جهت مصالح و منافع خلق خدا، سعی و اهتمام ورزد و رابعاً با کشف قوانین حاکم بر طبیعت از مواهب الهی بهره برد .از دیدگاه اسلام، بهداشت و درمان، چنان که نیاز تن آدمی است، نیاز روان او نیز هست و آیات و روایات برای سلامت روان و آلوده نشدن آن، راهکارهایی بهداشتی ارائه کردهاند چنان که برای طهارت از آلودگی، راهکارهایی درمانی نشان دادهاند. بسیاری از احکام الهی برای صیانت و بهداشت جان و خرد آدمی از آلودگی و بیماری است، چنان که بخش دیگری از آنها مانند: کفارات، طهارت و درمان روح آلوده را بر عهده دارند. امیر مؤمنان میفرماید: خدا برای بهداشت عقل، ترک نوشیدن شراب را واجب کرد.
خدای سبحان که قرآن را شفا معرفی کرده، مرض را هم بیان فرموده است، ما بیماریهای ظاهری و زیانهای آن را میبینیم، اما از زیانهای بیماریهای باطنی مانند نگاه حرام و بیعفتی و بیحجاب بودن و … غافلیم. قرآن فرمود: «فلاتخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض، پس مبادا در حضور مردان به ناز و نرمی سخن گویید، که آن کس که در دلش بیماری است و ایمانش سست است، طمع می ورزد؛ همچنین آنان که با بیگانگان در ارتباطند و گوش به آنها سپردهاند، بیمار سیاسی و اجتماعی هستند، چنان که قرآن فرمود: «فتری الذین فی قلوبهم مرض یسارعون فیهم، به همین سبب است که مشاهده میشود آنان که در دلهایشان بیماری و شک و تردید وجود دارد، برای طرح دوستی با بیگانگان معاند، شتابان به میان آنان میروند.
آیات و روایات مربوط به بهداشت روان در دو عنوان عقل و دل ارائه میشوند:
بهداشت عقل ؛ خرد: عقل به معنای ، منع است و زانوبند شتر را از این رو عقال گویند که شتر را از حرکت نابجا باز میدارد. عقل در اصطلاح به عقل نظری و عملی قسمت میشود. عقل نظری راهنمای اندیشه بشر و عقل عملی راهبر انگیزه اوست. عوامل تباهی عقل عبارتند از: مستی شراب، مستی گناه، خودپسندی ؛ عجب، همراهی با نادانان، گوش ندادن به نصایح خردمندان، بیهودهگویی، شوخی فراوان، فقر و تنگدستی، ترک تجارت ؛بیکاری ، زیادهروی در خوردن گوشت، پرهیز از خوردن گوشت.
عوامل سلامت و رشد عقل از نگاه ائمه اطهار به شرح ذیل است:
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: عقل غریزهای است که با دانش و تجربه فزونی مییابد. و نیز فرمود: اندیشه فراوان در حکمت عقل را بارور میکند. همچنین فرمود: رها کردن چیزی که برایت سودمند نیست، عقلت را کامل میکند.رسول اکرم صلاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: از خورشت کدو فراوان استفاده کنید، زیرا موجب رشد مغز و افزایش عقل است. امیرمؤمنان علیهالسلام فرمود: حجامت مایه صحت بدن و قوت عقل است. امام صادق علیهالسلام فرمود: هر کس در آغاز روز خود را خوشبو کند خردش تا شب با وی خواهد بود.به فرموده امام رضا علیهالسلام: سرکه ذهن را تیز و عقل را افزون میکند. و نیز فرمودند: به بخورید، که موجب فزونی عقل است.
بهداشت دل ؛ قلب: در رابطه با اهمیت سلامت دل، امیر مؤمنان علیهالسلام فرمود: آگاه باشید که تنگدستی بلاست و بدتر از تنگدستی بیماری تن و بدتر از بیماری تن بیماری دل است. آگاه باشید که از جمله نعمتها، گستردگی ثروت است و برتر از فراوانی ثروت، تندرستی و برتر از تندرستی، سلامتی دل است. و همان گرامی فرمود: هیچ دردی بر دلها دردناکتر از گناهان نیست.
به فرموده امیر مؤمنان علی علیهالسلام، سلامت دل در تندرستی تأثیر دارد:
فرمود: هوشیار باشید که بخشی از تندرستی، سلامتی دل است. همچنین فرمود: تقوای الهی ؛ سلامت دل…. درمان بیمارییهای بدن شماست. امام باقر علیهالسلام فرمود: هیچ دانشی همانند دانش تأمینکننده سلامت نیست و هیچ سلامتی همانند سلامت دل نیست.
خداوند متعال در قرآن میفرماید: روزی که نه مال برای انسان سودمند است ونه پسران؛ اما کسی که با دلی پاک از شرک و گناه نزد خدا آمده است، قطعاً از آن پاکی بهره خواهد برد. رسول خدا فرمود: خدا به چهرهها و اموالتان نمینگرد، بلکه به دلها و کردارتان مینگرد.
بیماری دل عبارت است از: قساوت، کوری، رین … که برای آنها عواملی را برشمردهاند: پیمان شکنی، زیاده گویی، طولانی دانستن عمر، لهو و لعب، زیادی ثروت، نگاه به بخیل، گفتوگوی بیحاصل، عشق غیر الهی، تکرار گناه و همنشینی با ثروتمندان خوشگذران، خلوت با زنان و همنشینی با گمراهان، زیاد خندیدن.در قرآن و روایات اموری زندهکننده قلب و مایه بهداشت آن شناسانده شدهاند: قرائت قرآن، موعظه، یاد خدا، یاد مرگ، اندیشهورزی، نور حکمت، معاشرت با صاحبان فضیلت و خرد، گفت و گوی علمی، دیدار با نیکوکاران، دیدار با صاحبان معرفت، اطعام درماندگان، مهرورزی با یتیمان، طهارت از گناه، تقوا، دوری از عشق غیر الهی و…
خدای متعال میفرماید: ای مردم! برای شما از جانب پروردگارتان پندی هشیارکننده و درمانی برای آنچه از صفات نکوهیده درسینههاست…. آمده است.امیر مؤمنان سلاماللهعلیه فرمود: قرآن را بیاموزید … و در آن بیندیشید، زیرا بهار دلهاست و از نورش شفا بجویید که شفای دلهاست. همچنین فرمود: معاشرت با صاحبان فضیلت موجب حیات دلهاست. و نیز فرمود: دیدار با نیکوکاران دل را آباد میکند. و فرمود: دیدار با اهل معرفت دلها را آباد میکند. در حدیث دیگر فرمود: آبادانی دل در همنشینی با خردمندان است. در وصیت خود به امام حسن علیهالسلام نیز فرمود: تورا سفارش میکنم به … آباد کردن دلت با یاد خدا. مردی نزد رسول خدا صلالله علیه وآله وسلم از قساوت و سختی قلب خود شکایت کرد. آن حضرت فرمود: هرگاه خواستی دلت نرم شود، درمانده را اطعام کن و بر سر یتیم دست]نوازش بکش.
از دیدگاه دیگر مکاتب، از جمله زیستشناسان، بهداشت روانی به معنای نبود علائم بیماری است. بر اساس این الگو، انسان سالم کسی است که نشانههای بیماری در او دیده نمیشود. بر اساس این دیدگاه، هدف انسان و جوامع انسانی رهایی و خلاصی انسان از نشانههای بیماری است. در این الگو، نشانهها و پدیدههایی از قبیل اضطراب، وسواس، افسردگی و توهم و هذیان، و پرخاشگری کنترلنشده، نشانهی بیماری به شمار میروند و اگر در کسی یافت شوند، آن فرد نابهنجار و غیرطبیعی ؛ مریض و ناسالم است و چنانچه در فردی یافت نشوند، این فرد سالم، طبیعی و بهنجار به شمار میرود .
زیستگرایان در مطالعهی رفتار انسان، بیشترین اهمیت را برای بافتها و اعضای بدن قائل میشوند. این مکتب که پایهی اصلی روانپزشکی را تشکیل میدهد، بیشتر بر بیماری روانی توجه دارد، نه بهداشت روانی زیرا بیماری روانی را جزء سایر بیماریها به شمار میآورد. روانپزشکی که در اواخر سده هجدهم شاخهای از پزشکی شناخته میشد و به درمان بیماریهای روانی میپرداخت، از بیماری مفهوم عضوی را در نظر میگرفت. همانگونه که اشاره شد، دیدگاه روانپزشکی برای تبیین بیماری روانی به پدیدهها و اختلالهای فیزیولوژیک اهمیت میدهد. این دیدگاه از دانش پزشکی الهام میگیرد زیرا دانش پزشکی باور دارد، بیماری جسمی در اثر بینظمی در عملکرد خود دستگاه به وجود میآید. دیدگاه روانپزشکی درباره فرد، دید تعادل حیاتی دارد و بر این باور است که اگر رفتار شخص از هنجار منحرف شود، به این دلیل است که دستگاه روانی او اختلال یافته است. بنابراین، فرض بر این است که در آینده نوعی نقص در دستگاه عصبی او کشف خواهد شد و همه اختلالهای فکری و رفتاری بر اساس آن قابل تبیین خواهند بود. به دلیل آنکه دیدگاه روانپزشکی درباره فرد دید تعادل حیاتی دارد، بهداشت روانی عبارت است از نظام متعادلی که خوب کار میکند.
از دیدگاه مکتب روانکاوی، سلامت روان به معنای سازگاری فرد با خود و با خواستهها و فشارهای جامعه است. به باور فروید؛ بیشتر مردم به درجات گوناگون، رواننژند هستند و سلامت روانی یک آرمان است نه یک هنجار آماری و ویژگیهای خاصی برای سلامت روانی ضرورت دارد. نخستین ویژگی خودآگاهی است، یعنی هر آنچه که ممکن است در ناخودآگاه موجب مشکل شود، بایستی به خودآگاهی برسد. به نظر فروید، خودآگاهی عنصر اصلی سلامت روانی است. او یگانگی منطقی از علاقهمندیها و اشتیاقهای عمومی را معیار نهایی سلامت روان میداند. نظریهپردازان مکتب انسانگرایی بر این باورند که سلامت روان به معنای رشد، شکوفاسازی و تحقق استعدادها و نیروهای درونی انسان است. از دیدگاه نظریهپردازان این مکتب، انسان سالم کسی است که استعدادهای خود را شکوفا سازد و به کمال مطلوب و ایدهآل برسد .
مزلو؛ بر این باور است که افراد برخوردار از سلامت روان، نیازهای سطوح پایین را برآورده کردهاند و اختلال روانشناختی ندارند، میدانند کی هستند، چی هستند و به کجا میروند. ادراک افراد سالم از واقعیت صحیح است. آنها جهان را به صورت عینی ادراک میکنند، این افراد خودانگیخته سالم و طبیعی هستند، عواطف خود را صادقانه و بدون رنجش دیگران نشان میدهند. تجارب عارفانه یا اوج دارند و همین تجارب موجب اعتلا و احساس قدرت و قاطعیت آنها میشود. فروم؛ نیز که یکی دیگر از نظریهپردازان مکتب انسانگرایی است، بر این باور است که انسان دارای سلامت روان کسی است که عمیقاً عشق میورزد، آفرینشگر است و قدرت تعقل را در خودش کاملاً پرورانیده است و خودش و جهان را به شکل عمیقی ادراک میکند، احساس درست و پایدار دارد، با جهان در پیوند است و در آن ریشه و رسالت دارد و حاکم بر سرنوشت خویش است. فروم، انسان سالم را داری جهتگیری بارور میداند، یعنی آن نوع جهتگیری که در آن فرد قادر است تمام قدرتها و استعدادهای بالقوه خویش را به کار گیرد .
رفتارگرایان، سلامت روان را به معنای وجود رفتار سازگارانه و عدم رفتار ناسازگارانه در فرد میدانند. رفتار سازگارانه رفتاری است که فرد را به اهدافش برساند و رفتار ناسازگارانه رفتاری است که فرد را از رسیدن به اهدافش بازدارد. اسکینر؛ یکی از نظریهپردازان مکتب رفتارگرایی است بر این باور است که سلامت روانی و انسان سالم معادل با رفتار منطبق بر قوانین و ضوابط جامعه است و چنین انسانی وقتی با مشکل روبرو میشود، از راه شیوه اصلاح رفتار، برای بهبودی و هنجار کردن رفتار خود و اطرافیانش استفاده میجوید، این کار را تا وقتی ادامه مییابد که به سطح هنجار مورد پذیرش جامعه برسد. انسان سالم کسی است که تأییدات اجتماعی بیشتری را به خاطر رفتارهای مناسبش، از محیط و اطرافیان دریافت کند.
با مراجعه به معانی مختلف ارائه شده برای واژه سلامت، در مییابیم که علیرغم درک شهودی این مفهوم، تعریف دقیق آن ساده نیست و افراد و مکاتب مختلف، معانی متفاوتی را برای آن مطرح ساختهاند؛ همچنین در می یابیم که تعریف سلامت و بیان مؤلفههای آن به طور جدی متأثر از مبانی نظری و فلسفی در حوزههای هستی شناسی، معرفتشناسی، روششناسی، انسانشناسی و ارزششناسی است، به طورمثال، اگر با مبنای دوئالیستی دکارتی به انسان و موضوع سلامت نگریسته شود، از آنجا که در این نگاه تنها بعد جسمانی آدمی قابل اندازهگیری و شناسایی علمی است، سلامت نیز تنها بر اساس بعد زیستشناختی آدمی تعریف میشود؛ ولی اگر در مبانی انسانشناختی خود قائل به ابعاد روانی، اجتماعی و معنوی برای انسان باشیم، این مؤلفهها را هم در کنار مؤلفههای زیستشناختی، در تعریف سلامت دخالت خواهیم داد.
نکتههایی که ذکر آن در اینجا لازم است آن است که بحث درباره چگونگی تعریف سلامت، یک بحث صرفاً نظری نیست؛ چرا که نحوه تعریف سلامت و بیماری، نه تنها در اتخاذ شیوههای اندازهگیری سلامت، شناسایی عوامل دخیل در آن و دنبال کردن روشهای درمان بیماری و ارتقای سلامت نقش اساسی ایفا میکند، بلکه آثار اجتماعی، اقتصادی و حقوقی بسیاری را هم میتواند به همراه بیاورد. به طور مثال، اگر در تعریف مفهوم سلامت از مفاهیم ناظر به ساحتهای درونی انسان استفاده شود، برای سنجش آن نمیتوان به روشهای کمی صرف، قناعت کرد و بهرهگیری از روشهای کیفی شاید بتواند به افزایش دقت سنجشها در این زمینه کمک نماید. در عرصه درمانی هم اگر تنها بعد زیستشناختی سلامت روان در نظر گرفته شود، شیوه درمان منحصر به درمانهای دارویی خواهد شد. اما با در نظر گرفتن ابعاد روانشناختی، جامعهشناختی و معنوی این مفهوم، اصلاح ساختارهای اجتماعی و بررسی وضعیت هویت دینی و معنوی افراد نیز در فرایند درمان و بهبود سلامت روانی انسانها اهمیت مییابد .
در زمینه عوامل مؤثر در سلامت روانی نیز به نظر میرسد، شرایط اجتماعی و فرهنگی و شیوههای تعلیم و تربیت تأثیرگذار هستند؛ به طور مثال، چنین عنوان شده بود که جوان بودن، سلامت جسمانی، تحصیلات خوب، برخورداری از شغل و درآمد مناسب، دینداری و متأهل بودن میتواند در بهزیستی و شادمانی و سلامت روانی تأثیرگذار باشند، اما تحقیقات بعدی در مطلق بودن نقش این عوامل تردیدهایی ایجاد کرد؛ مثلاً هر چند برخورداری از شغل و درآمد مناسب و سلامت جسمانی یکی از عوامل سلامت و بهداشت روان به شمار میآید، تحقیقات مربوط به جوامع توسعه یافتهای نظیر آمریکا، بازگوکننده آن است که ثروت و امکانات زیاد، با خشونت، یأس و انزواطلبی نیز همراه است و به تعبیر دیگر، افراد به موازات ثروتمندشدنشان خوشبختتر نمیشوند. همچنین به نظر میرسد ایمان مردم به مادیگرایی و تعریف موفقیت بر اساس شهرت، ثروت و پایگاه اجتماعی کاهش یافته و جستجوی سرچشمههای معنا و هدف، برای کسب آرامش و سعادت در آنان افزایش یافته است. در نهایت شواهد نشان میدهند که گونههای مختلف و متنوعی برای مقابله با مسائل و مشکلاتی که سلامت روان را با خطر روبرو میسازد وجود دارد و بهرهمندی از هر یک از این گونههای مقابله نیز به شرایط فرهنگی و اجتماعی و نوع شخصیت و هویت فرد و چگونگی تعلیم و تربیت او بستگی دارد.
سلامت، مفهومی چند بعدی است و تعریف سازمان جهانی سلامت، نیز به سه بعد جسمی، روانی و اجتماعی آن اشاره دارد. سلامت جسمی یا زیستشناختی، سلامت در کارکردهای بدن و حالت بهینه عملکرد یا هر یاخته یا اندام بدن در هماهنگی کامل با بقیه اعضا است . طبق تعریف وزارت سلامت و خدمات انسانی آمریکا . سلامت روانی عبارت است از حالتی از عملکرد موفق فرایندهای ذهنی، فعالیتهای کارآمد، روابط مؤثر و پربار با افراد، توانایی سازگاری با تغییرات و منطبق شدن با شرایط مطلوب. تعریف اخیر حاصل چهل سال تلاش متخصصان جهت عرضه تعریفی جامع از سلامت روان است؛ نه فقط به معنای نداشتن بیماری روانی. شاید بعد اجتماعی سلامت پیچیدهترین و در عین حال، بحثانگیزترین جنبه از سلامت باشد. سازمان جهانی سلامت ، سلامت اجتماعی را یکی از مؤلفههای کلیدی سلامت معرفی کرده است، اما به دلیل فقدان ابزارهای معتبر، این مفهوم همچنان موضوع بحثهای سیاسی و اجتماعی است. مطالعات سلامت با استفاده از نمونههای زیستی، بر وجه خصوصی سلامت تأکید دارد، ولی افراد در درون ساختارها و روابط اجتماعی قرار دارند .مجموع نظرها را درباره بعد اجتماعی سلامت میتوان دو سه دسته یا سه تلقی یا رویکرد قرار داد:
- سلامت اجتماعی به مثابه جنبهای از سلامت فرد در کنار سلامت جسمی و روانی؛
- سلامت اجتماعی به مثابه شرایط اجتماعی سلامتبخش؛
- سلامت اجتماعی به مثابه جامعه سالم
سازمان جهانی بهداشت، در تقسیمبندی بیماریها در 10 – ICD، بعد روحی را اضافه کرده است. به عبارت دیگر همانگونه که ابعاد جسمی، روانی و اجتماعی به هم ارتباط دارند و در هم تأثیر میگذارند، ابعاد روحی انسان و سلامت معنوی او با سایر ابعاد سلامت در ارتباط و تأثیرگذار است، که برای ارتقای سلامت بهتر است به آن توجه شود. همچنین بعضی دانشمندان اظهار کردهاند که پیشرفتهای عمده در قرن کنونی از طریق تکنولوژی عاید نمیشود بلکه منوط به شناخت عمیق انسان و جنبههای روحی او است. اگر کانون توجه علمی در قرن بیستم میلادی محیط «خارج» بوده است، در قرن بیست و یکم توجه علمی به «درون» انسان معطوف خواهد بود. به عبارت دیگر وارد زمانی میشویم که اکتشافات مهم نه در محیطی خواهد بود که ما را احاطه کرده است بلکه در دنیای درون ما خواهد بود .در طول دههها، سلامتی بر اساس ابعاد خاصی ؛ سلامت جسمی، سلامت روانی و سلامت اجتماعی تحلیل شده بود. پیشنهاد گنجاندن بعد سلامت معنوی در مفهوم سلامت، از سوی راسل و عثمان، یک بعد مهم از زندگی فردی و گروهی را فراروی صاحبنظران درگیر در امر سلامت قرار داد.
حدود یک ربع قرن پیش، سازمان بهداشت جهانی با این بحث مواجه شد که آیا بعد معنوی باید در تعریف سلامت، علاوه بر سلامت جسمی، روانی و اجتماعی گنجانده شود یا خیر؟ چند سال پس از آن بعد معنوی در یک مجله مهم که به ارتقای سلامت، اختصاص داشت اضافه شد. اخیراً نیز، بر بعد معنوی سلامت در منشور بانکوک، در مورد ارتقای سلامت، تأکید شده است. در بازه زمانی 1979 میلادی که سازمان جهانی بهداشت، علاوه بر ابعاد جسمی، روانی و اجتماعی سلامت، به عوامل معنوی در تضمین سلامت انسان توجه جدی نمود، دولتهای کشورهای اروپایی در ؛ معاهده کوپنهاگ برای توسعه اجتماعی متعهد شدند که به نیازهای روحی و معنوی جوامع خود در سطح فردی، خانوادگی و جامعه توجه کرده و سیاستهای خود را با دید سیاسی، اقتصادی، اخلاقی و معنوی برای توسعه اجتماعی متذکر نمایند . با همه این پیشرفتها در پذیرش جنبه روحی و معنوی سلامت، به جز مداخلههایی که در بیمارانی که در مراحل انتهایی زندگی هستند و یا برخی مبتلایان به بیماریهای صعب العلاج، بعد روحی و معنوی در مباحث و تصمیمگیریها و برنامههای سلامت عمومی و ارتقای سلامت، کماکان در همه جوامع مغفول مانده و به گونهای جدی مورد توجه قرار نگرفته است.
این امر در نوشتهها و تحقیقیات هویدا است، به طوری که از مجموعه ششصدخلاصه مقالهای که برای کنفرانس سالانه انجمن اروپایی بهداشت عمومی در سال 2010 ارسال شده بود، فقط یک خلاصه مقاله به بعد معنوی در سلامت پرداخته بود .محافل علمی و سازمان جهانی بهداشت برای بعد روحی و معنوی سلامت اهمیت ویژهای قائل هستند ولی با توجه به تعاریف گوناگونی که از معنویت شده است، وجود ارتباط بین باورهای معنوی و مذهبی و نیز تنوع باورهای دینی در دنیا، پیشرفت تفکر سلامت معنوی بسیار کند بوده و ورود آن در برنامههای کشوری سلامت و مراقبتهای روزانه پیشگیری و درمان بیماریها معوق مانده است.تعریف سلامت معنوی بسیار دشوار است. برای سلامت معنوی تعریف واحد وجود ندارد و عملاً دشوار بوده است که ابعاد مختلف آن مشخص، تعیین، تعریف و اندازهگیری شود. بدون شک معنی کامل سلامت معنوی منحصر به اثر دعاها و حالات روحی در بهبودی بیماریها و جانشین شدن آن برای درمانهای رایج طبی و یا طب مکمل نیست.
میتوان باور داشت که دیدگاه معنوی روی باورها، نگرشها، ارزشها و رفتارها تأثیر عمیق دارد و بر روی بیوشیمی و فیزیولوژی بدن تأثیر میگذارد، این تأثیر روی فکر و بدن به نام تندرستی معنوی نامیده میشود. در مقالات علمی رابطه بین معنویت و دین به انواع مختلف تعریف شده است. اکثر نوشتهها به این امر اشاره میکند که معنویت دارای ابعادی مانند خلوص، از خود گذشتگی، ریاضت، مهار نفس، نیکوکاری و خیرخواهی است. بعد معنوی سعی میکند که انسان در تطابق با جهان باشد، جوابهایی برای لایتناهی پیدا کرده و به ویژه در موارد استرسهای هیجانی، بیماریهای جسمی و روانی و مرگ و بهبودی در انسانها نمایانتر شود. برخی از آنها که به خداوند اعتقاد دارند تعریف زیر را ارائه میدهندکه در معنویت، باورها، رفتارها و اعمالی هستند که انسانها را به سوی خداوند با نیروهای فوق طبیعی در جهان سوق میدهند، زیرا که انسانها میخواهند به سوی تکامل سیر کنند که موجودیت آنها منوط به آن است.تعریف سلامت معنوی در جوامعی که به دین اعتقاد دارند نیز با اشکالات فراوانی همراه است، زیرا برداشت افراد از دین یا مذهب متفاوت است و داری طیفی وسیع میباشد که میتوان سه گروه را از میان آنها تعریف کرد.
گروه اول معتقدند که دین فقط برای پاک شدن روح و تصفیه خودی و فردی است ولی حیات روزانه بستگی به پیشرفتها و اندیشههای بشری دارد. گروه دوم آنهایی هستند که دین را یک سلسله تکالیف الهی میدانند که آنها را در تولید حیات روشن و دقیق راهنمایی میکند، ولی جامعیت دین را منحصر به احکام محدودی میداند که از طرف انبیاء آورده شده و باید از آنها در مسائل فردی و برخی مسائل اجتماعی مانند ارث استفاده کرد. گروه سوم دین را به طور جامع و کامل قبول دارند، معتقدند که انسان در هیچ حوزهای نیست که نیاز به هدایت الهی و دستگیری انبیاء و اولیاء الهی نداشته باشد و این شامل حوزه حیات فردی و اجتماعی است .ویکتور فرانکل میگوید، هدف مذهب و روانکاوی متفاوت است، با آنکه مذهب بسیار بیشتر از آنچه که رواندرمانی میتواند به انسان دهد، به او میدهد، ولی بسیار بیشتر از آن نیز میخواهد؛ مذهب خواستار رستگاری انسان و رواندرمانی خواستار سلامتی انسان است. فرانکل معنییابی را اساسیترین راه رسیدن به سلامت روانی میداند و مذهب را نیز معنای غایی جستجوی بشر.
اما اسلام همان گونه که اصل زندگی دنیا را مقدمهای برای زندگی جاودانه آن جهانی دانسته است، سلامتی انسان را نیز مقدمهی سلامتی برای آن زندگی برشمرده است. بنابراین سلامتی انسان، یا انسان سالم، در اصل موضوع اساسی مورد نظر قرآن است، و پدیدآورنده قرآن نیز کسی است که روان انسان را آفریده است، بنابراین برای استفاده از دیدگاه او درباره سلامتی انسان، شخصیت سالم و جامعه سالم جای نگرانی و چند و چونی نیست، راههای رسیدن به سلامت و بهداشت، از گرفتاری در چنگال بی رحم بیماری را به روشنی ترسیم کرده است . تغییرات عمیقی را که مکتب اسلام در دهه های اخیر در ایران و در کل جهان به وجود آورده است نشان میدهد که برداشت اریک فروم مبنی بر اینکه، اگر مذهب حق، آن طور که هست و باید باشد به مردم القا شود میتواند انقلابهای عظیمی را در جهان به وجود آورد و مسیر حرکت را به نفع محرومان عوض کند و آرامش و امنیت اجتماعی را از طریق زدودن عوامل فساد ایجاد نماید.
انقلاب مقدس اسلامی که به راهنمایی مصلح بزرگ معاصر امام خمینی رضوان الله علیه در ایران اتفاق افتاد، نمونهای در این زمینه است که حقاً جنبههای بسیار مثبتی از نظر بهداشت روانی به وجود آورده است. به عنوان مثال الکلیسم که اینک توسط سازمان بهداشت جهانی به عنوان یک خطر در حال رشد در جهان مطرح می گردد، در کشور ما پس از پیروزی انقلاب اسلامی به کلی از بین رفت و به خواست خدا، سایر فسادهای اجتماعی نیز با برنامه ریزی بر اساس ضوابط اسلامی کنترل خواهند شد.نظر به تعاریف ارائه شده از مکاتب گوناگون میتوان چنین نتیجه گرفت که: سلامت روان گویای رفتار موزون و هماهنگ با جامعه و شناخت و پذیرش واقعیتهای اجتماعی و قدرت سازگاری با آنها و شکوفایی استعدادهای ذاتی است به گونهای که ارتقاء سلامت روان در جامعه موجب بهبود کیفیت زندگی میگردد .
منبع
سیدمیرزایی،سیده زهرا(1394)، پیش بینی سلامت روان بر اساس باورهای مذهبی و هوش اجتماعی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشکاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید