تعريف گروه درماني

گروه درماني يک شيوه درماني است که گروه کوچکي از اعضا و يک يا چند درمانگر داراي تخصص در گروه درماني شامل مي شود. گروه درماني به منظور ارتقاي رشد رواني و کاهش مشکلات رواني صورت مي گيرد. اين اهداف از طريق اکتشاف شناختي و عاطفي تعاملات ميان اعضا و بين اعضا ودرمانگر حاصل مي شود.

عوامل حمايتي در روان درماني گروهي

عوامل حمايتي در اوان درمان گروهي، بسيار اساسي مي­باشد. فردي كه وارد گروه مي­شود از عزت نفس پايين و بي­معنايي رنج مي­برد. عوامل حمايتي اين تجارب منفي را هدف قرار مي دهند. اين عوامل هم بر درگير شدن در گروه و هم آينده چشم­انداز مثبتي مي­گشايند و تمايل عضو را در مشاركت مي­افزايند. برخورد سازنده با مشكلات توانايي است كه از عوامل حمايتي تغذيه مي­كند .

عوامل حمايتي داراي مؤلفه­هايي­ است كه عبارتند از:

القاي اميد: اميد در سراسر درمان گروهي، عنصر اساسي است. در آغاز مشاركت گروهي، اميد عضو را برمي­انگيزد تا با اعضاي ديگر تعامل برقرار كند زيرا انتظار دارد كه درگير شدن و اشتغال در گروه، به افزايش بهبودي مي انجامد. در اواسط درمان، اميد عضو را برمي­انگيزد تا به رغم رويارويي با تجارب هيجاني دشوار كه از سوي گروه تحريك مي­شوند، مقاومت كند و در اواخر درمان، اميد به عضو كمك مي­كند تا با احساسات مشكل آفرين همبسته با پايان گروه فائق بيايد. اميد به هدف گزيني كمك مي­كند. همچنين، به بازشناسي مسيرهاي ممكني كه بوسيله آن اهداف مي­توانند تحصيل شوند. اميد باعث مي شود که فرد خويش را به عنوان فردي درک کند كه قادر است تلاش كند تا به اهداف برسد .

گروه درمانگر به شيوه­هاي مختلف اميد را مي­تواند در اعضا بيافريند:

  • در جريان مصاحبه گزينش اعضا، گروه درمانگرمي­تواندبرنتايج درماني مثبت گروه درماني تاکيد بگذارد بدون آنكه نتيجه مثبت را تضمين کامل كند. گروه درمانگر ميتواند اظهار کند كه مشاركت مفيد است.
  • در طول جلسات، درمانگر مي­تواند فرهنگي خلق كند كه در آن اعضا به موفقيت خويش در نيل به اهداف جزئي اشاره مي­كنند. براي مثال، به عضو بسيار مداخله­گر و عجول، مي­توان فيدبك داد كه در قياس با آغاز درمان هم اکنون گاه به عضو ديگر اجازه مي دهد تا آخر حرف بزند و حرف او را قطع نمي­كند و اين پيشرفت قابل توجه اي است.
  • درمانگر به اعضا پيشرفت هايشان را خاطر نشان مي کند. براي مثال، وقتي که آنها تمايل به تحمل احساسات منفي را نشان مي­دهند يا اختلاف با ساير اعضا را تحمل مي­كنند، و يا بصيرتهاي جديد و جالب توجه اي كه درباره خودشان دست يافته­اند. همه اين اموردلالت بر رشد و تعالي دارد.
  • در پايان دوره درمان، درمانگران مي­توانند اعضا را تشويق كنند تا ديدگاه خودشان را درباره اينكه يك عضو چگونه طي دوره درمان تغيير يافته است، اظهار كنند.

پذيرش:پذيرفته نشدن و طرد شدن از سوي گروه، بزرگترين ترس فرد در مصاحبه براي گزينش است. اين نگراني بويژه زماني جدي و شديد است كه فرد پس از تجربه يك طرد به گروه درماني رو آورده باشد. پذيرش در سطوح مختلف حين دوره گروه تجربه مي­شود. در اوان گروه درماني، بر حسب رسوم، اعضا نزاكت و احترام نشان مي دهند كه همين باعث مي­شود كه از رفتارهايي كه خطر طرد شدن از سوي يك فرد ديگر را به دنبال دارد، اجتناب كنند. در اواسط درمان، اكثر اعضا احساس پذيرش كمي مي­كنند. پذيرشي كه پس از اين کاهش ظاهر مي­شود، پذيرشي است که در آگاهي اعضا از توانمنديها و ضعفهاي ديگران پايه دارد. در نتيجه با پيش بيني منفي ديگران معطوف به خودشان مقابله مي­کنند و بدبيني را كنار مي گذارند. در نهايت و به شكل ايده آل اعضا بايد به اين نکته دست مي يابند که ديگران مي­دانند من چه كسي هستم و با اينحال مرا مي پذيرند.

درمانگر مي­تواند پذيرش را از طريق راه حل­هاي زير ارتقا دهد:

  • نشان دادن نگرش غير قضاوت گرايانه معطوف به همه موضوعاتي كه از سوي اعضا عنوان مي­شود؛ نگرشي كه اعضا مي­توانند سرمشق قرار دهند.
  • ياري رساندن به اعضا تا به يكديگر به شيوه­هايي كه ملموس و غير سرزنش آميز است، فيدبک ارائه کنند. همچنين به آنهايي كه فيدبك را دريافت مي­دارند، کمک مي کند تا آن فيدبک ها را به طور صحيح ضبط و ثبت كنند.
  • واكنش نشان دادن به هر اقدام طرد با كنجكاوي نشان دادن درباره چنين رويدادهايي، با هدف فهم بيشتر آنها. اغلب طردها به يك نياز خدمت مي­كنند كه شخص از آن آگاه نيست. شخص طرد كننده ممكن است در شخص ديگر ويژگي­هايي را ببيند كه درون خودش وجود دارد و نمي­تواند تحمل بشود. با تصور اينکه تنها شخص طرد شده آن ويژگي را دارد، فرد طرد کننده مي­تواند براي لحظه اي احساس رهايي از حضور ناخواسته را احساس کند. همين که اين فرآيند دفاعي فهميده شد، نه تنها فرد طرد شده احساس پذيرش بيشتر مي کند بلکه شخص طرد شده مي­تواند بسوي يک خود پذيرشي پايدارتر حرکت کند.

نوع دوستي:افراد در جلسات گروه، در فضايي فرصت ياري رساني به يکديگر را مي­يابند. اين فضا حس نوع دوستي را تقويت مي کند و نوع دوستي اثر درماني دارد. افزايش نوع دوستي به امور زير مي انجامد:

  • اظهار نظر آرام بخش براي يکديگر،
  • ارائه راه حل به يکديگر،
  • همدلي معطوف به ديگري و در نتيجه فهم بهتر احساسات يکديگر،

نوع دوستي بويژه براي کساني مفيد است که بواسطه تجارب زندگي اخيرشان، درباره توانايي مقابله اي شان دچار شک و ترديد شده اند. در گروه خودياري مفيدست. براي مثال، گروه زنان مبتلا به سرطان پستان.

جهانشمولي:فهميدن اينکه شخص در مشکلاتش تنها نيست. نوع جهانشمولي بسته به ماهيت گروه فرق مي­کند: در گروه هاي خود ياري و حمايتي اعضا با توجه به احساسات و تکانه هاي که بتوانند به آساني بدان دست يابند،جهان شمولي را محقق مي­سازد.دربيماران که سکته را تجربه کرده انداحساس درماندگي وسوگواري بابت از دست دادن عملکردرابه اشتراک مي گذارند.دردرمان کوتاه مدت،جهانشمولي دامنه وسيعتري را مي­پوشاند.

همجوشي:تجربه احساس با همديگر بودن در گروه را همجوشي مي گويند.  همجوشي شرط عمل و تاثير ساير عوامل درماني است و خود نيز يک عامل درماني است. هم جوشي در چند سطح واقع مي شود:

  • در سطح گروه: تجربه احساس باهمديگر بودن در گروه
  • در سطح عضو به عضو: ميزان جذب اعضا به يکديگر
  • در سطح فرد – عضو: ميزان احساس تعهد به گروه

همجوشي گروهي معادل و هم ارز با رابطه درماني در درمان فردي است. مطالعات نشان داده است گروه هايي که به سطوح بالاي همجوشي مي­رسندبيشتر احتمال داردبه اهداف گروه دست يابند.

منبع

اسماعیلی زاده،سمیه(1393)،اثربخشی رواندرمانی حمایتی گروهی برامیدبه زندگی کودکان سرطانی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی هرمزگان

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0