تعاریف یادگیری سازمانی
همگان بر این قول متفقاند که یادگیری سازمانی مفهومی پیچیده و چند بعدی است که از منظر رشتههای مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. به دلیل میان رشتهای بودن مفهوم یادگیری سازمانی، یافتن تعریفی که به طور وسیع مورد پذیرش محققان قرار گیرد، مشکل است. اما همانطور که سنگه خاطر نشان میکند، تقریبا تقریبا تمامی تعاریف ارائه شده از یادگیری سازمانی در برگیرندهی دو نوع تغییر شناختی و رفتاری هستند. جنبهی شناختی تغییر با مفاهیمی چون کسب دانش، فهم و بینشهای جدید سرو کار دارد. در حالی که جنبهی رفتاری تغییر، به ایجاد تغییر واقعی یا بالقوه در رفتار فرد یادگیرنده اشاره میکند . سینکولا یادگیری سازمانی را ابزاری میداند که به وسیله آن دانش محافظت میشود، به طوری که افراد دیگر (علاوه بر ایجاد کنندگان دانش) نیز میتوانند آن را به کار گیرند.
از نظر اسلاتر و نارور یادگیری سازمانی توسعه دانش یا بینشهای جدید است که به طور بالقوه میتواند رفتار را تحت تاثیر قرار دهد و این در حالی است که به عقیدهی برخی فرایند فهمیدن و کسب بینشهای جدید در هستهی مرکزی یادگیری سازمانی قرار دارد.اگر چه هر یک از تعاریف بالا از منظر خاصی یادگیری سازمانی را توصیف میکنند، اما تمرکز همگی آنها بر تغییر شناختی است. از سوی دیگر، تعاریف زیر عمدتا از منظر رفتاری به یادگیری سازمانی مینگرند :
یادگیری سازمانی ایجاد شرایطی در سازمان است که تک تک افراد، آن شرایط و تغییرات به وجود آمده را میپذیرند و از آن به عنوان یک فرایند دائمی استقبال میکنند. از نظر استاتا یادگیری سازمانی از طریق تولید بینش، دانش و الگوهای ذهنی مشترک و بر مبنای دانش و تجربهی گذشته (حافظهی سازمان) ایجاد میشود . از نظر گاروین یادگیری سازمانی فرایندی پیچیده و چندبعدی است که در طول زمان توسعه پیدا میکند و در این فرایند بین کسب دانش و بهبود عملکرد رابطهی معنیدار وجود دارد. به عبارت دیگر، یادگیری سازمانی عبارت است از فرایند بهبود اقدامات از طریق دانش و فهم بهتر.
یادگیری سازمانی و سازمان یادگیرنده
سازمان یادگیرنده و یادگیری سازمانی مفاهیم مترادفی نیستند. یادگیری سازمانی به مفهوم یادگیری افراد و گروههای درون سازمان و سازمان یادگیرنده به معنی یادگیری سازمان به عنوان سیستمی کلی است. به عبارت دیگر، سازمان یادگیرنده حاصل یادگیری سازمانی است. لذا، باید میان یادگیری سازمانی به مفهوم افراد و گروههای درون سازمان و سازمان یادگیرنده به معنی یادگیری سازمانی به عنوان سیستمی کلی،تمایز قائل شد. گفته میشود که اصطلاح یادگیری سازمانی و سازمان یادگیرنده گهگاه به اشتباه به جای یکدیگر به کار گرفته میشوند. در حالیکه یادگیری سازمانی، مفهومی است که برای توصیف انواع خاصی از فعالیتهایی که در سازمان جریان دارد به کار گرفته میشود در حالی که سازمان یادگیرنده به نوع خاصی از سازمان اشاره میکند به بیان دیگر سازمان یادگیرنده حاصل یادگیری سازمانی است . تسانگ معتقد است سازمان یادگیرنده به نوع خاصی از سازمان اشاره میکند و یادگیری سازمانی نوعی فرایند داخلی برای سازمان به شمار میآید.
مارکوارت تفاوت دو عبارت یادگیری سازمانی و سازمان یادگیرنده را اینگونه توضیح میدهد:
(در بحث از سازمان یادگیرنده، تمرکز ما بر چیستی است و سیستمها، اصول و ویژگیهای سازمانهایی را که به عنوان یک هویت جمعی یاد میگیرند و اقدام به تولید میکنند، مورد بررسی قرار میدهیم، در حالیکه یادگیری سازمانی به چگونگی یادگیری مهارتها و فرایندهای ساخت و بهرهگیری از دانش اشاره دارد. در این معنی یادگیری سازمانی تنها یک بعد یا عنصر از سازمان یادگیرنده محسوب میشود)
اسمیت نیز بین سازمان یادگیرنده و یادگیری سازمانی تمایز قائل هستند. به گفتهی آنها، یادگیری سازمانی بر مشاهده و تجزیه و تحلیل فرایندهای موجود در یادگیری جمعی و فردی سازمان متمرکز است، در حالیکه سازمان یادگیرنده جهتی عملی دارد و از ابزارهای ارزشیابی که به تعیین، توسعه و ارزیابی کیفیت فرایندهای یادگیری در درون سازمان مدد میرسانند، منبعث میشود.
مهارتهای یادگیری سازمانی
برای آغاز و گسترش هر چه بیشتر یادگیری سازمانی، پنج مهارت کلیدی به شرح ذیل مورد نیاز است:
تفکر سیستمی یک چارچوب ذهنی ارائه میدهد که به واسطهی آن، الگوهای کامل، روشنتر و چگونگی تغییر کارآمد آنها تعیین میگردد.
مدلهای ذهنی مفروضات عمیقا تثبیت شدهای هستند که دیدگاهها و اعمال ما را در جهان تحت تاثیر قرار میدهند. به عنوان مثال، الگوی ذهنی یا تصورمان از یادگیری، کار یا وطن پرستی، تعاملات و رفتارمان را در موقعیتهای ویژهای که به آن مفاهیم مربوط است، تحت تاثیر قرار میدهد.
سلطهی فردی نشاندهندهی سطح بالای تخصص در یک موضوع یا حیطهی مهارتی است. این امر مستلزم تعهد به یادگیری مادامالعمر است که منجر به پدید آمدن تخصص یا حیطهی مهارتی استثنایی و ارضا کننده در عملکردهای سازمانی یا مسئولیتهایمان میشود.
یادگیری خود- مدار بدین معنی است که هر کس مشتاقانه مسئولیت یادگیرنده بودن را بپذیرد و به این امر واقف باشد. عوامل یادگیری خود مدار عبارتند از شناخت شیوهی یادگیری خودمان، توانایی در ارزیابی نیازها و قابلیتهایمان و مرتبط ساختن اهداف کسب و کار با نیازهای یادگیری.
گفت و شنود، بر سطح بالای گفت و شنود و برقراری ارتباط میان افراد دلالت دارد و مستلزم بررسی آزادانه و خلاقانه دربارهی موضاعات ظریف و توانایی گوش فرا دادن عمیق به شخص دیگر، در حالی است که دیدگاههای خودمان را کنار گذاشتهایم. اصل گفتوشنود، شامل یادگیری شناخت الگوهای تعامل گروهی است که ممکن است سبب ارتقا یا تضعیف یادگیری شود. به عنوان مثال، الگوهای تدافعی، اغلب در پویاییهای گروهی یا سازمانی، عمیقا تثبیت میشوند. اگر چنین الگوهایی شناخته نشوند یا نادیده گرفته شوند، یادگیری را تضعیف میکنند. اما هنگامی که شناسایی شوند و خلاقانه مد نظر قرار گیرند، به واقع میتوانند یادگیری را تسریع کنند. گفت و شنود، ابزار مهمی برای مرتبط کردن، ابداع و هماهنگ کردن یادگیری و عمل در محیط کار است .
هابر و فرایندهای یادگیری
هابر چارچوب جامعی از فرایندهای یادگیری سازمانی ارائه میکند که کار برخی نظریهپردازان را نیز در بر میگیرد. چارچوب هوبر شامل چهار ساخت اصلی و ساختها و فرایندهای فرعی میباشد. ساختهای اصلی مطرح شده توسط هوبر عبارتند از: کسب دانش، توزیع اطلاعات، تفسیر اطلاعات و حافظهی سازمانی.
کسب دانش: تمام چارچوبها در فرایند یادگیری دارای کسب دانش میباشند. سازمانها باید رویهی کسب اطلاعات را هم از نظر داخلی و هم از نظر خارجی مدیریت کنند. برخی از سازمانها به دلیل آسیبپذیر بودن، خود را درگیر جمعآوری اطلاعات بیرونی نمیکنند. در سازمانهایی که از دسترسی سایر سازمانها به اطلاعاتشان جلوگیری میکنند، فیلترهای قوی برای اطلاعات وجود دارد. نقطه ضعفی که در کسب دانش وجود دارد، این است که گروههایی که در داخل سازمان وجود دارند و اطلاعات مربوطه را برای یادگیری جمعآوری میکنند، ممکن است از سایر گروههایی که میتوانند از این اطلاعات سود ببرند، آگاه نباشند. بنابراین، بیتوجهی یا سوء برداشت دربارهی نیازهای اطلاعاتی واحد دیگر، موجب متوقف شدن جریان اطلاعات در داخل سازمان میشود. آرگریس معتقد است که فیلترها و موانع قدرتمند اطلاعات در داخل سازمان وجود دارد، زیرا افراد تمایل دارند اطلاعاتی را که خطاهای آنان را آشکار میکند یا اطلاعاتی را که نشان میدهد آنان نیاز به تغییر دارند، بپوشانند. پذیرفتن اشتباهات برای افراد دشوار است، بنابراین، فرایند کسب دانش را متوقف میکنند تا از جایگاه خود حمایت کنند.
توزیع اطلاعات: در سطح بعدی یعنی توزیع اطلاعات، اطلاعات در داخل سازمان بین افرادی که به آن نیاز دارند توزیع میشود. فرایند توزیع اطلاعات تاثیر زیادی بر یادگیری دارد، زیرا ایجاد یادگیری بستگی به این فرایند دارد. اطلاعات باید در زمان مناسب به دست افراد مناسب برسد و در طول مسیر تحریف نشود. برای این که یادگیری گسترده باشد، اطلاعات باید به بخشهای مختلف سازمان برسد.
تفسیر اطلاعات: مرحلهی بعد در فرایند یادگیری خطی تفسیر اطلاعات است. در این مرحله است که اطلاعات دارای معنی شده و منجر به عمل میشوند. فرایند تفسیر برای یادگیری حیاتی میباشد. برخی از نظریهپردازان یادگیری سازمانی تنها در این ساخت کار میکنند و یادگیری سازمانی را به عنوان یک فرایند تفسیری تعریف میکنند. تصمیم به یک پاسخ یا اقدام جدید مبتنی بر این است که اطلاعات چگونه معنیدار میشوند، و به چه میزان بین افرادی که باید با این اطلاعات عمل کنند تسهیم میشوند. میزان تفسیر مشترک اطلاعات تحت تاثیر عوامل زیر میباشد:
- یکسانی نقشههای ذهنی قبلی در واحدهای سازمان
- یکسانی تنظیم و بیان اطلاعات در هنگام برقراری اطلاعات
- غنای رسانههای استفاده شده جهت انتقال اطلاعات
- حجم اطلاعات در واحدهای تفسیر کننده
- میزان رها کردن عادات و تفکرات قبلی پیش از آن که یک تفسیر جدید ایجاد شود .
برای این که یادگیری هدفمند رخ دهد، نیازهای اطلاعاتی باید ترجمه شوند و درک مشترک ایجاد شود. گروهها و افراد ممکن است به سرعت دارای مشترک شوند یا ممکن است در ایجاد ادراک مشترک مشکل داشته باشند. نظریه پردازان سعی میکنند میزان سرعت در ایجاد ادراک مشترک را تعیین کنند. اگر ادراک مشترک به سرعت کسب شود، موجب تفاسیر مرتبط و معتبری میشود که نهایتا منجر به انجام اقدام موثرتری میگردد. برای کمک به فرایند تفسیر، اطلاعات باید به شکل خاصی تنظیم شود تا هنگامی که این اطلاعات توزیع میشود، همهی افراد بتوانند درک یکسانی از آن داشته باشند.
حافظهی سازمانی: آخرین ساخت در چارچوب هابر، حافظهی سازمانی میباشد که اطلاعات و دانش سازمانی در آن ذخیره میشود. حافظهی سازمانی به چهار روش بر یادگیری تاثیر میگذارد:
- تشریح یا استفاده از یادگیری، آن چیزی که یاد گرفته شده است، باید در حافظه ذخیره شود و در مواقع مورد نیاز از حافظه بیرون آورده شود؛ قابلیت تشریح و قابلیت استفاده به میزان اثربخشی حافظهی سازمان بستگی دارد.
- کسب اطلاعات در بسیاری از موارد به توجه و حضور بستگی دارد، که از طریق یادگیری قبلی که در حافظه نگهداری شده، هدایت میشود.
- توزیع اطلاعات تحت تاثیر تصمیمات سازمانی میباشد که با استفاده از اطلاعات موجود در حافظه گرفته میشود.
- تفسیر اطلاعات تحت تاثیر نقشههای ذهنی یا چارچوبهای مرجع میباشد که تنها با وجود حافظه، قابل تعریف هستند .
اطلاعات در مکانهای مختلفی ذخیره میشود: مغز انسان ، کتابهای راهنما، فایلهای کاغذی و فایلهای کامپیوتری. ثبت دقیق اطلاعات، بازگشت دقیق و کامل اطلاعات و تفسیر اطلاعات در زمان ذخیره بودن، بر یادگیری تاثیر میگذارد. تحقیقات نشان میدهد که:
- جابهجایی و خروج کارکنان از سازمان موجب از دست رفتن بعد انسانی حافظهی سازمان میشود .
- غیر قابل پیشبینی بودن نیازهای آینده برای ایجاد اطلاعات موجب میشود تا حجم زیادی از اطلاعات ذخیره نشوند.
- اعضای سازمانی با نیازهای اطلاعاتی، غالبا از وجود اطلاعات در بین سایر اعضای سازمان آگاه نیستند. به علاوه، انسانها به عنوان مخازن دانش و اطلاعات سازمانی، ناکارآمد هستند
قابلیت یادگیری در سطح سازمان از نظر کارل و کنت
به اعتقاد کارل و کنت، ضعف اکثر مباحث مرتبط با یادگیری سازمانی این است که به جای تکیه بر یادگیری سازمانی، بیشتر به یادگیری در سطح فردی تاکید دارند و شامل تعاریف ضعیفی «یادگیری فردی به جای یادگیری سازمانی» از این فرایند هستند. در حالی که یادگیری فردی، در بطن یادگیری سازمانی امکان مییابد. مدل یادگیری سطح سازمانی ضعفهای این تعاریف را پوشش میدهد. این مدل بر اساس یک نظریهی مستدل و اثبات شده قرار دارد؛ بر تعریف فرایندی از نقش افراد و ساختار در سازمان تاکید دارد؛ یادگیری سازمانی را اقدامی سازمانی میداند که به جای فرد بر نقش افراد تاکید دارد، آن را قابل سنجش میداند و از این رو، ابزاری برای پیگیری و بهبود زمینههای توانایی یادگیری سازمان ارائه میکند و به این امر که سازمان چگونه فرایندهای صحیحی برای توانمند سازی اعضایش وضع میکند تا سازمانی بیاندیشد، تاکید دارد. مدل یادگیری سطح سازمانی بر اساس نظریهی سه بعدی سازمان قرار دارد. این نظریه یک رویکرد کلنگر در سازمان است؛ این نظریه خود بر اساس رویکرد فرایندی قرار دارد. مدل یادگیری سطح سازمانی چهار فرایند اصلی یادگیری را ارائه میکند. همانگونه که با اجرای این چهار مرحله دانش در سازمان ظهور مییابد، یادگیری سازمانی نیز اتفاق میافتد، چون یادگیری سازمانی این چهار فرایند (مرحله) را ایجاد کرده و پیوند بین آنها را امکانپذیر میکند. بر اساس این چهار فرایند است که تشخیص داده میشود:
- ویژگی نظریه در مرحلهی عمل یک سازمان است که مسیر استراتژیک آن را مشخص میکند.
- ابزارهایش را به منظور سازماندهی امور و در نتیجه، پیگیری مسیر استراتژی خود گسترش میدهد.
- به مشتریان و ارباب رجوعان خود با کاربرد راهبردی نظریه در مرحلهی عمل بر فناوریهایش ارائه خدمت میکند.
- به طور بیشفعالی فناوریهای مورد نیازش را انتخاب میکند و توسعه میدهد.
هر کدام از این چهار فرایند برای استمرار حیات سازمان در محیط رقابتی که دائما در حال تغییر و تحول است، ضروری به نظر میرسد .
قابلیت یادگیری سازمانی از دیدگاه ردینگ
ردینگ برای ایجاد قابلیت یادگیری در سازمانها، سه بعد را شناسایی کرده است:
- سرعت یادگیری؛ اشاره به این دارد که چقدر سازمان قادر به طی سریع چرخهی یادگیری (برنامهریزی، اجرا و ارزیابی) و تکرار این چرخه است.
- عمق یادگیری؛ اشاره به درجهای از یادگیری دارد که سازمانها در پایان هر چرخه بدست میآورند؛ چیزی که به وسیلهی زیر سوال بردن مفروضات اساسی و بهبود قابلیت یادگیری آنها در آینده حاصل میشود.
- گسترهی یادگیری؛ مربوط به این است که چقدر سازمانها به طور گسترده میتوانند بصیرتها و دانش نوین ناشی از هر تکرار چرحهی یادگیری را به مسائل و قسمتهای مختلف سازمان منتقل کنند.
قابلیت یادگیری سازمانی از دیدگاه یونگ و پاوید
یونگ و پاوید در تحقیقی که در چهارصد سازمان یادگیرنده پیشتاز در جهان انجام دادند.
دیدگاه پیتر سنگه دربارهی سازمان یادگیرنده
به اقرار عموم صاحبنظران، نظریهپرداز اصلی سازمان یادگیرنده، سنگه از دانشگاه ماساچوست میباشد. سنگه در سال 1990 مقالهای تحت عنوان “کار جدید رهبران: ساختن سازمانهای یادگیرنده”منتشر کرد و سپس در همان سال کتاب”اصل پنجم: هنر و عمل سازمان یادگیرنده”را به رشتهی تحریر درآورد که نظریه خود را در رابطه با سازمان یادگیرنده در این مقاله به طور مبسوط شرح دادهاست. اخیرا نیز کتابی با عنوان رقص تغییررا به همراه برخی از صاحبنظران جامعهی یادگیری سازمانی دانشگاه ماساچوست تالیف نموده که در آن به تشریح کاربردی و عملی اصول سازمان یادگیرنده پرداخته است.
به عقیدهی پیتر سنگه، ایجاد سازمان یادگیرنده نه تنها مشکل نیست، بلکه کاملا مورد پذیرش کلیه افرادی است که از حداقل آشنایی با آن برخوردارند اما، مانع اصلی در ایجاد سازمان یادگیرنده، مسئله رهبری است. مردم درک درستی از نوع مشارکتی که برای ساختن چنین سازمانی لازم است، ندارند و این وظیفهی رهبران سازمانی است که سازمان یادگیرنده را به طور واقعی، عملی و فراگیر به کارکنان سازمان معرفی کنند. هر چند تصویر سنتی ما از رهبران به عنوان مردمانی که جهتگیری را مشخص میکنند و تصمیمهای کلیدی را میگیرند، ریشه در ذهنیت فردگرایانه و غیر سیستمی دارد و میتوان گفت که به نوعی محدود کننده همگامی کارکنان و مقامات سازمان با نظریه سازمان یادگیرنده میباشد. به عقیدهی سنگه، اساس خلقت انسانها در جامعه و کلا در جهان، یادگیری است. هیچکس، اعمال اساسی مورد نیاز کودکان را به آنها نمیآموزد بلکه، آنها خود به کمک حس عمیق کنجکاوی «غریزه» و آزمایش که در درون خود دارند، راه رفتن، صحبت کردن و غیره را میآموزند اما متاسفانه، سازمانها در جوامع امروزی غالبا به جای یادگیری، به کنترل کردن تمایل و اشتیاق دارند. این سازمانها افراد را به خاطر کارکردن برای دیگران مورد تشویق قرار میدهند و نه بدلیل بهرهگیری از کنجکاوی طبیعی و انگیزه فطری یادگیری که در وجود آنها است. افراد از زمان کودکی در اولین برخورد با سازمانی به نام مدرسه، میآموزند که کار آنها یافتن پاسخ صحیح و اجتناب از خطاست و این بازی در دورههای متمادی عمر انسانها و به هنگام کار برای سازمانهای متفاوت به صورت یکسان در جریان است.
پنج فرمان
هستهی مرکزی سازمان یادگیرنده ،براساس پنج «فرمان یادگیری» بنا شدهاست که میتوان آن را برنامهی دراز مدت مطالعه و عمل دانست.
– شایستگی شخصی: یادگیری توسعهی ظرفیت شخصی برای ایجاد نتایج مطلوب و محیطی سازمانی که در آن همهی افراد برای توسعهی خود در رسیدن به اهدافشان ترغیب میشوند.
– الگوهای ذهنی: انعکاس، تبیین مستمر و بهبود تصویر درونی خود از دنیا و مشاهدهی چگونگی تاثیر پذیری تصمیمها و اقدامهای ما بر اساس آنها.
– چشم انداز مشترک: ایجاد حس پایبندی در گروه با خلق تصویری مشترک ازآیندهای که در پی آن هستیم؛ و تدوین اصول و اقدامهای راهگشایی که ما را به آن میرساند.
– یادگیری گروهی: ایجاد و انتقال مهارتهای گفتگو و تفکر جمعی، به گونهای که گروهی از افراد بتوانند به راحتی به سطحی از آگاهی و توانایی برسند که از حاصل جمع تواناییها و استعداد تکتک آنها بیشتر باشد.
– تفکر سیستمی: راهی برای اندیشیدن و زبانی برای تشریح و درک نیروها و روابط متقابل شکلدهنده رفتار سیستمها. این اصل به ما کمک میکند تا دریابیم چگونه میتوان سیستم را به گونهای اثر بخش تغییر داد و با هماهنگی بیشتری نسبت به فرایندهای جهان و اقتصادی عمل کرد.
اجرای هر کدام از این فرمانها، نیازمند یادگیری طولانی مدت در مسیر توسعهای بیپایان است. هیچکدام از این فرمانها حیطه ساده مطالعاتی نیستند، و مجموعهای از تکنیکها هستند که بر اساس نظریههای بنیادین و یا درک ما از دنیا به وجود آمدهاند و به کارگیری آنها نیازمند مطالعه و تجربه است. برخی افراد تعدادی از فرمانها را به صورت ذاتی میدانند، اما این موهبتهای ذاتی، راه پیشرفت را ساده نمیکنند. بسیاری از مردم استعداد هنری بسیار قوی دارند که به اجرای این فرمانها پایبند هستند؛ یعنی ظرفیت خود را برای پیگیری یک چشمانداز، انعکاس و تحقیق دربارهی ایجاد قابلیتهای جمعی و درک سیستمها ترقی میبخشند.
ابعاد یادگیری سازمانی از دیدگاه نیفه
نیفه در سال 2001 در مقالهای با عنوان « مقایسهی مولفههای یادگیری سازمانی در دانشگاههایی که پروژهی بهبود کیفیت علمی (AQIP) را اجرا کردهاند (دانشگاههای مدرن) و دانشگاههایی که این پروژه را اجرا نکردهاند (دانشگاههای سنتی)، انجام داده است، ابعاد یادگیری سازمانی را اینگونه معرفی میکند:
- چشمانداز مشترک: ایجاد حس پایبندی در گروه با خلق تصویری مشترک ازآیندهای که در پی آن هستیم؛ و تدوین اصول و اقدامهای راهگشایی که ما را به آن میرساند . اهمیت چشمانداز مشترک در یادگیری سازمانی و ایجاد سازمان یادگیرنده: اول اینکه، چشمانداز مشترک تمرکز و انرژی را برای یادگیری فراهم میسازد. دوم اینکه: چشمانداز، افراد را به عمل سوق میدهد. چشمانداز بیانگر آمال و رویاهای آنهاست و به آنها معنی میبخشد. سوم اینکه: کشش به سمت هدف مطلوب بالاتر با نیروی حاکم بر وضع موجود مقابله میکند. چشمانداز مشترک، هدف نهایی ایجاد کرده، خطر پذیری و نوآوری را تشویق میکند. چهارم اینکه، ارزشها و معانی مشترک، در تعیین نوع دانشی که سازمان ذخیره و منتقل میکند، مهم است .
- فرهنگ یادگیری سازمانی: هنگامی که اعضای هر جامعه، سازمان یا گروه برای انطباق با محیط خارجی وحل مشکلات یکپارچگی داخلی تلاش میکنند، ناخودآگاه به یادگیری اقدام کردهاند به این دلیل که از جهت نظریهپردازی، یادگیری و حل مسائل نه تنها متفاوت نیستند، بلکه باید گفت که دیدگاههای متفاوت، فرایند اساسی یکسانی دارند .
- کار و یادگیری گروهی: در کار و یادگیری گروهی تاکید بر اهمیت همراستایی نیروها و کارکنان سازمان است تا از به هدر رفتن انرژی جلوگیری شود. یادگیری جمعی عبارت است از فرایندی که طی آن ظرفیت اعضای گروه توسعه داده شده و به گونهای همسو شود که نتایج حاصله از آن چیزی باشد که همگان واقعا طالب آن بودهاند.
- به اشتراک گذاشتن دانش: به اشتراک گذاشتن دانش، انتقال و توزیع دانش، انتقال سازمانی و فنآورانهی دادهها، اطلاعات و دانش را در برمیگیرد. ظرفیت سازمان برای جابهجایی دانش، بیانگر قابلیت انتقال و به اشتراک گذاشتن قدرت است که لازمهی موفقیت سازمان نیز هست. دانش باید به دقت و به سرعت در سراسر سازمان یا حوزههای آن توزیع شود .
- تفکر سیستمی: تفکر سیستمی یعنی استفاده از روش سیستمی در تحلیل و ادارهی امور سازمان و توجه به تاثیر عوامل سازمانی بر یکدیگر. با تفکری کلینگرانه، فعالیتهای تجاری و به طور کلی سایر تلاشهای انسان همگی سیستم هستند. آنها توسط ساختههای فعالیتهای مرتبط با یکدیگر محدود شدهاند، فعالیتهایی که معمولا سالها نیاز به زمان دارند تا به طور کامل بر یکدیگر اثر گذارند. از آنجا که ما خود نیز جزیی از این مجموعه هستیم، برای پی بردن به الگوی تغییر با دشواری مضاعفی مواجه هستیم .
- رهبری مشارکتی: پیامد رهبری مشارکتی، داشتن احساس اشتراک کارکنان است. نتیجهی چنین کوششی آن است که کارکنان احساس میکنند به آنان نیاز است و وجودشان سودمند میباشد. تحقیقات ثابت کردهاست که مشارکت مقاومت در برابر تغییر را کاهش میدهد، تعهد به سازمان را افزایش داده و فشار روانی را پایین میآورد.
- توسعهی شایستگیهای کارکنان: شایستگی در ادبیات منابع انسانی مجموعهای است از دانش، مهارتها و رفتارهای قابل سنجش و مشاهده که در موفقیت یک شغل یا پست سهیم هستند. توسعهی شایستگیهای کارکنان به معنی افزایش سطح دانش، اطلاعات، مهارتها و قابلیتهای کارکنان سازمان و ایجاد شایستگی در آنان میباشد. توسعهی منابع انسانی با آموزشهای زیاد حاصل نمیشود، بلکه باید مدیریت منابع انسانی به صورت برنامهریزی شده و نظاممند عمل کنند .
منبع
چگنی، سارا (1392)، رابطه بین مدیریت استعداد با یادگیری سازمانی، پایان نامه کارشناسی ارشد ، مدیریت آموزشی ،دانشگاه بوعلی سینا
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید