تعاریف پیش بینی ورشکستگی

سرمایه گذاران همواره می خواهند با پیش بینی امکان ورشکستگی یک شرکت، از ریسک سوخت شدن اصل و فرع سرمایه خود جلوگیری کنند. از این رو آن ها، در پی روش هایی هستند که بتوانند به وسیله آن ورشکستگی مالی شرکت ها را تخمین بزنند، زیرا در صورت ورشکستگی، قیمت سهام شرکت ها به شدت کاهش می یابد. در حوزه ادبیات مالی صرف نظر از برداشت های عامیانه، برداشت های متفاوتی از واژه ورشکستگی وجود دارد. برخی محققین ورشکستگی را ناشی از سوء مدیریت و فزونی بدهی ها بر دارایی ها می دانند .برخی دیگرناشی از شرایط به وجود آمده در وضعیت مالی و اقتصادی واحدهای تجاری می دانند.برخی به ناکافی بودن جریانات نقدی شرکت در پرداخت هزینه بهره بدهی های بلند مدت اشاره دارند. برخی دیگر نیز کاهش در سودآوری و به تبعه آن عجز در بازپرداخت اصل و بهره بدهی اشاره دارند.

معرفی مدل های مختلف پیش بینی ورشکستگی

یکی از ابزارهای مورد استفاده برای تصمیم به سرمایه گذاری در یک شرکت، مدل های پیش بینی ورشکستگی است، که برخی از آن ها عبارتنداز:

مدل بیور: اولین تحقيقاتي كه در خارج از کشور باعث ايجاد مدلي براي  پيش بيني ورشكستگي شد تحقيقات ويليام بيور در سال 1966 بود. بيور يك مجموعه شامل 30 نسبت مالي كه به نظر وي بهترين نسبت‌ها براي ارزيابي سلامت مالی يك شركت بودند را انتخاب كرد، سپس نسبت‌ها را بر اساس چگونگي ارزيابي شرکت‌ها در شش گروه طبقه بندي نمود. تحقيقات وي به اين نتيجه رسيد كه ارزش هر نسبت در ميزان طبقه بندي شرکت‌ها، در گروه های شرکت‌های ورشكسته و غير ورشكسته است و ميزان خطاي طبقه بندي كمتر نشان‌دهنده ارزش بالاي هر نسبت است. طبق اين اصل بيور نسبت‌هایی را كه داراي كمترين نرخ خطاي طبقه بندي بود را به ترتيب اهميت به شرح زير معرفي كرد: جريان نقد به كل دارايي، درآمد خالص به كل دارايي، كل بدهي به كل دارایی‌ها، سرمايه در گردش به كل دارايي، نسبت جاري و نسبت فاصله عدم اطمينان.

مدل آلتمن: در سال 1968 ادواردآلتمن پيرو مطالعات بيور، مطالعه خود را براي تهيه مدلي جامع و چند متغيره (بر خلاف بيور كه مدلي تك متغيره ارايه كرده بود) ادامه داد. آلتمن با انتخاب 22 نسبت مالي و تجزيه و تحليل آن‌ها به روش آماري مميزي چندگانه موفق به تهيه تابع Z كه از 5 نسبت مالي تشكيل شده بود به عنوان متغيرهاي مستقل و Z به عنوان متغير وابسته شد.

مدل اسپرینگیت: در سال 1978 مدل دیگری برای نخستین بار در دانشگاه سیمون فریزر توسط گوردون ال وی اسپرینگیت مطرح شد. وی همانند آلتمن از تجزیه و تحلیل ممیزی برای انتخاب 4 نسبت مالی مناسب از میان 19 نسبت که بهترین نسبت‌ها برای تشخیص شرکت‌های سالم و ورشکسته بود، استفاده کرد.

 مدل زاوگین: در سال 1980 کریستین زاوگین مدل جدیدی پیشنهاد نمود که برخلاف سایر مدل‌های پیشین صرفاًبه طبقه بندی شرکت‌ها به دو دسته ورشکسته و غیر ورشکسته نمی‌پرداخت و خروجی مدل وی به صورت عددی در دامنه صفر تا یک بود که نمایشگر احتمال ورشکستگی شرکت می‌باشد. او در تدوین متغیرهای مدلش از تحلیل آمار نا پارامتریک تحت عنوان تحلیل لاجیت استفاده کرد و به همین دلیل حتی برای شرکت‌های عادی که تداوم فعالیت دارند و سهامشان مورد معامله قرار می‌گیرد، یک احتمال ورشکستگی ارائه نمود. این مدل به دلیل اینکه در تدوین ضرایب از فرض نرمال بودن استفاده نکرده است از دقت     اندازه گیری بالاتری نسبت به مدل‌های پیشین برخوردار است.

مدل گرایس: در سال 1998 گرایس مجموعه ای از مدل‌های پیش بینی ورشکستگی را برای ارزیابی حساسیت ساختار آن‌ها نسبت به ترکیبات متعدد نسبت‌های مالی، مورد مطالعه قرار داد. او مخصوصاً به مدل‌ها و ضرایب مورد استفاده که شامل ترکیبات متعدد نسبت‌های مالی بودند، توجه خاصی داشت و برای پیش بینی ورشکستگی شرکت ها از مدل احتمال شرطی لاجیت استفاده کرد. در مدل‌های لاجیت، نسبت‌های مالی شرکت‌ها در ضرایب مدل ضرب شده تا یک شاخص لاجیت ایجاد شود.

عوامل موثر در اتخاذ تصمیمات سرمایه گذاری

در عرصه پر رقابت بازارهای اقتصادی امروز، دو موضوع برای مدیران و سرمایه گذاران اهمیت فراوانی دارد: اول اینکه مدیران شرکت همواره در تکاپوی کسب سود بیشتر و در نتیجه افزایش ثروت بنگاه از طرق مختلف بر می‌آیند و دوم اینکه سرمایه گذاران هم درصدد کسب منافع بیشتر با استفاده از تحلیل‌های خود از صورت‌های مالی شرکت‌ها هستند.

در اتخاذ تصمیمات سرمایه گذاری در بورس اوراق بهادار اولین و مهم‌ترین عاملی که فرا روی سرمایه گذاران می‌باشد، عامل قیمت است. عوامل موثر بر قیمت سهام را می‌توان به دو دسته‌ی عوامل درونی و بیرونی تقسیم نمود. عوامل درونی می‌تواند شامل مواردی همچون: مدیریت شرکت، عایدی هر سهم، روند قیمت سهام در گذشته، نسبت قیمت بر درآمد، دارایی‌ها و نرخ بازده آن، ساختار مالی شرکت، تقاضا برای محصول شرکت، سود و سیاست‌های تقسیم سود، سهام جایزه، تجزیه سهام، افزایش سرمایه، جریان نقدینگی شرکت وغیره باشد. عوامل بیرونی هم می‌تواند شامل موارد: عوامل اقتصادی، عوامل سیاسی و نظامی، و عوامل فرهنگی و رفتاری به طور کلی باشد. در یک جمع بندی کلی می‌توان گفت که قیمت سهام تحت تأثیر دو مجموعه از عوامل بیرونی و درونی تغییر می‌نماید.

 عوامل بیرونی

منظور آن دسته از وقایع، حوادث و تصمیماتی است که در خارج از شرکت رخ می‌دهد و از کنترل شرکت خارج است، ولی بر قیمت سهام شرکت موثر است. عوامل بیرونی به سه دسته عوامل اقتصادی، سیاسی و نظامی، فرهنگی و رفتاری تقسیم می‌شوند.

عوامل اقتصادی: به طور کلی به کلیه تصمیمات، وقایع و حوادثی که در سطح اقتصاد ملی کشور رخ می‌دهد و بر فعالیت‌های یک بنگاه و میزان سودآوری آن متأثر است گفته می‌شود. عوامل اقتصادی معمولاً به دو دسته کلی اقتصاد خرد و اقتصاد کلان تقسیم می‌شوند. اقتصاد خرد بیشتر به مباحث درون صنعت و مواردی که بنگاه اقتصادی می‌تواند بر آن تأثیر مستقیم داشته باشد، مربوط می‌شود همانند مالیات و نرخ ارز و اقتصاد کلان هم به مباحث و سیاست‌های کلان مالی که توسط دولت طراحی و  پیاده سازی می‌شود و بنگاه به طور مستقیم با آن روبه رو نیست، گفته می‌شود مانند سیاست‌های پولی بانک مرکزی و یا سیاست‌های کلان قیمت گذاری محصولات که از سوی دولت اتخاذ می‌گردد.

عوامل سیاسی و نظامی: به تجربه ثابت شده که یکی از ویژگی‌های بورس اوراق بهادار تأثیر فوری مسائل سیاسی روی معاملات بورس می‌باشد. به عنوان مثال، احتمال به قدرت رسیدن یک جناح سیاسی تندرو که با دیدگاه های حاکم بر شرایط اقتصادی فعلی مخالف است و یا فوت ناگهانی یکی از مقامات بلند پایه یک کشور و یا ملی کردن تمام یا بخشی از دارایی‌های خصوصی، همگی می‌توانند جز عوامل سیاسی موثر قرار گیرند. هم چنین قطع رابطه سیاسی و اقتصادی با کشورها نیز می‌تواند بر قیمت سهام موثر باشد، به خصوص اگر آن کشور دارای روابط اقتصادی تنگاتنگی با سایر کشورها باشد. مسائلی مثل جنگ نیز روی قیمت‌های سهام تأثیر بسزایی دارند چون مردم بیشتر به دنبال حفاظت از جان و مال خود هستند، معمولاً پس اندازهای خود را به صورت نقد نگهداری می‌کنند و دنبال سرمایه گذاری نیستند. برعکس، در زمان صلح به دنبال سرمایه گذاری‌های مختلف و افزودن بر سرمایه های خود می‌باشند.

عوامل فرهنگی و رفتاری: منظور از عوامل فرهنگی، همان فرهنگ سرمایه گذاری حاکم بر جامعه است. آگاهی نسبت به بازار سهام و مؤسسات و شرکت‌های مالی، می ‌تواند موجب رونق بازار مبادله سهام شود. مهم‌ترین عاملی که می ‌تواند بر فرهنگ سازی برای سرمایه گذاری در سهام موثر باشد اعتماد در جامعه است. هرچه میزان اعتماد به اطلاعات مالی و گزارشگری شرکت‌ها بیشتر باشد فرهنگ سرمایه گذاری همگانی در کشور زودتر شکل گرفته و همه اقشار جامعه می‌توانند از آن بهره ببرند.

عوامل درونی

منظور از عوامل درونی، عواملی است که در داخل شرکت بر قیمت سهام تأثیر می‌گذارند و بر قیمت سهام اثر می‌گذارند.

 مدیریت: از مهم‌ترین عوامل درونی تأثیر گذار بر قیمت سهام می‌توان به مدیریت اشاره نمود که بسیار حائز اهمیت است. عملکرد شرکت به میزان زیادی به مدیریت شرکت و استفاده درست از منابع بستگی دارد. قیمت سهام شرکت‌هایی که دارای مدیریت با ثبات‌ تری هستند نسبت به سایر شرکت‌ها بیشتر خواهد بود. حسن شهرت و اعتبار مدیران و همچنین خبره و کارآمد بودن از عواملی است که می‌تواند بر این افزایش، تأثیر گذار باشد .

عایدی هر سهم و سیاست‌های تقسیم سود: رقم بدست آمده به عنوان درآمد هر سهم، نمایانگر میزان سود ویژه ای است که به هر سهم در یک سال تعلق گرفته است. بر این اساس سرمایه گذار می‌تواند سودآوری شرکت را اندازه گیری نموده و با مقایسه ارقام مربوط به سال‌های مختلف، افزایش یا کاهش آن را محاسبه نماید. سود محور اصلی و تعیین کننده موقعیت یک واحد است و انتظارات افراد را نسبت به آینده شکل می‌دهد.

از آن جا که در کشور ایران، سود شرکت‌ها در پایان سال مالی تعیین گردیده و در مجامع عمومی میزان سود قابل تقسیم معین و در مدت تعیین شده پرداخت می‌گردد، بنابراین هرچه تاریخ پرداخت سود نزدیک‌تر شود، در صورت ثابت بودن سایر عوامل، قیمت سهام نیز ممکن است افزایش پیدا نماید. در هر صورت تحت شرایط ثابت و مساوی، قیمت سهم قبل و بعد از پرداخت سود متفاوت خواهد بود.

روند قیمت سهام در گذشته: سرمایه گذاران حرفه ای معمولاً به روند قیمت سهام اهمیت می‌دهند. روند قیمت سهام شرکت‌ها به تدریج برای عموم شناخته می‌شوند و کم کم دارای حسن شهرت یا سوء شهرت می‌گردند. برای خریدار یک سهم خاص ضروری است که ببیند شهرت این سهام در چه سویی حرکت می‌کند. البته حسن شهرت سهام یک شرکت به عوامل متعددی بستگی دارد، ولی تأثیر این عوامل روی عامل قیمت منعکس می‌شود.

نسبت قیمت به درآمد: یکی از عوامل مهم برای تصمیمات سرمایه گذاران که می‌تواند با توجه به اطلاعات صورت‌های مالی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد و آن‌ها را در اخذ تصمیمات سرمایه گذاری هدایت نماید، نسبت قیمت به درآمد است. علت اهمیت این عامل هم این است که از تقسیم قیمت بازار بر درآمد سالانه شرکت بدست می‌آید و بنابراین سرمایه گذار می‌تواند محاسبه نماید که ظرف چه مدت، درآمد حاصل از سرمایه گذاری بازده مورد انتظار او را پوشش داده است.

تقاضا برای محصول شرکت: نوع کالا یا خدمتی که شرکت مورد نظر ارائه می‌دهد می‌تواند با توجه به کمیت و کیفیت مشتریان، روی قیمت سهام بنگاه تأثیر بگذارد. وقتی که شرکتی کالایی مصرفی تولید می‌کند که مورد نیاز همگان است بازار مصرف نسبتاً مطمئنی را برای محصول خود دارد. زیرا هم مصرف کالا توسط یک فرد زیاد است و هم افراد زیادی در جامعه آن را مصرف می‌کنند. در مقابل کالایی که متقاضیانی محدود دارند و معمولاً شامل کالاهای لوکس می‌باشند، تکرار خرید در این گونه محصولات بسیار کمتر به وقوع می‌پیوندد و نیز خریدشان محدود است. بنابراین واضح است که سهام کارخانجات و شرکت‌های تولید کننده کالاهای مصرفی بازار فروش بهتری نسبت به کالاهایی دارند که از بازار کمی برخوردارند.

افزایش سرمایه: بنگاه های اقتصادی به منظور تأمین منابع مالی مورد نیاز خود جهت نیل به اهداف، ابزارهای متفاوتی را مورد استفاده قرار می‌دهند. بدین صورت که برای نیازهای مقطعی و کوتاه مدت اقدام به انتشار اوراق قرضه با سررسید کوتاه مدت و یا گرفتن تسهیلات اعتباری با پوشش زمانی اندک می‌نمایند. همچنین برای تأمین منابع مالی سرمایه ای و بلند مدت به منظور اجرای طرح‌های توسعه شرکت، اقدام به انتشار سهام جدید یا اخذ اعتبارات بلند مدت از سیستم بانکی نموده و یا اقدام به انتشار اوراق بهادار با سررسیدهای بلند مدت  می ‌نماید. اهمیت این امر زمانی آشکار می‌گردد که به طور مثال نتوان از طریق انتشار اوراق قرضه کوتاه مدت اقدام به تأمین منابع مالی طرح‌های توسعه ای که معمولاً طولانی مدت هستند، نمود. در مواقعی که شرکتی تصمیم به افزایش سرمایه خود می‌گیرد، شایعات مربوط به تجمع اندوخته های شرکت ممکن است به بالا رفتن قیمت سهام در بازار کمک کند. این در حالی است که با افزایش سرمایه طبیعتاً تعداد سهام منتشره افزایش خواهد یافت و این امر منجر به کاهش عایدی هر سهم می‌شود.

جریان نقدینگی شرکت: برخی شرکت‌ها به ویژه شرکت‌های تازه تاسیس، هزینه استهلاک بالایی دارند. به عبارت دیگر هر ساله مبالغی از سود آن‌ها به عنوان هزینه استهلاک کسر می‌شود. در مقابل، شرکت‌هایی هستند که به دلیل قدیمی بودن دارایی‌ها، هزینه استهلاک اندکی دارند و لذا سود آن‌ها در سطح بالایی است. در این شرکت‌ها تفاوت چندانی بین سود و جریان نقدی وجود ندارد. طبیعی است که سهام شرکت‌های گروه اول دارای ضریب قیمت به عایدی هر سهم بالاتری در مقایسه با شرکت‌های گروه دوم است. شرکت‌های گروه اول به دلیل بالا بودن میزان نقدینگی، توانایی تقسیم سود بیشتری بین سهامداران دارند و به همین دلیل انتظار می‌رود که درصد سود تقسیمی هر سهم در شرکت‌های گروه اول بیش از شرکت‌های گروه دوم باشد.

منبع

 صمدنژاد، بهناز (1394)، بررسی  قابلیت  کاربرد  مدل  های پیش  بینی ورشکستگی  فالمر  و  زمیجوسکی، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت بازرگانی،دانشگاه ارومیه

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0