تاریخچه و اهمیت کارآفرینی

سیر تاریخی کارآفرینی

نخستین گام جهت شناخت و تبیین درست هر مفهوم یا پدیده ارائه تعریفی روشن از آن است. همانند سایر واژه های مطرح در علوم انسانی ارائه یک تعریف قطعی برای واژه کارآفرینی کاری دشوار و گاهی اوقات غیر ممکن است. تعاریف متفاوتی از دیدگاههای گوناگون برای کارآفرینی ارائه شده است. به طور کلی واژه کارآفرین ترجمه فرانسوی Entreprendre به معنای متعهد شدن است که در زبان انگلیسی به آن Entrepreneur نیز گفته می شود، اصطلاح کارآفرین به کسی اطلاق می شود که متعهد می شود مخاطره های یک فعالیت اقتصادی را سازمان دهی، اداره و تقبل کند ،  تیمونز کارآفرینی را خلق چیزی تازه از هیچ می داند. آمیت سوق دادن منابع به سوی ظرفیت هایی که ایجاد ثروت می نماید را در عمق مفهوم کارآفرینی می داند. بنابراین کارآفرینی فرایند کسب سود از ترکیب جدید، منحصر به فرد و ارزشمند منابع در محیطی همراه با ابهام و عدم قطعیت است. کارآفرینی به معنای آغاز یا رشد یک شرکت نوپا از طریق مدیریت نوآورانه و ریسک پذیر است ، کارآفرینان افرادی هستند که نوآوری می کنند، فرصت های تجاری را شناسایی و خلق ترکیبات جدیدی از منابع را ارائه می کنند تا در محیط عدم قطعیت از این نوآوری سود کنند. بنا بر تعریفي، کارآفرینی حاصل برخورد ویژگی های فردی کارآفرینان با محیطی است که در آن نشو و نما یافته اند . جهت درک بیشتر این کلمه در جدول زیر تعاریف مختلفی که توسط صاحب نظران از این عبارت ارائه شده است نشان داده می شود.

دوره اول: قرن 15 و 16 میلادی، (( مردمان عهده دار پروژه های بزرگ))

اولین تعاریف از کارآفرینی در این دوره یعنی قرون 15 و 16 میلادی، با ویژگی وجود صاحبان پروژه های بزرگ ارائه شده است. این دوره همزمان با دوره قدرتمندی مالکین و حکومت های فئودالی در اروپا است. در این دوره اعتقاد بر این بود که کارآفرین کسی است که مسئولیت اجرای پروژه های بزرگ را بر عهده می گیرد و البته در این راه مخاطره ای را نمی پذیرد، زیرا عموماً منابع توسط حکومت های محلی تأمین می شوند و او صرفاً مدیریت می کند. نمونه بارز کارآفرینی در این دوره معماران مسئول ساخت کلیسا، قلعه ها و تأسیسات نظامی هستند.

دوره دوم: قرن 17 میلادی، (( مخاطره پذیری ))

طی این دوره یعنی قرن هفدهم میلادی و همزمان با شروع انقلاب صنعتی، بعد جدیدی بنام مخاطره یا همان ریسک به کارآفرینی اضافه شد. کانتیلون یکی از اولین محققین این موضوع، کارآفرین را این گونه تعریف می کند: کارآفرین کسی است که منابع را با قیمت مشخص می خرد، روی آن کارآفرینی انجام می دهد و آن را به قیمتی نامشخص و تضمین نشده می فروشد. از این رو وی ریسک پذیر است. کارآفرینان در این دوره شامل کسانی نظیر بازرگانان، صنعتگران و دیگر مالکان خصوصی بوده اند.

دوره سوم: قرن 18 و 19 میلادی، ((تمایز کارآفرینان از دیگر بازیگران صحنه اقتصاد))

این دوره یعنی قرون 18 و 19 میلادی و اوایل قرن بیستم، با ویژگی تمایز کارآفرینان از دیگر بازیگران صحنه اقتصاد، کارآفرین از تأمین کننده سرمایه متمایز می گردد. یعنی کسی که سرمایه را تأمین می کند متفاوت است. ادیسون، به عنوان یکی از کارآفرینان این دوره، پایه گذار فن آوریهای جدید شناخته می شود. وی سرمایه مورد نیاز فعالیت های خود را از طریق اخذ وام از سرمایه گذاران خصوصی تأمین می کرد. همچنین در این دوره میان کارآفرین و مدیر کسب و کار نیز تفاوت گذارده می شود. یعنی کسی که سود حاصل از سرمایه را دریافت می کند با کسی که سود حاصل از توانمندیهای مدیریتی را دریافت می کند تفاوت دارد.

دوره چهارم: دهه های میانی قرن 20 میلادی، ((نوآوری))

در این دوره یعنی سالهای دهه های میانی قرن بیستم، مفهوم نوآوری به یک جزء اصلی تعریف کارآفرینی تبدیل می شود. از جمله تعاریف کارآفرینی ارائه شده در این دوره می توان موارد زیر را نام برد: کارآفرین فردی نوآور و توسعه دهنده فن آوری به کار گرفته نشده است. کارآفرینان کسب و کاری جدید را شروع می کنند در حالی که دیگران بر خلاف آنان تغییرات اندکی در محصولات موجود می دهند.

مفهوم نوآوری می تواند شامل همه چیز، از خلق محصولی جدید تا ایجاد یک نظام توزیع نوین یا حتی ایجاد یک ساختار سازمانی برای انجام کارها باشد. اضافه شدن این مفهوم به خاطر افزایش رقابت در بازار محصولات، تلاش در استفاده از نوآوری برای ایجاد مزیت رقابتی در کسب و کارهای موجود و بقاء آنهاست.

دوره پنجم: دوره معاصر (1980 تا کنون )، ((رویکرد چند جانبه))

در این دوره یعنی دوره معاصر با ویژگی رویکرد چند جانبه، همزمان با موج جدید ایجاد کسب و کارهای کوچک، رشد اقتصادی و شناخته شدن کارآفرینی به عنوان تسریع کننده این ساز و کار، توجه زیادی به این رشته جلب شد. تا این زمان، کارآفرینی فقط از دیدگاه محققان اقتصادی مورد بررسی قرار می گرفت ولی در این دوره توجه جامعه شناسان و روان شناسان، و بخصوص مدیران نیز به این رشته معطوف گردید. عمده توجه این محققین بر شناخت ویژگیهای کارآفرینان و علل حرکت فرد به سوی کارآفرینی است.

از تعاریف شناخته شده تر این دوره می توان به موارد زیر اشاره کرد: کارآفرینی روندی پویا در جهت ایجاد و افزایش سرمایه است. این کار توسط کسی انجام می شود که مخاطره از دست دادن زمان یا فرصت های شغلی دیگر را با هدف ایجاد ارزش برای یک محصول یا خدمت می پذیرد. امروزه واژه کارآفرینی مفاهیمی را به ذهن متبادر می سازد که تحت عنوان ویژگی های کارآفرینی در بخشهای بعدی پژوهش به آنها پرداخته خواهد شد. در دوره پنجم سه موج وسیع به عنوان عوامل سوق دهنده کارآفرینی به جلو بوده اند که عبارتند از:

  1. مطالعات، پژوهش های و انتشارات مرتبط با زندگی کارآفرینان و تاریخچه شرکتهای آنها، چگونگی ایجاد کسب و کارهای جدید و شیوه های سریع ثروتمند شدن
  2. ارائه رشته های آموزشی کارآفرینی در مراکز آموزشی دنیا
  3. علاقه مندی دولتها به انجام پژوهش های در خصوص بنگاههای کوچک با هدف تشویق رشد شرکتهای کوچک و نیز پژوهش در خصوص نوآوریهای صنعتی.

اهمیت کارآفرینی

شاه کلید طلایی برای دستیابی به جامعه ای سر آمد، تنها و تنها کارآفرینی است، زیرا که می تواند منبع لایزال خلق فرصت های بزرگ، و تولید ثروت های سرشار، در راه دستیابی به جامعه ای سر آمد باشد). همچنین از آنجا که کارآفرینان تغییر را به عنوان یک پدیده معمولی دانسته، همواره در جستجوی آن بوده، به آن واکنش نشان داده و به صورت یک فرصت از آن بهره برداری می نمایند، لذا می تواننددر دنیای متحول امروزی به عنوان عواملی پیشتاز در توسعه فناوری و اقتصادی ایفاء نقش نمایند. تجربه موفقیت آمیز اغلب کشور های پیشرفته و برخی کشور های رو به توسعه در مورد مدیریت بر بحران های اقتصادی نیز، به یمن توجه و التفات به توسعه کارآفرینی و کار های نوآورانه بوده و به همین علت برای کارآفرینی و کارآفرینان اهمیت خاصی قائل می گردند. سه دلیل مهم توجه به موضوع کارآفرینی، تولید ثروت، توسعه فناوری و اشتغال مولد است. بنابراین کارآفرینی به عنوان سنبل و نماد تلاش و موفقیت در امور تجاری بوده و کارآفرینان پیشگامان موفقیت های تجاری در جامعه هستند، و توانایی آنها در بهره گیری از فرصت ها، نیروی آنها در نوآوری و ظرفیت آنها در قبال موفقیت، نیز به عنوان معیارهایی هستند که کارآفرینی نوین به وسیله آنها سنجیده می شود.

تعاريفي‌ كه‌ از كارآفريني‌ ارائه‌شد، مبين‌ آن‌ است‌ كه‌، كارآفرين‌منتظر سرمايه‌گذاري‌ و ايجاد شغل‌ ازطرف‌ دولت‌ نيست‌. او خود با شناخت‌صحيح‌ از فرصتها و استفاده‌ ازسرمايه‌هاي‌ راكد امكاناتي‌ را فراهم‌نموده‌ و با سازماندهي‌ و مديريت‌مناسب‌ منابع‌، ايدة‌ خويش‌ را عملي‌مي‌نمايد. او تنها خودش‌ شاغل‌نمي‌شود، بلكه‌ بدون‌ اتكاء به‌ دولت‌،در بخش‌ غيردولتي‌ براي‌ تعدادديگري‌ نيز شغل‌ مي‌آفريند و علاوه‌ برآن‌ نقش‌ مهمي‌ در توليد و«اشتغال‌ مولد» دارد. اين‌ امر سبب‌ كاهش‌ نرخ‌ بيكاري‌ بدون‌ نياز به‌ سرمايه‌گذاري‌ دولت‌ براي‌ ايجاد اشتغال‌ مي‌گردد. البته‌ دولت‌مي‌تواند با ارائه‌ تسهيلات‌ و پيگيري‌ سياستهاي‌ مناسب‌، حركت‌ كارآفرينان‌ را شدت‌ و شتاب‌ بخشد.

كارآفريني‌ مترادف‌ ايجاد اشتغال‌ نيست‌. كارآفريني‌ در واقع‌ فرآيند ايجاد و تاسيس‌ كسب‌ و كار يا سازمان‌ جديد است‌، امايكي‌ از اثرات‌ قابل‌ توجه‌ آن‌ ايجاد اشتغال‌ است‌. مطالعاتي‌ كه‌ در ايالات‌ متحده‌ آمريكا صورت‌ گرفته‌ است‌ نشان‌ مي‌دهد كه‌ از 20ميليون‌ شغل‌ ايجاد شده‌ و جديد در طي‌ سالهاي‌ 1990 ـ 1980 بيش‌ از 5/3 ميليون‌ شغل‌ ناشي‌ از ايجاد و تامين‌ كسب‌ و كارهاي‌كارآفرينانه‌ جديد بوده‌ است‌. مطالعات‌ ديويد برچ‌ (Birch) در اواخر دهة‌ 1970 ميلادي‌ نشان‌ داده‌ است‌ كه‌ بيش‌ از 70% ازمشاغل‌ جديد در شركت‌ها و سازمانهايي‌ ايجاد مي‌شوند كه‌ در مسير رشد قرار دارند.

کارآفرینی از نظر رهبری، مدیریت، نوآوری، کارایی، ایجاد شغل، رقابت، بهره وری و تشکیل شرکت های جدید، سهم مهمی در رشد اقتصادی دارند. به گونه ای که بنا بر اعتقادی، لازم است که انقلاب کارآفرینی، در جوامع رخ دهد، و این انقلاب در قرن حاضر، اهمیتی به مراتب بیشتر از اهمیت انقلاب صنعتی دارد . به علاوه کارآفرینی را در وهله اول صفت کسی می دانند که اهل ایجاد کار و اشتغال زایی است، به عبارت دیگر، او برای دیگران موقعیت و فرصت های شغلی به وجود می آورد. در شرایط کنونی ایجاد فرصت های شغلی برای تعداد زیاد بیکاران کشور به ویژه دانش آموختگان بیکار، اصلی ترین و مهم ترین دغدغهء سیاست گذاران و تصمیم گیران کلان کشور است. بسیاری از صاحب نظران بر این باورند که توسعه واحدهای کوچک اقتصادی، بهترین محل و پایگاه و بارزترین حالت ممکن برای ایجاد اشتغال در اقتصاد کشور است. این واحد های کوچک (اعم از صنعتی، تجاری و خدماتی) زمانی می توانند رشد و توسعه یابند و در نتیجه ایجاد شغل کنند که از افرادی توانمند، خلاق، مبتکر، فرصت جو، خطر پذیر و اهل کار و عمل برخوردار باشند، که بیشتر اندیشمندان چنین افرادی را کارآفرین می نامند کارآفرینان به علت قابلیت اشتغال زایی که دارند به کاهش نرخ بیکاری که خود از اهداف کلان اقتصادی- اجتماعی دولت ها است کمک می کنند بیش از شصت درصد اشتغال در کشور های توسعه یافته و در حال توسعه را کارآفرینان و کسب و کار های کارآفرینانه و کوچک ایجاد می کنند و سهم این کسب و کارها نیز در بازار کار در حال افزایش است. لذا اهمیت کارآفرینی از نظر ایجاد اشتغال باعث شده است تا طی دهه های هشتاد و نود میلادی، به تدریج وفاق عمومی در کشور های توسعه یافته و در حال توسعه ایجاد گردد. بحران بیکاری به جز از طریق توسعه کارآفرینی و دمیدن روح نوآوری در کالبد اجتماع امکان پذیر نمی باشد، به همین دلیل کشور هایی نظیر ایالات متحده آمریکا، کانادا، فنلاند، هند، مالزی، سنگاپور، استرالیا و آلمان، سیاست ها و برنامه های حمایتی گسترده ای را از کارآفرینان تدوین و به مرحلهء اجرا گذاشته اند.

مطالعه فرایند کارآفرینی به چند دلیل حائز اهمیت است. نخست به این دلیل که کارآفرینی جامعه را به سمت تغییرلت تکنیکی و مبتکرانه سوق داده و رشد اقتصادی را باعث می شود همچنین فرآیند کارآفرینی باعث توازن بین عرضه و تقاضا می شود از جمله موضوعات مهم دیگر در ارتباط با کارآفرینی آن است که این فرآیند مهم باعث می شود تا دانش جدید تبدیل به خدمات و محصولات جدید شود. دیگر آنکه کارآفرینی تبدیل به حرفه بسیار مهمی شده است و ما نیازمند هستیم که نقش آن را در توسعه ظرفیت های انسانی درک کنیم . همچنین کارآفرینی برای سیاست گذاران و مسئولان توسعه پایدار هر جامعه دارای دو پیامد بسیار مهم است:

الف- نتیجه سیاست های ترویج و تسهیل کارآفرینی ایجاد اشتغال است.ب- با کارآفرینی رفاه نیز تحقق می یابد. کارآفرینان در اجتماع سبب پویایی و افزایش بهره وری شده و در سطوح اجتماعی ارزش کار را افزایش می دهند و باعث بالا رفتن روحیه ی سعی و تلاش در جامعه می شوند. کارآفرینان سبب تشویق جامعه به کارهای خلاق و کارآفرین می شوند. زمانی که کارآفرینی به عنوان یک شیوه زندگی توسط اکثریت افراد یک جامعه پذیرفته شود آن جامعه بسیار سریع تر توسعه می یابد. سالازار میلتو در کتاب مقدمه ای بر کارآفرینی عواملی نظیر: ایجاد اشتغال- بهبود کیفیت زندگی- توزیع مناسب درآمد و کاهش اضطراب های اجتماعی- بهره برداری از منابع و فعال شدن آنها برای بهره برداری از منابع و فعال شدن آنها برای بهره برداری عظیم ملی را از فواید کارآفرینی می داند.

مطالعات‌ نشان‌ مي‌دهد كه‌ از نظر برخي‌ از اقتصاددانان‌ و صاحبنظران‌ و دانشمندان‌ مديريت‌، موتور حركت‌ و رشد اقتصاديك‌ جامعه‌ كارآفرينان‌ هستند كه‌ در محيطي‌ رقابتي‌ و در شرايط‌ عدم‌ تعادل‌ (و نه‌ تعادل‌ ايستا) جامعه‌ را به‌ حركت‌ در مي‌آورندو توسعه‌ مي‌بخشند. كليد موفقيت‌ كارآفريني‌، يافتن‌ روشهاي‌ خلاقانه‌اي‌ است‌ كه‌ با بكارگيري‌ تكنولوژيهاي‌ جديد يا بازاريابي‌بهتر، سريعتر و كم‌ هزينه‌تر كالاهاي‌ جديد، خواسته‌هاي‌ بشري‌ را به‌ نحو احسن‌ برآورده‌ مي‌سازند. اين‌ به‌ معناي‌ توليد كالاهاي‌موجود با هزينه‌هاي‌ كمتر يا ارتقاء كيفيت‌ آنها و يا به‌ معناي‌ ايجاد بازارهايي‌ براي‌ كالاهاي‌ كاملاً جديد است‌.

مطالعات‌ در ايران‌ نشان‌ مي‌دهد كه‌ در فاصله‌ سالهاي‌ 75 ـ 1355 هجري‌ شمسي‌ بيشترين‌ ميزان‌ اشتغال‌ جديددر اقتصاد ايران‌ به‌ شكل‌ كاركنان‌ مستقل‌ (خويش‌ فرما) بوده‌ است‌. متاسفانه‌ بدليل‌ عدم‌ حمايت‌ از اين‌ كارآفرينان‌ و سوق‌ دادن‌آنها در مسير رشد و توسعه‌ ، بزرگترين‌ چالش‌ اقتصاد ايران‌ در دهة‌ 1380 هجري‌ شمسي‌ بحران‌ بيكاري‌ خواهد بود. در حالي‌ كه‌اگر در فاصله‌ 20 سال‌ مذكور حمايتي‌ جدي‌ از كارآفرينان‌ صورت‌ مي‌گرفت‌ به‌ گونه‌اي‌ كه‌ هر يك‌ تنها يك‌ نفر ديگر را به‌ استخدام‌خود در آورند، در اين‌ صورت‌ بزرگترين‌ مشكل‌ اقتصادي‌ دهة‌ 1380 در اقتصاد ايران‌ كمبود نيروي‌ كار مي‌بود.

    به‌ هر تقدير اهميت‌ كارآفريني‌ از نظر ايجاد اشتغال‌ باعث‌ شده‌ است‌ تا طي‌ دهه‌هاي‌ 80 و 1990 ميلادي‌ به‌ تدريج‌ وفاق‌عمومي‌ در كشورهاي‌ توسعه‌ يافته‌ و در حال‌ توسعه‌ ايجاد گردد، مبني‌ بر اينكه‌ بحران‌ بيكاري‌ به‌ جز از طريق‌ توسعه‌ كارآفريني‌ ودميدن‌ روح‌ نوآوري‌ در كالبد اجتماعي‌ امكان‌پذير نمي‌باشد. به‌ همين‌ دليل‌ كشورهايي‌ نظر ايالات‌ متحده‌ آمريكا، كانادا، فنلاند،هند، مالزي‌، سنگاپور، استراليا و آلمان‌ سياستها و برنامه‌هاي‌ حمايتي‌ گسترده‌اي‌ را از كارآفرينان‌ تدوين‌ و به‌ مرحله‌ اجراگذاشته‌اند.

نكته‌: در شرايط‌ اقتصادي‌ فعلي‌ و نرخ‌ بالاي‌ بيكاري‌ در كشورمان‌،ناخودآگاه‌ كلمه‌ «كارآفريني‌» و كلمه‌ «اشتغال‌ زايي‌» موارد استفاده‌ مشابهي‌پيدا كرده‌ است‌ و كلمه‌ كارآفريني‌ براي‌ مجموعه‌ اقداماتي‌ كه‌ به‌ ايجاداشتغال‌ مي‌انجامد نيز استفاده‌ مي‌شود. مثلاً به‌ هر گونه‌ سرمايه‌گذاري‌ كه‌باعث‌ ايجاد اشتغال‌ شود يا هر گونه‌ افزايش‌ مهارت‌ فني‌ يا حرفه‌اي‌ كه‌احتمال‌ اشتغال‌ به‌ كار را افزايش‌ دهد و براي‌ كسي‌ كار ايجاد كند نيزكارآفريني‌ اطلاق‌ مي‌شود. ليكن‌ هيچكدام‌ از اينها كارآفريني‌(Entrepreneurship) كه‌ در نظريات‌ توسعه‌ مطرح‌ شده‌ است‌ نمي‌باشد.چرا كه‌ براساس‌ نظريات‌ اقتصادي‌ و تجارب‌ حاصله‌ در اقتصادهاي‌ روبه‌ رشد«كارآفرينان‌» موتور محركه‌ توسعه‌ و رشد اقتصادي‌ محسوب‌ مي‌شوند و در نتيجه‌ اشتغال‌ زايي‌ يكي‌ از فرآورده‌ها و معلول‌هاي‌اين‌ مهم‌ مي‌باشد.

منبع

عباس ‏زاده، یاشار(1394)، اثر آموزش کارآفرینی بر شکل گیری سرمایه انسانی، پايان نامه كارشناسي ارشد، مدیریت کارآفرینی، دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0