تئوریهای سیاسی در سازمان
تئوری های سیاسی سازمان بدنبال پاسخ ،مباحثی همچون:
- چه عاملی قدرت بازیگران اجتماعی درون سازمان را تعیین میکند؟
- چه استراتژیهاییباعثتوسعه،استفادهازقدرتدرسازمانها میشود؟
- چگونه مدیران میتوانند استفاده از قدرت قانونی خود را افزایش دهند؟
تحقیقات و مطالعات قدرت و سیاست در دو حوزه فردی و سازمانی مورد تحلیل قرار میگیرد . تئوری پردازان سازمانی بدنبال بررسی قدرت و سیاست در سطح واحدهای درون یا سطح سازمان میباشند. از این تئوری ها میتوان به تئوری هایی همچون:
تئوری بوم شناسی جمعیت سازمانی،این تئوری بر توزیع قدرت مبتنی بر اجبار از طریق منابع فیزیکی یا خدماتازطریقدانش،تکنولوژیمتمرکزاست.
تئوری نهادی، این تئوری توزیع قدرت مبتنی بر انتظارات نهادینه شده ویا پذیرفتهشدهوهمچنینهنجارهایاجتماعی تاکید دارد و پذیرش سازمان توسط نهادهایفرهنگیمحیطرامدنظرداشتهوهرچهارزشهایفرهنگسازمانیباارزشهایفرهنگیمحیط تطابقداشتهباشدسازماننهادینهتر میشود .
تئوری اقتضائات استراتژیک، براساس این تئوری قدرت از توانایی فراهم کردن چیزیکه سازمان برای آن ارزش زیادی قائل است نشات ، وفقط ازطریق،یک بازیگراجتماعی،خاص مثل نوعی مهارت غیرقابل جایگزین ویامنبع کمیاب وحساس کسب شود.
کنترل و مدیریت عدم اطمینان میتواند تا حدی بعنوان یکی از وظایف یا فعالیتهای بسیار حساس درون سازمان محسوب شود.هرگاه سازمان را بعنوان موجودیتی اجتماعی فرض کنیم پس عدم اطمینان را میتوانیم با بکارگیری شیوه های عملیات استاندارد ،پیش بینی ،ایمن سازی وسایر فعالیتهای سازمانی دیگری که فعالیتهای سازمان را عقلایی تر میکند کاهش داد و همزمان سازمان را با محدودیتهای خارجی تطبیق و سازگار نمود. دیوید هیکسون ، مینتنگر و همکارانشان عنوان میکنند که تنها عدم اطمینان موجب قدرت نمیشود بلکه توانایی ماخذ عدم اطمینان که سازمان را بصورت منفی تحت تاثیر قرار میدهد نیز اهمیت دارد و برای مدیریت ماخذ عدم اطمینان سه استراتژی ارائه میدهند.
- استراتژی پیشگیری ،یا پیش دستی بر عدم اطمینان وبراساسایناستراتژیبایدموجباتجلوگیریازبروزعدماطمینانرامهیانمود.
- استراتژی پیش بینی ،از طریق تدارک و تهیه اطلاعات مربوط و مناسب ،عدم اطمینان را پیش بینی میکنیم.
- استراتژی جذب : از طریق اقدامات عملی پس از رویدادها موجب جلوگیری از تبعات منفی برای سایر واحد های سازمان میشویم.
این تئوری پیش بینی میکند که غلبه بر عدم اطمینان ، زمانی قدرت متفاوت ایجاد مینماید، که،وظیفه یک واحدحاکم وغالب برای عملیات سازمانی کلیدی وحیاتی ومهم باشد اقدامات کنترل عدم اطمینان فقط بوسیله واحد حاکم انجام شود وهمچنین جانشینی برای آن واحد وجود نداشته باشد. این تئوری به این دلیل بعنوان تئوری اقتضائات استراتژیک گفته میشود، زیرا اقتضائاتی را مشخص و پیش بینی میکند که بازیگران اجتماعی درون سازمان ، درآن وضعیت ،از بیشترین قدرت برخوردار خواهند شد.
تئوری وابستگی منابع، این تئوری ،تئوری اقتضائات استراتژیک را به بیان چگونگی ارتباط و پیوند محیط سازمان با فعالیتهای سازمانی از طریق فرآیند های سیاسی نشان میدهد .
طبق تئوری اقتضائات استراتژیک ،محدودیتها و اقتضائات محیطی همچون کمیابی منابع و حساس بودن منابع باعث ایجادعدم اطمینان میشوند ، و بدنبال ایجاد فرصتهایی برای غلبه بر عدم اطمینان از طرف سازمان میباشند . این غلبه بر عدم اطمینان میتواند به قدرت درون سازمان بیفزاید. توزیع اقتضائات محیطی ،میتواند منجر به توزیع فرصتها برای افزایش قدرتها شود.هرگاه توزیع قدرت درون سازمان از محیط تاثیر و مشروعیت بپذیرد ، وابستگی های محیطی میتواند ساختارهای رسمیرا بیان نماید و قدرت برخاسته از غلبه بر عدم اطمینان به اختیار پست سازمانی منتقل شود . تئوری وابستگی منابع استدلال میکند که فرآیندهای سیاسی داخل سازمان تا حدی مستقل از اقتضائات محیطی رخ میدهند ، زیرا افراد و واحدهای مختلف درون سازمان ، استفادههای مختلفی از فرصتهای برای غلبه بر عدم اطمینان میکنند.
پفر و سالاستیک ،ادعا میکنند که سازمانها صرفا” به نحوی انعطاف پذیر ، با محیط خود ارتباط و پیوند دارند. قدرت،متغیرمداخلهگرمهمیبین محیط و سازمانها میباشد.بر اساس تئوری وابستگی منابع ،توزیع قدرت بعنوان توزیع فرصتها برای مدیریت عدم اطمینان که بازیگران اجتماعی به اشکال متفاوت انجام میدهند ،تصور میشود.توزیع قدرت نتیجه یکسری از فرآیندها ی انتخاب و انتقال را نشان میدهد که به آن وسیله قدرت برخی از مدیران به عنوان اختیار افزایش و مشروعیت پیدا میکند و قدرت سایرین کاسته شده و مشروعیت خود را از دست میدهد.
منبع
رستمی،شهرام(1392)، ارتباط بین تعهد سازمانی کارکنان و رفتار سیاسی و رویکرد عقلائی،پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت اجرائی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید