برند گرایی چیست ؟
موسمانز با توجه به اهمیت استراتژیک برند بیان می کند که برند را می توان به عنوان ایده یکپارچه بازاریابی در نظر گرفت که نیروی محرک کسب و کار است. دیوید آکر معتقد است که مدیریت ارشد شرکت باید توجه بیشتری را به برند معطوف دارد و می گوید که توسعه استراتژی برند باید همزمان با توسعه استراتژی تجاری صورت گیرد. موسمانز و واندر ورست نیز بیان کردند که شرکت ها باید از استراتژی برند به برند مبتنی بر استراتژی روی آورند که نقشی حیاتی را در انتخاب و حفظ جهت گیری استراتژیک شرکت ایفا می کند. این بدان معناست که تصمیمات استراتژیک باید مبتنی بر برند باشند که نقطه عطف توجهات شرکت است. در تحقیقات، اعتقاد بر این است که مدیریت ارشد باید به عنوان متولی برند معرفی گردد.اورد برندگرایی را این گونه تعریف می کند: نگرشی است که در آن، فرآیندهای شرکت حول ایجاد، توسعه و حفظ هویت برند در تعاملات مداوم با مشتریان هدف، با نیت دستیابی به مزیت رقابتی از برند، می چرخند. بنابراین انتخاب استراتژی برند گرایی، شرکت را رقابت پذیرتر کرده و منجر به افزایش عملکرد شرکت می شود. بهره گیری از برند نه تنها مسئولیت تعدادی از کارکنان در شرکت است بلکه هدف مشترکی برای کل شرکت به حساب می آید. همچنین، بر تلاش های یکپارچه در کل ابعاد شرکت تاکید می شود. این تلاش یکپارچه نیازمند درک کلی معنا و مفهوم خلق برند در میان کل کارکنان است. چنین تلاشی محدود به مسئولیت های کارکنان بازاریابی نبوده و همه افراد از مدیریت ارشد تا کارکنان عملیاتی را در بر می گیرد .
برندگرایی را می توان به عنوان نوع خاصی از گرایش به بازاریابی تعریف کرد که بر طبق ارتباط زیاد با خلق برند توسط مدیریت ارشد، متمایز می گردد و نیز نشان دهنده رویکردی نظام مند برای مدیریت برند است. برندگرایی عامل محرکی برای شرکت های برند مدار است که ایجاد برند را به عنوان یک موضوع مهم در تمامی تصمیمات و جهت گیری های تجاری خود دنبال می کنند. این اصطلاح بر به کارگیری آمیخته بازاریابی و منابع انسانی جهت تثبیت برند و ایجاد تمایز در اذهان مشتریان تاکید می کند .تحقیقات بسیاری توجه خود را به توسعه چهارچوب برندگرایی معطوف داشته اند و سنجش تجربی برند گرایی را مد نظر قرار داده اند. احتیاط قید شده برای توسعه برنامه ی شرکت، برنامه بازاریابی یا حتی برنامه تبلیغات، نباید آسیبی به ارزش ویژه برند شرکت وارد آورد. ایدئولوژی برندگرایی باید به عمل درآید یعنی در بازاریابی اجرا شود. خلق برند به عنوان یکی از ابزارهای استراتژیک یک بازاریابی، از این قاعده اجرایی مستثنی نیست. اجرای برند باید بخشی از برنامه های جامع خلق برند باشد. رویکرد برندگرایی در استراتژی شرکت سبب می گردد که شرکت به مزایای پایداری برای تحقق رشد و توسعه در مقایسه با رقبا دست وانگ و مریلیس (2005) عنوان کردند که این اصطلاح (برندگرایی) اشاره به میزان تمرکز استراتژی و فعالیت های بازاریابی بر برند دارد که هدف آن تقویت تمایز برند است. این فعالیت ها بازتابگر اقدامات انجام گرفته از سوی شرکت ها با توجه به رویکرد ایجاد برند در آن ها میباشند .برندگرایی فکر یا عقیده ای است که مسیر حرکت شرکت را مشخص می کند. برندگرایی را به عنوان سنگ بنای کسب مزیت رقابتی در بازار هدف بیان کرده اند. در واقع مرحله اول از کسب مزیت رقابتی، برندگرایی است. شرکت هایی که به دنبال برندگرایی هستند باید دائما به برند و مدیریت برند توجه کرده و سعی کنند که برندی بهتر از رقبا و متمایز از آن چه که آن ها ارائه می کنند، را در ذهن مصرف کنندگان خلق کنند.با استفاده از برندها به عناون نقطه آغازین در تدوین استراتژی شرکت، برندگرایی را می توان به عنوان یک پیش شرط در نظر گرفت و نیز برندهایی که به خوبی تثبیت شده اند می توانند تونایی شرکت ها برای رقابت و نیز رشد و سود دهی را افزایش دهند. برندگرایی بدین ترتیب یک گزینه استراتژیک است که می توان مزیت رقابتی شرکت ها را تعیین کند و ماحصل آن بهبود بقای آتی در بلند مدت است.
منبع
عظیمی ، پرنیس (1392) ، تأثیر بازارگرایی بر عملکرد برند با توجه به نقش برند گرایی (مطالعه موردی شرکت های تولیدی شهرک صنعتی رشت) ،پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی ، دانشگاه آزاد اسلامی رشت
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید