بررسی مدلهای رضایت شغلی
لاننبورگ و اورنشتین معتقدند که نظریه های موجود در زمینه رضایت شغلی را میتوان به دو دسته کلی تقسیم کرد: محتوا و فرایند. بر مبنای نظریه های محتوایی (مانند تئوری هاپوک، نظریهی سلسله مراتب نیازهای مازلو، نظریهی هرزبرگ) تمام کارکنان از یک سری نیازهای پایهای مشابه برخوردار هستند. اما، نظریه های فرایندی (نظریه برابری، نظریه گروه مرجع، نظریه وروم) بر این امر تأکید دارند که هر شخص دارای نیازهای متفاوت است. اینگونه نظریهها بر فرایندهای روانیای که باعث ایجاد این اختلافها میشوند تمرکز دارند.در هر صورت، در طول شش دههی گذشته نظریههای متعددی در رابطه با رضایت شغلی به وجود آمده است. با وجود آنکه تعداد زیادی نظریه در رابطه با رضایت شغلی وجود دارد (از قبیل نظریه بریل، نظریه نیازها، نظریه نقشی، نظریه هرزبرگ، نظریه هالند، نظریه مک گرگور، نظریه اختلاف، نظریه برابری، الگوی بورتر-لاور، و ..
نظریه ی ارزش
ارزش به تمایلات خودآگاه و ناخودآگاهی اطلاق میشود که افراد در جستجوی بدست آوردن آنها هستند. بر طبق این نظریه، تعیین رضایتمندی شغلی وابسته به این مسئله است که آیا شغل امکان حفظ ارزشهای خصوصی و شخصی را برای افراد فراهم میکند. از این رو اگر شغل امکان حفظ این ارزشها را فراهم کند فرد از آن رضایت خواهد داشت، در غیر این صورت باعث ایجاد نارضایتی شغلی در افراد خواهد شد.بنابراین نظریه یک فرد تشخیص میدهد که یک شغل تا چه اندازه مزایای مهمی مانند میزان پرداخت، سرپرستی و فضای کاری را برای او به ارمغان میآورد. بنابراین رضایت شغلی نتیجه مقایسه آنچه شغل به او ارائه میدهد با آنچه که ارزشهای آنها به شمار میآید، خواهد بود. در این نظریه، چون هر فرد میزان رضایت خود را تعیین میکند، لذا هر شخص فاکتورهای خاص خود را برای رضایت شغلیاش خواهد داشت.
مدل رضایت چهریزهای
این مدل به تعیین جوانب مختلف شغل که میتوانند در رضایت شغلی افراد نقش داشتهباشند میپردازد. طبق این مدل رضایت شغلی تابعی است از درک کارکنان از آنچه که باید دریافت کنند (مانند حقوق، ارتقاء، ساعات کاری، و …) و آنچه که واقعاً دریافت میکنند. وقتی ادراک انتزاعی افراد با ادراک واقعی آنها تطابق داشته باشد، رضایت شغلی نتیجه این تطابق خواهد بود. اما هنگامی که ادراک انتزاعی افراد بالاتر از آن چیزی باشد که واقعاً دریافت میکنند، نارضایتی شغلی پیش خواهد آمد.بر طبق نظر لاولر عوامل زیادی میتوانند بر ادراک فرد تأثیرگذار باشند. مزایا یا پاداشهای کنونی مهمترین عاملی است که روی ادراک کارکنان تأثیرگذار است. البته عوامل دیگری نیز وجود دارند که در این مسئله تأثیرگذارند، از قبیل: مزایایی که دیگر کارکنان دریافت میکنند، مهارت و تواناییهای فردی که باید شغلی را انجام دهد، و تخصصهای مورد نیاز جهت انجام یک شغل. در هر صورت، لاولر نشان داد که احساسات مختلف در مورد جنبههای متعدد یک شغل تعیینکننده میزان رضایت افراد هستند.
نظریه ی اطلاعات اجتماعی
هسته ی اصلی این نظریه نشان میدهد که مردم سعی به جمعآوری اطلاعاتی در مورد شغلشان میکنند و از این اطلاعات جهت تشکیل افکار و عقایدشان در مورد شغل استفاده میکنند. طبق نظر بندورا، یادگیری اجتماعی آن چیزی است که روی نگرش کارکنان تأثیرگذار است. به طور کلی، مادامی که در مورد رضایت شغلی از کارکنان سؤال نشود، آنها در مورد شغلشان معمولاً نظر و عقیدهای ندارند. در حقیقت، کارکنان آیینه و منعکسکننده افکار و احساسات دیگر کارکنان هستند. با وجود آنکه محققان معتقدند که نظریه اطلاعات اجتماعی میتواند توضیحی از رضایت شغلی ارائه دهد، اما به ندرت در ادبیات و تحقیقات مرتبط مورد استناد قرار میگیرد، به این دلیل که این نظریه برای مردم و موقعیتهای خاصی کاربردی خواهد بود.
مدل خصوصیات/ویژگیهای شغلی
هاکمن و الدمن اظهار کردند که میتوان شغلهای گوناگون در سازمانهای مختلف طراحی کرد؛ بنابراین آن شغل میتواند برای یک فرد رضایت شغلی در پی داشتهباشد. برای انجام این کار، شغل باید دارای پنج ویژگی مهم باشد. این شغل باید مهارتها و استعدادهای متعددی جهت اجرا لازم داشتهباشد، یک فرد باید قادر به شروع و تکمیل یک محصول قابل استفاده باشد، شغل باید مهم تلقی و درک شود، شغل باید دارای سطح بالایی از استقلال باشد، و کارکنان باید ضمناً تشخیص دهند که کارشان مؤثر و کارآمد است. شغلی که دارای همهی این خصوصیات باشد، باعث انگیزش کارکنان شده و در نهایت منجر به رضایت شغلی میشود.
نظریه انتظار
طبق این نظریه، مردم به خصوصیات شغلهاي مختلف نگاه میکنند (از قبيل آمدن بر سر كار، در برابرنيامدن بر سر كار) و به انتخاب شغلي ميپردازند كه به تصور آنان بيشترين احتمال پاداشهاي مورد علاقه در آن وجود دارد. در تحليل نظرية انتظار عناصر مهمي وجود دارد: اولاً پيشبيني (انتظار) آنچه كه روي خواهد داد، عامل مؤثر انتخاب است و در برآورد ما از آينده اهميت دارد. نكتة دوم اين است كه اين نظريه مشتمل بر دو عامل عمده است : انتظار اينكه بازدهي حاصل خواهد شد و ارزش رضايت بخشي پيش بيني آن بازده چقدر خواهد بود.ویکتور وروم، اولین کسی است که این شیوه را مورد مطالعه قرار دادهاست و این نظریه بر مبناي تعبيرات او از علم سازماني پايه گذاري شده است. وي دو الگو عرضه كردهاست: يكي براي پيشبيني انتخابهاي معيني از قبيل اينكه فرد چه حرفهاي را انتخاب خواهد کرد يا در شغل خود چقدر تلاش به عمل خواهد آورد، و ديگري براي پيشبيني نگرشهاي فرد نسبت به شغل خود. تركيب انتظار و ارزش تعيين كنندة اين است كه شخص چه چيز را انتخاب خواهد كرد.
نظرية وروم بر اين فرض استوار است كه: « … گزينش هايي كه توسط يك شخص از ميان راه كارهاي گوناگون به عمل مي آيد، مربوط به رويدادهاي رواني و روانشناختي است كه همزمان با آن رفتار رخ مي دهد. » به عبارت ديگر اين انتخابها با ادراك و شكل گيري عقايد و نظريات مرتبط است. در اصل در نظرية انتظار چنين استدلال مي شود كه گرايش به نوعي عمل يا اقدام در جهتي مشخص، در گرو انتظاراتي است كه پيامد آن مشخص بوده و نتيجة مزبور مورد علاقة عامل يا فاعل است. اين نظريه شامل سه متغير يا رابطه مي شود. آنها از اين قرارند :
- رابطه بين تلاش و عملكرد فرد؛ درجه يا ميزاني كه پاداش هاي سازماني مي توانند نيازها يا هدف هاي شخصي فرد را تأ مين كنند، و همچنين ميزان جذابيت يا جالب توجه بودن پاداش ها.
- رابطه بين عملكرد و پاداش؛ ميزان يا حدود باور فرد، مبني بر اينكه سطح معيني از كار به نتيجه، دستاورد يا پاداش مورد نظر مي انجامد.
- رابطه بين پاداش و اهداف شخصي؛ از ديدگاه يا نظر فرد، مقدار كوشش يا تلاشي كه احتمالاً به عملكرد معيني بينجامد.
منبع
پدری ، نیلوفر (1393) ،ارزیابی ارتباط میان ابعاد رهبری معنوی و رضایت شغلی کارکنان شعب بانک پارسیان تهران ،پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت دولتی ،دانشگاه آزاد اسلامی بندر انزلی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید