بررسی ابعاد رهبری موثق

نویسندگان بطور کامل بر روی یک تعریف واحد دارای اجماع و توافق همگانی نمی باشند. اما می توان 3 موضوع زیربنایی را در تعاریف ارائه شده از محققان مختلف استخراج نمود. یکی از این موضوعات خودراستین می باشد که در سراسر ادبیات اصالت به چشم می خورد و پس از آن، بسیاری از نویسندگان خودآگاهی را بعنوان یک جزء کلیدی از اصالت بیان کرده اند. در نهایت ادبیات رهبری موثق به شدت با اخلاق پیوند خورده است. در حقیقت آویلیو و گاردنر با توجه به این سه موضوع کلیدی، رهبری موثق را ریشه تمام اشکال مثبت جدید رهبری مانند رهبری تحول آفرین، فرهمند، خدمتگزار و رهبری معنوی می دانند. همچنین این سه موضوع کلیدی، ویژگی اصلی رهبری موثق یعنی اظهار خود راستین را آشکار می سازند و بیان می کنند که رهبر باید به ماهیت و ذات خود آگاه باشد تا بتواند آنرا بطور موفق ابزار نماید. بنابراین رهبری موثق یک حرکت هنجاری به سمت فضیلتهای اخلاقی می باشد.

بعد خودآگاهی: خودآگاهی سنگ بنای مهم رهبری موثق می باشد و به درک نقاط قوت و ضعف فردی و چگونگی ارتباط با دنیای پیرامون مشخص اشاره دارد. در حقیقت بدون توجه به خودآگاهی، اصالت بیشتر با تناسب بین هویت فردی و عملکرد ارتباط پیدا خواهد کرد که در این حالت خودشیفتگی و خباثت دارای امتیاز می شوند و بدون هیچ مدرکی خود را موثق می داند زیرا هویت خود را با اعمالی که انجام می دهند سازگار می دانند.بنابراین یک ویژگی کلیدی در اصالت و رهبری موثق، سطح بالایی از خود شناسی می باشد. با این حال بیشتر افراد اطلاعات کمی نسبت به خود دارند و تنها به مشخصات شناسنامه ای، دسته ای از علایق اجتماعی و احساساتی که در بیشتر موارد بروز داده می شود اکتفا می کنند.همجنین افراد بیشترین نتیجه گیری که از خود دارند حاصل استنباط شخصیتشان از نشانه های خارجی و مشاهدات دیگران است که می تواند طی پردازش ناقص اطلاعات از جمله خود فریبی، تعصبات مثبت و خود ارزیابی نادرست ،نقاط قوت و ضعف خود را به خوبی شناسایی نکنند. بنابراین می توان خودشناسی را بر پایه فروتنی معرفتی بنا نهاد که افراد می پذیرند که آنها بطور کامل نمی دانند آنچه را هنوز درباره خود نمی دانند. بعبارتی به میزانی که فرد بیشتر می داند، بیشتر متوجه می شود که چه چیزی را نمی داند. در حقیقت قدمت مفهوم فروتنی معرفتی به بقراط بر می گردد که دادگاهی را برای زندگی خود تشکیل د اد و از همکارانش خواست بعنوان هیئت داور درباره وی قضاوت کنند زیرا وی مایل بود آنچه را درباره خود نمی داند را بداند.طی مطالعات آویلیو و گاردنر خودآگاهی شامل چهار عنصر ارزشها، هویت شناختی، احساسات و اهداف/ انگیزه ها می باشد. بطور کلی خودآگاهی را می توان درک بالای رهبر از نقاط قوت، ضعف و انگیزه های خود به همان خوبی که دیگران می دانند تعریف نمود.خودآگاهی شامل هر دو مرجع بیرونی و درونی می باشد. مرجع درونی به شناخت رهبر از موقعیت های ذهنی مانند باورها، خواسته ها و احساسات مربوز می شود. در حالیکه مرجع بیرونی به انعکاس تصویر خود و آنچه دیگران از رهبرشان درک کرده اند مربوز می شود. در رفتار رهبران با خودآگاهی بالا به نظر می رسد که هر دو مرجع بیرونی و درونی باعث افزایش اثربخشی آنها بعنوان رهبر گردیده است.

بعد پردازش متعادل: دومین جزء رهبری موثق پردازش متعادل می باشد و شامل تجزیه و تحلیل تمامی ازلاعات مربوط، قبل از تصمیم گیری می باشد. رهبرانی که از دیگران دیدگاه ها و نطراتشان را جویا می شوند و موقعیت های موجود را به چالش می کشد، دارای چنین ویژگی می باشند. و همانطور که از نام آن پیداست حالتی فعال برای جستجوی ایده های مفید و موثر با توجه به نطرات دیگران است. اگرچه کرنیس در ابتدا پردازش بی طرفانه را بعنوان یکی از عناصر اصالت تعریف نمود اما در پاسخ به عدم توانایی دیدگاه بی طرفانه در اطلاعات مربوط به خود، آویلیو و گاردنر در سال 2005 مفهوم واقعی تر و کمتر آرمانی و پردازش را قادر می سازد اطلاعات مربوط به خود را اعم از مثبت و یا منفی بدون جمع آوری نمایند. بطور مثال رهبری که بطور فعال در جستجوی بازخورد( بخصوص بازخورد منفی) از افرادی است که هیچ دینی به وی ندارد( بطور مثال همکاران غیر وابسته و یا هیئت مدیره ای که با موفقیت مالی شرکت ارتباطی ندارند) احتمالاً حس قوی تر به کار خود و روابط خود با مافوق، همکاران و پیروانش دارد. بدین ترتیب متعادل کلید رشد و توسعه رهبری موثق می باشد.

بعد جنبه های درونی اخلاق: سومین جزء تشکیل دهنده رهبری موثق، جنبه های درونی اخلاق می باشد و به رفتارهایی اشاره دارد که بیشتر از آنکه مبتنی بر فشارهای بیرونی از جمله همکاران، سازمان و اجتماع باشد بوسیله ارزشها و معیارهای اخلاقی درونی شده در فرد هدایت می شود.در حقیقت جنبه های درونی اخلاق منعکس کننده تعهد رهبر به ارزشهای محوری اخلاق می باشد و  با وجود آنکه اختلاف نظرهای زیادی در خصوص گنجاندن سازه اخلاق بعنوان یک جزء اصلی در ادبیات رهبری موثق وجود دارد و حتی برخی از محققان از بیان هرچیزی با محتوای اخلاقی در ارزشهای یک رهبر اجتناب می ورزند، اما آولیو و گاردنر اظهار داشتند که سازه رهبری موثق ذاتاً اخلاقی می باشد و والومبا نیز با عملیاتی کردن این مفهوم و بیان جنبه های درونی اخلاق، آنرا بعنوان یکی از اجزاء رهبری موثق معرفی نمود و بیان نمود درونی شدن و تثبیت اخلاقیات بعنوان یک راهنمای رفتاری یکی از معرف های رهبری موثق می باشدو بطور کل ظهور بحث های نظری بر روی پایه های اخلاقی و معنوی رهبری، موجبات تجزیه و تحلیل رهبری و کشف عناصر محوری رهبری را فراهم ساخته است. به اعتقاد ویورتحقیقات آینده بر روی اخلاقیات به جای اینکه حول محور تفکر و فعالیت های اخلاقی افراد باشد، باید بیشتر بر آنچه به منزله هویت معنوی و اخلاقی فرد محسوب می گردد تمرکز یابد. همچنین وی توصیه می نماید بررسی چگونگی تاثیر عوامل درونی و بیرونی گروه بر تشکیل هویت اخلاقی فرد امری ضروری و اجتناب ناپذیر است. بعنوان مثال معیارهای اخلاقی و معنوی که در رهبر جمع گردیده است و به نظر می رسد با آنها زندگی می کند، می تواند تاثیرات مثبت و شگرفی بر هویت اخلاقی و معنوی و توسعه عاطفی- معنوی پیروان گردد. در مقابل زمانیکه رهبران در نشان دادن معیارهای بالای اخلاقی در زندگی و کار خود با شکست روبرو می شوند، احتمال فساد پیروان آنها در گروه ها، سازمانها و جوامع بیشتر می شود و نازی های آلمان و یا کلیسای کاتولیک نمونه بارزی از این رسوایی اخلاق به شمار می رود.

بعد شفافیت در روابط: چهارمین و آخرین جزء تشکیل دهنده رهبری به روابط نزدیک با سطوح بالای گشودگی و اعتماد اشاره دارد و نشان می دهد تا چه حد رهبر به تقویت یک ارتباط باز و شفاف با دیگران برای فراهم ساختن فرصت بهره گیری از ایده ها، نظرات و چالش ها در آینده نزدیک می پردازد. در چنین حالتی رهبر با توسعه ویژگی های مثبت مانند خوش بینی، امید و اعتماد به نفس به ایجاد چنین روابطی کمک می نماید و زمینه رشد خود و پیروان را فراهم می سازد. بطور کلی یکی از شرایط ضروری برای داشتن شفافیت در روابط، عملکرد یکپارچه تری در تمام جنبه های زندگی می باشد. دانشمندان معتقدند رهبری موثق در صورتیکه رهبر در موقعیت های متفاوت، نقابهای متفاوتی را بپذیرد هرگز امکان پذیر نخواهد بود. همچنین گاردنر و همکارانش بر اهمیت جوسازی توانمند و داشتن رهبر در داشتن روابط شفاف تاکید کرده اند. در حقیقت شفافیت در روابط، ارائه و بیان اصالت خود به دیگران است که این قبیل رفتارها، یا آشکار سازی و به اشتراک گذاری اطلاعات و بیان افکار و احساسات حقیقی، اعتماد متقابل را بهبود می بخشد. در اینجا بسیار اهمیت دارد این است که اگرچه این چهار بعد در ادبیات روانشناسی توجه زیادی را به خود جلب نموده است اما به رغم اهمیت این پژوهش ها، این چهار بعد بصورت سازه هایی جدا از هم موردمطالعه قرار گرفته است و در خصوص اینکه این اجزاء می توانند بخش هایی از یک سازه مرکزی باشند، بحثی نشده است. مطالعات کرنیس و گلدمن بعنوان گامی در جهت توجه به این اجزاء بعنوان مولفه های یک سازه جامع و یکپارچه نشان داد، زمانیکه چهار جزء هوشیاری، پردازش بی طرفانه، جهت گیری رابطه ای و رفتار موثق با یکدیگر ترکیب می شوند متغیر مرکبی را به وجود می آورند که ارتباط مثبتی با اقدامات بهزیستی روانشناختی، رضایت از زندگی و اعتماد به نفس به بالا دارد و در مقابل ارتباطی منفی با اعتماد به نفس تصادفی و مشروط دارد. بعبارت دیگر موجبات احساساتی با ثبات و پایداری را فراهم می سازد که آنرا سازه اصالت نام نهادند و در تجزیه و تحلیل های بعدی نیز آشکار ساختند، بین این پیامدها و اجزاء این متغیر مرکب نیز ارتباط معناداری وجود دارد.

در سال 2008 طی بررسی تجربی والومبا و همکارانش در پنج نمونه مجزا از چین، کنیا و ایالات متحده نشان داده شد بطور متوسط همبستگی میان این چهارعامل در این پنج نمونه بین 61 تا 69 می باشد و بدین ترتیب سازه ای که از روابط مهم کاری مرتبط بوده و دارای پیامدهای مثبت و فراتر از هریک از اجزاء است.در همین راستا بسیاری از انجمن های مقدماتی مطالعه تجربی این سازه، شباهتهای مفهومی قابل توجهی را در میان این چهار جزء گزارش داده اند. بگونه ای که هریک از آنها فرایند خودتنطیمی را که تا حدودی تابع استانداردهای درونی افراد و خودارزیابی هایشان می باشد را شرح می دهند. بعبارت دیگر هریک از این چهار بعد طبق قوانین خود نشان دهنده یکی از جنبه های اصالت رهبر می باشند، بخصوص با توجه به اینکه چگونه رهبران به تنظیم رفتارهای خود می پردازند. با این حال با توجه به شواهدی که در بالا اشاره شد انتظار می رود همپوشانی قابل توجهی میان چهار بعد و سازه مرکزی رهبری موثق، به توضیح همپوشانی تجربی و مفهومی کمک نماید. بنابراین بجای چند بعدی بودن کل ساختار و تشکیل یک عامل مرکب از ابعادی که ممکن است بهم مرتبط باشند یا نباشند، رهبری موثق یک ساختار تهفته و پنهان است که چهار بعد آن به سادگی از راه های مختلف بیانگر یک مفهوم هستند. در نهایت مطابق با مفهوم سازی اصالت کرنیس و گلدمن و یافته های تجربی والومبا، آولیو، گاردنر و همکارانش، رهبری موثق بعنوان یک سازه محوری نماینده این چهار بعد می باشد.

منبع

خلج ،مرضیه (1392) ،رابطه هوش معنوی بارهبری موثق مدیران و کارکنان (فدراسیون ورزش های جانبازان و معلولین جمهوری اسلامی ایران )،پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت دولتی ،دانشگاه علامه طباطبایی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0