بازی و رشد شخصیت

ما می‌توانیم به بازی به عنوان وسیله‌ای جهت آشکار کردن فرآیند رشد شخصیت نگاه کنیم که به موجب آن کودک یاد می‌گیرد و این تغییرات و دگرگونی‌های گوناگون را از طریق کشف، دست‌کاری کردن و استفاده از اشیاء، حیوانات، مردم و وقایع به عنوان فرصت‌هایی جهت خلق زندگی شخصی خود به طور مکرر تمرین می‌کند و در ضمن این کار ظرفیت فزاینده‌ای را برای زندگی در دنیای مورد توافق همگان پیدا می‌نماید. همه بازی‌ها خلاق هستند حتی اگر غیر متحول، پیچیده و تحریف شده باشند. زیرا کودک فعالانه در صدد تشکیل فردیت خود که کم و بیش یگانه است می‌باشد. کودک به وسیله بازی با مجموعه گذشته‌اش, از طریق آشنا سازی مجدد و مستقر خود با حال, پیوند می‌یابد.

به عنوان مثال او تجارب گذشته خود را تمرین می‌کند. آن‌ها را با الگوها و ادراکات جدیدی از ارتباط خود تلفیق می‌کند و از طریق این فرآیند به طرف آینده پیش می رود او به طور مستمر دیدگاه خود را از زمان مورد تجدید نظر قرار می‌دهد تا آنجا که بتواند گذشته‌اش را تجدید سازمان نماید زمانی که هر یک از این تجربیات اولیه در مقابل این تجدید سازمان مقاومت نماید ،یعنی این که بسیار دردناک بوده و اداره کردن و به خاطر آوردن آن مشکل باشد، آن وقت ممکن است عواطف و احساسات همراه با آن به علت عدم تجانس زیاد ایستادگی و مقاومت نماید و در نتیجه از توانایی و ظرفیت او برای رشد و بلوغ بکاهد. می‌توان گفت که زندگی بزرگسالان در مقیاس وسیع‌تر همان بازی است. اما ما دیگر آن را برای بازی نمی‌شناسیم زیرا بزرگسالان به مقدار زیادی از شناخت گذشته خود دست کشیده‌اند و نسبت به خیالبافی های کم و بیش معین و غالباً به شدت طراحی شده‌ای که شبیه به واقعیت است و همچنین نسبت به اهداف سمبلیک گروه اجتماعی, فرهنگی خود متعهد می‌باشند و قادر نیستند که همچون کودک آزادانه بازی‌های دیگری بکنند و یا نقش‌های جدید را بپذیرند.

اوقات فراغت بزرگسالان و علاقمندی‌ها به سرگرمی، غالباً نقش‌های کم و بیش مرسومی را ایجاد می‌کند که در آن بزرگسالان می‌توانند از الگوهای معمول و انتظارات غیر قابل اجتناب خود فرار کنند. همان طور که در بازی قمار این کار را می‌کنند. بنابراین در بازی متغیر کودک مان می‌توانیم تداوم الگوهای اولیه را مشاهده کنیم او درعین‌حال که تلاش می‌کند تا رشد یابد الگوهای جدیدی را جانشین الگوهای قبلی کند کشف کرده و می‌آموزد . بازی به کودک کمک می‌کند تا دنیایی را که در آن زندگی می‌کند بشناسد. بفهمد و کنترل کند و میان واقعیت و تخیل فرق گذارد. کودک هنگام بازی درباره خودش، دیگران و رابطه‌اش با آن‌ها چیز یاد می‌گیرد. کودک میزان توانایی‌های خود را با دیگران مقایسه می‌کند و به این ترتیب یک مفهوم روشن تر واقع گرایانه تر از خود به دست می‌آورد. بازی به او فرصت می‌دهد تجربه کند و توانش های خود را به آزمایش بگذارد بدون این که مجبور باشد مسئولیت کامل اعمال خود را به عهده بگیرد. مثلاً در نقاشی می‌تواند هر قدر دلش می‌خواهد شکل بکشد بدون آن که بر اساس این شکل کشیدن‌ها نمره‌ای بگیرد.

در بازی کودک نقش‌های مختلفی را به عهده می‌گیرد و در می‌یابد که کدام نقش بیشترین لذت را به او می‌دهد. درعین‌حال بازی او را قادر می‌سازد که رضایت‌بخش ترین رابطه‌ها را با دیگران برقرار سازد. به صراحت می‌توان تاکید کرد که تا سنین 6-5 سالگی روحیه خودخواهی و تجاوز کاری کودک بسیار چشمگیر است. بهترین روش آن است که، کودک را از تمرین زیاد در این تجاوز کاری باز داریم.در زمینه بازی و رشد شخصیت مک دوکال، بازی را لازمه رشد و تکامل و ساخت شخصیتی او می‌داند او عقیده دارد که بدون بازی شخص قادر به شناخت طبیعی خود و کسب معرفت دنیای خارج نخواهد شد. زیرا از طریق بازی است که یک زندگی سالم رشد یافته و قدرت اراده و تصمیم‌گیری به صورت کامل، رشد خواهد یافت از نظر مید،کودکان از طریق بازی شخصیت خود را رشد می‌دهند. رشد شخصیت کودک از طریق بازی در دوران اولیه کودکی و یا تقلید و اجرای عملی نقش بزرگسالان شکل می‌گیرد.

تعمیم شخصیت که اجتماعی شدن در دوران بلوغ بر اساس آن شکل می‌گیرد، در ضمن بازی کودکان رشد می‌یابد کودک در ضمن بازی ملزم است تا مقرراتی را که در بازی‌ها شکل می‌دهد به کار بندد و از این طریق با تقلید و الگوهای رفتاری دیگران رفتار و شخصیت خود را شکل دهد .

بازی و رشد جسمی

اهمیت مهارت‌های حرکتی در زندگی معمولی انسان باعث شده تا دست اندکاران تعلیم و تربیت و متخصصان علوم انسانی، این حیطه از یادگیری را به دقت مورد نظر قرار داده و مطالعات و تحقیقات گسترده‌ای در مورد ماهیت و ساخت مهارت‌های حرکتی انجام دهند. نتیجه این تحقیقات و مطالعات منجر به ارائه نظریه‌ها و پیشنهادات متنوعی گردیده است. یافته‌های تحقیقی نشان داده‌اند. همان طور که از لحاظ ذهنی تفاوت‌هایی فردی در میان کودکان وجود دارد. به عبارت دیگر همان طور که اجرای آزمون‌های هوشی گواهی بر تفاوت میان سن تقویمی و سن هوشی افراد است. آزمون‌های جسمی و مهارت‌های حرکتی نیز گواهی بر وجود تفاوت میان سن تقویمی و سن بیولوژیکی افراد است و حتی در برخی از موارد این تفاوت به سه تا شش سال می‌رسد.

تحقیقات انجام گرفته در مورد اثر ورزش در کودکی بر روی رشد و در نتیجه تفاوت‌های فردی نتایج متفاوتی را نشان داده است. به طور مثال :یاکولیف ، میرهاگ، کودمان و فیت، از تحقیقات خود نتیجه گرفته که افراط در ورزش در سنین کودکی باعث می‌شود تا رشد دوران نوجوانی و بزرگسالی توقف داشته باشد. در حالی که  آستراند و  آندرو در نتایج حاصله از مطالعه خود بر روی کودکانی که به شنا ،تمرینات سنگین اشتغال داشته‌اند نتایج متفاوتی را ارائه داده‌اند. به طور کلی یافته‌های تجربی در مورد بازی و ورزش کودکان پیشنهاد می‌کند تا:

  •   آموزش کودکان از مهارت‌های ساده شروع شده و به تدریج به سمت مهارت‌های پیچیده‌تر پیشرفت نماید.
  •  از افراط در بازی و ورزش؛ منظور تمرینات سنگین و طاقت فرساست, در سنین کودکی باید خودداری شود.
  •  هرگاه در ابتدا، حرکات جهشی، پریدن، حرکت دست‌ها، حرکات ریتمیک و موزون آموزش داده شود برای کودک مناسب تر است.
  •  آموزش‌هایی که در آن‌ها حرکات عضلات بزرگ تر بیش از حرکات عضلات کوچک‌تر نقش به عهده دارند در رابطه با سن کودک مناسب تر است.

به عبارت دیگر هر چه کودک کم سن تر است عضلات بزرگ تر مورد استفاده قرار می‌گیرد و به تدریج همزمان با افزایش سن کودک آموزش چگونگی استفاده از عضلات کوچک تر مورد استفاده قرار می‌گیرد. علت این امر فرآیند رشد مهارت‌های حرکتی در انسان است.

  • کودکان در ابتدا بازی‌هایی که نیازی به رعایت مقررات ندارد یا اصولاً آن‌ها خود مقررات را رعایت نمی‌کنند دوست دارند و سپس همزمان با پیشرفت مهارت‌های جسمی نسبت به انجام بازی‌هایی که رعایت مقررات در آن‌ها الزامی تر می‌گردد تمایل و علاقه بیشتری پیدا می‌نمایند.

علاوه بر تحقیقات تجربی و آزمایشگاهی انجام گرفته در زمینه مهارت‌های حرکتی نظریه‌های یادگیری نیز فرضیه‌ها و پیشنهاداتی را در این فرضیه ارائه داده‌اند به طور مثال :گانیه، در حالی که مهارت‌های حرکتی را به عنوان یکی از پنج حیطه یادگیری  مورد نظر قرار داده عقیده دارد که مهارت‌های حرکتی سه بعد مهم و متفاوت از یکدیگر دارند این ابعاد عبارت‌اند از:

  • مهارت‌های ظریف؛ مقابل مهارت‌های بی‌ظرافت

تفاوت عمده‌این دو مقوله به چگونگی استفاده از عضلات بدن ارتباط می‌یابد. در حرکات بی‌ظرافت نقش اصلی به عهده عضلات بزرگ بدن و در برخی از موارد تمامی بدن است در مقابل در حرکات ظریف نقش اصلی به عضلات کوچک تر بدن از قبیل انگشتان دست و پا محول شده است.

  •  مهارت‌های پیوسته؛ در مقابل مهارت‌های ناپیوسته

در مهارت‌های ناپیوسته در پاسخ به یک محرک خارجی صرفاً یک عمل و حرکت انجام می‌شود در مقابل در مهارت‌های پیوسته شخص باید در مقابل انبوهی از محرکات خارجی توالی صحیحی از اعمال مناسب و به هم پیوسته عضلانی را اجرا نماید.

  •  مهارت‌های مدار بسته؛ در مقابل مهارت‌های مدار  باز 

مهارت‌های مدار بسته در برخورد با محرک‌ها کاملاً به بازخوردهای درونی اتکا دارند. لذا، می‌توانند حتی با چشم های بسته نیز وارد شوند. مهارت‌های «مدار باز» در مقابل در هنگام پاسخ دادن به مقدار کم یا زیاد تحت تأثیر محرک‌های بیرونی قرار می‌گیرند. این گونه از مهارت‌ها در مقابل مهارت‌های مدار بسته نقش بیشتری در هدایت فعالیت‌های حرکت انسان بر عهده دارند. به طور کلی می‌توان گفت کودک معمولاً ترجیح می‌دهد تا کارهای خود را از طریق بازی به انجام رسانده و ناخودآگاه نیروی اضافی بدن ،انرژی را به وسیله حرکات جسمی خارج کند. این گفته موافق، با عقیده اسپنسر، است که بازی را خارج کردن نیرو و انرژی اضافی بدن کودک می‌دانست کودک از طریق دویدن، جهیدن، از درخت بالا رفتن قادر به شناخت قوای حرکت خود می‌شودوبه مرورزمان هماهنگی‌های لازم را میان اعضاء مختلف بدن خودبرقرار می‌سازد. به بازی کودکان در سنین پایین ترتوجه کنید. اثرات بازی دررشدهمه جانبه بدنی کودک را به صورت ذیل فهرست بندی کرد:

  •  تأثیر بازی بر رشد عضلات بزرگ
  •  تأثیر بازی بر روی رشد سلسله اعصاب
  •  تأثیر بازی بر روی دستگاه گردش خون
  •  تأثیر بازی روز دستگاه تنفس
  •  تأثیر بازی در پرورش حواس .

علیزاده، اظهار می‌دارد مهارت‌های حرکتی به کودک امکان می‌دهد تا کنترل بیشتری بر محیط زندگی خود پیدا کند. کودک که می‌خواهد یک فنجان چای بنوشد باید یک رشته حرکات هماهنگ از جمع هماهنگی دست‌ها و لب‌ها را انجام دهد. فنجان را بدون آن که چای بریزد کمی خم کند. گردنش را خم کند تا لبانش و نه بینی با فنجان تماس یابد و سپس با بینایی و مهارت‌های ادراکی لازم آن را دنبال کند. تمامی این کارها مستلزم برنامه‌ریزی شناختی و ذهنی است که بدون آن کودک قادر به انجام این اعمال نخواهد بود. اساس رشد رفتار حرکتی، محرکی است که از اجتماعی شدن حاصل می‌شود. طبیعت انسان اجتماعی است و این خصوصیت از اولین لبخندی که نوزاد به چهره آشنا میزند تا توانایی تعامل در موقعیت‌های بسیار پیچیده اجتماعی به وضوح ملاحظه می‌شود. بازی برای رشد حرکتی و نیز تعامل در موقعیت‌های بسیار پیچیده اجتماعی به وضوح ملاحظه می‌شود. بازی برای رشد حرکتی و نیز برای تعامل در محیط روانی اجتماعی و برای تشکیل یک ثبات هیجانی و خود پنداره مثبت ضروری است .

کپارت، اظهار می‌دارد در صورتی که تجارب حرکتی- ادراکی کودک کم باشد. طرح‌واره های ادراکی وی برای درک جهان خارج کافی نخواهد بود. ادراک یک تابلوی نقاشی به صورت منظره بدیع و دلکش دارای درختانی بلند و کوتاه، افرادی در دور دست و نزدیک، سایه و آفتاب گود و مرتفع به این سبب است که پس از عمل جذب برای علل تطابق طرح‌واره ای کافی در بیننده وجود داشته است وگرنه تابلوی مذکور روی یک سطح صاف بدون گودی و بلندی و دوری و نزدیکی رسم شده است و فردی که ضعف ادراکی دارد و قادر به تطابق بخشی از تابلو یا تمام آن نیست همین امر در یادگیری اشکال هندسی، مواد مربوط به هندسه فضایی و سایر دروس رخ می‌دهد و این رشد ادراکی- حرکتی است که کودک را در به دست آوردن مفاهیم داستانی و قابل اعتماد از جهان یاری می‌دهد فرآیند ادراکی- حرکتی پردازشی است دقیق از اطلاعاتی که از طریق اندام‌های حسی به فرد می‌رسد. پاسخ به پردازش ادراکی- حرکتی بر پایه تجربیات قبلی فرد قرار دارد. اطلاعاتی که از طریق اندام‌های حسی به ارگانیزم می‌رسد.

 منبع

مرادی کچلکی،سیما(1393)، بازي درماني در افزایش  مهارت‌های  شناختي، اجتماعي و حركتي دانش‌آموزان كم توان ذهني آموزش پذير،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

مطالب مرتبط

دیدگاهی بنویسید

0