اﺻﻮل ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ داﻧﺶ
تعاریف و مفاهیم ارائه شده درباره مدیریت دانش ، تا اندازه ای بیانگر اصول مدیریت دانش است. باو جود این داونپورت،(1379) در کتاب دانش کاری اصول مدیریت دانش را چنین طرح می کنند.
1- ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ داﻧﺶ، ﻣﺴـﺘﻠﺰم ﺳـﺮﻣﺎﯾﻪﮔـﺬاری اﺳـﺖ. ﯾـﮏ داراﯾـﯽ اﺳـﺖ اﻣـﺎ اﺛﺮﺑﺨﺸﯽ آن ﻣﺴﺘﻠﺰم ﺳﺮﻣﺎﯾﻪﮔـﺬاری در داراﯾـﯽﻫـﺎﯾﯽ دﯾﮕـﺮ ﻧﯿـﺰ اﺴـﺖ. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺑﺨﺶ زﯾﺎدی از فعالیتهای ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ داﻧﺶ ﻧﯿﺎزﻣﻨﺪ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪﮔـﺬاری ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻣﺜﺎل، آﻣﻮزش ﮐﺎرﮐﻨﺎن ﻓﻌﺎﻟﯿﺘﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪﮔﺬاری ﻧﯿﺎزﻣﻨﺪ اﺳﺖ.
2- ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ اﺛﺮﺑﺨﺶ داﻧﺶ، ﻧﯿﺎزﻣﻨﺪ ﭘﯿﻮﻧﺪ اﻧﺴﺎن و ﺗﮑﻨﻮﻟﻮژی اﺳﺖ. اﻧﺴـﺎن و راﯾﺎﻧﻪ ﻫﺮ ﮐﺪام ﺗﻮاﻧﺎﯾﯽ ﺧﺎص ﺧﻮد را دارﻧـﺪ. ﺑـﻪ ﻋﻨـﻮان ﻣﺜـﺎل، رایانهها ﻣﯽﺗﻮاﻧﻨﺪ اﻃﻼﻋﺎت را ﺳﺮﯾﻊ ﭘﺮدازش ﮐﻨﻨـﺪ اﻣـﺎ ﻗـﺪرت آنها ﻣﺤـﺪود ﺑـﻪ دادهها و اﻃﻼﻋﺎت اﺳﺖ وﻟﯽ داﻧﺶ در ذﻫﻦ اﻧﺴﺎن اﺳﺖ و ﻓﻘـﻂ در آﻧﺠـﺎ ﭘﺮدازش ﻣﯽﺷﻮد. از آﻧﺠﺎ ﮐﻪ داﻧﺶ ﻣﺒﺘﻨﯽ ﺑﺮ داده و اﻃﻼﻋﺎت اﺳﺖ اﯾﻦ دو در ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﯽﺗﻮاﻧﻨﺪ ﻣﻮﺛﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﻟﺬا سازمانها ﺑﺮای ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ اﺛﺮﺑﺨﺶ داﻧﺶ ﻧﯿﺎزﻣﻨﺪ راهﺣﻠﻬﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ اﻧﺴﺎن و داﻧﺶ را ﺑﺎﻫﻢ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺑﺰﻧﺪ.داوﻧﭙﻮرت ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳﺖ ﮐﻪ اﮔﺮ در روﻧـﺪ ﻣـﺪﯾﺮﯾﺖداﻧﺶ ﺷﺎﻫﺪ ﻇﻬﻮر ﭘﺪﯾﺪهﻫﺎی ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻧﺒﺎﺷﯿﻢ ﻣﯽﺗﻮان ﺑﻪ اﯾﻦ ﻧﺘﯿﺠـﻪ رﺳـﯿﺪ ﮐﻪ ﭼﯿﺰی ﺑﺎ ارزش رخ ﻧﺪاده اﺳﺖ. ﺑﻌﻀﯽ از ﻣﺪﯾﺮان فعالیتهای ﺳﯿﺎﺳﯽ را ﻧﮑﻮﻫﺶ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ. اﻣﺎ ﻣﺪﯾﺮان داﻧﺸﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﯿﺰ ﺑﯿﻦ و ﺳﯿﺎﺳـﺖﻣـﺪار ﺑﺎﺷـﻨﺪ. آنها ﺑﺎﯾﺪ فرصتهایی ﺑﺮای ﯾﺎدﮔﯿﺮی در ﺳﺎزﻣﺎن ﺧﻠﻖ ﮐﻨﻨﺪ.
4- ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ داﻧﺶ ﺑـﻪ ﻣـﺪﯾﺮان داﻧـﺶ ﻧﯿﺎزﻣﻨـﺪ اﺳـﺖ. ﻣﻘﺼـﻮد داوﻧﭙـﻮرت از ﻣﺪﯾﺮان داﻧﺶ ﻣﺪﯾﺮاﻧﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮاﻧﻨﺪ دانشهای ﻧﻬﻔﺘـﻪ را درﯾﺎﻓﺘـﻪ و ﺑﺮای آن ارزش اﻋﺘﺒﺎر ﻗﺎﺋﻞ ﺷﻮﻧﺪ و اﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮع در ﺑﺨﺶ دوﻟﺖ ﻣﻬـﻢﺗـﺮ اﺳﺖ. ﻣﺪﯾﺮان داﻧﺶ ﺑﺎﯾﺪ اداره ﮐﻨﻨﺪﮔﺎن ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺮای داﻧﺶ ﺑﺎﺷﻨﺪ.
5- ﻣﺰاﯾﺎی ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ داﻧﺶ ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ ﮔﺮﻓﺘـﻪ از ﺗﺮﺳـﯿﻢ داﻧـﺶ اﺳـﺖ. ﺗﺮﺳـﯿﻢ داﻧﺶ ﺑﻪ ﺗﺮﺳﯿﻢ ﻧﻘﺸﻪﻫﺎی ذﻫﻨﯽ اﻓﺮاد ﻣﻨﺠﺮ ﻣﯽشود. ﻫـﺮ ﮐـﺪام از ﻣـﺎ ﺑـﺮاﺳﺎس ﻧﻘﺸﻪﻫﺎی ذﻫﻨﯽ ﺧﻮد ﻋﻤﻞ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ . ﻧﻘﺸﻪﻫﺎ و مدلهای ذﻫﻨﯽ اﻓـﺮاد در واﻗﻊ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻟﻪ ﻓﯿﻠﺘﺮﻫﺎی ﻣﻔﻬﻮﻣﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﭼـﻪ اﻃﻼﻋـﺎﺗﯽ را ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ.
6- ﺗﺴﻬﯿﻢ و ﺑﮑﺎرﮔﯿﺮی داﻧﺶ ذاﺗﯽ ﻧﯿﺴﺖ. اﮔﺮ داﻧﺶ، ﻣﻨﺒﻊ ﺑﺎ ارزﺷﯽ اﺳـﺖ و ﻗﺪرت را ﺑﻪ ﻫﻤﺮاه ﺧﻮد ﻣﯽآورد ﭼـﺮا ﺑﺎﯾـﺪ آﻧـﺮا ﺗﺴـﻬﯿﻢ ﻧﻤـﻮد؟ ﻣـﺪﯾﺮان داﻧﺸﯽ ﮐﻪ ﻓﺮض ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ انسانها به طور ﻃﺒﯿﻌﯽ ﮔﺮاﯾﺶ ﺑـﻪ اﯾـﻦ دارﻧـﺪ ﮐـﻪ داﻧﺶ ﺧﻮد را اﻧﺪوﺧﺘﻪ و ذﺧﯿﺮه ﮐﻨﻨﺪه ﻣﻮﻓﻖﺗﺮ از آنهایی ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﭼﻨـﯿﻦ ﺗﺼﻮری را ﻧﺪارﻧﺪ. ﻣﺎ ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ وارد ﺷﺪن دﯾﮕﺮان ﺑﻪ داﻧﺶ ﺧﻮد را ﺑـﻪ ﻋﻨﻮان ﯾﮏ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﺑﻪ ﺣﺴﺎب آورﯾﻢ. ﻣﮕﺮ آﻧﮑﻪ در اﯾـﻦ زﻣﯿﻨـﻪ اﻋﺘﻤـﺎد ﻻزم اﯾﺠﺎد ﺷﺪه و ﺷﺪﯾﺪاً ﺑﺮاﻧﮕﯿﺨﺘﻪ ﺷﺪه ﺑﺎﺷﯿﻢ .
7- ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ داﻧﺶ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺑﻬﺒﻮد ﻓﺮآﯾﻨـﺪﻫﺎی ﮐـﺎرداﻧـﺶ اﺳـﺖ. ﺑﻬﺒـﻮد ﮐـﺎر داﻧﺸﯽ ﻣﺴﺘﻠﺰم اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ دخالتهایی از ﺑﺎﻻ ﺑﻪ پایین ﮐﻤﺘﺮ شود و ﮐﺎرﮐﻨﺎن ﺑﺎﯾﺪ آزادی ﻋﻤﻞ و اﺳﺘﻘﻼل ﻻزم را در ﮐﺎر ﺧﻮد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷـﻨﺪ ﺗـﺎ ﺑﺘﻮاﻧﻨـﺪ دانشهای ﺧﻮد را در راﺳﺘﺎی ﺣﻞ ﻣﺴﺎﺋﻞ و تصمیمگیریها ﺑﻪ ﮐﺎر ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ.
8- دﺳﺘﯿﺎﺑﯽ ﺑﻪ داﻧﺶ، ﺗﻨﻬﺎ ﺷﺮوع ﮐﺎر اﺳﺖ. دﺳﺘﯿﺎﺑﯽ ﻣﻬﻢ اﺳـﺖ اﻣـﺎ ﻣﻮﻓﻘﯿـﺖ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ داﻧﺶ ﺑﺎ آن، ﺗﻀﻤﯿﻦ ﻧﻤﯽﺷﻮد. داﻧﺶ را ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﮐﺎر ﮔﺮﻓـﺖ و در ﻓﺮآﯾﻨﺪﻫﺎی ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ وارد ﮐﺮد ﺑﻪ ﮔﻮﻧـﻪای ﮐـﻪ ﻣﻨﺠـﺮ ﺑـﻪ ﺑﻬﺒـﻮد ﻋﻤﻠﮑـﺮد ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ ﺷﻮد. ﺑﺮای ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ اﯾﻦ اﻣﺮ ﻧﯿﺰ ﺑﺎﯾﺪ اﻧﮕﯿﺰهﻫﺎی ﻻزم را در اﻓـﺮاد اﯾﺠﺎد ﻧﻤﻮد.
9- ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ داﻧﺶ ﻫﯿﭽﮕﺎه ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎن ﻧﻤﯽرﺳـﺪ. ﻣﻤﮑـﻦ اﺳـﺖ ﻣـﺪﯾﺮان داﻧـﺶ ﺗﺼﻮر ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ اﮔﺮ آنها ﺗﻮاﻧﺴﺘﻪاﻧﺪ داﻧﺶ ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ را ﺗﺤـﺖ ﮐﻨﺘـﺮل ﺧـﻮد ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﮐﺎر ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎن رﺳﯿﺪه اﺳﺖ. ﻫﯿﭻ وﻗﺖ ﻧﻤﯽﺗﻮان ﺗﻌﯿﯿﻦ ﮐـﺮد ﮐـﻪ ﭼـﻪ زﻣﺎﻧﯽ ﺑﺮای ﭘﺎﯾﺎن دادن ﺑﻪ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ داﻧﺶ ﮐﺎﻓﯽ اﺳـﺖ، ﻫﻤـﺎﻧﻄﻮری ﮐـﻪ در ﻣﻮرد ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﻣﻨﺎﺑﻊ اﻧﺴﺎﻧﯽ ﻧﯿﺰ ﻧﻤﯽﺗﻮان ﭼﻨﯿﻦ ﮐﺎری ﮐـﺮد زﯾـﺮا نیازهای داﻧﺸﯽ ﻣﺎ ﻫﻤﻮاره ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ.
10- ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ داﻧﺶ، ﻧﯿﺎزﻣﻨﺪ ﯾﮏ ﻗﺮارداد داﻧﺸﯽ اﺳﺖ. اﮔﺮ داﻧـﺶ ﻣﻨﺒـﻊ ﻣﻬﻤـﯽ اﺳﺖ ﻣﯽﻃﻠﺒﺪ ﮐﻪ ﺗﻮﺟﻪ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﺧﺎص ﺑﻪ آن ﺑﺸﻮد. آﯾﺎ ﺗﻤﺎم داﻧﺸﯽ ﮐـﻪ در ذﻫﻦ ﮐﺎرﮐﻨﺎن ﻧﻬﻔﺘﻪ اﺳﺖ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ آنها است، آﯾﺎ آنها ﻣﺎﻟـﮏ ﺗﻤـﺎم داﻧـﺶﺧﻮد ﻫﺴﺘﻨﺪ، درﺻﺪ ﮐﻤﺘﺮی از سازمانها ﺑﻪ اﯾﻦ پرسشها ﭘﺎﺳﺦ دادهاﻧـﺪ، در قراردادهای داﻧﺶ ﺑﺎﯾﺪ اﯾﻦ ﻣﻮارد روﺷﻦ ﺷﻮد.
منبع
میری، سودابه(1395)، تاثیر استراتژی های فرایندی و زیر ساختی مدیریت دانش بر کسب مزیت رقابتی، پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت استراتژیک، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمانشاه.
دیدگاهی بنویسید