اهمیت موضوع مسئولیت اجتماعی
اولاً: تصمیمگیریهای مدیران میتواند تأثیرات عمیق و شگرفی در بخشهای مختلف جامعه از خود باقی گذارد؛ بنابراین مطالعه بر روی میزان توجه مدیران به مسئولیتهای اجتماعیشان در زمان اتخاذ یک تصمیم میتواند از اهمیت زیادی برخوردار باشد. چراکه یک تصمیم نادرست و غیرمنطقی و بدون توجه به تأثیرات اجتماعی میتواند خسارت جبرانناپذیری را به جامعه تحمیل کند.
ثانیاً: بدون شک، چنانچه افراد، گروهها، سازمانها و مؤسسات مختلف جامعه خود را نسبت به رویدادها، اتفاقات و بحرانهای مختلف مسئول دانسته و هر یک در حدود مسئولیت و حیطه کاری خویش در حل بحرانهای فوق تلاش نمایند، بسیاری از آنها در اندک زمانی حلشده و جامعهای سالم و آرام به وجود خواهد آمد.
ثالثاً: همانطور که میدانیم، امروزه همه مدیران باید به کارهایی دست بزنند که موردقبول جامعه و منطبق با ارزشهای آن باشد. سازمانهایی که نتوانند خود را با این مهم تطبیق دهند، در عرصه عمل موفق نخواهند بود؛ بهعبارتدیگر، سازمانها برای آنکه بتوانند جایگاه خود را در جامعه حفظ نموده یا بهبود بخشند، بهنحویکه باعث ادامه بقای آنها و موفقیتشان در کار بشود، لازم است که به مسئولیت اجتماعیشان توجه لازم را داشته باشند. بدیهی است، چنانچه به این عمل تن در ندهند و مسئولیت اجتماعی خود را نادیده انگارند، جامعه به نحوی دامنه فعالیتشان را محدود خواهد کرد. به عبارت سادهتر، اگر سازمانها به مسئولیت اجتماعیشان عمل نکنند، دولت با اتخاذ تصمیمات و تصویب قوانین، به نحوی سازمانها را مجبور میکند که به این مهم عمل کنند.
رابعاً: اصولاً، در جوامع بشری، رفتارهای گروهی و حتی رفتارهای فردی، روی افراد و گروههای مختلف داخل جامعه تأثیر میگذارد؛ و هر چه فرد یا گروه از توانایی و قدرت بیشتری برخوردار باشد، دامنه تأثیر آن روی جامعه بیشتر خواهد بود. این در حالی است که نتیجه اعمال گروههای مختلف به نحوی به خود آنها نیز منعکس میگردد؛ بهعبارتدیگر، سازمان به هر نحوی که عمل کند، عملکردش روی جامعه تأثیر میگذارد و این تأثیر، چه خوب و چه بد، به خود سازمان منعکس میگردد.
نگرشها و نظریات مربوط به مسئولیت اجتماعی سازمان، سابقه چندانی ندارند. قبل از سالهای حدود ١٨٠٠، هنجارها و نگرشهای اجتماعی، اثر بسیار کمی بر اعمال مدیریت داشته است. در دهه آخر قرن نوزدهم، در زمانی که شرکتهای بزرگ و عظیم در حال شکلگیری بودند و صنایع بزرگ، روز به روز قوییتر میشدند، توجه جامعه بهضرورت مسئولیت اجتماعی سازمانها بیشتر معطوف گردید.بالاخره در ١٩١٩ محققان رشته بازرگانی برای اولین بار هشدار دادند که اگر بنگاههای اقتصادی در خصوص انجام مسئولیت اجتماعی خود اهمالکاری کنند، جامعه بایستی به هر نحو ممکن اختیارات آنها را در خصوص فعالیتهای اقتصادیشان سلب کرده و کنترل آنها را در دست گیرد. طی قرن حاضر، استنباط عمومی از مسئولیت اجتماعی سازمانها طی سه مرحله پیشرفت کرده است:
- مدیریت مبتنی بر کسب حداکثر سود:
اگرچه در ابتدای قرن بیستم برخی از محققین نیاز به مسئولیت اجتماعی را درک کردند، ولی افکار عمومی عمدتاً بر این اعتقاد بود که بنگاههای اقتصادی تنها مسئول منافع خودشان هستند. این دیدگاه تا دهه1930 پابرجا بود.
- مدیریت مبتنی بر اعتماد:
دهه ١٩٣٠، با رکود عظیم اقتصادی و جنبش اتحادیههای کارگری همراه بود. اتحادیههای کارگری روی شرکتها فشار آوردند که علاوه بر مدنظر داشتن سودشان روی مسائلی مثل منافع کارگران، برنامه بیمه و بازنشستگی و شرایط کاری بهتر، توجه داشته باشند.
- مدیریت کیفیت زندگی:
از دهه ١٩٦٠ تاکنون مدیران و سازمانها، تحت تأثیر این مرحله از مسئولیت اجتماعی عمل میکنند. مرحله فوق از این فلسفه ناشی میشود که مدیران و سازمانها بایستی خود را مستقیماً در عملیات درمان بیماریهای اجتماعی دخالت دهند.
مبانی فلسفی دیدگاههای مسئولیت اجتماعی
مطابق هر یک از سه مرحله تاریخی مسئولیت اجتماعی، سه نوع فلسفه یا دیدگاه اساسی وجود دارد که روی رفتار مدیران تأثیر گذاشته و میگذارد.
- دیدگاه کلاسیک
دیدگاه کلاسیک با مرحله اول سیر تاریخی منطبق است. بر اساس این دیدگاه، مسئله اصلی بنگاه اقتصادی بایستی «حداکثر سازی سود و منافع بلندمدت» سازمان باشد. با این شرایط، مسئولیت اجتماعی را تولید کالا و خدمات با حداقل هزینه برای جامعه تعریف میکنیم.بر اساس نظریه نظام رقابتی و سرمایهداری، زمانی که سازمانها در موقعیت رقابت، تنها به فکر بقای خود هستند و هدفهای سودآور خود را تعقیب میکنند، سیستم به آنها فشار میآورد که کارا و اثربخش بوده، محصولات خود را با کیفیت عالی و حداقل قیمت ممکن به بازار عرضه کنند. رقابت باعث میشود که سازمانها بیشتر نیازها و خواستههای مشتریان را با تولید محصولات و عرضه خدمات خود و برخورد منصفانه و محترمانه با عموم مردم تأمین نمایند.
از طرف دیگر وجود رقابت د بازار کار و نیاز سازمانها به داشتن یک چهره مطلوب باعث میشود که سازمانها با کارکنان خود منصفانه رفتار کنند. برای اینکه رقابت شغلی، کارکنان سازمان را تشویق میکند که با بهرهوری و کارآیی برای کارفرماهای خود کار کنند.فریدمن معتقد است که اختصاص منابع سازمان به برنامههای اجتماعی بدون رضایت سهامداران کار نادرستی است. بهعلاوه او معتقد است که مسئولیت اجتماعی بنگاههای اقتصادی کسب سود است و مسئولیت اخلاقی مدیران هم این است که تصمیمهایی بگیرند که در رقابت آزاد بدون خدعه و نیرنگ به سود برسند.
- انتقادهای وارده به دیدگاه کلاسیک
برخی بر این اعتقادند که تنها به دنبال سود بودن، اقداماتی را طلب میکند که بعضاً غیراخلاقی است. اینچنین فعالیتهای غیراخلاقی باعث از بین رفتن ارزشهای انسانی میشود. حتي اگر نظام رقابتی و سرمایهداری هم بتواند در بلندمدت خوب عمل کند، بسیاری از مردم از اثرات نامطلوب کوتاهمدت آن متضرر میگردند.
- دیدگاه مسئولیتپذیری
دیدگاه مسئولیتپذیری با مرحله دوم سیر تاریخی منطبق است. بر اساس این دیدگاه، مدیران میباید نسبت به گروههای خاصی که روی سازمان تأثیر میگذارند یا میتوانند روی منافع و اهداف سازمان مؤثر باشند، احساس مسئولیت کنند. گروههای فوق عبارتاند از: صاحبان سهام، مشتریان، سازمانهای دولتی، رقبا، اتحادیههای کارگری، کارکنان، عرضهکنندگان مواد اولیه، اعتباردهندگان و غیره؛ بهعبارتدیگر، بر اساس دیدگاه مسئولیتپذیری، نهادهای اقتصادی نهتنها لازم است که در جهت حفظ سرمایه و افزایش سود خود تلاش نمایند، بلکه بایستی نسبت به گروههایی که در تلاش آنها سهیم هستند، احساس مسئولیت هم داشته باشند.
- دیدگاه عمومی
دیدگاه عمومی مسئولیت اجتماعی با مرحله سوم سیر تاریخی منطبق است. این دیدگاه دامنهای گستردهتر از دیدگاه مسئولیتپذیری دارد. دیدگاه عمومی، بنگاههای اقتصادی را بهعنوان شرکا دولت و سایر مؤسسات و نهادهای جامعه ، مثل: آموزشوپرورش و. . . تعریف کرده و معتقد است که سازمان ملزم است تا در جهت حل مسائل و مشکلات جامعه و نیز بهبود کیفیت زندگی عموم افراد در کنار سایر مؤسسات عمومی فعالیت کند. درنتیجه سودآوری، تنها یکی از هدفهای بنگاه اقتصادی محسوب میگردد.
ازاینرو سازمان آزاد نیست که تنها هدفهای فردی خود را ترغیب کند. از دیدگاه عمومی، سازمان متعهد است به همان اندازه که هدفهای شخصی خود را دنبال میکند، هدفهای بشردوستانه را نیز پیگیری نماید.طرفداران این فلسفه معتقدند که چون جامعه اجازه فعالیت و استفاده از منابع کمیاب را به سازمان اعطاء کرده و محیط مناسب برای کسب سود را برای آن به وجود آورده است، سازمان باید خود را مدیون به جامعه دانسته و همواره خود را خدمتگزار آن بداند.
منبع
اسدی،صابر(1393)، ارتباط بین مسئولیت اجتماعی و تعهد سازمانی در بین کارکنان،پایان نامه کارشناسی ارشد،علوم اجتماعی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید