اهمیت سرمایه اجتماعی
در گذشته سرمایه انسانی مهمترین سرمایه سازمان بود. ” سرمایه انسانی” در موفقیت یک سازمان و یک ملت اهمیت استراتژیک ویژه ای دارد. ولی این سرمایه زمانی از اولویت بالاتری برخوردار است که منسجم و یکپارچه شود و این یکپارچگی در سایه همبستگی، همکاری، تعاون و اعتماد متقابل به وجود میآید و در این صورت است که سرمایه انسانی به سرمایه اجتماعی مبدل میشود و این سرمایه است که سینرژی زاست.
سرمایه اجتماعی مبتنی بر عوامل فرهنگی و اجتماعی بوده و شناسایی آن به عنوان یک سرمایه – چه در سطح کلان و چه در سطح بنگاهها – میتواند شناخت جدیدی را از سیستمهای اقتصادی و اجتماعی ایجاد کرده و مدیران را در هدایت بهتر سیستمها یاری کند.به اعتقاد لینا (1999) سرمایه اجتماعی باعث انسجام کارکنان و کارفرمایان میشود. این سرمایه از طریق تسهیل در فعالیتهای جمعی موفقیت آمیز ایجاد ارزش مینماید و منبعی است که میتواند مدیر و کارکنان را بهره مند سازد. این سرمایه ویژگی تعاملات اجتماعی در یک شرکت را انعکاس میدهد و میتواند با سایر منابع مالی و انسانی برابری نماید.
بنا به نظر کلمن(2009) سرمایه اجتماعی به پیوندها و ارتباطات میان اعضای یک شبکه، به عنوان یک منبع با ارزش اشاره دارد که با خلق هنجارها و اعتماد متقابل؛ موجب تحقق اعضا میشود. طرح این رویکرد در بسیاری از مباحث اجتماعی، نشان دهنده اهمیت و نقش این سرمایه در توسعه جامعه به خصوص توسعه اجتماعی میباشد. سرمایه اجتماعی توسط افراد هدفمند و منطقی که از آن جهت افزایش فرصتهای فردی بهره میگیرند؛ خلق میشود. بنابراین سرمایه اجتماعی نوعی قرارداد بین افراد است که برای برنامه ریزی و ایجاد نظم در زیربنای اقتصادی لازم و ضروری میباشد. سرمایه اجتماعی دارای ویژگی های معینی است که این ویژگی ها میتوانند به عنوان منابع ارزشمندی در بهبود سازمان و مدیریت یک جامعه یا یک مؤسسه مورد استفاده قرار گیرند. این ویژگیها در عین تشابه و اشتراک در تعریف، در سازمانهای مختلف حالتهای مختلفی به خود میگیرند.
سرمایه اجتماعی در دستیابی به موفقیت فردی، موفقیت شغلی و حتی یک زندگی شاد و رضایت بخش، نقش مهمی را ایفا میکند که توجه به آن در موفقیت ارتباط انسانها با انسانها و انسانها با سازمانها و سازمانها با سازمانها مؤثر است. به گفته کوهن و پروساک(2001) اهمیت سرمایه اجتماعی در آن است که موجب اجتماع افراد(گروهها، تیمها و سازمانها) و انجام موفقیت آمیز کارها میشود. و به اعتقاد دانچو (2006) به سازمانها کمک میکند تا عملکرد و رفتار پایدار خود را بهبود بخشند.
سرمایه اجتماعی به منابع فراوانی که در میان یا از طریق شبکههای فردی یا سازمانی قابل دسترسی هستند اشاره دارد. این منابع شامل اطلاعات، فرصتهای کسب و کار، سرمایه مالی، قدرت، حمایت احساسی، خیرخواهی، اعتماد و همکاری میشود. بدون شبکههایی که به خوبی ساخته شده و به خوبی مدیریت میشوند، این منابع مخفی باقی میمانند. حتی استعداد ذاتی هوش، تعلیم و تربیت، تلاش و شانس به هیچ وجه جزء مشخصههای فردی محسوب نمی شوند، بلکه تمام آنها از طریق روابط گروهی ما با دیگران توسعه یافته، شکل گرفته و آشکار میشوند.
در دو دهه اخیر مفهوم سرمایه اجتماعی در زمینهها و اشکال گوناگونش به عنوان یکی از کانونی ترین مفاهیم، ظهور و بروز یافته است. بهطور کلی میزان سرمایه اجتماعی در هر گروه یا جامعه ای نشان دهنده میزان اعتماد افراد به یکدیگر است. همچنین وجود میزان قابل قبولی از سرمایه اجتماعی موجب تسهیل کنشهای اجتماعی میشود، بهطوری که در مواقع بحرانی میتوان برای حل مشکلات از سرمایه اجتماعی به عنوان اصلی ترین منبع حل مشکلات و اصلاح فرایندهای موجود سود برد. از این رو شناسایی عوامل مؤثر در تقویت یا تضعیف سرمایه اجتماعی اهمیت به سزایی دارد.
تعدادی از عناصر اصلی که میتوان سرمایه اجتماعی را با آن مورد اندازه گیری قرار داد عبارتند از: آگاهی به امور عمومی سیاسی، اجتماعی، وجود انگیزه در افراد جامعه که در پی کسب این دسته از آگاهیها برآیند، اعتماد عمومی به یکدیگر، اعتماد به نهادهای مردمی و دولتی، مشارکت غیررسمی همیارانه در فعالیتهای داوطلبانه در تشکلهای غیردولتی، خیریه ای، مذهبی، اتحادیهها، انجمنهای صنفی و علمی و…. در مجموع میتوان گفت که یکی از معیارهای اصلی در شناخت سرمایه اجتماعی شکل و شیوه روابط اجتماعی افراد با یکدیگر و نحوه همزیستی آنها در جامعه مورد مطالعه است. از دیگر معیارها میتوان به احساس مردم نسبت به حکومت و مردم اشاره کرد و نیز داشتن احساس خوشایند نسبت به امنیت، پیوندهای خانوادگی و اجتماعی و امیدواری نسبت به آینده یاد کرد.
اگر سرمایه اجتماعی را ارتباط و شبکههای اجتماعی ای که میتوانند اطمینان و حس همکاری را در میان افراد حاضر در شبکههای مورد بحث ایجاد کنند بدانیم، آنچه بیش از پیش اهمیت پیدا میکند نقش نهادهای جامعه مدنی در تشکیل این سرمایه است. اگر ما مانند عنصری از یک سازمان مدنی به صورت همیشگی همدیگر را ملاقات کنیم احساس مسئولیت نسبت به همدیگر در ما پیدا میشود و میتوانیم به همدیگر اعتماد کرده و در نهایت با هم همکاری کنیم. برای اینکه احساس اطمینان در بین باشد لازم است که ما همدیگر را ملاقات کنیم و ارتباط مدام با هم داشته باشیم. همچنین، چیزی که بهطور دسته جمعی میتوانیم به دست آوریم به تنهایی نمی توانیم. منظور از با هم بودن، نهادهای اجتماعی ای است که کارکرد دیدار، شناخت و در نهایت اعتماد را میسر میکنند. البته حتماً لازم نیست که ارتباط پیش گفته تنها در داخل نهادهای جامعه مدنی باشد بلکه بیشتر روشها و فرمهای اجتماعی را نیز که ارتباط مداوم و سازماندهی شده دارند، در بر می گیرد. اما نباید از یاد برد که اعتماد و حس همکاری با شیوه ای آسان تر در داخل نهادهای جامعه مدنی درست میشوند؛ به این دلیل که اعضای آن نهادها به دلخواه و بدون هیچ چشمداشتی به عضویت آن نهادها درمی آیند.
به نظر وایت و دندر (2012) سرمایه اجتماعی در سطح محلی باعث پیوندهای اجتماعی، مشارکت اجتماعی و حس تعلق مکانی ( ارتباط با همسایگان) شده و به اعتقاد فاسل (2006) در سطح کلان نیز باعث افزایش بشردوستی و عمل خیر خواهانه میشود. اهمیت این سرمایه، به میزانی است که از آن به عنوان ثروت نامرئی یک کشور یاد میکنند و از رهگذر این سرمایه حیاتی است که انسجام، اعتماد متقابل و حسن اطمینان و همبستگی در جامعه فراهم میشود و هرگونه کاهش در آن، منجر به کاهش مشارکتهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی شهروندان میشود و همچنین رشد آسیبها و جرائم اجتماعی، بی اعتمادی، یأس و ناامیدی و احساس محرومیت نسبی و بسیاری از ناهنجاریها نتیجه تقلیل سرمایه اجتماعی است.طبق نظرآکرمن (2001) در فقدان سرمایه اجتماعی، زندگی روزانه برای افراد و سازمانها دشوارتر میگردد، فرصتهای اجتماعی و اقتصادی برای آنها محدودتر میشود، و در نتیجه سازمانهایی به وجود میآیند که با کارایی پایین تر کار میکنند.
منبع
نویدی، پرویز(1394)، بررسی رابطه بین رهبری خدمتگزار با سرمایه اجتماعی با تاکید بر نقش میانجی معنویت در محیط کار در میان کارکنان بانک کشاورزی استان همدان، پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت آموزشی دانشگاه بوعلی سینا همدان.
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید