انواع مدل هاي مديريت دانش

مدل هاي طبقه بندي دان

اين مدل ها، دانش را به عنوان عنصري مجزا مي پندارند.براي مثال مدل نوناكا وتاکایوچیی،  بازنمودن مفهومي سطح بالاتر از مديريت دانش را نشان مي دهد و مديريت دانش را به عنوان فرايند خلق دانش تلقي مي كند. براساس اين مدل دانش از عناصر عيني و ضمني تشكيل شده است. دانش ضمني براساس دانشي غير لفظي، ذاتي و بيان نشده است . دانش عيني دانش اظهار شده از طريق نوشته ها، طرح ها ، نقاشي هاو نرم افزار ها ي كامپيوتري است . در اين مدل فرض شده كه دانش ضمني مي تواند از خلال فرايند جامعه نگري به دانش ضمني فرد ديگري منتقل شده و در فرايند بروني سازي به دانش عيني تبديل شود. براساس اين مدل دانش عيني مي تواند از طريق فرايند دروني سازي به دانش ضمني تبديل شود و از طريق تركيب شدن و انتشار مي تواند به دانش عيني ديگر تبديل شود . البته انتقال دانش بسيار پيچيده تر از ماتريس ساده پيشنهادي نوناكا است و به راحتي قابل تفسير در پارادايم ها جديد مديريت دانش نمي باشد. نسخه بهينه اين مدل در مدل نوناكا و هدلاند، نمايش داده شده است. براساي اين مدل چهار سطح مختلف از حاملين يا عامل دانش در سازمان ها وجود دارد،كه شامل افراد، گرو ه ها ي كوچك درون سازمان يا بيرون سازمان مي با شد . مدل ديگري كه در اين حوزه مطرح شده ، مدل بويسوت، است كه براساس اين مدل وي دانش سازمان را به دانش تدوين شده ، تدوين نشده ،منتشر شده و منتشر نشده تقسيم كرده است.

دانش تدوين شده دانشي است كه براي هدف انتقال ايجاد شده نظير داده ها ي مالي. دانش تدوين نشده، دانشي است كه به راحتي قابل انتقال نيست نظير تجربه. دانش منتشر شده دانشي است كه اماده به اشتراك گذاري است. دانش منتشر نشده به آساني قابل اشتراك گذاري نيست. اگر دانش تدوين شده ومنتشر نشده باشد تنها به عنوان دانشي شخصي تلقي مي شود. دانش تدوين شده و منتشر نشده تنها براساس نياز به دانستن در گرو ه هاي كوچك قابل انتقال است. تنها دانش تدوين شده و منتشر شده مي توانند از طريق مجله ها، كتاب ها و كتابخانه ها قابلي دسترسي باشد. دانش منتشر نشده و تدوين نشده را عقل سليم مي دانند. اين نوع دانش براساس نظر بویسوت ، در فرايند كند و آهسته جامعه پذيري، عادات و شهود ايجاد مي شود . شباهت هاي زيادي بين مدل نوناكا و بويسوت وجود دارد. شايد بتوان جديدترين مدل در راستاي مطرح شده را مدل لاستري، دانست . مدل ارائه شده توسط وي بيانگر اينست كه دانش فردي نقطه آغاز خلق دانش سازماني است . اطلاعات، ماده خام دانش فردي است كه اساس دانش سازماني را تشكيل مي دهد. همان گونه كه داونپورت، اظهار كرده دانش فردي از تركيب اطلاعات، تفسير، ا نعكاس و تجربه در يك موقعيت خاص ظهور مي كند. براي خلق دانش سازماني، دانش فردي بايد بروني شود . دانش سازماني از تركيب اين دو بعد ايجاد مي شود . دانش فردي بايد به افرادو گرو ه هاي ديگر منتقل شود تا دانش سازماني بهبود يابد. انتقال دانش فردي به دانش سازماني با جامعه پذيري، بروني سازي، درون سازي و تركيب اتفاق مي افتد. اين فرايند مي تواند از فرد به فرد، از فرد به گروه و يا در درون گرو ه ها اتفاق افتد . دو مورد اخير مي تواند براي انتقال دانش موثرتر باشد.

اين مدل مفهومي داراي 6مرحله است:

  • خلق معنا با ديدگاه مشترك در رابطه با هدف توسعه دانش
  • تهيه اطلاعات
  • ايجاد فرايند دروني سازي براي خلق دانش فردي
  • تبديل دانش فردي به يادگيري گروهي
  • اشاعه دانش به ديگر سطوح سازماني
  • جنبه هاي عملي دانش

اين مدل ها فرايند تغيير شكل دانش را مورد بررسي قرار مي دهند. اگر چه برخي از فرايند های ذكر شده درآن بسيار مكانيكي است.

منبع

سلیمانی،شاپور(1393)، توانمندسازی براساس ساختار سازمانی و مدیریت دانش،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی صنعتی سازمانی،دانشگاه آزاداسلامی ارسنجان

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0