انواع اعتیاد به کار

در مورد انواع اعتیاد به کار، اجماع نظری وجود ندارد. محققان مختلف، عقاید خاص خود را در مورد انواع مختلف افراد معتاد به کار، ارائه داده اند. با این وجود، باوری مشترک در میان تمام آن محققان وجود دارد که بر اساس آن، به رغم انواع مختلف اعتیاد به کار، شباهت های زیادی در مورد دسته های مختلف آن وجود دارد.اوتس اولین کسی بود که مفهوم اعتیاد به کار را تعریف کرد و اولین نوع شناسی را در مورد افراد معتاد به کار ارائه داد. انواع مورد نظر او عبارت بودند از افراد معتاد به کار تمام عیار۱۲، تبدیل یافته۱۳، موقعیتی۱۴، فرد معتاد به کار کاذب۱۵ و افراد واقع گریزی که خود را معتاد به کار جا می زنند۱۶.افراد معتاد به کار تمام عیار، کمال گرایانی هستند که کار خود را بسیار جدی می گیرند و الزامات زیادی را به خود تحمیل می کنند. آنها در کار خود حرفه ای هستند، نسبت به ناتوانی خود در کار بسیار کم تحمل به نظر می رسند، سازمان به آنها نیاز دارد، تعهد بیش از حدی به کار خود دارند و در حوزه تخصصی خود بسیار بااستعداد و ماهر هستند.

معتاد به کار تبدیل یافته، فردی حرفه ای تلقی می شود، اما مانند افراد غیرحرفه ای به شدت به روز کاری خود پایبند است. به بیانی دیگر، این فرد فقط در ساعات کاری مرسوم کار کرده و برای کار اضافی خود درخواست مزد می کند تا از وقت آزاد خود محافظت کند.کار شدید در معتادان، موقعیتی با هدف تأمین اقتصادی صورت می گیرد و علت آنی آن نیازی روانی یا نیاز به کسب شخصیت و یا به چشم آمدن نیست.افراد معتاد به کار کاذب، دارای بسیاری از خصوصیات افراد معتاد به کار تمام عیار هستند، اما هدف فعالیت های آنان متفاوت است. انگیزه آنها کسب قدرت است، در حالی که افراد معتاد به کار تمام عیار، تولیدمدار هستند. تفاوت دیگر این دو دسته آن است که افراد معتاد به کار کاذب، ممکن است برخلاف افراد معتاد به کار تمام عیار، فاقد کمال گرایی باشند.

افراد واقع گریزی که خود را معتاد به کار نشان می دهند، کسانی هستند که به منظور اجتناب از بازگشت به زندگی خانوادگی ناشاد خود، ساعات طولانی کار می کنند. کار برای این افراد، حکم راه گریز دارد و ربطی به وسواس برای سرامدی ندارد. اعتیاد به کار، مفهومی مهم است که دامنه بسیار متنوعی از نظریات را در بر می گیرد. به همین علت، ایجاد کلیشه ای خاص در مورد اعتیاد به کار، به دلیل وجود تیپ های مختلف افراد و محیط هایی که می توان آنها را در آنجا مشاهده کرد، کاری دشوار و پیچیده است. اعتیاد به کار، افرادی از جنسیت ها، سنین، نژادها و قومیت های مختلف را در بر می گیرد. معتادان به کار را می توان در میان اقشار تحصیل کرده تا بی سواد و نیز کارکنان یدی (کارگران ساختمانی، مستخدمان و…) تا شاغلین در موقعیت های بالا، ملاحظه کرد. واژه معتاد به کار، تنها در مورد مردان یا زنان و یا نان آوران خانواده به کار نمی رود بلکه فرد معتاد به کار می تواند زنی خانه دار باشد. به طور کلی، هر نوع فردی در هر موقعیتی می تواند معتاد به کار باشد.

دسته بندی اعتیاد به کار

برطبق تحقیقات فاسل  حداقل 4 طبقه از افراد معتاد به کار وجود دارد شباهت های زیادی میان این 4 دسته و ویژگی های افراد درون این 4 دسته وجود دارد.دسته اول  کارگران اجباری یا وسواسی (compulsive worker)  ، افرادی که حقیقتاً تمایل دارند تمام ساعات کار کنند این افراد ساعات طولانی به کار می پردازند و از مرخصی یا تعطیلات استفاده ای نمی کنند و به ندرت برای زندگی خارج از شغل خود برنامه ای طرح می کنند.چرا که این افراد مدام به چیزهایی که در کار برایشان پیش می آید توجه می کنند.دسته دوم  کارگران شرابخوار(binge worker) ،افرادی که بسیار شدید کار می کنند و زمانی که باید وظیفه ای انجام شود ذهن آنها مدام مشغول این موضوع است که هرچه سریعتر آن را انجام دهند.فاسل (1990) تمثیل این افراد را مشروب خوارانی می داند که به صورت افراطی مشروب می خورند.

دسته سوم  کارگران پنهان کار(closet worker) ، سعی در نشان دادن این موضوع دارند که به فکر کار نیستند و ذهن و فکرشان را در مورد کار کردن مخفی کنند آنها قول می دهند که خودشان را اصلاح کنند اما به ندرت به قولشان عمل می کنند. آنها فایل ها و مسائل مربوط به کارشان را مخفی می کنند مثل راهی که الکلیسم ها بطری ها و مشروب هایشان را در صندوقخانه، زیرزمین، گوشه ها و شکاف دیوارها مخفی می کنند.در تعطیلات و مرخصی ادعا می کنند که کار نمی کنند مدام در فکر و طرح ریزی در مورد کارشان هستند.آنها ممکن است این اندیشه را داشته باشند که درحال استراحتند اما اندیشه کار مدام با آنهاست.آنها اساساً در مورد الویت ها و ترجیحاتشان با دیگران روراست نیستند.

دسته چهارم  کارگران بی اشتها به کار (work anorexics) ، افرادی هستند که در انجام کارشان تعلل می ورزند و کارشان برنامه ریزی شده نیست و کارشان طولانی می شود تا آخرین فرصت فرا برسد و به نظر می رسد که این افراد پرمشغله هستند.این افراد در واقع دقیقه 90 هستندآنها در مورد کاری که به تعویق انداختند احساس گناه می کنند و وقتی فرصت آخر فرا می رسد احساس اضطراری برای انجام کار دارند تا در سازمان باقی بمانند و از تنزل مقام دور بمانند. پیندر این پرسش را مطرح می کند که آیا در اقتصادی که نگران انگیزش نیروی کار خویش به منظور پیروزی در رقابت هاست،اعتیاد به کار چیز خوبی است؟؟؟

نزدیک به ربع قرن تحقیق و تفحص دراین ارتباط پاسخ های آمیخته ای را بدست  می دهد .سازمانها بدون وجود افراد معتاد به پرکاری نمی توانند به گونه ای اثربخش عمل نمایند. این افراد همواره به عنوان سدی در برابر خطاهای دیگران عمل می کنند. غالباً سطوح پایین عملکرد دیگران را جبران می کنند .فاسل 1992 اظهار می دارد که معتادین به کار به دلیل انجام کار بسیار خود را ازبین می برند. به اعتقاد وی این گونه افراد به انواع بیماری های گوارشی و زخم معده مبتلا  می شوند. به استعمال بیش از حد دخانیات می پردازند.

پرکاری در برابر اعتیاد به کار

کار سخت به خودی خود رفتاری اشتباه نیست. سنگاپوری ها به کار سخت معروف شده و در عین حال، به دلیل ساعات کار زیاد و درامد اندک، به سوی اعتیاد به کار گرایش پیدا کرده اند.اعتیاد به کار را می توان در کنار موارد دیگر، افراط در کار عنوان کرد. برای تشخیص پرکار بودن ناشی از برنامه ریزی صحیح و داشتن انرژی کافی و اعتیاد به کار، به موارد اختلاف این دو توجه کنید. معتادان به کار در مواجه با ضرورت ها و موقعیت های سخت شغلی، ترشح آدرنالین را تجربه می کنند. افراد کوشا به طور طبیعی چنین حالتی ندارند.افراد کوشا کار را به عنوان امری واجب انجام می دهند و گاهی آن را وظیفه ای ارضا کننده می دانند. معتادان به کار، کار خود را جایی امن در نظر می آورند که به کمک آن می توانند از احساسات و تعهدات ناخواسته دور شوند.

افراد کوشا می دانند که چگونه و در چه زمانی محدوده ای برای کار خود قائل شوند تا بتوانند به طور مناسب در کنار خانواده و دوستان حاضر بوده و در برنامه های آنان شرکت کنند. معتادان به کار، اجازه می دهند کارشان بیشترین درجه اهمیت را در فهرست امور زندگی آنها پیدا کند. آنان اغلب به خانواده، دوستان و فرزندان خود قول هایی می دهند که به خاطر ضرورت های کاری، این قول و قرارها را زیر پا می گذارند. فراد کوشا می توانند اشتیاق خود به کار ر از بین ببرند، اما معتادان به کار نمی توانند چنین کاری کنند. معتادان به کار حتی اگر در حال ورزش بوده و یا به دیدن نمایش مدرسه فرزند خود رفته باشند، باز هم ذهنی مشغول به کار خواهند داشت. ذهن این افراد مدام به سمت مسائل و مشکلات کاری پر می کشد.

نشانه های افراد معتاد به کار

اولین نشانه اعتیاد به کار از زمانی شروع می شود که فرد در محیط کار خود، برای تثبیت جایگاه خوش و یا نشان دادن شور و شوق خود، ساعات طولانی به کار مشغول است. دلایل و توجیهات این افراد برای توضیح عادات خود عبارتند از

  • من فقط کارم را دوست دارم، کار برای من یک سرگرمی است.
  • من فقط سخت کار می کنم، چون آدمی کمال گرا هستم. من اصلاً نمی توانم ساعات طولانی بیکار باشم.
  • من وجدان کاری بالایی دارم.
  • شغل من ایجاب می کند زیاد کار کنم.
  • دیگر نشانه هایی که می توان بر اساس آنها معتادان به کار را شناخت، عبارتند از
  • خانه آنها مشابه اداره ای کوچک است.
  • همواره برانگیخته، رقابتی و آماده کار هستند.
  • کار کردن بیش از هر چیز دیگری آنها را خوشحال می کند.

رابینسون پس از جمع آوری نمونه های موردی و بر اساس تجربه مشاوره ای خود، ۱۰ هشدار دهنده اعتیاد به کار را در میان مراجعان خود شناسایی کرد. او نتیجه گیری کرده است که افراد معتاد به کار، همواره شتاب زده هستند، بیش از حد مشغله دارند، اغلب احساس نیاز می کنند که چندین فعالیت را همزمان انجام دهند و تنها زمانی احساس توفیق می کنند که درگیر چندین کار باشند. این افراد نیاز دارند که همه چیز را در کنترل خود داشته باشند و در واقع به ایفای بازی کنترل می پردازند. آنها در واگذاری کارها به دیگران احساس راحتی نمی کنند و کمک خواستن از دیگران را نشانه ضعف و ناتوانی خود می دانند. ویژگی بسیاری از افراد معتاد به کار این است که از نظر آنها، هیچ چیز، هیچ گاه به اندازه کافی خوب نیست. افراد معتاد به کار، گرایش به برقراری استانداردهایی ناممکن برای عملکرد خود و دیگران دارند، به طوری که گاهی ناکامی و خشم گرفتن بر دیگران، به امری اجتناب ناپذیر برای آنان تبدیل می شود.

در مورد نشانه های رفتاری و خلقی معتادان به کار می توان به علائم رفتاری نظیر بدخلقی، بی قراری، بی خوابی، دشواری در کسب آرامش، بیش فعالی، تحریک پذیری، ناشکیبایی، فراموشکاری، مشکل در تمرکز و خستگی اشاره کرد.

اعتیاد به کار و سازمان ها

تحقیقات نشان می دهند که افراد معتاد به کار، همواره به صورتی که خود و کارفرمایان آنها تصور می کنند، افرادی بهره ور نیستند. هنگامی که ۱۵۰۰ نفر در رشته های مختلف مورد مقایسه قرار گرفتند، تفاوتی معنی دار میان افراد معتاد به کار و افراد دارای عملکرد بهینه، آشکار شد.افراد معتاد به کار، به مؤسسه لطمه می زنند زیرا به فرایند کار معتاد هستند نه به نتیجه آن. افراد معتاد به کار به طور فردی عملکردی بهتر دارند زیرا از فرایند واقعی کار یا نتیجه کار خود لذت نمی برند. عامل انگیزش افراد معتاد به کار، ترس از شکست یا از دست دادن موقعیت است. آنها ممکن است در حین انجام کار، محو جزئیات شوند. این افراد از ریسک کردن پرهیز کرده، پیوسته از خود انتقاد می کنند و کم تحمل هستند.

از نظر هارگوییچ، تسودا و ازاکی۱۷ ، علاوه بر عوامل روان شناختی، اعتیاد به کار با رفتارهایی نظیر غیبت از کار، گوشه گیری، بهره وری پایین، ارتکاب اشتباهات و حوادث حین کار، ارتباط دارد. تمامی این موارد می توانند برای سازمان تعیین کننده باشند. بون برایت ، دریافته است که افراد معتاد به کار غیرمشتاق در مقایسه با افراد مشتاق و افراد معتاد به کار مشتاق، از بهره وری کمتری برخوردارند. ترکیب نگرش های غیراشتیاقی و اعتیاد به کار با رفتارهای کمال گرایانه، برای سازمان هزینه دارد. مدیران جوان تمایل زیادی به اعتیاد به کار دارند، زیرا به زیردستان خود اعتمادی ندارند.

هارفاز و اسنیر، ۶ مؤلفه مشخص کننده جو سازمانی تشویق کننده اعتیاد به کار را برشمرده اند که عبارتند از رسالت سازمان مورد غفلت واقع می شود. این امر ممکن است از طریق انکار، فراموشکاری یا غفلت روی دهد. افراد چنان با خود مشغول کار هستند که تصویر کلی مورد نظر در سازمان نادیده گرفته می شود.به کارکنان آموزش داده می شود هر آنچه که در توان دارند برای حفظ موقعیت و بالندگی سازمان انجام دهند، اما به هزینه ای که این بالندگی بر افراد تحمیل می کند، توجهی نمی کنند.از آنجا که وضعیت کسب پول در سازمان نشان دهنده موفقیت و سودآوری است، اهداف بلندمدت مورد غفلت واقع می شود. غالباً سازمان ها از طریق پاداش ها به نتایج فوری و موفقیت سوق داده می شوند و ممکن است توجهی به فکر کردن در مورد آینده نداشته باشند.

از آنجا که در سازمان های معتاد به کار، هیچ مرزی وجود ندارد، کار در زندگی شخصی کارکنان تداخل می کند زیرا از آنها انتظار می رود که اجازه دهند کار به تمام جوانب و حوزه های زندگی آنان سرایت کند. با این وجود، کارکنان به دلیل دریافت حقوق و مزایا، به سازمان وابسته می شوند.مدیریت بحران، سازمان معتاد به کار را هدایت می کند و به همین دلیل، انرژی و سلایق کارکنان در سطحی بالا نگه داشته می شود تا افراد قادر باشند به سرعت واکنش نشان دهند. وضعیت بحران دائمی، نتیجه فقدان برنامه ریزی در سازمان و تمرکز بر اهداف کوتاه مدت به منظور کسب رضایت فوری است.سازمان های دارای این ماهیت، غالباً فاقد جنبه انسانی بوده و برای آنها، افراد به عنوان عدد و رقم تلقی می شوند. فقدان روابط بین شخصی معنی دار، اعتیاد به کار را تقویت می کند زیرا افراد معتاد به کار در کار کردن با دیگران، دچار مشکل هستند.

تأثیرات منفی زیاد کار کردن

این دور باطل با ترکیب دو مسئله خطرناک، یعنی استرس زیاد و کم خوابی آغاز می‌شود. ابتدا اجازه دهید در مورد اضطراب صحبت کنیم. در حالی که استرس‏های نرمال حتی می‌توانند کمک‌کننده هم باشند، اضطراب مزمن که هرگز قطع نمی‌شود و هر موقعیتی را وخیم جلوه می‌دهد، بسیار مضر و آسیب‌رسان است. اگر بیشتر روزها احساس اضطراب دارید، به‌احتمال زیاد معتاد کار هستید.زیاد کار کردن روی سلامت روانی تأثیر منفی دارد. استرس‏های مزمن با افسردگی و تشویش رابطه مستقیم دارد و می‌تواند به نگرانی‏های مداوم منتهی شود؛ و کاملاً واضح و مبرهن است که زیاد کار کردن تأثیر منفی روی زندگی شخصی شما نیز دارد.

اگر این مسئله ادامه پیدا کند، منجر به ایجاد نگرانی و درماندگی می‌شود. نگرانی نیز به ایجاد بیماری‌هایی همچون ناراحتی‏های معده، فشارخون بالا و درد سینه منجر می‌شود. حتی ممکن است موجب تشدید و افزایش بیماری‌هایی شود که در حال حاضر به آن‏ها مبتلا هستید. مسئله دوم، خواب است. استرس می‌تواند در خواب شما اختلال ایجاد کند. همچنین موجب می‌شود خواب تان نبرد و نگذارد خواب راحت و کاملی داشته باشید. به آخرین باری که خواب تان نمی‌برد فکر کنید، آیا فکرتان مشغول نبوده است؟

خواب یکی از اساسی‌ترین نیازهای بشر است بنابراین، خوابیدن کمتر از 7 تا 9 ساعتی که در شبانه‌روز توصیه می‌شود، به‌سلامت جسم و روح صدمه می‌زند. کمبود خواب باعث می‌شود تا نتوانید به‌درستی روی کارهای خود تمرکز کنید و قدرت تصمیم‌گیری شما کاهش پیدا می‌کند. محققان کشف کرده‌اند که کمبود خواب باعث زیاد شدن حس گرسنگی و کم شدن سوخت‌وساز بدن می‌شود. به این مسئله توجه داشته باشید. وقتی مضطرب هستید سعی می‌کنید بیشتر سراغ غذاهای چرب و شیرین بروید و نوشیدنی‏های زیادی نیز می‌نوشید. این مسئله برای وزن شما هم اصلاً خوب نیست.

زیاد کار کردن روی سلامت روانی تأثیر منفی دارد. استرس‏های مزمن با افسردگی و تشویش رابطه مستقیم دارد و می‌تواند به نگرانی‏های مداوم منتهی شود؛ کاملاً واضح و مبرهن است که زیاد کار کردن تأثیر منفی روی زندگی شخصی شما نیز دارد. وقتی معتاد کار هستید، همیشه دیر در رویدادهای اجتماعی ظاهر می‌شوید و کمتر در کنار خانواده هستید. یا بیشتر قرارهای خود را لغو می‌کنید که این مسئله، چندان برای اطرافیان خوشایند نیست. زیاد کار کردن فقط باعث بروز مشکلات در هر زمینه‌ای می‌شود.

اگر واقعاً معتاد کار هستید باید به پزشک مراجعه کنید و دنبال درمان باشید. اعتیاد مزمن به‌کار، شرایط بسیار سختی ایجاد می‌کند که باید حتماً به آن رسیدگی و آن را برطرف کنید.

اعتیاد به کار و علائم اختلال اعتیاد شغلی

این روزها مدیران اجرایی در اطراف خود با چالش های بیشماری روبرو هستند. این افراد می بایست با اتکا به انتخاب های آگاهانه میان زندگی شغلی و شخصی خود تعادل ایجاد نمایند. یکی از بزرگترین دغدغه های شاغلین در محیط کار به همین امر بستگی داشته و به راحتی می تواند سلامت جسمی و ذهنی آنها را تحت الشعاع قرار دهد. باید توجه داشت که انبوه مشکلات عدیده ای که در پی اعتیاد به کار ایجاد می شوند نه به نوع شغل فرد مورد نظر بستگی دارند و نه به جنسیت وی. در حقیقت این مشکل می تواند برای کلیه افرادی که در شرکت ها، و سازمانهای دولتی مشغول به فعالیت هستند و یا حتی کسانی که به طور شخصی برای خود در هر حرفه ای کار می کنند، ایجاد شود.

در ارزیابی های اجرایی به منظور پی ریزی استراتژی های کاربردی برای رفع این اختلال که با عنوان “آموزه های صنفی” معرفی می گردد، افراد شاغل از سراسر جهان مورد تحلیل و بررسی قرار گرفتند. به همین دلیل وقتی در حال مطالعه ی این مقاله بوده و احساس کردید که مطالب آن در مورد شما صدق می کنند، احساس تنهایی نکنید، افراد زیادی مانند شما وجود دارند و در این میان تنها نیستید! بسیاری از مراجعین من افراد با استعداد و مدبری در حیطه شغلی خود هستند. توجه کنید که اعتیاد کاری نتیجه ی خواست فردی، بی استعدادی، نبود تحصیلات کافی، اشکالات اخلاقی و یا خانوادگی نیست. در بسیاری از نمونه ها تعداد زیادی از افرادیکه به این اختلال دچار می شوند، خودشان هم از مشکل خود بی اطلاع اند.

تنها چیزی که می دانند این است که زندگی دیگر برایشان جذابیت ندارد و این امر هم به محیط کار و هم به خانه بسط پیدا می کرد. در برخی از نمونه های دیگر هم افراد به موفقیت های بسیار زیادی می رسند، اما این موفقیت ها توانایی جلب رضایت آنها را ندارد. کسی که به کار کردن معتاد می شود، سعی می کند هر روز سختتر از روز گذشته کار کند و به موفقیت های بیشتری برسد، چرا که نمی تواند لحظه ای استراحت کند، وقایع اطراف خود را احساس کند، و بوی موفقیت های امروز خود را استشمام نماید. این برنامه های فشرده ی کاری نشات گرفته از عوامل درونی تر نظیر احساس ناامنی و تصویر مخرب ذهنی شخصی باشد. در بسیاری از موارد رفتارهای فرد معتاد به کار شامل تحمیل کردن کارهای زیاد به خودش است. متاسفانه این افراد درک صحیحی از شخصیت درونی خود ندارد. در برخی موارد دیده شده که با استفاده از دارو و یا الکل سعی در التیام بخشیدن آلام خود دارند و می خواهند از این طریق خودشان را کنترل کنند و تا می توانند از احساسات فاصله بگیرند.

منبع

روشنی، فائزه(1393)، رابطه بین اعتیاد به کار و فرسودگی شغلی، پایان نامه كارشناسي ارشد، مدیریت منابع انسانی، دانشگاه آزاد اسلامي

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

مطالب مرتبط

دیدگاهی بنویسید

0