افسردگی و تعارضات زناشویی

افسردگی ، همان طور که از نام آن پیداست، عمدتاً نوعی اختلال خلقی یا اختلال عاطفی در نظر گرفته می شود . از این رو غالباً اصطلاح بیماری عاطفی  نیز در مورد آن به کار برده می شود . فرد مبتلا از خلق ناشاد با احساس دلتنگی وغمگینی و فرو رفتن در خیالت واهی شکایت می کند که به مدت دو هفته یا غالباً بیشترتداوم داشته است ، خلق ناشاد ضرورتاً در تمام طول روز یکسان نیست برخی افراد چنین بیان می کنند که به هنگام صبح حال خوشی ندارند ودر اواخر بعدازظهر حال نسبتاً بهتری پیدا می کنند این گونه بی ثباتی خلق در طول روز غالباً با انواع افسردگی شدید همراه است . در شیوه تفکر افراد افسرده در مورد خویشتن و آینده شان نیز تغیرات خاصی به وجود می آید . ممکن است یک زن خانه دار خود را با لیاقت یا یک زن بازرگان موفق خود را فردی نا لایق ، بی مصرف ، ناتوان وحتی کاملاً شکست خورده تصور کنند.

روشهای درمان افسردگی بر روی لزوم افزایش فرصت های لازم برای تقویت مثبت رفتار تاکید می کنند. بدین منظور لازم است مهارت های لازم برای روبرو شدن  با موقیت های اجتماعی و برخورد های بین شخصی در بیمار ایجاد یا تقویت شود . فرض اساسی این است که متغیر برنامه فعالیت های روزمره فرد افسرده، برای عوض کردن برنامه تقویت حاکم بررفتار او نهایت ضرورت را دارد . بدیهی است قبل از همه باید شرایط محیطی و تاریخچه تقویت های بیمار پیشین دقیقاً بررسی گردد تا اشیاء ورویدادهای که می توانند در مورد او خاصیت تقویت کننده داشته باشند معین گردند. برای رسیدن به هدفهای فوق از شیوه های زیر استفاده می شود :

  • افزایش فعالیت های خوش آیند یا مطبوع
  • بالا بردن رفتار
  • افزایش مهارت های اجتماعی وروابط متقابل با اشخاص دیگر
  • دخالت های گروهی
  • ایجاد مهارت های شناختی اراده خویشتن
  • روش فرافکنی زمانی لازاروس
  • روابط زناشویی

مسأله گشایی وتصمیم گیری افسردگی به عنوان یک پدیده چند وجهی و چند عاملی تصور می شود که در آن هر کدام جنبه های مهمی در ایجاد تداوم افسردگی دارند . افسردگی در سراسر دنیا مسأله ای مهم است . در یک بررسی طولی همه کسانی را که بین سالهای 1895-1897 در ایسلند متولد شده بودند را مورد مطالعه قرار دادند . احتمال 1 به 8 وجود داشت که این افراد در مرحله ای از زندگی پیش از رسیدن به سن 75 سالگی دچار اختلال عاطفی شوند. نتایج بدست آمده از مطالعات دیگر برآورد می کند که در طول زندگی احتمال بروز افسردگی یک قطبی برای مردان 8 تا 12 درصد وبرای زنان 20 تا 26 درصد است . در مورد اختلال دو قطبی که کمتر شایع است ، خطر وقوع در طول تمام عمر 1% می باشد . در این رابطه نیز زنان بیشتر در معرض ابتلا هستند تا مردان . براساس مطالعاتی که در اروپا وآمریکا انجام شده است برآورد شده است که بین 9 تا 26 درصد از زنان و 5 تا 12 درصد از مردان در طول زندگی خود یک بیماری افسردگی عمده داشته اند . هم چنین بر آورد شده است که بین 5/4 تا 3/9 درصد زنان و 3/2 تا 2/3 درصد مردان در برهه ای از زمان به این اختلال دچار هستند  بنابراین زنان دو برابر بیشتر از مردان به افسردگی دچار می شوند و این نسبت در جمعیت های بالینی نیز گزارش شده است. این عدم تجانس درشیوع افسردگی مخصوصاً در گروه های سنی جوان تر صدق می کند. همچنین احتمال بهبود افسردگی در این اشخاص نسبت به افراد مسن بیشتر است ونیز احتمال تجربه مجدد بیماری در آنها کمتر است . مطالعات متعددی که بر روی بیماران مراجعه کننده به پزشکان عمومی انجام شده نشان می دهند که شیوع افسردگی اساسی در حدود 5 درصد است . این میزان سبب شده که اختلال افسردگی یکی از شایع ترین مشکلات بالینی پزشکی عمومی تلقی گردد. تخمین زده می شود که تنها در حدود 10 درصد بیماران مراجعه کننده به پزشکان عمومی که دچار افسردگی هستند به خدمات روان پزشکی ارجاع داده می شدند . از طرفی میزان شیوع افسردگی در میان اقشار مختلف جامعه، مختلف است.افسردگی شایع ترین اختلال خلقی وعاطفی و بزرگ ترین بیماری روانی قرن حاضر است به بیان ساده تر یک واکنش روانی- زیستی در برابراسترس های زندگی است . چنین حالت واکنش در اختلال خلقی، محدود به زمان ومکان خاص نبوده و می تواند در هر زمان وهر مکانی و برای هرشخصی در هر موقعیتی که باشد پدید بیاید. در واقع خلق آدمی حاصل مجموعه ای از واکنش های عاطفی در یک موقعیت خاص وزمان معین است . به سخن دیگر خلق یک زمینه عاطفی است که آکنده ازگرایش های هیجانی غریزی بوده وحالت های روانی به احساس انسان طعم خوشایند یا نوخوشایند می دهد و در بین دو قطب لذت و درد در نوسان است . یک تغییر محسوس یا انحراف از حالت طبیعی و متعادل خلق می تواند به صورت اندوه و غم زدگی مشخص گردد. اگر اندوه بر حسب شرایط خاص به صورت یک اختلال قابل توجه و بیمار گونه ظاهر شود می تواند به یک خلق افسرده تبدیل گردد.

افسردگی از ابتدای تاریخ بشر افراد را رنج داده است. در واقع اولین بار حدود 2400 سال پیش پزشک شهیر یونانی بقراط واژه مالیخولیا را برای توصیف افسردگی بکار برد . افسردگی ربطی به موقعیت اجتماعی افراد و دارایی آنها ندارد ودر واقع بسیاری از افراد مشهور در طول تاریخ به آن مبتلا بوده اند. نکته بسیار مهمی که باید به خاطر داشت این است که ابتلا به افسردگی دلیل بر ضعف و ناتوانی بشر نیست .

افسردگی چیست ؟

افسردگی  فقط احساس موقتی گرفتگی ، اندوه یا دلتنگی نیست . افسردگی حالتی ورای غمگین بودن یا اندوه شدید بر اثر فقدان یک عزیز است . غمگین بودن وسوگواری ، واکنش های طبیعی وموقتی در مقابل تنش های زندگی هستند . این نوع خلق ها در مدت زمان نسبتاً کوتاهی بر طرف می شوند و فرد مجدداً وضعیت طبیعی خود را باز می یابد. در واقع افسردگی که غالباً به آن افسردگی بالینی یا اختلال خلق یا اختلال عاطفی اطلاق می شود ماه ها یا حتی سالها فرد را گرفتار می کند. بیماری های افسردگی بر احساسات ، افکار ، رفتار و سلامت جسمانی فرد تأثیر می گذارند.

افسردگی، سرماخوردگی بیماری روانی است . تقریباً همه، حداقل به صورت خفیف احساس افسردگی کرده اند . احساس دمغی، بی حوصلگی ، غمگینی، ناامیدی، دلسردی، و ناخوشنودی همگی تجربیات افسردگی رایج هستند. ولی آشنایی با این حالت ها موجب آگاهی وشناخت نمی شود ، زیرا فقط ظرف سی سال اخیر پیشرفت های قابل ملاحظه ای در زمینه شناخت این بیماری صورت گرفته است .

در زبان روزمره اصطلاح افسرده برای اشاره به یک حالت احساسی ، واکنش به یک موقعیت ، و سبک رفتار مختص به فرد بکار می رود . احساس افسردگی معمولاً به عنوان اندوه شناخته می شود وامکان دارد در هوای بارانی ، سرمای گزنده ، یا بعد از منازعه با یک دوست رخ دهد. موقعیتی که انتظار می رود شاد آور باشد غالباً به چنین احساس اندوهی پایان می بخشد . مردم ممکن است بعد از تعطیلات سال نو، بعد از رفتن به خانه ای جدید ، یا به دنبال تولد نوزاد احساس اندوه کنند.

ارائه تعریف افسردگی آسان نیست ، طبقه بندی آن نیز مشکل تر است وپیشنهاد طرحی که بتواند مورد پذیرش همه متخصصان وپژوهشگران قرار گیرد غیر ممکن به نظر می رسد . در یک جمعبندی کلی می توان گفت که مفهوم افسردگی به سه گونه متفاوت بکار رفته است. به منظور مشخص کردن احساس های بهنجار غمگینی ، یأس ، ناامیدی و بروز آنها به عنوان نشانه یک اختلال برای مشخص کردن احساس های افسرده وار در چهارچوب اختلال های روانی پاره ای از علل و گونه ای از تحرک هستند و به پاره ای از درمانگری ها پاسخ می دهند به منظور توصیف اختصاری یک نشانگان که شامل نشانه ای عاطفی، شناختی، حرکتی، فیزیولوژیکی و غدد مترشحه است.

آشکارا مشاهده می شود که تعریف های متعدد افسردگی به نشانه های متعددی اشاره دارند که می توانند به گونه های مختلف با همدیگر ترکیب شوند و گاهی بازشناسی افسردگی از اختلال این ترکیب ها بسیارمشکل است، بخصوص اگر جنبه ی پنهان داشته باشد یا جلوه های بدنی به خود گیرد. اما به هر حال می توان این نکته را پذیرفت که افسردگی در عین حال با نشانه های جسمانی وروانی همراه است و نشانه های جسمانی گاهی چنان بر جدول بالینی سایه می افکند که مانع بازشناسی افسردگی می شود.

حالات افسردگی

تشخیص وبررسی نشانه ای افسردگی بک یا فهرست زونگ یا از نوعی که مشاهده گر رفتار را می سنجد منتهی شده است. این نشانه شناسی چهار دسته از پدیده ها را در بر می گیرد که عبارتند از: اختلالات عاطفی ، انگیزش ها، شناخت و قلمرو بدنی . بازخورد عاطفی با حالت غمگینی تقریباً دائم وهمراه با حالات بحرانی  بغض واشک ریختن مشخص می شود . البته در این حالت در رابطه با محیط اجتماعی شکوه ها وشکایت ها ، یاد آوری خواری ها و خفت ها ، تظلم ها وسرزنش ها نیز وجود دارند و مجموعه آنها غالباً با تظاهرات کم وبینش پنهانی خصومت، وابسته اند . انگیزش ها تابع نوعی باز داری اند، حال خواه این بازداری مربوط به زندگی جنسی باشد که در آن میل جنسی به یک سو نهاده می شود و خواه مربوط به زندگی اجتماعی که در آن آزمودنی در قالب خود، فرو می خزد ، همچنین در این حالت اختلالات شناختی وجود دارند که هسته ای از آنها بر اساس زمینه های سه گانه بک در فرد تشکیل یافته وبا افکاری منفی که فرد نسبت به خود ، نسبت به جهان ونسبت به آینده در خود ایجاد می کند، مشخص  می شوند . فرد در رابطه با خود تصویری را که از بدن خویش دارد تنزل می دهد ونوعی خود ویرانگری را در خویش به فعل در می آورد ، که با احساس گنهکاری ، کینه نسبت به خود، میل به کیفر رسیدن و افکار تخریبی تا حد خودکشی ، بیان می شود.

تاریخچه افسردگی

مردم موارد افسردگی را از زمان های بسیار دور ثبت کرده اند ، و توصیف هایی از آنچه ما امروزه اختلالات خلقی می خوانیم ، در بسیاری از منابع طبی قدیم وجود دارد .داستان عهد عتیق شاه سائول وداستان خودکشی آژاکس درایلیاد هومر ، هردو یک سندرم افسردگی را توصیف کرده اند . حدود 400سال قبل از میلاد ، بقراط اصطلاح مانی و ملانکولی را برای توصیف اختلالات روانی بکار برد. در حدود سال 30 میلادی ،پزشک رومی ، سلسوس  ملانکولی را ناشی از صفرای سیاه معرفی نمود. {از ریشه یونانی Melan ( سیاه) و Chole ( صفرا)} در سال 1854 ، ژول فالره حالتی را توصیف نموده وآن را جنون ادواری نامید . چنین بیمارانی متناوباً حالات خلقی مانی و افسردگی را تجربه می کنند . در سال 1882 ، کارل کاپام روانپزشک آلمانی ، با استفاده از اصطلاح سایکوتایمی ، مانی و افسردگی را مراحل مختلف یک بیماری توصیف نمود . امیل کراپلین در سال1899 ، بر اساس معلومات روانپزشکان فرانسوی و آلمانی مفهوم بیماری منیک – دپرسیو را شرح دادکه شامل اکثر ملاک های تشخیص است که امروزه روانپزشکان برای استفاده از اختلال قطبی I از آن ها استفاده می کنند.کراپلین نوع خاصی از افسردگی را نیز شرح داد که پس از یائسگی در زن ها واواخر بزرگسالی در مرد ها شروع می شود و بعداً به افسردگی رجعتی معروف شد ، و از آن به بعد یکی از معادل های اختلالات خلقی ، با شروع دیررس شمرده شد.

طبقه بندی افسردگی

اختلال های خلقی یک قطبی: غم، دلسردی ، بدبینی ونا امیدی در مورد اینکه اوضاع بهتر خواهد شد ، برای اغلب افراد احساس های آشنایی هستند . افسردگی، وقتی که دچارآن می شویم نا خوشایند است ، اما معمولاً خیلی طول نمی کشد ، وبعد از چند روز یا چند هفته یا بعد از اینکه به سطح شدت خاصی برسد ، خود به خود از بین می رود . در واقع افسردگی خفیف درکوتاه مدت ممکن است واقعاً طبیعی ودر بلند مدت سازگارانه باشد که فرد معمولاً از آنها دوری می جوید و در این حال معمولاً محدود کننده خود است . گاهی افسردگی از ما در برابر از دست دادن مقدار زیادی انرژی در دنبال کردن بیهوده هدف های دست نیافتنی محافظت می کند.

اختلال افسردگی اساسی: ممکن است به تنهایی رخ داده یا بخشی از اختلال دو قطبی باشد. در صورتی که به تنهایی رخ دهد آن را افسردگی یک قطبی نیز می گویند . علائم باید به مدت حداقل دوهفته ادامه یافته و حاکی ازتغییر در عملکرد گذشته بیمار باشند . شیوع آن در مردان دو برابر زنان است . وقایع آشکار ساز حداقل در 25% موارد اتفاق می افتد. علائم اختلال در طول شبانه روز تغییر می کنند و در اوایل صبح وخیم تر هستند . کندی روانی – حرکتی یا بی قراری وجود دارد با نشانه های نباتی همراه است . هذیان ها وتوهمات همراه با خلق ممکن است مشاهده شوند . سن متوسط شروع اختلال 40 سالگی است ، ولی در هر سنی می تواند رخ دهد . عوامل ژنتیکی در آن نقش دارند.

اختلال افسرده خویی ( دیس تایمی ): شدت آن از اختلال افسردگی اساسی کمتر است . در زنان شایعتراز مردان است و سیر مزمن تری دارد. شروع بی سر و صدایی دارد . اغلب در افرادی رخ می دهد که سابقه فشار های روانی طولانی مدت یا فقدان های ناگهانی داشته اند.

اگر شدت افسردگی کمتر یا کاملاً عاجز کننده نباشد ، اختلال افسرده خویی نامیده می شود این اختلال با اصطلاح قدیمی تر روان رنجوری افسردگی نیز شناخته می شود.

اختلال خلق ادواری: شدت این اختلال کمتر بوده و با دوره های متناوبی از هیپومانی وافسردگی متوسط همراه است . این اختلال مزمن وغیر روان پریشانه است . علائم باید حداقل به مدت دو سال ادامه پیدا کنند . شیوع آن در زنان ومردان مساوی است . شروع اختلال معمولاً بی سرو صدا بوده و در اواخر نوجوانی و یا اوایل بزرگسالی رخ می دهد. سوء مصرف مواد در مبتلایان به این اختلال شایع است. اختلال افسردگی اساسی و اختلال دو قطبی در بستگان درجه اول به مبتلایان به این بیماری شایعتر از جمعیت عمومی است.

اختلال دو قطبی: اکثر کسانی که دچار افسردگی می شوند، دوره های شیدایی پیدا نمی کنند. اما از هر صد بیمار افسرده یک یا دو بیمار گرفتار هردو دوره ی افسردگی و شیدایی می شوند و عنوان تشخیصی اختلال دوقطبی یا شیدا افسرده می گیرند . در این نوع اختلال ، شخص بین دوره های از افسردگی و سرخوشی شدید نوسان پیدا می کند . در بعضی بیماران ، بین دو دوره ی شیدایی و افسردگی فقط یک دوره بهنجاری کوتاه دیده می شود . رفتار کسانی که در دوره ی شیدایی هستند به ظاهر خلاف رفتار افسرده ها به نظر می رسد . شخص در دوره های شدید شیدایی پرتوان و پرانرژی و پر از شور وهیجان است و اعتماد به نفس فراوان دارد. پیوسته حرف می زند، از کاری به کار دیگر می پردازد و کمتر به خوابیدن نیاز پیدا می کند. رفتار کسانی که در دوره های حاد شیدایی هستند یادآور اصطلاح تلاطم و خروش شیدای است. بسیار برانگیخته و بی قرار وپرجنب وجوش هستند. ساعت ها بی وقفه راه می روند ، آواز می خوانند، فریاد می زنند یا مشت به دیوار می کوبند. اگر اطرافیان بخواهند آرامشان کنند ، خشمگین می شوند وممکن است دست به فحاشی بزنند، تکانه های خود را به سرعت عملی می کنند یا به زبان می آورند . غالباً دچار گم گشتی و وپریشانی هستند و هذیان های در مورد ثروت وقدرت دارند. در دوره مانیایی بیمار با حرارت تمام شادی می کند ورفتارهایش توأم با شور وشوق وجوش و خروش است.

افسردگی نوروتیک در حد فاصل میان افسردگی عادی وافسردگی پسیکوتیک قرار دارد. معمولاً همه در خود ودیگران، رفتار یک فرد سالم را در موقعی که فاجعه ای برای او رخ داده است مشاهده نموده ایم مثلاً مرگ عزیزی، معمولاً سبب گریه ، ناراحتی ، کم خوابی ، احساس بدبینی و عدم اعتماد به آینده می شود ولی افسردگی وغم شخص سالم کاهش می یابد. در حالت شدید افسردگی مانند توهم ، ادراک غیر عادی احساس شدید،  تمایل به انتحار وعقب افتادگی تفکر مشاهده می گردد.

جدول : فهرست نشانه های بالینی افسردگی

رفتار، حرکت،

شکل ظاهری

جنبه هیجانیجنبه روانشناختی نباتیجنبه خیالبافی شناختیجنبه انگیزشی
حالت وضعی: بدون نیرو ، خمیده، بدون کنش، کندی حرکات، نا آرامی ،اضطراب عصبی، مالیدن دست ها به یکدیگر

حالت چهره : غمگین، نگران، آویزان بودن گوشه های دهان، چینهای عمیق ، بی حالتی یا متغیر وتنیده بودن چهره .

شیوه حرف زدن: آهسته، یکنواخت .

احساس کوفتگی، ناتوانی، غمگینی، نا امیدی، فقدان، رها شدگی، تنهایی، گنهکاری، خشم، اضطراب ونگرانی، احساس فاصله در برابر جهان پیرامونی.ناآرامی درونی، تحریک پذیری، نقش برانگیختگی ،گریه، خستگی، ضعف، اختلال های خواب ، تغییر پذیری، احساس آرامش در خلال روز ، حساسیت نسبت به تغییرات جوی، کاهش اشتها ووزن، کاهش لیبیدو، ناراحتی های نباتی، هنگام تشخیص باید به فشار خون ، کمبود آهن، کمبود یا افزایش آدرنالین توجه کرد.فقدان تخیل، کندی فکر، مشکلات تمرکز، نشخوار فکری ادواری،انتظار تنبیه و فاجعه، افکار هذیانی مانند ارتکاب گناه، بی کفایتی، مسکینی، افکار منفی درباره زندگی، بی هدف،  افکار انتحاری.انتظار شکست، کناره گیری و اجتناب از مسئولیت های خود، احساس فقدان کنترل و ناتوانی، احساس فزونی خواسته های دیگران، فقدان تمایل به پیشرفت، افزایش وابستگی به دیگران.

 

شیوع افسردگی

افسردگی شایع ترین اختلال روانی است . بر اساس برآوردهای انجام گرفته 20تا25 درصد از مردم دوره های از افسردگی را در لحظه های از عمر خود تجربه می نمایند .

هیرنگن و همکارانش در تحقیقات خود نشان دادند که حدود 20 درصد از نوجوانان 13 تا 19 ساله قبل از 18 سالگی حداقل یک بار به افسردگی مبتلا شده اند

خطر یک بار ابتلا به افسردگی در زنان 4 تا 10 درصد ودر مردان 2تا 5 /3 درصداست. خطر ابتلا به افسردگی در طول عمر زنان 10 تا 26 درصد مردان 5 تا 12 درصد. این ارقام نشان می دهند تقریباً یک چهارم یا یک پنجم افراد ، در طول زندگی خود، گاهی به یکی از انواع افسردگی دچار می شوند . این آمارها همچنین مشخص می کنند که شیوع افسردگی ، در زنان سه برابر مردان است . تحقیقات جدید نشان می دهد میزان ونرخ ابتلا به افسردگی در قرن بیستم سیر صعودی داشته است ، ولی دلیل آن هنوز کاملاً مشخص نیست . تغییرات اقتصادی- اجتماعی ، از هم پاشیدن خانواده واجتماعات ، فقدان امیدواری در نسل جوان جامعه ، به ویژه در بین بیکاران ، وافزایش سطح توقعات ، همگی می توانند در این مسأله دخیل باشند.

اختلالات افسردگی واضطراب شیوع بالایی دارند. شیوع مادام العمر اختلال افسردگی عمده 25-10 درصد برای زنان و12-5 درصد برای مردان گزارش شده است.

افسردگی رایج ترین اختلال روانی است به گونه ای که تقریباً 330 میلیون نفر در جهان از افسردگی رنج می برند و سالانه 800 هزار خودکشی ناشی از افسردگی اتفاق می افتد.

به کدام دلایل احتمال ابتلای زنان به افسردگی بیشتر از مردان است؟

زنان بیشتر از مردان دچار افسردگی می شوند. در واقع نسبت افسردگی در زنان دو برابر مردان است. اختلال افسردگی در میان دو جنس در موارد مربوط به اثرات  بالینی بیماران مورد درمان واقع شده ، بررسی های اجتماعی افرادی که تحت درمان قرار نگرفته بودند، مطالعات منجر به خودکشی و اقدامات منجر به خودکشی ، یا واکنشی نسبت به داغدیدگی ملاحظه گردیده است. این تفاوت افسردگی در بین دو جنس نه فقط در ایالات متحده و کانادا یا اروپای غربی ، بلکه به صورت جهانی وجود داشته است . زنان بیشتر از مردان از تسهیلات دارویی استفاده می کنند. بنابراین ممکن است بدین دلیل عده زنان افسرده بیشتر از مردان باشدکه عده بیشتری از آنان برای معالجه مراجعه می کنند. در بعضی از افسردگی ها تصور می شود که از طریق ژن های مربوط به کرومزوم x منتقل می شود. اگر افسردگی وابسته به کرومزوم  xاست این موضوع می تواند تبیینی برای نسبت جنسی باشد، زیرا زنان دارای دو کرومزوم  x هستند و بدین ترتیب بیشتر از مردان که یک کرومزوم x  و یک کرومزوم y دارند تحت تأثیر قرار می گیرند . بعضی عوامل اجتماعی ، به عنوان عوامل مربوط به افسردگی شناخته شده اند ، این عوامل عبارتند از : شغل و تحصیل پایین داشتن ، تحت نظارت وسرپرستی بسیار کم بودن ، فعالیت های تفریحی اندک داشتن ، به بیماری های ساری وجاری مبتلا بودن که زنان بیشتر از مردان در معرض چنین عواملی قرار دارند، حتی وقتی که این متغیرها کنترل گردیده اند میزان افسردگی در زنان بالاتر از مردان بوده است. در حالی که مردان افسرده تمایل بیشتری به کناره گیری و شکایات بدنی دارند، زنان بیشتر خودانتقادگر بوده و احساس عدم کفایت می کنند. هامن و پترز دریافتند که افراد نسبت به مردان افسرده با احتمال کمتری در جستجوی کمک بر می آیند، حتی از طریق دوستان.

افسردگی درون زاد در مقابل افسردگی واکنشی

همه محققان ودرمانگران بین انواع افسردگی درون زاد و واکنشی تمایز قائل شده اند . افسردگی درون زاد نوعی افسردگی است که به تدریج وبه علت عوامل درونی وبیولوژیک به وجود می آید . افسردگی واکنشی نوعی افسردگی است که به طور ناگهانی در اثر رویداد دردناکی مانند مرگ یک فرد مورد علاقه رخ می دهد.

افسردگی فصلی

نوعی افسردگی که با کوتاه شدن روزها در زمستان و پاییز سر می رسد ودر تابستان وبهار از بین می رود به اختلال عاطفی فصلی  نیز معروف است باکندی روانی- حرکتی مشخص می شود وبا متابولیسم ملاتونین رابطه دارد با مواجهه با نور مصنوعی و درخشان به مدت 2تا 6 روز درمان می شود و همچنین به عنوان قسمتی از اختلال دو قطبی I,II اتفاق می افتد.

تشخیص افتراقی برای افسردگی

این اختلال را باید از موارد زیر افتراق داد:

غمگینی طبیعی: افتراق اختلال افسردگی از غمگینی طبیعی بستگی به وجود سایر علائم سندرم اختلال افسردگی دارد.

 سوگ  : با اینکه اختلال افسردگی از بسیاری جهات شبیه به داغدیدگی بدون عارضه است ، ولی بدبینی شدید ، افکار خودکشی ، احساس گناه شدید ، و علایم روان پریشانه در سوگ نادر هستند . علائم شدیدی که بیش از دو ماه پس از داغدیدگی ادامه پیدا کنند احتمال اختلال افسردگی را مطرح می نمایند.

اختلال اضطراب : اختلالات افسردگی خفیف را گاه به سختی می توان از اختلالات اضطرابی افتراق داد .تشخیص دقیق، به ارزیابی شدت علائم اضطراب وافسردگی و همچنین به ترتیب ظهور آنها بستگی دارد . هنگامی که علائم بارز فوبیک یا وسواسی وجود دارند نیز مشکلات مشابهی بروز می کنند.

اسکیزوفرنی : تشخیص افتراقی اختلال افسردگی از اسکیزوفرنی، به جستجوی دقیق تظاهرات خاص این نوع اختلال بستگی دارد . در صورتی که بیمار توأماً دچار علائم افسردگی و هذیان های گزند و آسیب باشد تشخیص به سادگی امکان پذیر نیست ، ولی معمولاً با معاینه دقیق وضعیت روانی و تعیین اینکه آیا هذیان ها پس از علائم افسردگی ایجاد شده اند وبا آن همخوانی دارند یا قبل از علائم افسردگی  ظاهر شده وبا اختلال خلقی همخوانی ندارند، می توان این دو حالت را از همدیگر افتراق داد. برخی از  بیماران  دارای علائمی از هردو اختلال افسردگی و اسکیزوفرنی هستند که اختلال اسکیزو افکتیو نامیده می شود.

دمانس : در سنین میانسالی وسالمندی ، اختلالات افسردگی را به سختی می توان از دمانس افتراق داد . چون برخی بیماران مبتلا به اختلال افسردگی از مشکلات شدید حافظه شکایت می کنند ودر  بعضی بیماران مبتلا به دمانس رخ می دهدکه ضعف تمرکز منجر به یادسپاری ناکافی می گردد این دو آزمون های دقیق حافظه، غالباً می توانند به افتراق میان این دو حالت کمک کنند ؛ در موارد مشکوک می توان از آزمون های روانشناختی استاندارد استفاده کرد ، ولی حتی این آزمون ها نیز ممکن است نتیجه قطعی را به ما ندهند. در صورتی که اختلال حافظه پس از بهبود وطبیعی شدن خلق برطرف نگردد، احتمال وجود دمانس مطرح می گردد.

سوء مصرف مواد : علائم افسردگی در میان افرادی که اقدام به سوء مصرف مواد می کنند شایع است وبرخی از بیماران مبتلا به اختلال افسردگی  برای برطرف کردن ناراحتی خود به سوء مصرف الکل یا داروهای غیر مجاز روی می آورند. در این حالت باید توالی ظهور علائم افسردگی و سوءمصرف موارد را مشخص کرد و نیز وجود سایر تظاهرات اختلال افسردگی  به غیر از خلق پایین را نیز بررسی نمود.

منظور از افسردگی حاد یا گذرا چیست؟

افسردگی حاد که عموماً باغمگینی  ، اندوه و غم زدگی همراه است، همواره کوتاه ، شدید و درعین حال ناخوشایند و ناراحت کننده است و موجب تغییرات خلقی می گردد. این افسردگی عموماً گذرا بوده و در مدت زمان قابل پیش بینی بهبود می یابد. البته بعضاً ممکن است هفته ها یا چندین ماه طول بکشد اما در غالب موارد ، شدت ومدت واکنش افسردگی متناسب با نوع وشدت عامل ایجاد کننده افسردگی است . واکنش افسردگی حاد و گذرا ممکن است بسیار خفیف باشد ، مانند چند ساعت غمگینی وغم زدگی ، یک احساس موقت طرد شدگی ، احساس موقت یأس ونا امیدی، البته چنانچه استرس وفشار روانی وارد آمده به فرد بسیار قوی بوده ویا شخص نسبت به آن حساسیت خاصی داشته باشد ممکن است واکنش افسردگی نسبتاً شدید باشد . در واقع باید توجه داشت دوره های حاد ودر عین حال گذرای واکنش افسردگی ، بستری برای بروز احساسات شدید و استرس ها وفشارهای روانی قوی بوده واساساً یک واکنش طبیعی وعادی در مقابل برخی اتفاقات غیر مترقبه و تحولات وتغییرات مهم زندگی مثل ازدست دادن برخی از نزدیکان و محبوبان ویا تحمل خسارت های شدید اقتصادی است . باید توجه داشت که بعضی اتفاقات وحوادث ناگوار و ناخوشایند مانند مرگ پدرومادر ، همسر ، بیماری شدیدو صعب العلاج فرزندان و برادر وخواهر ، شکست های مکرر در امتحانات نهایی ورود به دانشگاهها ، ناکامی های مکرر در بدست آوردن کار مناسب ویا از دست دادن شغل ویا تحمل خسارت های شدید اقتصادی، برای همه پاشیده شدن کانون گرم خانوادگی ، طلاق وجدایی به عنوان یک پدیده ناخوشایند می تواند موجبات افسردگی قابل توجه را به همراه داشته باشد.

حملات افسردگی

تعدادی از متخصصان معتقدند که شدت حملات افسردگی در بیماری مانیک- دپرسیو را می توان به سه درجه تقسیم نمود : 1- افسردگی ساده  2- افسردگی حاد   3- افسردگی بهت زده   . این سه حالت از یکدیگر کاملاً مجزا نیستند، بلکه تا حدی در یکدیگد ادغام می شوند. البته یک نوع دیگر افسردگی نیز ذکر شده است که افسردگی پیری نام دارد.

افسردگی ساده : در این درجه از افسردگی ، فرد تا حدی مضطرب وغمگین است و نسبت به مسائل زندگی بی علاقگی و بی تفاوتی مشهودی از خود نشان می دهد . همواره احساس گناه وبی حوصلگی می کند، حرفهایش یکنواخت وخسته کننده است . قوای عقلانی او مانند هوش، حافظه ، شناخت زمان و مکان دست نخورده است ، وعلائم توهم وهذیان در او یافت نمی شود . بیمار سعی می کند که با افسردگی  خود مبارزه کند، معمولاً اگر به درمان نیاز باشد . درمان سرپایی می تواند به رفع  آن کمک کند. گاهی هم بدون درمان وبر اثر مرور زمان ویا تغییر شرایط، این حالت بهبود می یابد.

 افسردگی حاد : حالات بارز افسردگی حاد عبارتند از : استیصال، به بن بست رسیدن در زندگی ، غم سنگین ، احساس درماندگی بسیار شدید ، تا آنجا که هر واکنش مشهود جسمانی وجود دارد؛ یکی اینکه بیمار مدت ها غم زده وبی توجه به خود ودیگران در گوشه ای می نشیند یا می ایستد . دوم اینکه دائم قدم می زند و دست ها را به یکدیگر می مالد ، موهای خود را می کند ویا با لباس خود بازی می کند . چهره بیمار زرد و تکیده وبی حالت می شود و چروک های بالا و پایین چشم هایش مشخص هستند. اغلب دائماً گریه می کنند ، کم حرف می زنند ، وبا جواب های یکنواخت و کوتاه وصدای خسته و گرفته پاسخ می دهند. این کندی در جواب دادن پاسخ ، کوتاهی وغیر عادی بودن پاسخ ، گاهی بیمار افسرده را عقب مانده ذهنی می نمایاند. در حالی که غالباً چنین نیست ، و فقط در حالت افسردگی بسیار بدبینانه  وبیمار گونه است که بیمار دائماً احساس خستگی ، ناتوانی وبی میلی به زندگی دارد.

افسردگی بهت زده  : این حالت ، شدید ترین درجه افسردگی است وفقط در تعداد معدودی از انسان ها دیده می شود. بیمار افسرد بهت زده اگر درمان نشود ، مدت ها بی حرکت و بدون هیچ گونه واکنشی می ماند و حتی باید با وسایل پزشکی به او غذا داد. در هر درجه ازافسردگی، غالباً حالت خشم وجود دارد ، البته گاهی ناخوداگاه است . احساس خشم ، عامل مهمی است در ایجاد افسردگی ، زیرا به قول بسیاری از روانشناسان پویا ، افسردگی عبارت است از خشم فرو خورده . در بیشتر این بیماران جهت خشم به جای آنکه به طرف محیط بیرون از بیمار باشد ، متوجه درون او می شود وافسردگی را بروز می دهد . در حالت افسردگی فرد احساس غم وناراحتی می کند . گاه این حالت از افسردگی با بی میلی نسبت به لذات زندگی ممکن است به طور نسبی تداوم یابد ویا متفاوت باشد ؛ بدین معنی که قبل یا بعد از آن ، علائق ، فعالیت ها ورفتار های سالمی وجود داشته باشد. در اختلالات دیستمیک هیچگونه توهم وهذیانی دیده نمی شود ، لکن بسیاری از این افراد ، دچار اختلال شخصیت  نیز هستند.

ملاک های تشخیص برای انواع افسردگی

اختلال افسردگی اساسی : DSM-IV-IR ملاک های برای دوره افسردگی اساسی جدا از ملاک های تشخیصی برای تشخیص های وابسته به افسردگی ، ذکر کرده ونیز فهرست معرف های شدت افسردگی را برای دوره افسردگی اساسی آورده است:

ملاکهای تشخیصی DSM-IV-IR برای دوره افسردگی اساسی:

 A – پنج تا (یا بیشتر) ازعلائم زیر در یک دوره دو هفته ای وجود داشته اند ونشان دهنده تغییر از سطح عملکرد قبلی هستند ؛ حداقل یکی از علائم یا به صورت (1) خلق افسرده یا (2) از دست دادن علاقه واحساس لذت است. توجه : علائمی را که به وضوح ناشی از یک اختلال طبی عمومی هستند ، یا هذیانها و توهمات ناهماهنگ با خلق را به حساب نیاورید.

  • خلق افسرده در اکثر مواقع روز ، یا به گزارش ذهنی یا مشاهدات دیگران . توجه در کودکان ونوجوانان ممکن است به صورت تحریک پذیر باشد.
  • کاهش قابل ملاحظه علاقه یا احساس لذت نسبت به تمام ، یا تقریباً تمام فعالیت ها در قسمت عمده روز .
  • کاهش قابل ملاحظه وزن بدون پرهیز یا رژیم غذایی یا افزایش وزن یا کاهش ویا افزایش اشتها.

توجه : در کودکان عدم بالا رفتن مورد انتظار وزن را در نظر بگیرید.

  • بی خوابی یا پرخوابی تقریباً هرروز.
  • تحریک یا کندی روانی – حرکتی تقریباً هرروز.
  • خستگی یا فقدان انرژی تقریباً هرروز.
  • احساس بی ارزشی یا گناه بی جا.
  • کاهش توانایی تفکر یا تمرکز، یا بلا تصمیمی ، تقریباً هرروز.
  • افکار تکرار شونده مرگ.

B – علائم شامل ملاک های یک دوره مختلط نمی گردند.

C – علائم ناراحتی قابل ملاحظه بالینی یا تخریب در عملکرد اجتماعی ، شغلی یا سایر زمینه های مهم.

D – علائم ناشی از تأثیر فیزیولوژیک مستقیم یک ماده یا یک اختلال طبی عمومی نمی باشد.

E – داغدیدگی توضیح بهتری برای علائم ارایه نمی کند، یعنی پس از فقدان فردی محبوب ، علائم بیش از دو ماه دوام می یابد ویا به تخریب عملکردی بارز، اشتغال ذهنی بیمار گونه یا بی ارزشی ، یا کندی روانی- حرکتی همراه می باشد.

ملاکهای تشخیصی DSM-IV-IR برای دوره مانی

A – یک دوره مشخص خلق غیر طبیعی و مستمراً بالا، توأم با احساس خود بزرگ بینی، تا تحریک پذیر ، که حداقل یک هفته طول می کشد.

B – ضمن دوره اختلال خلق، سه( یا چند)تا ازعلائم زیر دوام داشته( چهار تا ، اگر خلق فقط به صورت تحریک پذیر بوده باشد) ودر ابعاد قابل ملاحظه بوده باشند :

  • افزایش احترام به نفس یا خود بزرگ بینی.
  • کاهش نیاز به خواب.
  • حراف تر از معمول یا احساس فشار برای صحبت مستمر.
  • پرش افکار یا تجربه ذهنی ، سبقت جویی افکار.
  • پریشانی حواس.
  • افزایش رفتار هدفدار.
  • درگیری مفرط با فعالیت های لذت بخشی که احتمال نتایج دردناک آنها زیاد است ، مثل ولخرجی بی مهابا ، بی احتیاطی های جنسی، یا سرمایه گذاری های حرفه ای جاهلانه.

C- علائم شامل ملاک های یک دوره مختلط نمی گردند.

D- علائم ناشی از تأثیر فیزیولوژیک مستقیم یک ماده یا یک اختلال طبی عمومی نمی باشد.

E- شدت اختلال خلقی به حدی است که موجب تخریب قابل ملاحظه در عملکرد شغلی یا فعالیت های اجتماعی معمول با دیگران شده.

توجه : دوره شبه مانی که آشکارا از درمان سوماتیک ضد افسردگی ناشی می گردند ، نباید به عنوان اختلال دو قطبی تشخیص داده شوند.

جدول: تفاوت های بالینی میان افسردگی و شیدایی اقتباس شده از کاپلان وسادوک

 سندرم افسردگیسندرم شیدایی(مانیک )
خلقافسرده، تحریک پذیر، یا مضطرب و دوره های گریهخوش، تحریک پذیر، یا متخاصم و گریه های موقتی
تظاهرات روانشناختیفقدان اعتماد به نفس، کاهش عزت نفس، سرزنش، تمرکز ضعیف، تردیدافزایش عزت نفس، لافزنی، خود بزرگ بینی، سبقت افکار، تداعی صوتی، حواس پرتی
تظاهرات جسمیکاهش ارضاء، فقدان علاقه به انجام فعالیت های عمومی، از دست دادن دلبستگی ها، کناره گیری اجتماعی، انتظارات منفی، نا امیدی، درماندگی، کندی روانی- حرکتی، خستگی، بیقراریافزایش علاقه به فعالیت ها و افراد جدید و فعالیت های مفرح ، افزایش ارتباط با دیگران، ولخرجی، بی ملاحظگی جنسی، سرمایه گذاری تجاری احمقانه ، تسریع روانی- حرکتی، احساس رفاه، احساس راحتی جسمی
رژیم غذاییبی اشتهایی ، کاهش یا افزایش وزناحتمال کاهش وزن به دلیل افزایش فعالیت و بی توجهی به عادات معمول غذا خوردن
علائم روان پریشیهذیان های بی ارزشی وگناهکاری ، هذیان های انتساب وگزند و آسیب، هذیان های بیماری، هذیان های فقر ، توهمات افسردگی در زمینه شنوایی ، بینای وبویاییهذیان های خود بزرگ بینی در رابطه با استعداد های استثنایی، هذیان های مساعدت ، هذیان های انتسابی وگزند وآسیب، هذیان های  ثروتمندی ،هذیان های قابلیت استثنایی روانی وجسمی ، خود بزرگ بینی ، احساس توهم شنوایی یا بویایی

دیدگاه های موجود در مورد افسردگی

 دیدگاه زیست شناختی: نظریه های زیست شناختی فرض می کنند علت افسردگی یا در ژن ها هستند ویا در بعضی کارکردهای ناقص فیزیولوژیایی که احتمال دارد پایه توارثی داشته یا نداشته باشند . اگرچه عوامل ژنتیکی دربسیاری از موارد افسردگی مهم به نظر می رسند ، مکانیسم دقیق مبنی براینکه افسردگی به ارث برسد شناخته نشده و ممکن است از خانواده ای به خانواده دیگر تفاوت داشته باشد .  همچنین مشخص است حتی درافرادی که آسییب پذیری ژنتیکی دارند برای ایجاد افسردگی به عوامل غیر ژنتیک ازجمله عوامل جسمی ، عوامل مربوط به محیط و عوامل مربوط به رابطه با دیگران نیاز می باشد . یافته های مربوط به همزادان از سال 1930 به بعد بیانگر آن است که عوامل ارثی موجب بروز نوعی افسردگی می شوند . بسیاری از پژوهندگان ، عوامل ارثی همراه با آنچه در شخص به وقوع می پیوندد یعنی ترکیب آمادگی های ارثی و فشار های روانی محیطی را علت احتمالی افسردگی و رفتارهای ناشی از آن می دانند . دو نظریه دیگری که در این حوزه ارایه شده است، که نظریه اول افسردگی را ناشی از اختلال متابولیسم الکترولیت ها در نظر می گیرد ، چرا که کلروید های سدیم و پتاسیم در نگهداری پتاسیم و مهار تحریک پذیری دستگاه عصبی نقش مهمی دارند . در حالت طبیعی تراکم سدیم در بیرون غشای سلول عصبی وپتاسیم دردرون غشای سلول بیشتر است ، اما در افراد افسرده این توزیع دچار اختلال می شود . نظریه دیگری افسردگی را ناشی از بازداری انتقال دهنده های عصبی در نظر می گیرد ، به نظر می رسد این بازداری دردستگاه عصبی سمپاتیک اتفاق می افتد ومربوط به ناقل عصبی نور اپی نفرین است. یک زمینه عمده پژوهش درباره علل زیست شناختی افسردگی مربوط به نقش انتقال دهندگان عصبی است . سال ها که نظریه کاتگو لامین در مورد افسردگی حاکم بوده است این نظریه بیان کننده آن است که افسردگی مربوط به کمبود کتکو لامین ها به خصوص نور اپی نفرین در محل گیرنده های مخصوص در مغز است .

دیدگاه روان پویشی : مطالعه روان پویشی افسردگی توسط زیگموند فروید و کارل آبراهام آغاز شد. هردو افسردگی را واکنش پیچیده در قبال از دست دادن چیزی توصیف کردند. افسردگی نخستین اختلالی بود که فروید علت اصلی آنرا به جای میل جنسی ، عامل هیجانی معرفی کرده بود . مالیخولیا ، نامی که فروید برای افسردگی اختیار کرده بود عبارت است از غمزدگی افراطی اغلب بی ارتباط با محیط ، وظاهراً ناموجه . فروید عقیده داشت که فرد مبتلا به افسردگی یک وجدان یا فرا خود تنبیه کننده قوی دارد او براحساس گناه که وجدان موجب آن می شود ،تأکید می ورزد . طبق نظریه فروید دلیل اینکه وجدان چنین می شود ، مهار کردن احساسات خشم و پرخاشگری است در غیر این صورت ممکن است به صورت آسیب رساندن به دیگران بروز کند . همانطور که انتظار می رود نظریه فروید مهمترین مثال برای رویکرد روان تحلیل گری به افسردگی است . وی مطرح می کند که افراط وتفریط درارضای نیاز های مرحله دهانی باعث می شود که در فرد یک خود پنداشت بی نهایت وابسته شکل بگیرد . در کسانی که بیش از اندازه وابسته اند این فرایند به خود سرزنش گری وخود تنبیهی و در نتیجه افسردگی منجر می گردد. در واقع فروید افسردگی را بازگشت پرخاشگری به خود قلمداد می کند.

دیدگاه رفتاری : نظریه پردازان یادگیری فرض می کنند که افسردگی و فقدان تقویت به هم وابسته اند. بسیاری از نظریه پردازان یادگیری به طور وسیعی تحت تأثیر مطالعات  ب . ف . اسکینر در مورد شرطی کردن کنش گر بوده اند . نظریه های مختلف یاد گیری غالباً درمورد افسردگی این گونه نظریه پردازی می کنند که افسردگی بر اثر فقدان یا کاهش تقویت به وجود می آید یعنی کاهش تقویت به کاهش فعالیت منجر می شود. هنگامی که برای اولین بار افسردگی بروز یابد توجه وهمدردی دیگران نیز ممکن است آن را تقویت کند . با نفوذترین نظریه دراین حوزه مربوط به سلیگمن است . هسته اصلی نظریه وی درماندگی آموخته شده است. وی معتقد است که پاسخ اصلی فرد به موقعیت تنیدگی زا ، اضطراب است اما اگر فرد به این باور برسد که موقعیت غیر قابل مهار است ، افسردگی جای اضطراب را می گیرد .  وقتی افراد افسرده خود را درموقعیت های پرتنش می یابند تمایل دارند با تأخیر و کوشش برای گرفتن حمایت عاطفی از دیگران با فشار روانی مقابله کنند . ممکن است جستجوی افراطی حمایت باعث شود دیگران احساس ناراحتی وتقصیر کنند وباعث شود آنها از تماس با شخص افسرده اجتناب کنند این پاسخ اجتنابی به نوبه خود ممکن است باعث تردید افراد افسرده نسبت به صداقت دیگران شود و ممکن است به همین خاطر باشد که آن ها خود را دارای کمبود حمایت می بینند.

دیدگاه شناختی : احتمالاً با نفوذترین نظریه های روان شناختی افسردگی امروز ، از این دیدگاه مشتق می شود. اساس این نظریه ها این عقیده است که تجربه واحد ممکن است به طرز بسیار متفاوتی دو نفر را متأثر سازد . چندین نظریه روان شناختی در مورد افسردگی وجود دارد . این نظریات مشتمل هستند بر : الگوی شناختی بک ، نظریه های اسنادی از قبیل درماندگی آموخته شده ، نظریه سلیگمن و همکارانش ، نظریه های که بر جنبه های شناختی فشار روانی تاکید دارند ، و نظریه های پردازش اطلاعات . بعلاوه نظریه های مبتنی بر یادگیری نیز دارای جزء شناختی قوی هستند.

آرون بک معتقد است که افراد افسرده بدین دلیل افسرده اند که در نحوه فکر کردنشان خطا می کنند یا به راه مبالغه می روند . شخص افسرده نظری منفی درباره خود ، دنیا و آینده دارد . طبق نظر بک شناخت های منفی ونه سایر چیزهای پیرامون شخص ، علت افسردگی است . ممکن است برای یک حمله افسردگی عوامل بیرونی تشدید کننده باشند ، ولی حتی درآن صورت نیز آن شخص درباره آن حادثه فکر می کند ونه آنکه حادثه به خودی خود می تواند عامل ایجاد افسردگی باشد. از دیدگاه بک واکنش های هیجانی از شناخت سرچشمه می گیرند وتفسیر وبرداشت فرد افسرده از دنیای اطراف مطابق با واقعیت نیست . شخص مستعد افسردگی نه تنها در تعمیم زیاده روی می کند ، بلکه تمایل به بزرگ جلوه دادن گناهان شخصی و کوچک شمردن صفات شخصی دارد. مسأله دیگر برچسب زدن نادرست است، یک فرد افسرده یک موقعیت را بد می نامد ، آنگاه فقط به این نام گذاری تحریف شده پاسخ می دهد نه به موقعیت واقعی آن . بک فکر می کند که افراد افسرده تمایل دارند که خود را با دیگران مقایسه کنند واین موضوع خود باعث کاسته شدن عزت نفس آنان می شود. هرگونه مواجهه آنان با شخص دیگر ، فرصتی برای ارزیابی منفی از خود می شود. برای اولین بار مارتین سلیگمن اندیشه بی پناهی را انتشار داد. این اندیشه که در اسناد نقش دارد چنین استدلال کرده که افراد افسرده در کار تسلط بر محیط ، احساس بی پناهی می کنند. آنان تصور می کنند که هر گونه کوششی بکنند، کارهای آنان در چگونگی گردش امور تأثیری نخواهد داشت. ممکن است این افراد به سبب پیش آمد موقعیتی معین در گذشته ، بی پناهی را آموخته باشند . دیدگاه پردازش اطلاعات در مورد افسردگی می کوشد تا نظریه یاد گیری اجتماعی و عقاید بک وسلیگمن با مفاهیم گرفته شده از کار روان شناختی علاقه مند به یادگیری و حافظه را ترکیب کند. نظر اساسی این است که خاطرات به وسیله عبارات توصیفی که با مسایل دیگری پیوند دارند به ذهن می آیند . وقتی این پیوند ها در ورای آستانه معینی فعال شوند ، محتویات سیستم در قالب شناخت ها به حیطه هوشیاری می آیند. علاوه بر این ممکن است کانون های هیجانی ابتدایی نیز وجود داشته باشند . این فرضیه پیشنهاد می کند که هر هیجان خاص ( مانند افسردگی ، خشم یا لذت )توسط یک بخش یا کانون در حافظه ظاهر می شود . کانون یک الگوی پاسخ خودکار ، برچسب های کلامی مورد استفاده به منظور توصیف هیجان ، یک الگوی پاسخ خودکارویژه ، وتوصیف رویداد های که آن هیجان مخصوص را پیش می آوردند به هم مربوط می سازد . طبق این نظریه ، کانون افسردگی از راه ارزیابی موقعیت های مختلف فعال می شود. افسردگی معمولاً به بعضی موقعیت ها که به از دست دادن چیزی مربوط هستند بستگی دارد ، اما تنها از دست دادن هایی که از نظر ذهنی معنی دار هستند کانون افسردگی را فعال می کنند .

جدول : خطاهای شناختی بک

خطای شناختیفرض
تعمیم افرطیاگر این موضوع در یک موقعیت درست است ، در هر موقعیت دیگری هم که کمترین شباهت را دارد درست است.
برداشت گزینشیفقط رویدادهای که به شکست می انجامد اهمیت دارند، و این شکست ها، تنها معیار ارزیابی من از خودم است.
مسئولیت بیش از حدمن مسئول همه رویدادهای نا گوار هستم، ازجمله رویدادهای ناخوشایند وشکست های زندگی.
ارجاع به خودمن کانون توجه همه هستم ، مخصوصاً وقتی که در کاری شکست می خورم.

منبع

جهانفر ،محمود (1393)، رابطه بین اضطراب و افسردگی با تعارضات زناشویی، پایان نامه کارشناسی ارشد، رشته روانشناسي بالینی، دانشگاه آزاد اسلامي

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0