اجرای مدیریت استعداد اثرات و مدل های آن
عوامل درونی و بیرونی تاثیرگذار بر مدیریت استعداد
سازمانها به عنوان یک سیستم باز برای رشد و کمال بایستی همواره خود را با عوامل متغیر داخلی و خارجی سازگار و هماهنگ سازند. با اجرای سیستم مدیریت استعداد، عواملی از داخل و خارج سازمان بر روی موفقیت و یا عدم آن تاثیر میگذارند. مورتون چندین عامل خارجی که میتواند نقش جلو برنده و یا جلوگیری کننده را در سیاستهای مدیریت استعداد داشته باشد بر شمرده است.
اینها شامل اقتصاد، ادغام و یکی شدنهای سازمانی، برنامههای توسعه جهانی میباشند. تاثیر اقتصاد بر مدیریت استعداد به طور واضح از طریق عرضه و تقاضای نیروی انسانی میباشد. ادغام شرکتها هم تاثیر عمیق بر مدیریت استعداد دارد، که نتیجه آن اضافه آمدن کارکنان در همه سطوح و تعداد بالایی از افراد با پتانسیل بالا اما با تعداد محدود پست سازمانی است و نتیجه دیگر آن ایجاد تنوع بیشتر در محیط کار و بوجود آمدن مفاهیم جدید فرهنگی در سازمان است که به تبع بر مدیریت استعدادها نیز تاثیر خواهد گذاشت. برنامههای توسعه جهانی نیز بر مفهوم تنوع فرهنگی، جایگاههای شغلی بین المللی و نیاز به درک کردن موثر با نیروی کار محلی تاثیر دارد.
عوامل داخلی میتوانند هم به صورت فرصت و هم به صورت یک محدودیت برای فرآیند مدیریت استعداد به حساب آیند. یکی از مهمترین عوامل داخلی تاثیر گذار بر سیاستها و عملکردهای مدیریت استعداد، تعریف این عبارت است. اگر ما آن را هم معنای فعالیتهای مدیریت منابع انسانی و یا برنامهریزی نیروی کار در نظر بگیریم و یا اگر مدیریت استعداد بر همه کارکنان و یا بر افراد بخصوصی که بیشتر مستعد هستند تاکید داشته باشد، تاثیرات متفاوتی به دنبال خواهد داشت. طبق تحقیقی که مورتون انجام داد مهمترین عوامل داخلی تاثیرگذار بر مدیریت استعداد را اولا همکاری و مشارکت مدیران ارشد با این فرآیند و دوما هم راستایی مدیریت استعداد با اهداف استراتژیک شرکت شناخته شدند.
استراتژی نگهداشت استعدادها در کشورهای مختلف دارای محرکهای متفاوتی میباشد بعنوان مثال: در برزیل، فرانسه و هلند احساس رضایت و انگیزش، در ژاپن آموزش دادن افراد به اعتماد و احترام، در ایتالیا شکل دادن یک بازنگری موثر بر عملکرد و در کره شمالی پاسخگو دانستن افراد درباره عملکرد از جمله روشهای موثر در هر کشور برای نگهداشت کارکنان در سازمان میباشد.
در کل، سازمانهای امروزی به دنبال جذب افراد با استعداد هستند. در این میان سازمانی موفق خواهد بود که بتواند پس از جذب این استعدادها آنها را نگه دارد. با ایجاد فضای شغلی مناسب، ارتباطات بین فردی موثر و محیطی جذاب برای افراد و همچنین ایجاد مسیر پیشرفت شغلی برای آنها میتوان احتمال ترک این افراد را کاهش داد. سازمانها باید به استعدادهای خود اجازه دهند که پتانسیلهای خود را بشناسند و بتوانند فرصتهای موجود را تشخیص داده و از آنها به بهترین نحو برای سازمان استفاده نمایند.
مولفههای مدیریت استعداد ، تعریف و دیدگاه
مولفههای مدیریت استعداد که در برگیرنده کارکردهای منابع انسانی در رابطه با استعدادهای سازمان نیز میباشند بدین صورت بیان میگردند:
- جذب و شناسایی استعدادها
- انتخاب استعدادها
- توسعه استعدادها
- حفظ و نگهداری استعدادها
- به کارگیری استعدادها
جذب و شناسایی استعدادها
شناسایی و جذب استعدادها، فرآیند شناسایی افراد دارای پتانسیل بالا از بین متقاضیان کار و جذب آنها به سازمان میباشد. افراد شایسته یا از داخل سازمان شناسایی میگردند و ارتقا مییابند یا از متقاضیان بیرون سازمان جذب میشوند . به دنبال ایجاد طوفان عظیم استعداد و پیشی گرفتن عرضه از تقاضای مهارتهای کلیدی و تقاضای رهبران، ضرورت بیشتری برای سازمانها بوجود آمده است، تا برای جذابتر شدن در دید اشخاص با استعداد و ایجاد یک فرهنگ عملکرد بالا، مشارکتی شدن کارکنان و رشد آنها تلاش بیشتری انجام دهند. سازمانها تنها میتوانند به عنوان بهترین کارفرما در استخدام سبقت بگیرند و محیطکاری را ایجاد کنند که افرادی واقعا دوست داشته باشند در آن کار کنند . هر چه سازمانی از لحاظ پتانسیلها ،کارکنان واقعی و سطوح بالای مهارت و استعداد جذابتر شود قادر است جذب و نگهداری بهتری داشته باشد و بالتبع عملکرد و نتایج بهتری هم خواهد داشت.
در طول بیست سال گذشته یک جابهجایی تدریجی قدرت از کارفرما به سمت کارمند ایجاد شده است . رشد ناگهانی دسترسی به اطلاعات بین المللی، اینترنت، توسعه موسسات و سایتهای کاریابی و شبکههای اجتماعی به کارجویان این اجازه را میدهد تا به جستجوی مشاغل و مقایسه آنها براساس حقوق و مزایا بپردازند. این امر سازمانها را مجبور خواهد کرد از طریق روشهای افزایش نرخ پیشنهاد استخدام، سیستم حقوق و مزایا بپردازند. این امر سازمانها را مجبور خواهد کرد از طریق روشهای افزایش نرخ پیشنهاد استخدام، سیستم حقوق و مزایای منعطف و نامحسوس، عوامل نرم مثل کیفیت رهبری، ارتباطات، اعتبار سازمان، ایجاد فرصتهای توسعه، فرهنگ برتر، سلامت روانی و جسمی، امنیت، فلسفههای محیط، طرحبندی زیبای اداره سازمان و ایجاد امکانات رفاهی بیشتر مثل رستوران، باشگاه، تسهیلات ورزشی در زمینه استخدام افراد دارای پتانسیل بالا رقابتیتر عمل کنند.
بنابراین با توجه به اینکه شناسایی و جذب کارکنان از فعالیتهای حیاتی هر سازمان به شمار میآید. مسئولیت استخدام استعدادها، نه تنها زمانبر میباشد، بلکه نیازمند سرمایهگذاری مالی در این زمینه است. سازمانها باید در زمینه توسعه استراتژی استخدام خلاق بوده و از بکارگیری روشهای سنتی استخدام در جذب نیروی کار جدید پرهیز نمایند. استراتژیهای پیشنهاد شده سایتهای شبکهای محاورهای، برنامههای ارجاعی و صفحههای شغلی آنلاین میباشند.
پس برنامهریزی در این عرصه میتواند بسیاری از هزینهها را کاهش داده و نتیجه خوبی به دنبال داشته باشد. با شناسایی استعدادهای درون سازمان، مدیران قادر خواهند بود استعدادهای برجسته را در جهت اهداف سازمان هدایت کرده و آنها را پرورش دهند و با جذب افراد با استعداد خارج از سازمان، انرژی و نیروهای تازهای را به تزریق کنند. در این مرحله نیازمند راهبردهای مناسبی برای جذب استعداد میباشیم.
در گزارشات تاوپرین از عوامل زیر به عنوان استراتژیهای جذب افراد با استعداد برای استخدام در سازمان نام برده شده است. رقابت برپایه پرداخت، تعادل میان کار و زندگی، فرصتهای پیشرفت شغلی، مزایای رقابتی،کار چالشی، افزایش حقوق بر پایه عملکرد فردی و فرصتهای توسعه و یادگیری و شهرت سازمان به داشتن کارفرمای خوب .ترنک و همکارانش افراد با استعداد را به دو دسته افراد با توانایی و پتانسیل شناختی بالا و افراد با مدرک تحصیلی بالاتر تقسیم بندی میکند و چند عامل را به عنوان عوامل جذب آن به سازمان بیان میکند که عبارتند از:
1)چالشی بودن کار،کار چالش برانگیز یکی از انگیزههای مهم این دو گروه برای جذب شدن به یک سازمان است زیرا کسانی که در حال حاضر دارای تواناییهای بالا میباشند در جستجوی شغلی میباشند که دارای چالشهای بیشتر و همچنین نیازمند سطوح بالای شایستگی باشد. از طرفی، این گروهها انتظار بالاتری از موفقیت دارند. موقعیتهای چالشی یکی از رجحانهای افراد با تحصیلات بالاتر میباشد، زیرا آنها فرصت مییابند خودشان را در برابر همکاران مستعد بسنجند.
2)پاداش و شناخت شدن ،افراد دارای مدرک تحصیلی بالا به سیستمهای پاداش فرد محور نسبت به پاداش مبتنی بر عملکرد گروه اهمیت بیشتری میدهند و به طرحهای پرداخت متغیر نسبت به پرداخت ثابت تمایل بیشتری دارند آنها همچنین به فرصتهای ارتقا و سیستمهای دارای مسیر شغلی سریعتر توجه بیشتری دارند و برتحسین شدن و شناخته شدن در سازمان تاکید دارند.
3)تعهد و التزام به سازمان، افراد با مدرک تحصیلی بالا به دلیل تخصص و تبحری که دارند، بیشتر به فرصتهای کارآفرینانه تمایل نشان میدهند و کمتر به کارفرمایان متعهد باقی میمانند و به محض یافتن فرصتهای بهتر در سایر سازمانها جذب آنها میشوند. به همین خاطر سازمانها برای جلوگیری از ترک خدمت کارکنان مستعد باید زمینههای حفظ کارکنان نخبه را از طریق کارکردهای مناسب و همچنین تناسب شاغل با موقعیتش در سازمان فراهم کنند.
انتخاب استعدادها
انتخاب مرحلهای است برای پذیرفتن یا رد تقاضاهای مراجعان و متقاضیان کار، به گونهای که شایستهترین، مناسبترین و با استعدادترین آنها برگزیده و تعیین شوند. روشهای متعددی برای انتخاب افراد مناسب وجود دارند. چند نمونه از بهترین این روشها عبارتند از: مصاحبه ساختار یافته،کانون ارزیابی و فرایند اجتماعی کردن. هدف از فرآیند انتخاب کارکنان با استعداد، گزینش افراد از میان منبعی از کاندیداهای واجد شرایط است که بتوانند به بهترین نحو کار مورد نظر را انجام دهند .موسسه مجاز نیروی انسانی و توسعه در فرآیند انتخاب خود از روشهای متعددی استفاده کرده است که عبارتند از :مصاحبه مبتنی بر شایستگی، مصاحبه مبتنی بر فرم تقاضای کار، مصاحبه ساختاریافته، مصاحبه تلفنی، آزمون مهارتهای تخصصی، پرسشنامه شخصیتی، نگرشی و روانسنجی، آزمون سطح دانش، تمرینات گروهی، آزمون مهارتهای عمومی.
توسعه استعدادها
توسعه استعدادها فرآیند تغییر سازمان، کارکنان، سهامداران و گروههای افراد در محدودهی سازمان میباشد که از یادگیری برنامهریزی شده و برنامهریزی نشده برای دستیابی و حفظ مزیتهای رقابتی سازمان استفاده میکند. همزمان با کاربرد مستمر تکنولوژیهای جدید، مدلهای جدید رشد سازمان، استراتژیهای جدید بازار کار و همچنین بهبود مهارت نیروی کار امری پایدار و مستمر به حساب میآید.
سیاستها و برنامههای آموزشی و بهسازی در فرآیند پرورش استعداد، مولفههای اساسی این امر محسوب میشوند بدین جهت که مطمئن گردیم کارکنان، مهارتها و شایستگیهای مورد نیاز خویش را کسب و تقویت خواهند نمود. این سیاستها باید از طریق رجوع به “نیمرخهای موقعیت کارکنان” فرمول بندی شوند، نیمرخهای که بر حسب شایستگیها توصیف میشوند و صلاحیتهایی را تعریف مینمایند که نیاز به پرورش دارند. همچنین فعالیتهای آموزش و بهسازی ابزارهای مهم برای پرورش مدیران و جذب کارکنان بااستعداد و متعهد محسوب میشوند، که از طریق ارائه فرصت رشد در نقشهای کنونی در پیشرفت بسوی نقشهای سطح بالاتر موثر میباشد .
جدول:دیدگاههای توسعه استعداد
دیدگاه | اهداف | دامنه | زمان بندی | |
1 | مربیگری و نظارت برشغل | توسعه شایستگی در بعضی حالات شغل جاری | مدیر چابک یا متخصصان همه کارکنان را پوشش میدهد | زمانی که یک شایستگی خاص که توسط مدیر تشخیص داده میشود مورد نیاز باشد |
2 | برگزاری جلسه با کارکنان برای بررسی مسائل جاری | یافتن راه حل برای مسائل،توسعه تکنیکهای حل مسئله، تشخیص تواناییهای هر کدام از کارکنان در حوزه مسائل، ایجاد حس مشارکت در حل مسائل | توسط کارکنان ستادی یا مدیران صف در همه سطوح انجام میشود . همه کارکنان را پوشش میدهد.
| وقتی مسئلهای بوجود میآید |
3 | چرخش شغلی | توسعه دانش فعالیتهای واحد، یافتن دامنه وسعت و تطبیقپذیری، توسعه قابلیتهای پنهان، ایجاد چشم انداز “اداره” به عنوان ابزار ارتقای افراد. | برنامهای که توسط مدیران آماده میشود روی نگهدارندههاو فرانگهدارندهها تمرکز میکند. | زمانبندی دقیق برای صدور زمانی کافی برای هر انتصاب به منظور کسب شایستگیهای لازم |
4 | تکمیل فوری- در انتصابات | مثل مورد شماره سه، تعیین تطبیق پذیری و انجام عملکرد در شرایط بحرانی | انتصاب توسط سرپرست تمرکز روی نگهدارندهها، فرانگهدارندهها | در زمان اضطراری به وجود میآید. |
5 | پروژههای پروژه فردی | توسعه قابلیتها در زمینهای خاص توسعه و افزایش قوتها به عنوان یک شرکتکننده شخصی، آگاه شدن از نیازهای مشخص | توسعه سرپرستی بلافصل تثبیت میشود، روی نگهدارندهها و فرانگهدارندهها تمرکز میکند | هر زمانی که مورد نیاز باشد |
6 | انتصاب نیروی وظیفهای | مثل مورد 5، توسعه توانایی برای رهبری و شرکت در فعالیتهای گروهی، بهبود مهارتهای مدیریتی | توسط سرپرست بلافصل تثبیت میشود همه کارکنان را پوشش میدهد | هر زمانی که مورد نیاز باشد |
7 | دورههای آموزشی شرکتی (شامل یادگیری الکترونیک) | توسط مهارتها و دانش افراد بصورت پایهای در حوزههای خاص | توسط مدیر عالی پیشنهاد میشود همه کارکنان را پوشش میدهد | به صورت مستمر |
8 | دورههای خارج از شرکت (شامل یادگیری الکترونیک) | مثل مورد 7 | پیشنهاد توسط مدیر عالی تمرکز روی نگهدارندهها و فرانگهدارندهها | |
9 | تدریس دورههای آموزشی | توسعه دانش پایه، توسعه مهارت در تکنیکهای آموزشی و مهارتهای ارتباطی، امتحان دوباره ایده و ارزشها. | انتصاب از طرف مدیر ارشد، براساس درخواست متخصصین آموزشی تمرکز روی نگهدارنده و فرانگهدارندهها و افراد دارای شایستگی بالا | موضوعاتی که برای الزامات توسعه افراد در طول ساعات کاری یا بعد از آن به وجود میآید |
10 | کمک از جانب مشاور یا روانشناس | یافتن موانع توسعه افراد | پیشنهاد بارز از طرف مدیر ارشد همه کارکنان را پوشش میدهد | زمانی که مشاوران مدیریتی در تحقق اهداف با شکست مواجه میشوند |
11 | فعالیت فوق برنامه | یافتن و بکاربردن قواعد رهبریت و پیرو بودن در حوزههای مختلف نسبت به صفت مربوط به اتحادیه کار | پیشنهاد باز از طرف مدیر ارشد، به صورت انتخابی برای همه گروهها بکار میرود ،روی نگهدارندهها و فرانگهدارندهها تاکید میشود | فعالیتهایی که اهداف خاصی برای خود توسعهای افراد در گروههای تخصصی و مطالعه زمینهای دنبال میکنند. |
حفظ استعدادها
حفظ و نگهداری تقلای نهایی در جنگ استعدادهاست، که هدف از آن تشویق کارکنان برای ماندن در سازمان برای بیشترین دوره زمانی میباشد . ترک کارکنان نخبه برای بهرهوری سازمان بسیار مضر است، زیرا هزینه فرسایش نیروها بسیار بالا میباشد . هزینههای مستقیم شامل هزینه ترک، هزینه جایگزینی و هزینه انتقال میباشد و هزینههای غیر مستقیم آن شامل کاهش تولید، پایین آمدن سطح عملکرد، اتلاف وقت بیمورد و کاهش روحیه کارکنان میباشد.
ترک شغل کارکنان اصلی سازمانها، اثر ناگواری بر کسب و کار خواهد داشت. در بسیاری از موارد، کسانی که بیشترین احتمال ترک سازمان را دارند کارکنانی هستند که سازمان مشتاق به حفظشان میباشد. رید ادعا دارد که : هر کارمند فقط دقایقی اندکی از افعال حضور خویش فاصله دارد، در حالیکه خروج از شرکت و جذب پیشنهاد کار بهتر 150 ساعت فاصله دارد. اما هیچ چیز همانند داشتن یک شغل مادامالعمر و داشتن امنیت شغلی بالا نیست. بیتردید اقدامات محسوس برای حفظ کارکنان ضرورت دارد، اما هر سازمان برای اجرای چنین اقداماتی دچار محدودیتهایی است. به علاوه ضروری است که استعدادهای سازمان به عنوان بهترین مشارکت دهندگان در ماموریتها ترغیب و طبق آن نیز برای آنان ارزش قائل شوند .
سازمانها تنها از طریق استفاده از ابزارهای مناسب میتوانند کارکنان خود را، در سازمان حفظ کنند. وایمن و ونس دو طبقهبندی به عنوان ابزارهای حفظ و نگهداری کارکنان مطرح کردند که به انتظارات کارکنان بسنده میکنند. مشوقهای بیرونی و درونی، مشوقهای بیرونی شامل انواع مختلف پاداشهای پولی است که نیازهای فیزیولوژی کارکنان را ارضا میکند در حالی که مشوقهای درونی به پاداشهای غیر پولی اشاره دارند که نیازهای روانشناختی کارکنان را ارضا می کند.
پاداش مالی به عوان ابزار ضروری برای نگهداشت استعدادها پذیرفته شده است. طبق طبقهبندی نیازهای مازلو نیز نیازهای فیزیکی باید قبل از نیازهای سطح بالاتر یعنی نیازهای روانشناختی ارضا شوند. مشوقهای درونی ابزار نگهداری غیر قابل اجتنابی برای ارضای نیازهای سطوح بالاتر افراد مثل نیاز به موفقیت، وابستگی و قدرت میباشد. کارکنان امروزی، چالشها و فرصتهای توسعه، کار در یک شرکت برتر با مدیران عالی و همکاری در سازمان دارای فرهنگ مورد اعتماد و عملکرد محور را درست دارند که این عوامل به عنوان عوامل حفظ و نگهداری کارکنان مستعد هم محسوب میشود .
برای حفظ و نگهداشت کارکنان نخبه که به عنوان کارکنان دانش مدار نیز نامبرده میشوندراهبردهایی مطرح میشود که عبارتند از : بیان واقعیتهای شغلی در بدو استخدام، مشارکت کارکنان در تصمیم سازی، تفویض اختیار به آنها یا استقلال شغلی، تاکید مدیران بر توسعه دانش و شایستگیهای فردی و جمعی، سیستم پاداشدهی متناسب با عملکرد فردی، توسعه ارتباط بین گروههای کاری، تناسب بین توانایی فرد و وظایف محوله، ایجاد فرصتهای مادی و عاطفی در شغل، طراحی شغل، هماهنگی فرهنگی، تقویت اعتبار حرفهای فرد و ساختار مناسب سازمانی .
بکارگیری استعدادها
در مرحله بکارگیری به تطبیق نقشها با افراد پرداخته میشود، بدین منظور نقشها چنان مدیریت میشوند که با افراد و نیازهای آنها منطبق باشند و نوعی تناسب بین فرد و نقش حاصل گردد. برای همسویی بین فرد و شغل دو گزینه استراتژیک در رابطه با مدیریت استعداد وجود دارد:
- همسویی افراد با نقشها
در این جا فرض بر این است که نقشها پذیرفته شدهاند و هدف تطبیق افراد با این نقش ها میباشد. اقداماتی که در این رابطه انجام میشود عبارتند از :
انتخاب، استخدام، انتصاب و ارتقا : افراد براساس نیازهای سازمان این فرآیندها را دنبال میکنند.
یادگیری و توسعه : طبق نیاز نقشهای موجود در سازمان، آموزشهای لازم به افراد داده می شود .
جانشینپروری : به موجب ایجاد اتفاقات غیر مترقبه در سازمان ناگهان پستهای کلیدی در سازمان خالی میشوند و سازمان نیازمند برنامهای است که افراد مناسب را برای این نقشهای کلیدی آماده کند.
هدایت شغلی :برعکس جانشینپروری است، که به افراد و انتخابهای شغلی آنها تاکید دارد نه نقشهایی که نیازمند پر شدن میباشند. یعنی افراد باید مسیر ارتقای شغلی خود در آینده را بدانند و خود را با آنها متناسب کنند.
- همسویی نقشها با افراد
این حوزه استراتژیک مبتنی بر ثابت ماندن افراد و تعدیل عوامل سازمانی براساس وضعیت افراد میباشد. در اینجا نقشها مدیریت میشوند تا با نیازها و ویژگیهای افراد سازگار گردند و اقدامات زیر بعمل میآیند:
طراحی سازمان : اگر سازمان بواسطه طراحی نامناسب شغل، بستر توسعه شغل و فرصت های ویژه را برای افراد با استعداد فراهم نکند افراد سازمان را ترک خواهند کرد.
طراحی نقش : منظور انجام فعالیتهایی فراتر از شرح شغل میباشد. مفهوم نقش شامل ارتباط با دیگران و چیزی بیش از وظایف و مسئولیتهایی است که در شرح شغل افراد میآید.
پاداش : پاداشها به غیر از پاداشهای مالی باید به پاداشهای غیر مالی نیز توجه شود.
محیط کار : محیط کار زمانی باعث توسعه افراد میشود، که به راحتی بتوانند با سایر افراد رابطه برقرار کنند .
رویههای مربوط به شغل : انجام روتین فعالیتها و یا درگیر شدن در بخشی از کار آگاهی مییابد و با علاقه بیشتری به انجام وظایف میپردازد، فرق بین این دو حوزه استراتژیک توجه روی گزینههای استراتژیک خاص و تاکنیکی میباشد اما برای بکارگیری افراد با استعداد در سازمان استفاده از هر دو روش ضروری میباشد.
آثار نتایج تلاشهای سه گانهای که در جذب، بهسازی و توسعه و نگهداری منابع انسانی انجام میگیرد، عمدتا در بکارگیری موثر این منبع استراتژیک در سازمان متجلی میگردد. این نقش را مهارتهای انسانی و یا دانش بکارگیری منابع انسانی نیز نامیدهاند. در بکارگیری موثر منابع انسانی رعایت تناسب شغلی در انتصابات و مدیریت عملکرد اثر کاملا چشمگیر داشته و باعث تقویت محرکهای درون زا برای کارکنان میگردد.در بکارگیری موثر منابع انسانی سه عامل کلی نقش موثری ایفا میکند: نقش رهبری اثربخش، ارتباطات و انگیزش و انضباط کار، جابهجایی .موفقیت در برنامه مدیریت استعداد، نیازمند یکپارچگی سیستماتیک در موارد زیر است :
- یک تعریف مشترک و موافقت شده بر روی تعریف استعداد و مدیریت استعداد
- یک زبان مشترک برای فعالیتهای مدیریت استعداد
- یک نگرش استراتژیک و فعالانه به مدیریت استعداد
- درگیر کردن مدیران صنفی در مراحل اولیه
- استفاده از مفهوم مدیریت استعداد برای توسعه تصویر سازمانی و حمایت از نام صنعت
- توسعه فعالیتهای مدیریت استعداد همراه با دیگر اصول و مهارتهای منابع انسانی
- توسعه استعدادها بر پایه روشهای رسمی و غیررسمی .
- درگیر کردن کردن فعالانه کارشناسان منابع انسانی
- دنبال کردن عملکرد و پیشرفت افرادی که به عنوان استعداد در صنعت شناخته شدهاند.
مدلهای مدیریت استعداد
مدلهای متنوعی در ادبیات مدیریت استعداد، توسط کارشناسان و نظریهپردازان مختلف ارائه شده که مهمترین آنها عبارتند از:
مدل جامع مدیریت استعداد درخشان DDI
این مدل بر پایه چشمانداز سازمان و اهداف تعیین شده و تقاضا را برای استعداد مشخص میکند، که این تقاضا نیز براساس اولویتهای فرهنگی و استراتژیکی سازمان تعیین شده است. پس از تعیین استعدادهای مورد نیاز در مرحله مدیریت استعدادها، موجودی استعدادهای سازمان اداره میشوند که شامل مراحل زیر میباشد:
- شناسایی پتانسیلهای موجود
- ارزیابی میزان آمادگی آنها
- توسعه دادن استعدادها
- انتخاب و بکارگیری استعدادها
- در نهایت تاکید بر عملکرد آنها
مدل بعدی یک چارچوب مفهومی است که سوالات مربوط به ادبیات مدیریت استعداد و مدیریت منابع انسانی استراتژیک را برای ایجاد یک چشم انداز مشخص، از هم جدا میکند. اجزای سلسله مراتب در ستون سمت راست و سوالاتی که مفاهیم این سیستم سلسله مراتبی را مشخص میسازد در ستون سمت چپ قرار گرفته است سوالات در هر طبقه، حاصل تصمیمگیری براساس سوالات مرحله قبل است. این چارچوب با ستادههای مورد علاقه بیشتر سازمانها، استراتژی و مزیت رقابتی آغاز میشود. سازمانها براساس تصمیمگیری در این مرحله وارد مرحله بعد شده و مفاهیم استراتژیک مربوط به استعدادها را تعیین میکنند، پس منبعی از استعدادها را شناسایی کرده و در مرحله بعد براساس زمان و محل مناسب قرار گرفتن آنها تعیین و در راستای استراتژیهای سازمان آنها را تقسیم بندی میکنند. پس از استعدادها، شناسایی و تقسیم بندی باید توسعه داده شوند. مرحله بعد در این سلسله مراتب سیستم مدیریت استعداد است که شامل سطوح زیر میباشد:
- انتخاب
- استخدام
- مدیریت عملکرد
- جبران خدمات
جدول : ترسیم سطح بالای سلسله مراتب مدیریت استعداد
مولفه مدیریت استعداد | سوالات مرتبط از سطح بالا به سطح پایین |
استراتژی سود رقابتی بادوام | چه فرصتهایی برای بازار وجود دارد؟ کدام منابع سازمانی سودآور است؟ |
دلالتهای استراتژی برای استعداد | در چه موقعیتی ترقی در کیفیت استعداد موجب منافع استراتژیکی میشود؟ در چه موقعیتی ترقی در قابلیت تعویض استعداد موجب منافع استراتژیکی میشود؟ |
استراتژی گروهبندی استعداد | چگونه موقعیت گروه بندیهای مختلف استعداد را تعیین میکنیم؟ به چه حقوقی و فردی از طرف مجریان (الف در برابر ب در برابر پ)نیاز داریم؟ چه سیاست حقوقی و فردی را باید اتخاذ کنیم (بالاتر از/پایین تر از/در بازار)؟ کدام گروهبندی در طبقهبندیهای شغل باید با هم مرتبط باشند؟ آیا باید “آگاهی دهندهی” شغلهای خاصی باشیم؟ |
سیستمهای مدیریت استعداد | چگونه استراتژیهای گروهبندی استعداد را در شرکت اجرا کنیم؟ ساختارهای شایستگی سیستم های دادهها در محدودهی کسب و کار |
رویههای استعداد | کدام رویهها با اهداف استعداد به طور کارآمد مطابقت دارند و سیستمهای ما میتوانند آنها را به دست آورند؟ انتخاب استخدام مدیریت اجرا نظارت بر حقوق و فرد |
مدل فلیپس و روپر
این مدل جدول که برای صنعتreal stste طراحی شده شامل پنج عامل میباشد
- جذب کردن
- انتخاب
- درگیر کردن
- توسعه دادن
- نگهداری از کارکنان
در مرکز این مدل شایستگیها و ارزشهای اصلی سازمان وجود دارد. این عوامل از طریق فرایند مداوم استراتژی، اجرا و پیادهسازی و ارزیابی به هم متصل هستند، مدیریت استعداد از هسته این مدل آغاز و توسعه می یابد. سازمانهای با عملکرد بالا، از فرهنگ و پیشینه قوی برخوردار هستند. فرهنگ شامل ارزشها، ویژگیها، رفتارها و عملیات اعضای سازمان می باشد.رفتارهایی که با سطح خاصی از عملکرد همراه میشود به عنوان شایستگی تعریف شده و زمانی که اعضای سازمان و ویژگیهای اصلی آن همراه میکنند ارزش نامیده میشود. شایستگی در حقیقت ویژگیهای یک فرد است که به عملکرد بالا و مطلوب او مربوط میشود. در این چارچوب، مدل شایستگی همراه با ارزشهای مشترک در مرکز سازمان قرار گرفته است. براساس این مدل همه فعالیتهای مربوط به مدیریت استعداد میتوانند هدایت شوند.
مدل نظری مدیریت استعداد استراتژیک :کالینگ و ملاهی
این مدل از چند بخش کلی تشکیل شده که شامل فرآیندهای زیر می شود:
1-شناسایی پستهای کلیدی : در اینجا باید بین مشاغل استراتژیک و غیر استراتژیک تفکیک قائل شد. اما تشخیص استراتژیک و غیر استراتژیک بودن مشاغل و عوامل تعیینکننده تفکیک آنها کار سادهای نیست. بطور سنتی شغل، متفاوت از مواردی همچون مهارت، تلاش و شرایط کاری بوده است. در اینجا رویکرد، ارزیابی خروجیها یا خروجیهای بالقوه مشاغل مطابق با اهداف استراتژیک سازمان است. با این حال، تنوع عملکرد بین عملکرد بین کارکنان در نقشهای استراتژیک نیز بسیار مهم است. برخی از مشاغل استراتژیک آنقدر مهم هستند که مقررات و استانداردهای آموزشی یا شرایط احراز صلاحیت حرفهای به گونهای تعریف شده است که تنها افرادی با استانداردها و عملکرد بالا قادر به احراز آن هستند . بنابراین مشاغل مهم استراتژیکی که برای تصدی آنها باید عملکرد ویژهای داشت، در مرکز سیستم مدیریت استراتژیک استعداد قرار دارد.
2-استفاده از ذخایر استعداد : واژه ذخایر اشاره به خزانهای از کارکنان با عملکرد بالا دارد، که سازمان میتواند برای پر کردن مشاغل کلیدی از آنها استفاده نماید. در اینجا نیز تمرکز بر مشاغل کلیدی سازمان است. شامل شناسایی کارکنان با پتانسیل بالا برای پر کردن مشاغل کلیدی سازمان است که ممکن است در دسترس قرار گیرند.
در واقع، مطالعه مدیریت استعداد جهانی موید این است که، سازمانهای برتر به دنبال استخدام بهترین افراد جهت پر کردن ذخایر استعداد و سپس پیدا کردن مشاغل مناسب برای آنهاست. در این کار باید جوانب احتیاط را رعایت نمود . زیرا کارکنان انتظارات بالایی دارند.عوامل زیر توسعه ذخایر استعداد را تسهیل می کند : اول، سازمان باید هم از توسعه داخلی و هم به استخدام از خارج جهت پر کردن ذخایر استعداد توجه نموده و ترکیبی از هر دو روش را داشته باشد. این امر موجب کاهش ریسک و ایجاد اطمینان از وجود استعداد کافی برای رفع نیازهای سازمانی میشود و به علاوه بر آن نشاندهنده عرضه بیش از حد یا وجود ضایعات در منابع نیز خواهد بود. همچنین سازمان را مطمئن میسازند که مجموعه مهارتهای مورد نیاز در هر زمان در دسترس است. دوم، بهتر است که توسعه استعدادها در چارچوب سازمان باشد و نه برای یک نقش جانشینی خاص، توسعه استعدادها برای یک نقش خاص، به عنوان جانشین، سبب میشود که آنها در برخی شایستگیها رشد یابند، در حالیکه با توسعه استعدادها در چارچوب سازمان میتوان با یک بار توسعه، شایستگیهای گستردهتری را توسعه داد و آنها را برای نقشهای مختلفی آماده نمود.
3-ایجاد ساختار متمایز منابع انسانی : در دو دهه گذشته، ردیابی ارتباط بین عملکرد منابع انسانی و عملکرد سازمانی موضوع مهمی در ادبیات مدیریت استراتژیک منابع انسانی بوده است. دو جریان کلیدی را می توان در ادبیات مدیریت استراتژیک منابع انسانی شناسایی نمود، اول، رویکرد بهترین تجارب، فرض بر این است که ترکیب جهانی تجارب منابع انسانی میتواند در بهبود سودآوری سازمان موثر باشد. این تجارب مجموعهای از شیوههای قابل اجرا بدون در نظر گرفتن چارچوب سازمانی است. دوم، نویسندگان “بهترین تجارب” سنتی دریافتند که چارچوب خاص داخلی و خارجی سازمان در اجرای تجارب منابع انسانی موثر است. همچنین این رویکرد پیشنهاد میدهد که سازمانها باید استراتژيهای منابع انسانی خود را با استراتژِی سازمان و حتی محیط تطبیق دهند.
4-نتایج : واضح است که هدف از سرمایهگذاری در سیستم مدیریت استعداد استراتژیک، مشاهده تاثیر مثبت در نتایج کلیدی در سطح فردی یا سازمانی است. در برخی تحقیقات صورت گرفته تفاوت بین نتایج مالی، نتایج سازمانی و نتایج مرتبط با منابع انسانی بررسی شده است. پاور بیان کرده است که معیار نتایج منابع انسانی فقط عقلانیت اقتصادی نیست. از این رو رویکرد مدل بر نقش کلیدی نتایج کارکنان در سطح سیستم استعداد مدیریت استراتژیک پرداخته و اهمیت حصول اطمینان از تعهد و انگیزه آنها به سازمان را به عنوان متغییرهای سیستم مدیریت استعداد استراتژیک و نتایج سازمانی در نظر میگیرد.
درک سوابق و عواقب ناشی از عوامل که پل ارتباط بین مدیریت استعداد موثر و عملکرد کلی سازمان است، بشدت با چارچوب مدل همخوانی دارد. مشخص کردن متغییرهای مداخله گر که واسطه ارتباط بین ورودی و خروجی در مدل هستند نیز به دلایل متعدد مهم است. آنها کمک میکنند تا درک ما از ارتباط بین ورودی و خروجیهای مدل بیشتر شود. از طریق انگیزش، تعهد سازمانی و رفتار خارج نقش که میتوان اثرات مدیریت استعداد را در عملکرد کلی سازمان بطور کامل درک و پیش بینی نماید. بویژه انتظار میرود که مدیریت استعداد موثر رابطه مثبت و غیر مستقیم با عملکرد سازمانی داشته باشد، از طریق واسطههایی مانند انگیزش، تعهد سازمانی و رفتار خارج نقش که بصورت جداگانه یا ترکیبی بر هم تاثیر دارند، در نظر گرفته شدهاند.
ایده اصلی برای توسعه تئوری توجه به عملکرد سازمان است، برای بررسی عملکرد سازمان در مرحله اول باید بر عملکرد فرد تمرکز کرد. در زمینه مدیریت استراتژیک مدیریت استعداد سوالی که مطرح است این است که چگونه میتوان سهم ذخایر استعداد را در ماکسیمم کردن عملکرد سازمان تعیین نمود؟ بررسیها نشان داد که عملکرد مجموعهای از رفتارهای مرتبط با اهداف سازمان است. میتوان عملکرد کارکنان (P) را تابعی از توانایی کارکنان (A)،انگیزش (M) و فرصت انجام کار(O)به این صورت در نظر گرفت :P=f(A,M,O)
این معادله نشان دهنده این واقعیت است که گرچه ارتباط دقیقی بین متغیرها ثابت نشده، اما هر سه متغییر در عملکرد کارکنان تاثیر دارند. با توجه به مدیریت استعداد استراتژیک، توانایی را میتوان پیشبینی نمود. افرادی که به عنوان کارکنان با عملکرد بالا در ذخایر استعداد انتخاب میشوند. به احتمال زیاد سطح نسبتا بالایی از توانایی را دارند. از طرفی قرار دادن این افراد در مشاغل کلیدی از پیش تعیین شده، فرصت مشارکت در عملکرد سازمانی را نیز افزایش میدهد. از اینرو انگیزش به عنوان یک متغیر کلیدی واسطه در مدل ظهور پیدا کرده است.
مدل مدیریت استعداد کنونی و مک گی
پس از ارزیابی عملکرد کارکنان پیش بینی افراد بالقوه، گروه کارکنان نخبه یا با استعداد مشخص میشوند. پس از رویارویی افراد با معیارهای مشخص و در سطح عالی میتوانند برچسب افراد با استعداد را دریافت کنند یا اینکه این گروه از افراد با استعداد به سه گروه استعدادهای عالی، استعدادها و استعدادهای بالقوه تقسیم شوند. طبقهبندی استعدادها در سازمان بستگی به دیدگاههای طبقهبندی سازمان در این مورد دارد. واژه “قابلیت” برای مشخص کردن یک مفهوم وسیع تر نسبت به “شایستگی” استفاده شده است. قابلیت در برگیرنده همه عواملی است که یک شخص با خود به شغل میآورد در حالیکه شایستگی به مفهومی دقیقتر و جزئیتر اشاره دارد. این مدل یک مدل کلی است و به جای برچسبهای “ستاره”،”افراد با پتانسیل بالا”،”شهروندان قوی” ،…… از واژه افراد با استعداد استفاده کرده است.
مدل دینش کابولت و همکاران
دو عامل اساسی در فرآیند مدیریت استعداد نقش مهمی بازی میکند. نخست، سازمانها باید افراد مستعد را در بازار تقاضای کار جذب کنند و بکار گیرند. بنابراین کاری که آنها باید انجام دهند، این است که آنها باید ظرفیتهای استراتژیک خود را از طریق استفاده از کارکردهای ویژه و متنوع منابع انسانی افزایش دهند(جذب و بکارگیری). این امر متضمن این نکته است که استعدادهای خاص شناسایی شوند و هویت خود را با سازمان تطبیق دهند. دوم اینکه، سازمانها در تلاش هستند، تا کارکنان با استعدادهای ویژهای را شناسایی کنند که بتوانند در زمینههای خاص و مورد نیاز سازمان توسعه یابند. این امر نیز نیاز به اجرای کارکردهای متنوعی جهت تربیت و توسعه فرد با استعداد دارد. در اینجا سطوح و منابع عملکردی جهت رشد و پیشرفت مورد نیاز است. فرض بر این است که بین پتانسیل افراد و محیط حرفهای کار که فرد در آن مشارکت میکند و استعدادش در آن به صحنه ظهور میرسد رابطه وجود دارد. محیطی که فرد در آن به طور حرفهای توسعه مییابد بسیار دارای اهمیت میباشد. مسئله طول عمر خدمت نیز در اینجا مهم است زیرا در سراسر مسیر شغلی شخصی و از طریق تجارب متوالی که استعداد توسعه مییابد، ظهور مییابد.
در زمینه کارکردهای مدیریت استعداد این دو بعد (سازمان و بازار تقاضا) بسیار دارای اهمیت میباشند. در مجلات مختلف مدیریت که روی ابزارها و روشهای مدیریت استعداد بحث میکنند، این دو بعد به کارکردهای ویژه منابع انسانی مربوط میشوند.این کارکردها اساسا همان انواع کارکردهای “کلاسیک” منابع انسانی میباشند، که در ادبیات موجود میباشد اما در مورد مدیریت استعداد کارکردها دوباره فرمولبندی میگردند. به این خاطر که استعدادها همان استعدادهای ویژه هستند، پس لازم است که کارکردهای ویژه و مشخصی برای توسعه آنها به کارگرفته شود. کارکردهای ویژه منابع انسانی یا کارکردهای مدیریت استعداد عبارتند از :
- جذب : ایجاد شهرت قانونی و جذابیت سازمان تحت این عنوان که سازمان کارفرمای خوبی است .
- به کار گیری : پاداش به استعداد، پیشنهاد توسعه مسیر شغلی خوب که چالشبرانگیز، همراه با پاداش تامین کننده.
- احراز هویت : القای فرهنگ موفقیت، پاداش به شایستگیهای مورد انتظار، (ارزیابی از طریق) بازخورد 360درجه .
- توسعه : پیشنهاد توسعه مسیر حرفهای شخصی، سرمایهگذاری در شرایط کاری برابر و تضمین تصدیق روزانه و ارائه پاداش، بهرهگیری از مربیگیری و نظارت کارکنان، تعیین هدف برای نتایج و مسئولیتها، ارزیابی و نظارت مستمر.
- حفظ و پرورش وفاداری : داشتن درک از عوامل انگیزشی کارکنان .
نتایج مدیریت استعداد
به طور واضح هدف از ایجاد سیستم مدیریت استعداد، تاثیر مثبت آن بر ستادههای فردی و سازمانی است. یکی از عواملی که عملکرد کارکنان را از یکدیگر متمایز میسازد مدیریت استعداد افراد است، اگر برای کسب مهارت در یک فعالیت، افراد مختلف در شرایط و موقعیت یکسانی قرار گیرند متوجه خواهیم شد تفاوت موجود در عملکرد آنها به دلیل عوامل درونی فرد بوده است.
منابع انسانی در سازمانهای امروزی از ارزش ویژهای برخوردارند و در واقع نقش سرمایههای استراتژیک را ایفا میکنند. شناخت تواناییها و شایستگیهای بالقوه کارکنان و اداره آنها برای بالفعل کردن این قابلیتها از وظایف خطیر مدیران میباشد. تجربه نشان داده سازمانهایی که منابع انسانی خود توجه نموده و از مدیریت استعداد استفاده میکنند، نسبت به سازمانهای رقیب از عملکرد بهتری برخوردارند. سانترل و بنتون پنج فعالیت اصلی را برای بهبود عملکرد این سازمانها از طریق اجرای مدیریت استعداد در نظر میگیرند:
- همراستایی فعالیت افراد با نیازهای کسب و کار
- انجام فعالیتها به بهترین نحو
- کمک گرفتن از مدیران صنفی در مدیریت منابع انسانی
- ایجاد سیاستهای روشن، پایدار و منصفانه
- ایجاد محیطی مناسب برای تسهیم اطلاعات
مدیریت استعداد با ایجاد محیطی مناسب، یک تعهد دو سویه بین کارکنان و سازمان به وجود میآورد. که نتیجه آن چیزی جز بهبود عملکرد فردی و سازمانی نیست. با شناسایی قابلیتهای کارکنان و قرار دادن آنها در جای مناسب و استفاده بهینه از این تواناییها و توسعه آنها و قدردانی به موقع و مناسب از عمکردهای مطلوب، هم رضایت کارمند برآورده شده و هم سازمان به اهداف خود نائل میشود. طبق گفته برگ سازمانی که مدیریت استعداد موثری را پیاده نموده و کارکنان را رده بندی کرده و بر توسعه سرمایه گذاری در این بخش آنها تمرکز نماید، از عملکرد سازمانی بالا و افراد با پتانسیل بالا برخوردار خواهد بود.مدیریت استعداد، مجموعهای از افراد با پتانسیل و توانایی بالا را انتخاب نموده و پرورش میدهد و فرصتی برای پیشرفت و انجام بهینه کار فراهم مینماید. در مجموع افراد با استعداد، نیروهای پر انرژی و پویایی هستند، که اداره صحیح آنها موجب بهبود عملکرد فردی و در نتیجه بهبود عملکرد سازمانی خواهد شد.روگرز و همکاران در مورد چگونگی تاثیر مدیریت استعداد بر عملکرد سازمانی این گونه بیان میکنند:
- استراتژیهای سازمان را به کمیت و کیفیت رهبری مورد نیاز برای اجرایی کردن این استراتژیها متصل میکند
- افراد با پتانسیل بالای رهبری، مورد نیاز در آینده را شناسایی میکند.
- توسعه استعدادهای با پتانسیل بالا را تسریع نموده و کیفیت رهبران اجرایی را بهبود میبخشد
- تاکید بر رشد مدیران بهتر در همه سطوح را افزایش میدهد
سازمانهایی با عملکرد بالا، افراد با استعداد در سازمان را به عنوان یک منبع اولیه مزیت رقابتی میشناسند. زیرا امروزه با تغییرات سریع در محیط سازمانی و نیاز به رشد آگاهی مدیران در مورد وظایف چندگانه سازمانی، تغییرات تکنولوژیکی، مهارتهای کارآفرینی و توانایی عمل در فرهنگها، ساختارها و بازارهای مختلف، سازمانها نیاز به استعدادها و نخبگانی دارند تا در چنین شرایطی بتوانند عملکرد سازمان را ارتقا داده و از رقبای خود پیشی بگیرند.برای برخی از سازمانها هر گونه احساس نیاز به استعدادها، باعث ایجاد اختلال در سازمان میشود. ترک سازمان توسط هر کارمند، برای آنها یک فاجعه و هر تقاضایی برای مهارتهای جدید باعث ایجاد یک بحران میشود.
در این گونه سازمانها هیچگونه برنامهریزی برای نیروی انسانی در آینده وجود ندارد و بنابراین نخبگان و استعدادها در سازمان مدیریت نمیشوند و سازمان خیلی زود آنها را از دست میدهد. استعدادها جذب سازمانهایی میشوند که به آنها اهمیت داده و روند رو به رشد و برنامهریزی لازم را برای آنها در نظر بگیرد، در نهایت وقتی آنها کمبود نیروی زبده در سازمان را احساس کردند با مشکل بزرگی مواجه شده و تازه شروع به یافتن راه حل میکنند.
مدیریت استعداد یک فرایند طولانی مدت است که علاوه بر بررسی وضعیت موجود سازمان، رقبا و محیط، باید نیاز به نیروی انسانی زبده به خصوص در پست های کلیدی سازمان را پیشبینی نموده و سعی در شناسایی استعدادها در درون سازمان و یا جذب آنها از بیرون سازمان نماید و با توسعه و نگهداری این استعدادها بر رقبا برتری یابد. در حقیقت جایگزین کردن یک جای خالی با فردی که متناسب با آن باشد به هیچ وجه کار سادهای نیست و نیاز به بررسی چند جانبه دارد. مشکل تنها کمبود نیروی کار نیست، بلکه مشکل اصلی کمبود کارکنان با تجربه، ماهر و با استعداد است. این موضوع از چند جنبه بر سازمان تاثیر میگذارد، برای مثال وقتی سازمانی در پست کلیدی نیاز به نیروی زبده داشته باشد، بدون برنامهریزی قبلی و بکارگیری مدیریت استعدادها، زمان نسبتا زیادی برای پر کردن آن پستها در نظر گرفته خواهد شد، هزینه بیشتری نیاز خواهد بود و در نهایت انتظار نامزدهای این پستهای کلیدی در مورد حقوق و مزایا افزایش خواهد یافت.
هرگاه کارمندی سازمان را ترک میکند، مقدار زیادی از سود سازمانی کاهش خواهد یافت. زمان، انرژی و پول سرمایه گذاری شده برای آموزش و توجیه این افراد در مورد عملکرد سازمان هم از دست خواهد رفت. همچنین جذب فرد دیگری برای پست مورد نظر نیازمند زمان، پول و انرژی(حتی بیشتر) برای آموزش دوباره خواهد بود(فیلیپس و روپر،2009). پس میتوان گفت یکی از مهمترین عوامل تاثیر گذار بر موفقیت سازمان و افزایش عملکرد آن، حفظ و نگهداری استعدادها و برنامه ریزی برای شناسایی، جذب و توسعه آن ها در سازمان میباشد.
منبع
چراغی، نازنین (1393)، بررسی اثر مدیریت استعداد بر جانشین پروری نیروی انسانی مستعد، پایان نامه کارشناسی ارشد ، مدیریت دولتی ،دانشگاه طباطبایی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید