ابعاد هوش معنوي

یکی از محققینی که سعی در معرفی هوش معنوي داشته، رابرت ایمونز است. او عقیده دارد تعابیر و معانی مختلف معنویت و مذهبی بودن، سبب تمرکز تحقیقات بر روي معناي معنویت شده است. همزمان روندهاي جدیدي در روانشناسی دین ظهور کرده که به واسطه آنها اقداماتی اثر گذار ولی غیرمنسجم صورت گرفته است به طوري که باورها، نوعی تعهد معنوي قلمداد می شوند که مرتبط با موفقیت در زندگی روزمره براي مثال؛ سلامت فیزیکی و روانی و نیز موفقیت در زندگی زناشویی می باشند. ایمونز،  بر این عقیده بود که در چنین شرایطی وجود مفهومی که این پتانسیل را داشته باشد بسیار مهم است وآن مفهوم، همان هوش معنوي میباشد.

او معتقد است اگر معنویت را به عنوان مجموعهاي از توانایی ها و قابلیت ها که افراد را در حل مشکلات و کسب اهداف خود توانمند می سازد تعریف کنیم، آنگاه می توانیم موجودیت هوش معنوي را نیز در نظرگرفته و مورد بررسی قرار دهیم . ایمونز،  هوش معنوي را متشکل از پنج بعد یا توانایی مختلف می داند. به نظر او حداقل پنج توانایی معرف هوش معنوي هستند که در اغلب فرهنگ ها مورد ستایش قرار گرفته اند به گونه اي که برخی فرهنگ ها براي این مهارت ها اولویت بیشتري قایل شده اند. دلیل خاصی درباره این که این تواناییها پنج مورد هستند وجود ندارد ضمن این که هیچ ترتیب خاصی براي قرار گرفتن آنها متصور نیست. این پنج بعد یا توانایی عبارتند از:

  • قابلیت تعالی فیزیکی و مادي: ظرفیت انسان براي ورود به سطوح نامتعارف و متعالی هوشیاري و نیزبالاتر رفتن یا فراتر رفتن از محدودیت هاي عادي و جسمی
  • توانایی ورود به سطح معنوي بالاتر: آگاهی از یک حقیقت غایی که ایجاد احساس یگانگی و وحدت می کند و در آن همه مرزها ناپدید شده و همه چیز در یک کل واحد یگانه می گردد.
  • توانایی یافتن تقدس در فعالیت ها، رویدادها و روابط روزمره: تشخیص حضور الهی در فعالیت هاي عادي. براي مثال ایمونز و چونگ، نشان دادند که تلاش هاي فردي روزمره را می توان از طریق فرآیند تقدیس به اموري معنوي تبدیل کرد.
  • توانایی به کارگیري منابع معنوي براي حل مسایل زندگی : افرادي که ذاتا مذهبی هستند راحت تر می توانند با استرس ها برخورد کنند. این افراد بیش از سایرین در بحران هاي روحی و مشکلات معنایی راهی براي یاد گرفتن می یابند و از طریق این مشکلات رشد می کنند.
  • توانایی انجام رفتار فاضلانه: منظور رفتارهاي درست و پسندیدهاي همچون بخشش، نشان دادن سخاوت، انسانیت، شفقت، عشق ایثارگرایانه و … است که از زمان هاي گذشته تاکنون پسندیده انگاشته شده اند.

ایمونز، اظهار می دارد که خودکنترلی هسته اصلی تمام این رفتارهاي فاضلانه است و براي موفقیت در تمامی حوزه هاي زندگی ضروري است. ضمناً خودکنترلی نیز در مقابل هفت گناه کبیره قرار می گیرد که عبارتند از:شکم پرستی، تنبلی، غرور، خشم، حرص، شهوت، و حسد.

ایمونز، عقیده دارد که شناسایی این پنج بعد اولین گام طراحی ساختار هوش معنوي است. این که ویژگی هاي فوق پنج مورد هستند یا کمتر و یا بیشتر، هنوز قطعی نشده و در مراحل اولیه توسعه این مفهوم، به کارگیري رویکرد مفهومی بسیار مناسب تر به نظر می رسد .

منبع

هاشمی نیا،طاهره(1394)، نقش هوش معنوی و راهبرد های یادگیری خودتنظیمی بر عملکرد تحصیلی دانشجویان، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی بندرعباس

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

 

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0