ابعادسلامتی

دانشمندان ؛ادلين ، بزنر، اشتاين‌هاردت، معتقدند كه سلامت داراي ابعادي به شرح زير مي‌باشد:

سلامت جسماني

سلامت جسماني عبارت است از سلامت بدن كه اين سلامت از طريق خوردن و آشاميدن صحيح، ورزش منظم، اجتناب از عادات مضر، آگاهي يافتن و احساس مسئوليت در قبال سلامت و تندرستي، بدنبال مراقبت‌هاي پزشكي بودن در صورت نياز و شركت كردن در فعاليتهايي كه به پيشگيري از بيماري كمك مي‌كند، محقق مي‌شود .

سلامت جسماني به منزله ادراك و انتظار مثبت از وضعيت جسماني مناسب است.

استوارت به نقل از باباپور، عقيده دارند كه بررسي و اندازه‌گيري سلامت جسماني امري مهم و ضروري است زيرا اطلاعات موجود درباره سلامت را از طريق تبيين تفاوت در اولويتها، ارزشها، نيازها و نگرشها يكپارچه مي‌كند. سلامت ادراك شده يا سلامت فاعلي  نيز عامل ديگري است كه بايد مورد توجه قرار گيرد.

مسي و شايپرو،  عقيده داشتند كه اندازه‌گيري سلامت ادراك شده مي‌تواند با درجه‌بندي‌هاي فاعلي تركيب شود تا تفسير و تبيين دقيق‌تري از وضعيت فرد بيمار فراهم آورد. آنها در بررسي‌هاي خود دريافتند آزمودنيهايي كه سلامت ادراك شده ضعيفي داشتند سه برابر بيش از آزمودنيهايي كه سلامت ادراك شده مناسبي داشتند، در معرض مرگ قرار مي‌گرفتند. همچنين آزمودنيهايي كه از سلامت عيني مطلوبي برخوردار بودند اما سلامت ادراك شده ضعيفي داشتند، در مقايسه با آنهايي كه از نظر سلامت عيني ضعيف بوده ولي از سلامت ادراك شده مناسبي برخوردار بودند، بيشتر در معرض مرگ قرار داشتند.

سلامت ادراك شده مناسب با سطح فعاليت جسمي بيشتر داراي رابطه مثبت و با نشانه‌ها و بيماريهاي عضلاني- استخواني و مشكلات رواني- اجتماعي داراي رابطه منفي بوده است.

پديده‌هاي غيرقابل تبييني مانند اثر دارونما و بيماريهاي كه خودبخود بهبود مي‌يابند از اين عقيده حمايت مي‌كنند كه برخي از عواملي كه بر روي سلامت من جمله سلامت جسماني تأثير مي‌گذارند، ناشناخته هستند. از طرف ديگر اين يك واقعيت است كه ما فاقد ابزارهايي هستيم كه بتوانيم بطور كامل سلامت بويژه سلامت مثبت را توصيف و پيش بيني كنيم. در اين خصوص اخيراً برخي الگوهايي توسعه يافتند تا ماهيت متغيرهايي را كه بر روي سلامت تأثير مي‌گذارند بهتر بفهمند. براي مثال ويلسون و كليري،در اين ارتباط برخي عناصر را يكپارچه كرده‌اند كه متغيرهاي زيست شناختي و فيزيولوژيكي، وضعيت نشانه‌هاي بيماري، وضعيت كاركردي و فهم كلي سلامت از جمله اين عوامل هستند. آنها معتقدند كه فهم و درك سلامت تركيبي از مفاهيم سلامت هستند و به عنوان بهترين پيش‌بيني‌كننده‌هاي سلامت مي‌باشند كه در مراكز خدمات بهداشت رواني و جسماني از آنها استفاده مي‌شود.  اينكه چگونه دنيا را مي‌بينيم قوياً بر سلامت ما تأثير دارد.

در مورد نقش ادراك و تأثير آن بر خصيصه‌هاي مختلف، پاره‌اي تحقيقات در حوزه‌هاي متعدد صورت گرفته است. محققاني كه در زمينۀ حمايت اجتماعي  تحقيق مي‌كنند عقيده دارند كه حمايت ادراك شده تأثير قوي و شديدي بر سلامت دارد . محققاني كه در زمينه تنيدگي فعاليت مي‌كنند ابراز مي‌دارند كه محركهاي تنيدگي را فقط زماني در مقابل تنيدگي پاسخ ايجاد مي‌كنند كه شخص آن را تهديدكننده  درك كند.

همينطور، تحقيقات همه‌گيرشناسي نشان داده است كه ادراك سلامت از جمله قوي‌ترين پيش‌بيني تهديدكننده‌هاي سلامت در آينده است. اين متغير بطور غيرقابل انكاري بر سلامت جسماني و رواني تأثير قابل توجهي مي‌گذارد.همان اندازه كه تأثير عوامل خطرآفرين بر سلامت غيرقابل انكار است، نحوۀ ادراك فرد نيز مهم مي‌باشد زيرا ممكن است زمينه ساز علائم آشكار بيماري يا سلامت باشد و لذا مي‌تواند بستر مناسبي براي انجام كارهاي مداخله‌اي و درماني باشد.

سرانجام اينكه، سلامت ادراك شده يك سازۀ سلامت آفرينانه است كه بايد همسان با ديدگاه سيستمي يكپارچه، مفهوم‌سازي، اندازه‌گيري و تفسير شود. سازمان بهداشت جهاني واژه سلامت آفريني را به معني رفاه كامل جسماني، رواني و اجتماعي و نه صرفاً فقدان بيماري مي‌داند.

سلامت اجتماعي

سلامت اجتماعي يعني توانايي انجام مؤثر و كارآمد نقشهاي اجتماعي بدون آسيب رساندن به ديگران سلامت اجتماعي در واقع همان ارزيابي شرايط و كار فرد در جامعه است. اين بعد از سلامت به طور مشترك توسط روانشناسان و جامعه شناسان مورد بررسي قرار گرفته است. اين موضوع يكي از موضوع‌هاي مورد علاقه جامعه‌شناسي كلاسيك مي‌باشد. برخي از چالش‌هاي اجتماعي ابعاد مختلف سلامت اجتماعي را تشكيل مي‌دهند كه عبارتند از:

  • يكپارچگي اجتماعی: عبارت است از ارزيابي كيفيت رابطه فرد با جامعه، يكپارچگي اجتماعي كميتي است كه فرد احساس مي‌كند تا آن حد با ديگران وجوه مشترك دارد، همچنين كميتي كه تا آن حد فرد احساس مي‌كند به جامعه خود تعلق دارد. اين امر واقعيت زندگي افراد را تشكيل مي‌دهد. افراد سالم احساس مي‌كنند كه به جامعه تعلق دارند و بخشي از جامعه هستند. يعني يكپارچگي اجتماعي در بين آنها زياد است.

مفاهيمي مانند چسبندگي اجتماعي، قهر فرهنگي، انزواي اجتماعي  و هوشياري طبقاتي  از مفاهيمي هستند كه با يكپارچگي اجتماعي، ارتباط افراد با يكديگر بواسطه هنجارها را منعكس مي‌كند و اشتياق آنها را به جامعه بيان مي‌دارد.سيمن ،معتقد است تناسب و سلامت اجتماعي، ارتباط افراد با يکديگر بواسطه هنجارها را منعكس مي‌كند و اشتياق آنها را به جامعه بيان مي‌دارد. به نظر سيمن، انزواي فرهنگي يعني فاصله خود  از جامعه؛ به عبارت ديگر يعني طرد جامعه يا تشخيص اينكه جامعه نمي‌خواهد ارزشها و سبك زندگي خود را منعكس نمايد. انزواي اجتماعي يعني اضمحلال روابط فرد؛ روابطي كه فراهم كنندۀ مفهوم اجتماعي و حمايت آن است. هوشياري طبقاتي و يكپارچگي اجتماعي مستلزم تعبير سرنوشت جمعي است.

  • پذيرش اجتماعي: يعني تعبير و تفسير جامعه از طريق منش و صفات ساير افراد به عنوان يك مقوله تعميم يافته. افرادي كه پذيرش اجتماعي را به منزله اعتماد به ديگران تعبير مي‌كنند، عقيده دارند كه ديگران مهربان هستند. اين افراد معتقدند كه انسانها فعال بوده و توانايي سعي و كوشش را دارند. افرادي كه از نظر اجتماعي پذيرفتني هستند ديدگاه مطلوبي درباره ماهيت انسان دارند و با ديگران احساس راحتي مي‌كنند . پذيرش اجتماعي شبيه به پذيرش فردي است، افرادي كه دربارۀ شخصيت خود احساس خوبي دارند و جنبه‌هاي مثبت و منفي زندگي خود را مي‌پذيرند از سلامت رواني خوبي برخوردارند.
  • مشاركت اجتماعي: عبارت است از ارزيابي ارزش اجتماعي توسط شخص و اين عقيده را در بر مي‌گيرد كه شخص عضو حياتي جامعه است. مشاركت اجتماعي شبيه به مفاهيم كارآمدي و مسئوليت پذيري است. خود-كارآمدي يعني اين عقيده كه فرد مي‌تواند برخي رفتارها را انجام دهد و مي‌تواند به برخي هدفها برسد . مسئوليت پذيري اجتماعي يعني تعهد فرد به مشاركت با اجتماع. مشاركت اجتماعي منعكس كنندۀ اين نكته است كه آيا افراد احساس مي‌كنند آنچه در دنيا انجام مي‌دهند بوسيله جامعه ارزشمند محسوب مي‌شود يا نه؟ اين موضوع با نظريه ماركس همخواني دارد كه معتقد است افراد به طور طبيعي سازنده است.

انگيزه‌ها و رفتارهاي مولد از مفاهيم تحولي مشابه با مشاركت اجتماعي است. براساس نظريه اريكسون ، دورۀ ميانسالي زماني است كه افراد علاقمند به مشاركت با جامعه هستند.

شكوفايي اجتماعي: اين بعد از سلامت اجتماعي به معني ارزيابي توان و مسير جامعه است. افرادي كه سالم هستند دربارۀ وضعيت و آيندۀ جامعه اميدوار بوده و مي‌توانند توان جامعه را بشناسند.

افرادي كه از نظر سلامت اجتماعي در سطح مطلوبي هستند مي‌توانند اين عقيده را داشته باشند كه آنها و افراد شبيه به آنها بالقوه در رشد و تحول اجتماعي ذينفع هستند.

شكوفايي اجتماعي مفهومي مشابه با خودمختاري دارد و به اين معني است كه جامعه سرنوشت خود را تعيين و كنترل مي‌كند. توان شكوفايي اجتماعي شبيه به توان و تحول خود شكوفايي  در نظريه مازلو ، شادي  و رضايت خاطردر نظريه واترمن، و رشد شخصي در نظريه رايف ، مي‌باشد. در تمامي اين موارد گشاده‌رويي به تجربه و تمايل و تلاش به رشد و تحول ممتد، عملكرد بهينه را رقم مي‌زند.

برخي عوامل با سلامت اجتماعي در ارتباط است پاره‌اي از اين عوامل عبارتند از: وضعيت اقتصادي اجتماعي، سطح تحصيلات، سن، ميزان دريافت حمايت اجتماعي، وضعيت تأهل.

وضعيت اقتصادي- اجتماعي پايين با ميزان سلامت جسماني، رواني و اجتماعي ارتباط دارد زيرا به نظر مي‌رسد كه زندگي با چنين وضعيتي تا حدي به ادراك خود در جهت افزايش سلامت آسيب مي‌زند . سطح بالاي تحصيلات و همچنين افزايش سن ميزان سلامت اجتماعي را افزايش مي‌دهد. برخي از تحقيقات نشان داده است كه وقتي سن افزايش مي‌يابد افراد احساس خوشحالي بيشتر كرده و از زندگي خود رضايت بيشتري داشته و سلامت رواني در بين آنها افزايش مي‌يابد . ميزان سلامت رواني با افزايش تحصيلات بيشتر مي‌شود اما ممكن است برخي از تنيدگي‌هاي تحصيلي تأثير معكوس بگذارند.

منبع

برقی ایرانی،زیبا(1392)، اثر بخشی شناخت_رفتار درمانگری سالمندی(CBTO)بربهبود نشانه­های مرضی، همبسته­های شناختی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه پیام نور

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

 

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0