مفاهیم ومبانی هوش اخلاقی

هوش

هوش یکی از مفاهیم بنیادین در علم روانشناسی است که مطالعات و تحقیقات بسیاری راجع به آن صورت گرفته است ولی با وجود این کوشش­ها به لحاظ پیچیدگی و چند ساختی بودن و نیز عوامل متعدد دخیل در آن هنوز صاحبنظران به همسویی یکی در مورد ابعاد هوش و حتی تعریف دقیقی از آن دست نیافته اند. هوش یکی از با ارزشترین ویژگی­های آدمی است، نقش مهمی در توانایی­ها و کارایی­های ما ایفا می­کند و تمام فعالیت­های ما را تحت تأثیر قرار می دهد.

هوش مجموعه استعدادهایی است که به وسیله آن شناخت­هایی به دست می آوریم، آنها را حفظ می­کنیم و عناصر تشکیل دهنده فرهنگ خود را، برای حل مسائل روزانه و برای سازگاری سریع با محیط ثابت و در حال تغییر به کار می بریم. برخی از فعالیت­های ذهنی که به طور معمول در تعریف هوش گنجانده می­شوند و کم و بیش به وسیله آزمون­های هوش اندازه گیری می­شوند شامل این موارد است:

  • توانایی یادگیری و بهره­گیری از تجربه
  • توانایی تفکر انتزاعی و استدلال
  • توانایی سازش و انطباق با محیط
  • توانایی سازمان بخشیدن به اطلاعات
  • توانایی حل مشکل

ولی از هوش تا­کنون تعریف واحدی که مورد توافق همه صاحب­نظران باشد؛ به دست نیامده است. هوش چیزی است که ارزیابی و اندازه­گیری آن کار ساده­ای نیست؛ چون انواع متفاوتی دارد. در سال دکتر “هاوارد گاردنر ” استاد دانشگاه­ هاوارد مفهوم جامع­تری از هوش ارائه داد و آن را چند هوشی نامید. تئوری او با نظریات سنتی کاملاً مغایر بود. او یک طبقه بندی هفتگانه اولیه از هوش ارائه نمود:

  • هوش زبانشناختی: یعنی مهارت کار کردن با زبان و کلمات. گاهاً می­بینیم که بعضی قادر به تکلم به چندین زبان مختلف هستند؛ در حالی که بعضی در یادگیری یک زبان هم درمانده­اند.
  • هوش منطقی و ریاضی: حل مشکلات به طریقی کاملاً منطقی.
  • هوش موسیقی: قابلیت فکر کردن در قالب نت­های موسیقی و ریتم.
  • هوش فضایی: حل مشکلات به صورت بصری در مغز فرد.
  • هوش فیزیکی: داشتن توانایی در حرکت عضلات و سایر حرکات ورزشی.
  • هوش میان فردی: توانایی شناخت احساسات؛ حالات و عواطف دیگران و مهارتهای اجتماعی.
  • هوش درون فردی: اطلاع از خودمان؛ احساسات و افکار خودمان. به طور کلی هوش را توانایی حل و فصل امور و مسائل به طرزی عقلانی و اصلاح و تلفیق رفتار با تغییرات محیطی نامید.

بنابراین نمی­توان تعریف واحد و مشخصی از هوش ارائه داد که مورد توافق همه صاحبنظران باشد.اما عناصری از هوش وجود دارد که مورد توافق اکثریت قرار گرفته است. گیج و برلاینر عناصر فوق را به سه دسته تقسیم کرده­اند:

  1. توانایی پرداختن به امور انتزاعی، منظور این است که افراد باهوش بیشتر با امور انتزاعی( اندیشه­ها، نماد­ها، روابط، مفاهیم، اصول) سروکار دارند تا امور عینی(ابزار مکانیکی، فعالیتهای حسی)
  2. توانایی حل کردن مسائل، یعنی توانایی پرداختن به موقعیت­های جدید، نه فقط دادن پاسخهای از قبل آموخته شده به موقعیتهای آشنا.
  3. توانایی یادگیری، به ویژه یادگیری انتزاعیات، از جمله انتزاعیات موجود در کلمات و سایر نمادها و نیز توانایی استفاده از آنها.

هوش مجموعه استعدادهایی است که با آنها شناخت پیدا می­کنیم، شناختها را به یاد می­سپاریم و عناصر تشکیل­دهنده فرهنگ را به کار می­بریم تا مسائل زندگی روزانه را حل کنیم و با محیط ثابت و محیط در حال تغییر سازگار شویم.

انواع هوش

در مورد انواع هوش نظریات گوناگونی توسط متخصصان و صاحب­نظران مربوطه بیان شده که در ذیل به برخی آنها اشاره می گردد:

هوش هیجانی یا هوش عاطفی (EI) : در سال 1990 مقاله ای توسط سالووی و مایر منتشر شد که در آن اصلاح هوش هیجانی برای اولین بار استفاده شد. آنان EI را به عنوان توانایی درک و بیان هیجانات، استفاده از هیجانات و مدیریت آن تعریف کردند.

بارآن ، نظریه­پرداز دیگری است که هوش هیجانی را به عنوان مجموعه­ای از ظرفیت­ها،­ قابلیت­ها و مهارت­های غیرشناختی که توانایی­های فرد را در موفقیت­آمیزی با مقتضیات و فشارهای محیطی افزایش می­دهند وی هوش هیجانی را در پنج مقوله کلی تعریف می­کند: 1- بهره هیجانی درون شخصی شامل قاطعیت، استقلال، خودآگاهی و خودشکوفایی 2- بهره هیجانی بین شخصی شامل همدلی و مسئولیت­پذیری اجتماعی 3- بهره هیجانی قابلیت سازش­یافتگی شامل انعطاف­پذیری، آزمون واقعیت و توانایی حل مسأله 4- بهره هیجانی مدیریت تنیدگی شامل مهار تکانه،­ تحمل تنیدگی 5- بهره هیجانی خلق عمومی شامل امیدواری و شادمانی

با توجه به  نظریه پیاژه که هوش را توانایی سازگاری و انطباق با محیط می­داند، به نظر می­رسد که یکی از عوامل موثر در سازگاری اجتماعی، هوش باشد. بنابراین هوش هیجانی به عنوان علل مهمی در قدرت سازگاری و پذیرش اجتماعی می­تواند نقش ایفا کند. همچنین بار­آن مفهوم هوش هیجانی – اجتماعی  (ESI) را مطرح کرده است که عملکردهای هیجانی اجتماعی را که منجر به سلامت روانی و نهایتاً موفقیت در تحصیل می­شوند را اندازه گیری می­کند. هوش معنوی : برای اولین بار در سال 1996 توسط استیونز مطرح شد و به توسط ایمونس در سال 1999 گسترش یافت.

زوهر و مارشال  هوش معنوی را به عنوان هوشی که به حل مشکلات، معنا و ارزش می­دهد تعریف می­کنند که با استفاده از آن می­توان اعمال و زندگی را در بافتی که از لحاظ معنا عمیق­تر و وسیع­تر باشد، قرارداد و به کمک آن می­توان سنجید که کدام راه و روش زندگی از دیگر راه­ها و روش­ها کاراکتر، موثرتر و معنادارتر است.ایمون پیدایش سازه هوش معنوی را به عنوان کاربرد ظرفیت­ها و منابع معنوی در زمینه­ها و موقعیت عملی در نظر می­گیرد. به عبارتی، افراد زمانی هوش معنوی را به کار می­برند که بخواهند از ظرفیت­ها و منابع معنوی برای تصمیم گیری­های مهم و اندیشه در موضوعات وجودی یا تلاش در جهت حل مسائل روزانه استفاده کنند. او هوش معنوی را چارچوبی برای تشخیص و سازمان­دهی مهارت­ها و قابلیت­هایی که مستلزم کاربرد انطباقی معنویت است تعریف می­نماید او پنج مؤلفه برای هوش معنوی پیشنهاد می­کند که شامل این موارد است:

1- ظرفیت تعالی، گذشتن از دنیای جسمانی و مادی و متعالی کردن آن

 2- توانایی ورود به حالت های معنوی از هوشیاری

 3- توانایی و آراستن فعالیت­ها، حوادث و روابط زندگی روزانه همراه با احساس تقدس

 4- توانایی استفاده از منابع معنوی برای حل مسائل زندگی

 5- توانایی رفتار فضیلت مأبانه مانند بخشش، سپاسگذاری، فروتنی و احساس شفقت.

علاوه بر موضوع هوش مذکور برخی دیگر از متخصصان نوع خاصی از هوش تحت نام هوش مصنوعی را مطرح کرده اند.

هوش مصنوعی: عبارت است از بررسی روش­های استفاده از سیستم­های مبتنی بر رایانه جهت انجام وظایف یا حل مسائلی که به طور معمول توسط قوای ذهنی انسان­ها انجام می­شوند. توسعه چنین سیستم­هایی که از هوش انسان تقلید می­کنند انگیزه اصلی محققان هوش مصنوعی است. بادن هوش مصنوعی را به معنای مطالعه ساخت یا برنامه­ریزی رایانه­هایی می­داند که آنها را قادر به انجام انواع کارهایی می­کنند که ذهن می­تواند انجام دهد. مینسکی  در تعریفی مشابه هوش مصنوعی را علم ساخت ماشین­هایی می­داند که کارهایی انجام می­دهند که اگر انسان بخواهد انجام دهد باید از هوش خود استفاده کند.

نحوه کارکرد سیستم­های هوش مصنوعی به این صورت است که هر سیستم هوش مصنوعی از یک مغز یا پردازشگر اطلاعات و از یک حافظه تشکیل شده که با یک هدف اصلی ساخته می­شود. حافظه در اغلب اوقات در ابتدای کار، یک سیستم هوشمند خالی است یا اطلاعات بسیار محددوی دارد. در یک سیستم هوش مصنوعی غالباً تلاش می­شود که بین اطلاعات به دست آمده ارتباط برقرار شود و از آنها حقایق جدیدتری کشف گردد. این نوع سیستم سیستمی است که یاد می­گیرد چگونه عمل کند تابه هدف خود دست یابد، به کمک حسگرهایش با محیط ارتباط برقرار می کند و از تجربیات خود استفاده می­کند، اعمالی را انتخاب می­کند و انجام می­دهد .

مهم­ترین نکته قابل توجه احتمالاً این است که میزان هوش هر فرد را صرفاً می­توان از ملاحظه رفتار او سنجید. هوش یک مفهوم انتزاعی (نه ملموس و نه عینی) است که متشکل از عوامل متعددی است و نه یک ذات عینی و ملموس که بتوان آن را بلاواسطه و مستقیماً مورد اندازه­گیری و سنجش قرار داد. به نظر روانشناسان هوش صرفاً عاملی ارثی نیست. از اینرو در قسمت­های سنجش هوش، هم ضریب هوشی متأثر از محیط و هم قابلیت­های ژنتیکی فرد مورد ارزیابی قرار می­گیرد.

تبیین مفهوم اخلاق

اخلاق واژه عربی و جمع خلق است. لغت­شناسان می­گویند که واژه خُلق و خَلق در اساس واحدند اما در کاربرد رایج مواد از خُلق، شکل و صورت قابل رویت با چشم است ولی خَلق به قوای نفسانی و سجایای درونی اطلاق می­شود که با بصیرت قابل درک است. بر این اساس اخلاق به معنای خُلق و خوی­، خصلت­های رفتاری، سرشت طبیعت و مزاج به کار می­رود .

در اصطلاح واژه اخلاقی را معمولاً در سه مقام به کار می­برند: گاهی به معنای صفات نفسانی رسوخ یافته است (اعم از فضیلت یا رذیلت) که موجب رجحان و سبب انجام عمل بدون تفکر و عقل می گردد، گاهی در مورد افعال ناشی از صفات غیر راسخ اعم از فضیلت و رذیلت به کار می­رود. به بیان دیگر در مورد صفات رسوخ نیافته­ای است که سبب انجام فعل، از روی فکر و تأمل می­شود، گاهی نیز اصطلاح اخلاق در مورد اخلاق فاضله به کار می­رود برای مثال می­گویند: فلان کار اخلاقی است، یعنی خوب و شایسته است و فلان کار غیر اخلاقی است یعنی بد و ناشایست است.

موضوع و قلمرو اخلاق منحصر به – نفسانی یا رفتارهای اجتماعی انسان نیست، بلکه شامل همه صفات اکتسابی و کارهای اختیاری او می­شود به این اساس، اخلاق به معمای آنچه شامل افعال ارادی اختیاری انسان، خواه ظاهری و خواه باطنی می شود  را در بر می­گیرد.اخلاق از جمله مباحث مهم علمی و فلسفی است که از گذشته تا به امروز همواره مورد بررسی و تحقیق علاقمندان بوده است.اخلاق، اصول اخلاقی و ارزش­ها همگی اصطلاحاتی هستند که برای نشان دادن آنچه درست و خوب است استفاده می­شود .

محققانی چون پیرس و بکاف التزام به رفتارهای اخلاقی را مهم و قاعده­مند می­دانند و معتقدند که رفتارهایی چون عدالت، همدلی، بخشش، اعتماد، نوع دوستی تحمل اجتماعی و صداقت به طور گسترده­ای در میان آنها وجود دارد.ناروائز معتقد است هوش اخلاقی با احساسات و عقل گره خورده و رفتارهای اخلاقی به احساسات یکپارچه، شهود و استدلال وابسته است.دی نورسیا معتقد است که نیات خوب، ایجاد حق انتخاب و انجام عمل انتخاب شده، نتایج مثبت و خوب برای فعالیت­ها از جمله عوامل تأثیرگذار بر هوش اخلاقی است و همچنین نتایج منفی در فعالیت­ها ممکن است باعث از بین رفتن هدفها شود و این به دلیل محدودیت های ذهنی، انسانی، تعاملات اجتماعی پویا و پیچیده و تغییر در شرایط محیطی باشد.

بنابراین رخنه در نیات بر کاهش هوش اخلاقی تأثیرگذار است و باید این اشتباهات و محدودیت­ها، یادگیری و برای رفتارهای آینده اصلاح گردد. همچنین لنیک، کیل و جوردن اجرای برنامه های آموزشی شایستگی­های عاطفی را در افزایش هوش اخلاقی مؤثر می­دانند، آنها شایستگی عاطفی را ظرفیتی برای تنظیم و هم­ترازی در بین اهداف، اقدامات و ارزش­ها تعریف می کنند.

همچنین نگاموک معتقد است مراکز آموزش عالی باید در تمام سطوح ضمن بررسی وضعیت اخلاقی، ویژگی­های اخلاقی را به تدریج به دانشجویان آموزش دهند تا دانشجویان بتوانند رفتارهای درست از غلط را تشخیص دهند. موسسه پژوهش در آموزش عالی به دانشگاه­ها توصیه می­کند که توسعه شخصیت اخلاقی و ارزش­ها در میان دانشجویان را در اولویت فعالیت­های خود قرار دهند.

هوش اخلاقی

هوش اخلاقی توانایی درک درست از نادرست است­. این عبارت به معنای برخوردار بودن از عقاید اخلاقی راسخ و قوی و عمل کردن به آنهاست به گونه­ای که فرد به شیوه­ای صحیح و محترمانه رفتار کند. این استعداد فوق العاده، در بردارنده­ ابعاد ضروری از زندگی از جمله توانایی تشخیص رنج افراد و خودداری از رفتار ظالمانه­ تعمدی، مهارکردن هیجان های ناگهانی، به تعویق انداختن کامروایی، گوش دادن به همه جنبه­های قبل از قضاوت کردن، پذیرش و ادراک قضاوت­ها، شناخت گزینش­های ممکن غیر اخلاقی، همدلی کردن، ایستادگی در برابر بی­عدالتی و رفتار با دیگران همراه با احترام و عطوفت است.

به عبارت دیگر می­توان هوش اخلاقی را به معنی توجه به زندگی انسان و طبیعت، رفتار اقتصادی و اجتماعی، ارتباطات باز و صادقانه و حقوق شهروندی دانست. افراد با هوش اخلاقی قوی کار درست انجام می­دهند، اعمال آنها پیوسته با ارزشها و عقایدشان هماهنگ است، عملکرد خوبی ارائه می­کنند و همیشه کارها را با اصول اخلاقی پیوند می­دهند.هوش اخلاقی شامل گستره­ فراشناختی یا فراعملی است که واکنش شناخت­ها، نگرش­ها و فعالیت­های اخلاقی را فقط در چارچوب سیستم­های ارزشی فردی امکان­پذیر می­سازد. هوش اخلاقی قادر است مسئولیت انتخاب­ها و فعالیت­ها را از نظر اخلاقی برعهده گیرد. محققی هوش اخلاقی را وابسته به هفت ارزش عمده می­داند: همدلی، وجدان، خودکنترلی، احترام، مهربانی، تحمل، و انصاف. سه اصل اول- همدلی، وجدان و خودکنترلی- ” هسته اخلاقی” هوش اخلاقی را نشان می­دهند.

هوش اخلاقی” توانایی ذهنی برای شناسایی این موضوع است که چگونگی اصول انسانی مانند قانون طلایی( قانونی که بسیاری از تمدن­ها را در مدت قرنها هدایت و راهنمایی کرده است و سخن پیامبر اسلام(ص) نیز هست: با دیگران همان­گونه رفتار کنید که می­خواهید با شما رفتار شود و تلاش کنید این اصل، قانون اساسی اخلاقی سازمان شما باشد”، باید در ارزش­ها، اهداف و کارکردهای فردی ما به کار گرفته شود. هوش اخلاقی توصیف­کننده تمایل و توانایی فرد در پیشبرد اهداف غیر شخصی و مسائلی به غیر از مسائل شخصی است. هوش اخلاقی هوشی است که قواعد پویا و پایدار را در ساختاردهی می­کند و فعالیت فرد را در محیطش شناسایی می­­کند. هوش اخلاقی ظرفیت خود را با اضافه کردن ارزش، نفوذ خود را بر روی محیط و  بر دیگران و مدیریت زمان خود مشخص می­سازد.

به زعم بوربا هفت اصل مورد نیاز برای هوش اخلاقی، هوشیاری، همدردی، خود کنترلی، توجه و احترام، مهربانی، صبر و  بردباری و انصاف است.امروزه سازمان­ها نیز به صورت فزاینده­ای، خود را درگیر مسئله­ای می­بینند که آن را معمای اخلاقی می نامند، یعنی اوضاع و شرایطی که باید یکبار دیگر، کارهای خلاف و کارهای درست را تعریف کرد، زیرا مرز بین کارهای درست و خلاف بیش از پیش از بین رفته است. بدین ترتیب اعضای سازمان شاهد افرادی هستند که در سازمان و اطراف آن وجود دارند و به کارهای خلاف دست می­زنند. در چنین شرایطی مدیر باید از نظر اخلاقی جوی سالم برای کارکنان در سازمان به وجود آورد تا آنان بتوانند با تمام توان و بهره­وری هر چه بیشتر کار کنند. این امر نیازمند وجود رهبری با هوش اخلاقی قوی است.

امروزه پژوهشگران به هوش اخلاقی علاقمند هستند زیرا مرز بین نوع دوستی و خود پرستی را توصیف می­کند. توجه به هوش اخلاقی یک ایده آسمانی است که الهام بخش رفتارهای افراد می­باشد. تحقیقات نشان می­دهد که رشد اخلاقی افراد با رفتارهایی که آنان از خود نشان می­دهند در ارتباط است.

هوش اخلاقی بوربا

هوش اخلاقی توسط بوربا در روانشناسی وارد شده است. او هوش اخلاقی را ظرفیت و توانایی درک درست از خلاف، داشت اعتقادات اخلاقی قوی و عمل به آنها و رفتار در جهت صحیح و درست تعریف می­کند. هوش اخلاقی اشاره دارد به اینکه ما به صورت ذاتی، اخلاقی یا غیر اخلاقی متولد نمی­شویم، بلکه یاد می­گیریم که چگونه خوب باشیم.

اصول هوش اخلاقی از دیدگاه بوربا

  1. همدردی: تشخیص احساسات و علایق افراد و همچنین یک مغهوم اخلاقی قوی است که فرد را وادار می­سازد تا به درستی رفتار کند به دلیل آنکه می­تواند، رنج­های عاطفی را در دیگران تشخیص دهد و همین مسئله او را از رفتار ظالمانه باز می­دارد و شامل این مراحل است:
  • پرورش آگاهی
  • افزایش حساسیت نسبت به احساسات دیگران
  • همدردی با دیدگاه اشخاص دیگر.
  1. هشیاری: داشتن راه صحیح و درست و عمل در همان راه و شامل این مراحل است:
  • ایجاد زمینه­ای برای رشد اخلاقی
  • ترویج معنویت برای تقویت هوشیاری و هدایت رفتار
  • پرورش انضباط اخلاقی برای کمک به افراد به منظور یادگیری درست از خلاف
  1. خودکنترلی: کنترل و تنظیم تفکرات و اعمال خود به طوری که به هر فشار از درون و بیرون ایستادگی کند و در همان راهی که احساس می­کنید درست است، عمل کنید، شامل این مراحل است:
  • الگوسازی و اولویت­ بندی خود کنترلی افراد
  • تشویق افراد به خود انگیزش
  • آموزش راه­هایی به افراد برای رویارویی با وسوسه­ها و تفکر قبل از عمل.
  1. توجه و احترام: ارزش قائل شدن برای دیگران با رفتار مودبانه و با ملاحظه و شامل:
  • انتقال معنی توجه به افراد از طریق آموزش دادن
  • افزایش توجه به اقتدار و بی­توجهی، بی­ادبی و بی­احترامی
  • تأکید بر رفتارهای خوب، ادب و تواضع که به عنوان تعارف در نظر گرفته می­شود.
  1. مهربانی: توجه به نیازها و احساسات دیگران شامل:

الف) تدریس معنی و ارزش مهربانی

ب) ایجاد آستانه تحمل صفر برای زشتی و بدی

ج) تشویق مهربانی و خاطرنشان شدن تأثیرات مثبت آن

  1. صبر و بردباری: توجه به آن و حقوق تمام افراد حتی آنان که عقاید و رفتارشان با ما مخالف است شامل:
  • پرورش صبر و تحمل از سنین پائین
  • القای درک تنوع و گوناگونی
  • مخالفت با کلیشه­سازی و عدم تحمل تعصبات بی دلیل.
  1. انصاف: انتخاب­های عقلانی و عمل به شیوه منصفانه شامل:
  • رفتار با دیگران به طورمنصفانه
  • کمک به دیگران برای داشتن رفتار منصفانه
  • تدریس روش­هایی به افراد برای مقاومت در برابر بی­انصافی و بی­عدالتی .

اصول هوش اخلاقی از دیدگاه لینک وکیل

لینک و کیل هوش اخلاقی را توانایی تشخیصی درست از اشتباه می­دانند که با اصول جهانی سازگار است به نظر آنان­، چهار اصل هوش اخلاقی زیر برای موفقیت مداوم سازمانی و شخصی ضروری است:

درستکاری: یعنی ایجاد هماهنگی بین آنچه که به آن معتقدیم و آنچه که به آن عمل می­کنیم، انجام آنچه که می­دانیم درست است و گفتن حرف راست در تمام زمان­ها کسی که هوش اخلاقی بالایی دارد، به شیوه­ای عمل می­کند که با اصول و عقایدش سازگار باشد.

مسئولیت­پذیری: کسی که هوش اخلاقی بالایی دارد، مسئولیت اعمال خود و پیامدهای آن، همچنین اشتباه­ها و شکست­های خود را نیز می­پذیرد.

دل­سوزی: توجه به دیگران که دارای تأثیر متقابل است. اگر نسبت به دیگران مهربان و دل سوز باشیم، آنان نیز در وقت نیاز با هم­دردی می­کنند.

 بخشش: آگاهی از عیوب خود و تحمل اشتباه­های دیگران

فواید هوش اخلاقی

هوش اخلاقی فقط برای رهبری اثربخش اهمیت ندارد. هوش اخلاقی، “هوش حیاتی” برای همه انسان­ها است. به دلیل اینکه هوش اخلاقی، اشکال دیگر هوش را به انجام کارهای ارزشمند هدایت می­کند. هوش اخلاقی به زندگی ما هدف می­دهد. بدون هوش اخلاقی، ما قادر به انجام کارها و وقایع تجربه شده هستیم، اما آنها فاقد معنی هستند. بدون هوش اخلاقی، ما نمی­دانیم آنچه که انجام می­دهیم چرا انجام می­دهیم و یا حتی چه چیزهایی وجود ما را در نظام خلقت از برخی مسائل متفاوت می­سازد. هوش اخلاقی رفتار مناسب را تقویت می­کند و قادر است پایداری زندگی اجتماعی را در طول زمان فراهم سازد تا حدی که هوش اخلاقی شانس بقاء را افزایش می­دهد، و حتی به طول عمر افراد کمک می­کند. بدون هوش اخلاقی، زندگی اجتماعی دوامی نخواهد داشت و بقای این گروه در معرض خطراست. هوش اخلاقی نشان­دهنده این واقعیت است که ما اخلاقی یا غیراخلاقی به دنیا نمی­آییم بلکه ما باید یاد بگیریم که چگونه می­شود خوب باشیم. آنچه که ما احتیاج داریم روشهایی هوشمندانه برای انجام کارهای درست و این چیزی است که ما به آن هوش اخلاقی می­گوییم و این نتیجه آموزشی است که چگونه می­توان با دیگران رفتار کرد. هوش اخلاقی شامل ترکیبی از دانش، تمایل و اراده است. این هوش شامل روشی است که فکر می­کنیم، احساس می­کنیم و عمل می­کنیم. تشخیص درست از اشتباه به تنهایی ممکن نیست احساسات، مهارت­ها یا اعمال ما را تغییر دهد.

منبع

محمدیان، آسیه(1394)، تحلیل روابط ساده و چندگانه بین هوش اخلاقی و سرمایه اجتماعی با میزان مسئولیت پذیری، پایان نامه کارشناسی ارشد، علوم تربیتی برنامه ریزی درسی، دانشگاه کاشان

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0