<span itemprop="name">مفهوم و مبانی نظری هوش معنوی</span>
تاریخ انتشار:
23 ژانویه 2021
دسته بندی:

 در ترجمه‌هاي لاتين” شخص معنوی”به كسي گفته مي‌شود كه زندگي او را روح القدس نظم مي‌بخشد، يا تحت تأثير قرار مي‌دهد. واژه معنويت حداقل از اوايل قرن پنجم بكار مي رفته و مدت طولاني همين معناي ناشي ازكتاب مقدس را حفظ كرده است. از آغاز سده دوازدهم، اين واژه آرام آرام معاني ضمني با كاركرد واقعي رواني به خود گرفت كه در مقابل جسمانيت يا ماديت قرار داشت. آن‌چه از بررسي تعريف صاحبنظراني همچون گاردنر، هيلگارد، وكسلر و … از هوش بر­ مي‌آيد، آن است كه همگي “هوش” را قابليت بهره‌گيري از نرم افزارهاي وجودي تعريف مي‌كنند. روانشناسان در ابتدا با تعريف هوش هيجاني سعي كردند مفهوم هوش شناختي را گسترش دهند. سپس با افزودن انواع جديدي از هوش با عنوان “هوش معنوی” و “هوش وجودی” كه متوجه مفاهيمي نظير مرگ و زندگي است، سعي در تكميل تعريف خود نمودند ( عبدالله زاده و همکاران، 1388).اگر چه واژه هوش تا پیش از کار بینه و سیمون در آغازین سال‌های قرن بیستم چندان در ادبیات مربوط به انسان و حیطه‌های مربوط، به چشم نمی‌خورد، لیکن مفاهیمی همچون ذهن ، عقل ، روح- ، و عقلانیت ، را می‌توان در متون یونان قدیم ردیابی کرد. در یک بیان کلی و با ساده کردن بیش از حد موضوع می‌توان گفت همه اقداماتی که برای سنجش هوش حداقل در ادوار اولیه تاریخ شناسی به عمل آمده است، تلاش‌هایی برای روشن سازی و سازمان‌دهی تفاوت‌های بین فردی و درون فردی از نظر عملکرد ذهنی و شناختی بوده است (حسین چاری و یوسفی، 1386).  بعد از معرفی هوش‌های چند گانه توسط گاردنر، مفهوم هوش معنوی پدیدار گشت. گاردنر در سال 1983 در کتاب معروف خود تحت عنوان”چارچوب‌های ذهن”، تئوری هوش‌های چندگانه را مطرح کرد. به نظر گاردنر و هاچ (1989)، افراد حداقل در هفت زمینه مستقل، ظرفیت عملکرد ذهنی یا عقلانی دارند که ممکن است در یک یا چند زمینه دارای ضعف و قوت‌هایی نیز باشند. این هوش‌های چندگانه عبارت‌اند از: هوش ریاضی- منطقی، زبانی، موسیقیایی ، تجسمی ، حرکتی-جسمانی، بین فردی و درون فردی (گاردنر، 1993).

بعد از آن، هوش عاطفی در اصل توسط پاین (1985) معرفی شد و به وسیله سالوی و مایردر سال 1990 به عنوان یک هوش اجتماعی در مقاله‌ای تحت عنوان هوش عاطفی مطرح شد. به دنبال آن، گلمن مفهوم هوش عاطفی را وارد دنیای تجارت کرد و کتابی با عنوان “هوش عاطفی” نوشت. در همان زمان، واژه هوش معنوی نیز مطرح شد. در واپسین سال‌های سده بیست، شواهد روانشناسی، عصب شناسی، انسان شناسی و علوم شناختی نشان داد که جنبه دیگری از هوش وجود دارد که می‌توان از آن با نام “هوش معنوی” یاد کرد.این اصطلاح را زوهار و مارشال (2000)با هم در آمیزی روان شناسی،فیزیک، فلسفه و مذهب ابداع کردند و آن را در کتاب هوش معنوی: هوش بنیادی (زوهار و مارشال،2000) منتشر کردند (به نقل از صمدی، 1385). گاردنر (1999) نیز در آخرین تجدید نظرهای خود به معرفی مقوله‌های هوش طبیعت‌گرایانه، هوش معنوی و هوش هستی­شناختی می‌پردازد (به نقل از هاشمی و همکاران، 1385). هوش معنوی اولین بار در سال2000، از سوی متفکران غربی مطرح شد و این نقطه عطفی بود برای انتشار این موضوع که ذهن چگونه کار می‌کند. بنابراین هوش معنوی مستلزم راه‌های چندگانه برای یکپارچگی زندگی درونی ذهن و روح با زندگی بیرونی از امور جهان است (عبداله زاده و همکاران،1388). در سال 1985، یکی از روزنامه‌ها به نام “ناظر علوم مسیحی” از واژه هوش معنوی استفاده کرد. سیسک و تورنس2000)، ریشه هوش معنوی را نوشته‌های باستان و عرفان شرق می‌دانند. آن‌ها به تأثیر تصوف، اسلام، بودا و تائوئیسم اشاره کرده‌اند.

مشخصات

نوشتار حاضر حاصل مطالعه گروه تخصصی بوبوک می باشد که به منظور مطالعه و آشنایی بیشتر پژوهشگران عزیز با ادبیات نظری موضوع ارائه شده در اختیار آنها قرار گرفته شده است.

تعداد صفحات:35صفحه فایل WORD

مقدمه: دارد

مبانی نظری: دارد
بحث و نتیجه گیری: دارد

منابع: دارد

در صورت بروز هر گونه مشکل می توانید در هفت روز هفته و 24 ساعت شبانه روز با تیم پشتیبانی بوبوک از طریق راه های ارتباطی زیر ارتباط برقرار کنید.

Site: www.bobook.ir

Phone number: 09194448186 – 09059793565

Telegram number: 09059793564

Email: bobook.team@gmail.com

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
اگر محصول را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0