کاربردهای روانشناختی قصه

رویکردهای داستانی برای درک رفتار انسان طی سالهای اخیر در حوزه های مختلف روانشناسی فراگیر شده است . تغییر دادن افکار انسان به مثابه ی نمونه هایی از بسط داستانها  تلویحات گسترده ای را برای بسیاری از قلمروهای روانشناسی هم در سطح نظری و هم در سطح پژوهش در بر داشته است.برای مثال رشد هویت به صورت شاخصی از ساختن قصه های زندگی قلمداد می شودوآسیب شناسی نمونه ای ازقصه های زندگی است که از مسیر اصلی خارج شده و روان درمانی تمرینی برای ترمیم و بازسازی قصه های زندگی است.

قصه درمانی با فرضیه های پسامدرنیسم یا فرانوگرایی همخوانی دارد . پسامدرنیسم از این باور حمایت می کند که هیچ حقیقت مطلقی وجود ندارد  بلکه به دیدگاه ما بستگی دارد . در دنیای فرانوگرایی قصه و داستان فضای آزادی برای عمل کردن به حساب می آیند . به همان سادگی که داستان فرصتی برای ابتکار عمل دوباره فراهم می آورد  قصه گو  نکاتی را در می یابد که در تجربه های شخصی او در پیوند داستانش با داستانهای دیگران و نیز در پیوندداستانش باداستانهای بزرگتری ازفرهنگ و انسانیت ریشه دارد درک اینکه همه ی ما شخصیت هایی در داستان یکدیگر هستیم و این داستان ها مارا درعمل پیش می برند . به همین دلیل است که رویکردهای داستانی به روان درمانی تاکید دارند که قصه ها در چگونگی رفتار و واقعیت های ما نقش موثری ایفا می کنند . مروری بر ادبیات موضوع نشان می دهد که رویکردهای داستانی در روانشناسی تاکنون بر چند محور زیر متمرکز بوده اند:

  • استفاده از قصه ها به مثابه ی یک فن  درمانی در روان درمانی فردی و خانوادگی
  • استفاده از قصه به عنوان ابزار تشخیصی
  • استفاده از قصه در حکم روشی برای آموزش و پرورش توانایی های کودکان.

قصه گویی به مثابه ی یک ابزار یادگیری توانایی برقراری رابطه بین افکار و احساسات را به شیوه ای قابل فهم افزایش می دهد. کاتاناچ ، بر این باور است هویت از راه بازگو کردن تجربه ها شکل می گیرد و در مورد کودکانی که در زندگی حادثه یا مشکلاتی را تجربه کردند قصه گویی را به همراه بازی درمانی توصیه می کنند تا به عنوان بستر مناسب به بیان و راهنمایی و اصلاح تجربه ها کمک کند . افراد در جهان از راه مجموعه ای از قصه هایی که آنها در روابطشان با دیگران به تصویر می کشند در عملکردهایشان راهنمایی می شوند .

قصه گویی یکی از بهترین شیوه ها در مشاوره با کودکان است به طوری که آنها می توانند با احساسات و افکار و رفتارهایی مقابله کنند که هنوز نمی توانند با مشاوره به طور مستقیم درباره ی آنها صحبت کنند . قصه همچنین در کودکان برای تشخیص پیامدهای احتمالی رفتارشان مفید است . قصه گویی یکی از کارکردهای روانشناختی پایه است . همه ی افراد تجربه هایشان را به شکلی از قصه ها سازمان می دهند  تا به این ترتیب  به رویدادها  معنی داده و در خصوص موقعیت هایی که پیش خواهد آمد پیش بینی کرده و فعالیت هایشان را هدایت کنند . بنابراین قصه های شخصی بخشی از قصه مشترک زندگی انسان در یک بافت فرهنگی تلقی می شوند از این رو درمانگران از این قصه ها به عنوان روش مفید در کارهای بالینی استفاده می کنند.

در سالهای اخیر اهمیت قصه گویی کودکان در رشد مهارت های مباحثه و گفتگو به وضوح مورد توجه قرار گرفته است . کودکان رویداد زندگی شان را در درون قصه هایی که می سازند می گنجانند  این قصه ها درمانگران را به درک بیشتر مشکلات روانشناختی آنها از جمله مشکلات خانواده هایشان هدایت می کنند و مضامین روانشناختی را برای گفتگو درمانی با کودک فراهم می کند . با استفاده از رویکردهای قصه می توان به کودکان و نوجوانان کمک کرد تا زندگی مثبتی برای خودشان بسازند  قصه هایی  که بر شکل گیری هویت آنها تاثیر مثبت دارد .

همچنین قصه های افراد درباره ی خودشان می تواند بیانگر مشکلات روانی آنها باشد  و در واقع این قصه ها بیانگر موضوعاتی است که برای آنها اهمیت دارد . قصه درمانی مبتنی بر این فرض است که ما نمی توانیم واقعیت عینی را بشناسیم . تمام دانسته های ما مستلزم یک کارکرد تصویری است . قصه درمانی بر تجربه ی زندگی متمرکز است . قصه ها بازنمایی ساده ی رویدادهای زندگی نیستند  بلکه انها ما را می سازند و به زندگی و روابط شکل میدهند و افراد را یاری می دهند تا به تجربه هایشان معنی ومفهوم ببخشند. قصه ها عمدتا از راه زبان و تعامل های اجتماعی و تاریخی خاصی انتقال پیدا می کنند .در به کار گیری رویکرد قصه درمانی  در روان درمانی خانواده و کودک می بایست به زمینه های فرهنگی و اینکه ضرورت دارد این رویکرد ماهیت  بین فرهنگی پیدا کند تا با شرایط جهان امروزی انطباق یابند توجه داشت .

در واقع تفاوت های فرهنگی در مهارت های قصه سازی کودکان و نیز دو عامل سن و پایگاه اقتصادی و اجتماعی بر توانایی های کودکان در ارزیابی قصه های شخصی و ساختگی تاثیر گذار است  به طوری که گرایش های تاریخی و فرهنگی موجود در پژوهش های روان شناختی و ادبی از این فرضیه  حمایت می کنند  که حافظه ی خود شرح حال نگاری  شخصی از نظر کارکردی  وساختاری تحت تاثیر  افسانه های فرهنگی و قصه های اجتماعی قرار دارد و اینکه میزان تاکید  نسبی  در بافت اجتماعی و فرهنگی  مختلف بر خویشتن می شود  بر حالت و کارکرد حافظه ی خود شرح حال نگاری افراد تاثیر می گذارد .

علاقه ی روزافزون به مطالعه ی فرآیندهای زبانی در روان درمانی در سالهای اخیر در صورت بندی های نظری و پژوهشی از فرآیند درمان را مطرح ساخته و نشان می دهد ما بایستی از شیوه های کلامی به صورت رویکردی کل گرانه حرکت کنیم . این شیوه ها در قالب قصه و داستان سازمان یافته اند قصه ها ابزارهای بنیادین معنی سازی تلقی می شوند .

رویکردهای داستانی به روان درمانی با این ایده همگرایی دارد که درمان اساسا نوع ویژه ای از گفتگو است که قابلیت ها شایستگی ها و راه حل ها را از خود مراجع یا درمانجو فرا می خواند به گونه ای که درمانگر طی گفتگوی خلاق توانایی مراجع را آشکار می سازد و به او جرات  و شهامت تغییر یافتن  می دهد . در این فرآیند درمانگر و مراجع موضوعات پیچیده  را در فرآیند حل مسئله  کشف و تفسیر می کنند . بنابراین قصه ها با فراهم نمودن نمادها و منابعی  برای استنتاج معنا  چارچوبی برای تغییر شکل فراهم و به طور وسیعی به  فرآیند درمان کمک می کنند .

به عقیده بتلهایم، داستان و افسانه پیام های روانشناختی مهمی در بردارد . آنها با آشنا کردن کودکان با آنچه در ضمیر ناخودآگاهشان می گذرد به کودکان کمک می کنند تا بر مشکلات روانشناختی رشد فائق آیند. بتلهایم،این بحث را پیش می آورد که داستان به کودک می آموزد که ؛ مبارزه علیه مشکلات شدید در زندگی اجتناب ناپذیر و بخشی طبیعی در حیات بشری است و اگر انسان عقب ننشیند و ثابت و استوار با سختی ها ی غیره منتظره و اغلب ظالمانه روبه رو شود برتمام موانع غلبه می کند و در نهایت پیروز می گردد.روانپزشک برجسته ای که قصه را در درمان های خود به کار گرفت  یعنی میلتون  اچ اریکسون، به عنوان هیپنوتراپیست و قصه گویی ماهر شناخته می شود . اواغلب برای کمک به حل مشکلات روانشناختی مراجعانش برای آنها داستان های ساده ای درباره فعالیت های معمولی زندگی می گفت . اریکسون، خیلی زود چنان مشهور شد که بقیه روانشناسان  بیماران درمان ناپذیر خود را نزد او می فرستادند

اریکسون، هیچ نظریه ای در باب نحوه کارکرد تمثیل های خود تدوین نکرد. این ابتکار از روانشناس دیگری به نام ارنست  روسی  در دهه ٍآخر حیات اریکسون بود که جادوی او را از هاله ابهام بیرون آورد . روسی توضیح داد که تمثیلات چگونه با تمرکز بر کارکردهای مختلف نیمکره چپ و راست مغز عمل می کنند. او معتقد بود که چون انسان ها مشکلاتشان را با استفاده از نیمکره راست بیان می کنند  پس تمثیل  شاید وسیله ای برای ارتباط مستقیم با نیمکره راست زبان خودش باشد.

روان درمانگر دیگری که از قصه  استفاده می کند دکتر پزشکیان موسس روان درمانی مثبت  است.دکتر پزشکیان روان درمانگر ایرانی که برای بیمارانش داستان های شرقی می گوید در کارش بسیار موفق است. دکتر حسین دانش روانپزشک دیگری است که در تجارب خود از تمثیل و قیاس استفاده کرده است.

داستان چگونه برکودکان اثر می گذارد؟

عنصر مهمی در قصه گویی هست که به تمثیل ها نفوذ و تاثیر می بخشد : تطابق یابی برای درک قدرت تمثیل این مفهوم اساسی است. اما قبل از توضیح اینکه تطابق یابی چیست باید دو اصطلاح بنیادی دیگر را به طور مختصر تعریف شود. تمثیل دو ساختار دارد که در دو سطح متفاوت بر شنونده تاثیر می گذارد :

  •  روساخت
  •  ژرف ساخت.

روساخت همان است که در هنگام قصه گویی  کودک می شنود . جملات  صداها  و توالی عبارات  این سطح ظاهری را که اشغال کننده ذهن خود آگاه است تشکیل می دهند. ژرف ساخت  داستان فراهم کننده عناصری است که با مشکل شنونده مرتبط اند و شنونده از آن طریق به معانی عمیق تری دست می یابد. این سطح عمیق تر معانی در سطح ناخودآگاه به وجود می آید. تطابق یابی  یک فرایند ذهنی ناخودآگاه است . وقتی بچه ها به داستان گوش می دهند  دائما آنچه را می شنوند با خاطرات خود پیوند می دهند .

آنها در ذهن خود جستجو می کنند تا تجربیات حاضر خود از داستان را با وقایعی از گذشته مرتبط کنند. اگر کودکی بشنود  سگی  خشمگین و بزرگ  شروع به تطابق یابی در تجربیات گذشته می کند تا به سه کلمه معنی بدهد. بنابراین این عبارت ؛ سگی خشمگین و بزرگ  در هر کودک شنونده تصویر متفاوتی را در خاطره زنده می کند. وقتی کودکان داستانی را می شنوند دائما حوادث و شخصیت های داستان را با تجربیات خود از وقایع ارتباط می دهند . فرایند تطابق یابی در سطحی ناهشار رخ  می دهد . برای یکی از دوستانتان تجربه ناخوشایندی را تعریف کنید که زمانی با یک مغازه دار داشته اید . به محض اینکه تعریف شما تمام شد دوست شما تجربه مشابهی را به یاد می آورد که خودش با مغازه دار دیگری داشته است . یا مثلا یک لطیفه بگویید و خواهید دید که شنونده هم لطیفه ای یادش می آید . چه اتفاقی می افتد؟ شما به راحتی یک تطابق یابی را فعال کرده اید.

مطالعات فراوان در زمینه ارتباط نشان می دهد که مهمترین عامل در قصه گویی ایجاد حسن تفاهم و رابطه دوستانه است. قصه شما وقتی موثر خواهد شد که کودکتان احساس راحتی و آرامش کند . شناخت زبان فرزندتان یکی از راه های تسهیل ایجاد حسن تفاهم است.علاوه بر صحبت کردن به زبان کودک روش دیگری نیز جهت تقویت حسن تفاهم وجود دارد . این روش غیر کلامی است . با منعکس کردن قسمتی از روش های ارتباط غیر کلامی کودک می توانیم وارد دنیا و الگوهای او شوید.

منبع

همتی،مسعود(1393)،اثر قصه درمانی بر کاهش علائم پرخاشگری کودکان دبستانی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشکاه بوبوک دیدن نمایید 

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0