ویژگیهای طبقات دلبستگی در بزرگسالان

این گروه نیز مشابه چهار طبقه دلبستگی در کودکی هستند:

بزرگسالان ایمن: این گروه قادرند در باره کیفیت و اثرات دلبستگی خود مثبت و منفی بودن این ارتباط بطور منطقی بحث کنند انها اهمیت رابطه دلبستگی را در دوران کودکی تایید میکنند.

بزرگسالان ایمن تجسم مثبت و حمایت گر از چهره دلبستگی دارند ، این تجسم مثبت، احساس خود ارزشمندی و تسلط را در این افراد افزایش داده و خود را قادر میسازد که عواطف منفی خود را به شیوه ای سازنده تعدیل کنند. نیکولینسر ، معتقد است که از ویژگیهای دیگر افراد ایمن آن است که کمتر از خطرات می ترسند زیرا خود را در موقعیت خطر زا تنها احساس نمیکنند و در کل نسبت به دنیا و دیگران نگرش مثبت داشته و به ان اعتماد دارند.

بزرگسالان نا ایمن: که به این گروه ها تقسیم میشوند:

  • بزرگسالان اجتنابی: این گروه همان خصوصیات کودکان اجتنابی را دارند از ایجاد روابط صمیمانه با دیگران اجتناب کرده و در مقیاس هایی که روابط عاشقانه و رومانتیک را بررسی میکنند نمرات پایین تری بدست میاورند.
  • این افراد با راهبردهایی مانند تاکید بر خود پیروی و اتکا به خود اهمیت رابطه با چهره دلبستگی را انکار میکنند و سعی در حفظ فاصله از چهره دلبستگی ، ممانعت از بروز هیجانات منفی ونوعی اتکاء به خود و سواسی داند.
  • بزرگسالان دو سو گرا:این گروه ویژ گیهایی شبیه به کودکان مقاوم یا دو سو گرا دارند انها در روابط عاطفی خود با دیگران انحصار گرا و وابسته بوده ، دائما نگران طرد و رها شدن از سوی دیگران هستند و با وابستگی شدید به دیگری سعی در ماهش اضطراب جدایی خود دارند.

بزرگسالان سازمان نیافته: این افراد ویژکی شبیه به کودکان سازمان نیافته دارند . این دسته در باره رویداد فقدان و حوادث درناک اولیه ، ترسان و غیر معقول هستند مانند داشتن احساس گناه از مرگ والدین.

در بزرگسالان نظام دلبستگی با فراهم اوردن واحد خانواده در خدمت تنظیم سطح بهینه پایدار و مداوم همجواری/فاصله با همسر معمولا به افزایش امکان بقای نوع منجر میشود .

دلبستگی ایمن برای افراد بزرگسال واجد اهمیت بنیادین است و نبود ان در دوران بزرگسالی فرد را مستعد اختلالات متعد د میکند.

طبق نظریه بالبی ، رفتار دلبستگی بعنوان نوعی مکانیزم تعدل جسمانی برای تعدیل نمودن اضطراب عمل میکند. اضطراب فزاینده رفتار دلبستگی را افزایش میدهد. یعنی رفتار دلبستگی به منظور کمک به افراد برای تعدیل و خنثی کردن اضطراب یا برانگیختگی انها صورت میگیرد. در انجام این  کار  نماد دلبستگی ترجیح داده شده بهترین عاما است. اما در صورت نبود ان هر نماد دلبستگی میتواند این کار را انجام دهد. یعنی یک نماد نا کارامد یا حتی ازارنده احتمالا بهتر از فقدان هرگونه نماد  دلبستگی است .

بالبی ، با استفاده از دست اوردهای کردار شناسی نظریه های سیبرنتیک و اطلاعات روانکاوی،روانشناسی تجربی،نظریه های یاد گیری،روانپزشکی و رشته های مرتبط پایه های نظری و سرفصلهای اصلی نظریه دلبستگی را در مجموعه سه جلدی معروف خود  دلبستگی ،جدایی و فقدان به رشته ی تحریر در اورد.

بالبی،  این نکته را مورد تاکید قرار میدهد که نیاز دلبستگی نخستین است. از هیچ نیاز دیگری نشتق نشده است و نیاز اساسی برای تحول شخصیت است. رفتار دلبستگی هم از یک نیاز فطری وهم از اکتسابها ناشی میشود.هم دارای کنش حمایتی بوده و به اندازه ی رفتار تغذیه ای و جنسی مهم است و هم حاوی کنش اجتماعی شدن است . به این صورت که دلبستگی در جریان چرخه های زندگی از مادر به نزدیکان و سپس بیگانگان و بالاخره به گروه های بیش از پیش وسیع تری سری میابد.

هر سبک دلبستگی پیامدهای مربوط به خود را داراست . پیامد فرایند دلبستگی ایمن ایجاد احساس ایمنی در فرد و پیامد دلبستگی نا ایمن ایجاد ترس و وحشت در فرد است.بعنوان مثال تهدید شدن ایمنی کودک با تحریک نظام دلبستگی به قطع رفتار جستجو و بازی /یعنی پیش شرطهای بنیادین سازش موفقیت امیز با مقتضیات محیط/ و فعال شدن رفتار های دلبستگی /یعنی جستجوی مراقبت /در نوزاد منجر میشود که این حالت تا حدودی در بزرگسالی در برخی مواقع یافت شود.

بالبی ، تصریح میکند که یک پیوند دلبستگی اختصاصی و قطع نشده با یک شخص خاص لازمه تحول سالم فرد است وتجربه دلبستگی ایمن در کودک پایه و زیر بنای کنش سالم روانی و ذهنی است. از سویی دیگر یک رابطه دلبستگی نا ایمن در نهایت منجر به شخصیتی میشود که مشخصه ان بی اعتمادی، شکنندگی و مشکلاتی در زمینه های همدلی ،حساسیت،رضایت و ارضا هیجانی در روابط عاطفی نزدیک میباشد.

  • احساس خود ارزشی یا حرمت خود
  • خود افشایی
  • اضطراب
  • افسردگی.

بارنولومیو، اظهار میدارد که برای توصیف چهار الگوی دلبستگی بزرگسالان ، الگوهای کاری خویشتن مثبت و منفی، میتواند با الگوی کاری دیگران، مثبت و منفی، ترکیب گردند. این چهار الگو برخاسته از دو بعد اساسی است .موضوعات الگوهای درونی, خویشتن یا دیگران؛  احساسات غالب در رابطه با این افراد ،مثبت یا منفی.

الگوی خویشتن،انعکاس گستره وابستگی به پذیرش دیگران است. الگوهای منفی خویشتن با وابستگی در ارتباط است و الگوهای دیگران بازتاب گستره اجتناب از ارتباطات نزدیک  استالگوهای منفی دیگران در ارتباط با اجتناب. افراد با الگوهای مثبت دیگران؛ مثل غیر اجتناب گربسته بدرجه وابستگی شان  ممکنست بعنوان ایمن یا مجذوب و پریشان طبقه بندی شوند. این الگو بطور قابل توجهی شبیه الگو های ایمن و دو سو گرای هازن وشیور است.افراد با الگوهای منفی دیگران،مثل اجتنابگربسته به میزان وابستگی انها ممکن است هم طرد کننده و هم توام با ترس باشند. بنا براین هم گروههای دارای ترس و هم طرد کننده تمایل به اجتناب از ارتباطات نزدیک دارند اما نسبت به پذیرش دیگران متفاوتند.اجتنابهای ناشی از ترس خواهان صمیمیت هستند اما اعتماد و اطمینان کمی را تجربه میکنند وترس از طرد شدن دارنددلیلش این است که انهااز ارتباط نزدیکی که ممکن است ناشی از فقدان یا طرد شدن باشد و به انها اسیب برساند اجتناب میکنند.نمونه های اولیه از توصیف های الگوهای دلبستگی چهار گانه را شبیه عبارت سه گانه دلبستگی هازن و شیور ارائه نمودند.

منبع

بادروزه،معصومه(1392)، معنا درما ني گروهی بر کیفیت زندگی وتغییرسبک دلبستگی ناایمن،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی گیلان

ازفروشگاه بوبوک دیدن نمایید

 

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0