مفاهيم مربوط به تكرار پايه

 اين مسأله زماني شكل گرفت كه مدارس پايه‌بندي شد و مجموعه‌اي از دانش‌آموزان كه در سطح يكساني قرار داشتند در يك كلاس يا طبقه تحصيلي قرار گرفتند. به عقيده برخي صاحب نظران، اين واقعه در قرن نوزدهم رخ داد. تكرار پايه به عنوان شيوه‌اي براي مقابله با ضعف عملكرد تحصيلي دانش‌آموزان طرح و در نظام آموزشي به كار گرفته شد.

جريان‌هاي فكري خاصي از اين شيوه حمايت كردند. طرفداران برتري آموزش يكي اين جريان ها هستند كه معتقدند؛در زماني كه آينده ملتي در خطر باشد، كنار نهادن كساني كه در يادگيري مي‌لنگند موجب مي شود تا فضاي پيشرفت مناسبي براي افراد برتر فراهم آيد». اين گروه در تدريس سند آموزش آمريكا، تحت عنوان ملتي در خطر دخالت داشته‌اند و در اين سند از تكرار پايه حمايت كرده‌اند. جريان ديگر، طرفداران نهضت برگشت پايه هستند كه با تكرار پايه موافق‌اند و ارتقاي تحصيلي به شيوه خود به خود را رد مي‌نمايند.

طرفداران شيوه تكرار پايه مي‌گويند: نظام برنامه درسي نظامي است كه به صورت رشد يابنده و صعودي تنظيم شده است و مراحل پيوسته و گام‌هاي متوالي به دنبال دارد. برنامه درسي از هر سطح داراي انتظارات و ميزان‌هايي است كه بايد توسط دانش‌آموزان محقق شود. اين همان اصل توالي در برنامه درسي است. حال اگر فرد خاصي نتوانسته است به حداقل‌هاي ضروري دست يابد مي‌بايست فرصتي دوباره به او داده شود تا در اين فرصت به انتظارات آموزشي مورد نظر دست يابد.

بيان دقيق‌تر اين استدلال آن است كه تكرار پايه و دادن فرصت مجدد براي يادگيري موجب بهبود رشد و پيشرفت فرد در سال هاي بعد مي‌شود. ادعاي ديگر اين است كه، شيوه تكرار پايه در ذات و درون برنامه درسي است كه مي‌توان اين گونه مستدل كرد كه معلماني كه در درون اين گونه نظام‌ها رشد يافته و تجربه كسب كرده‌اند با تكرار پايه موافق‌اند. آنها تكرار پايه را يك سياست صحيح مدرسه‌اي و يك ابزار موثر براي جلوگيري از افت مي‌دانند. اعتقاد به تكرار پايه چنان عميق است كه هاوس، آن را يك موضوع ايدئولوژيك تلقي مي‌كند تا يك عقيدة تربيتي.

منظور از ايدئولوژي اعتقادات ديني نيست بلكه نگرشهاي تربيتي است كه به رغم وجود پاره‌اي شواهد مخالف، در عمل به شدت از آن حمايت مي‌شود. از ديگر دلايل طرفداران تكرار پايه اين است كه وجود مردودي عامل انگيزش قوي براي پيشرفت تحصيلي است. آنها اعتقاد دارند كه نگاه داشتن دانش‌آموز در يك پايه پيامي براي دانش‌آموزان ضعيف به همراه دارد كه مضمونش اين است كه مدرسه تحمل كم كاري و ضعف در عملكرد تحصيلي را ندارد. اين پيام پنهان باعث مي‌شود كه دانش‌آموزان كم كار، به طور جدي‌تر خود را براي پايه بالاتر آماده كنند. از طرف ديگر تكرار پايه وجود نداشته باشد.

معلمان انگيزش براي رساندن بچه‌ها به اهداف مورد نظر، برنامه نخواهد داشت. در واقع، به اعتقاد اينان، نظام پاداش و انگيزش در محيط‌هاي آموزشي با وجود سياست تكرار پايه قوت و قدرت خواهد داشت. در ضمن با افزايش انگيزش يادگيري دانش‌آموزان در رسيدن به انتظارهاي آموزشي، كارايي بيروني نظام آموزشي افزايش مي‌يابد و افزايش كارآيي بيروني باعث مي‌شود هزينه سنگيني كه جامعه و خانواده در آموزش و پرورش صرف كرده است، بازده مطلوب داشته باشد. اما با وجود دلايل زياد طرفدارارن شيوه تكرار پايه، اين الگو از همان آغاز با نگاهي ترديد آميز به نتيجه بخش بودن آن مورد نقد و بررسي قرار گرفته است. ثوراندايك در سال 1908 تحقيقاتي درباره تكرار پايه داشته و در مطالعات خود بين تكرار پايه و ترك تحصيل رابطه يافته است.

در سال هاي 1930 پژوهشگران گزارش دادند كه تكرار پايه تأثير منفي بر پيشرفت تحصيلي دارد. اتو، در سال 1951 خاطر نشان كرده كه تكرار پايه هيچ ارزش تربيتي ندارد و آنچه دانش‌آموزان مردود شده در تكرار پايه به دست مي‌آورند بسيار كمتر از آن چيزي است كه دانش‌آموزان ارتقا يافته كسب كرده‌اند. (در سطح برابر). بررسي 66 مقاله كه توسط اوينگز و كاپل، در طي سال هاي 2000-1960 درباره تكرار پايه نوشته شده است. نشان مي‌دهد كه در 65 مقاله از تكرار پايه حمايت نشده است . حتي پژوهشگراني كه تأثير مثبت در تكرار پايه يافته‌اند نشان داده‌اند كه مزاياي تكرار پايه سال به سال كمتر مي‌شود و به طوري كه تا سال سوم بعد از مردودي اثرهاي سودمند از بين مي‌رود.

تئوري هاي براي تبيين و دلايل ضعف عملكرد تحصيلي كودكان ارائه شده است كه عبارتند از: ضعف‌هاي فردي، خانواده‌، ناكارآمدي مدرسه و تفاوت فرهنگي، در ميان اين چهار تئوري، تنها تئوري نخست، فرد را عامل اصلي شكست مي داند ولي بايد گفته شود كه ضعف عملكرد دانش‌آموز نتيجه و حاصل ضعف در عناصر زيادي در نظام آموزشي خانواده و جامعه است و نقش دانش‌آموز در اين ميان بسيار كم و ناچيز است. اين واقعيت در دوره آموزشي عمومي و پايه‌هاي اول آن اشكار تر است. زيرا كودك به نتايج و تبعات تحصيل خود آگاهي ندارد . بدين ترتيب، افت تحصيلي بيشتر ناشي از قصور نظام آموزشي و قصور جامعه است تا قصور فردي،يونسكو هم در تحصيل عوامل افت تحصيلي، 16 عامل را شناسايي كرده كه در هيچ يك، فرد عامل اصلي شناخته نشده است.

سياست تكرار پايه در اصل پاسخي است كه نظام آموزشي به ضعف‌هاي خود مي دهد. واكنشي كه مي‌توان آن را يك رفتار دفاعي از نوع جابه‌جايي دانست كه در حقيقت خطاست. تكرار پايه از سوي دو نظريه حمايت مي‌شود: اول اين نظريه كه افت تحصيلي را به ضعف‌هاي فردي نسبت مي‌دهد كه بر اساس آن در هر شكست نقش ضعف‌هاي فردي جدي است. و بنابراين فرد بايد خود را با نظام آموزشي منطبق سازد. نظريه دوم از روانشناسي رفتارگرايي سرچشمه گرفته است كه «تكرار» را از اصول اساسي يادگيري مي‌داند. در حقيقت اين دو نظريه كه مكمل يكديگرند. در ديدگاههاي جديد مورد مناقصه جدي قرار گرفته‌اند و به بخشي مي‌توان آن را مبناي محكمي براي پذيرش تكرار پايه دانست.

فرصت مجدد بدون تغيير در عوامل ديگر، در بهبود عملكرد تحصيلي نقش نخواهد داشت. ضعف عملكرد كودك در بيشتر موارد به سبب كم بودن فرصت زماني نيست، بلكه دلايل پيدا و نهان ديگري در كار است كه بدون حذف آنها نمي‌توان انتظار داشت كه با تكرار پايه كودك به آمادگي مطلوب و كسب دانش و مهارت‌ لازم برسد. اهرمهاي تقويتي كه منشاء بيروني مي‌توانند به پيشرفت تحصيلي كمك كنند امّا شواهدي وجود ندارد كه كودكان دچار ضعف عملكرد تحصيلي با وجود اين عامل به اصطلاح انگيزش آن هم از نوع تهديد كننده؛ اگر درس نخواني مردود مي‌شوي, بهبود عملكرد داشته‌اند،‌بلكه بر عكس، اين گروه با تكرار پايه اثرات نامطلوب رواني ديگري را تجربه مي‌كنند. تكرار پايه از چند جهت خسارات مالي به آموزشي و پرورش وارد مي‌سازد.

اول از آن جهت كه هزينه مجددي صرف تكرار تحصيل در يك پايه مي‌شود و از جهت ديگر، پديده ترك تحصيل ناشي از افزايش دفعات مردودي خود به نوعي كارآيي بيروني نظام آموزشي را در خطر كاهش قرار مي‌دهد و در واقع موجب كاهش كارآيي دروني و بيروني مي‌شود و كاهش نرخ تكرار پايه در يك نظام آموزشي مستقيماً به افزايش كارآيي دروني نظام آموزشي خواهد شد. نظام آموزشي بايد ابتدا خود را به دلايل ضعفهايي كه در رساندن كودكان به حداقل انتظارات آموزشي دارد اصطلاح نمايد، نه اينكه بدون هيچ تغييري در خور، كودكان را وادار به تكرار پايه كند.

در تكرار پايه كودك به همان شرايط سابق (بدون هيچ تغييري) بازگردانده مي‌شود و از او انتظار مي‌رود از زميني كه حاصلي برنگرفته است دوباره كشت و برداشت نمايد. تكرار پايه عوارض نامطلوب و حتي جبران ناپذيري بر شخصيت دانش‌آموزان بر جاي مي‌گذارند. كاهش عزت نفس و خود‌پنداره يكي از آن موارد است. وايت و همكاران در پژوهش نشان دادند كه بين شكست تحصيلي و عدم خودپنداره مثبت رابطه وجود دارد.در واقع شكست تحصيلي با خودپنداره منفي همراه است. در دانش‌آموزاني كه از يك بار مردود شده‌اند اين خودپنداره منفي‌تر بوده است.افسردگي از ديگر آثار منفي تكرار پايه مي‌باشد. پژوهشهاي انجام شده نشان مي دهد كه بين افت تحصيلي (مردودي و تجديدي) وافسردگي رابطه مثبت ديده شده است.

يكي ديگر از عوارض تكرار پايه، مشكلات انطباق و سازگاري با مدرسه است. فرا تحليل‌هاي هولمز و مايتو نشان مي‌دهد دانش‌آموزاني كه تكرار پايه داشته‌اند، در زمينه‌هاي سازگاري اجتماعي، نگرش نسبت به مدرسه، خودپنداره و جنبه‌هاي عاطفي و اجتماعي ضعيف‌تر از گروه همتا بوده‌اند. در پژوهش ديگر نشان داده شد كه افت تحصيلي و مردودي يكي از عوامل موثر در خرابكاري اموال عمومي بوده است. همچنين نشان داده شده است كه بين مردود شدن و ترك تحصيل رابطه معنا داري وجود دارد، به گونه‌اي كه اگر دفعات مردودي به دو بار برسد احتمال ترك تحصيل به 90 درصد مي‌رسد. شواهد نشان مي‌دهد كه اخراج زودرس دانش‌آموزان از مدرسه به معني حضور ناهنگام آنان در كوچه و خيابان است. از آنجا كه آمار نشان مي‌دهد مردودي‌ها به طور عمده در مناطق محروم هستند. اين دانش‌آموزان به شدت تحت تأثير آسيب‌هاي اجتماعي قرار مي‌گيرند.

ارتباط بين ترك تحصيل و دفعات تكرار پايه، واقعيت ديگري را آشكار مي‌كند كه در ذات خود مانع دسترسي برابر به فرصت هاي آموزشي است، يعني اين گروه از دانش‌آموزان از نعمت آموزش محروم مي‌گردند. امّا آيا مي‌توانيم كاري كنيم كه ميزان افت تحصيلي در جامعه به صفر برسد؟ نظر نگارنده اين است كه ما نمي‌توانيم تمام عوامل موثر در افت تحصيلي دانش‌آموزان را از ابتدايي تا پايان متوسطه شناخته و يا مانع بروز و ظهور اين عوامل بشويم. بسياري از عوامل ناخواسته، چه فردي و چه اجتماعي و يا آموزشگاهي در زمانهاي متفاوت، چه پنهان و چه آشكار سربرآورده و براي عده‌اي از دانش‌آموزان به عنوان مانع رشد تحصيلي قلمداد شده و باعث ميزاني از افت در نهاد آموزش و پرورش مي‌شود.

همانطور كه ما نمي‌توانيم كاري كنيم كه ميزان جرم در جامعه به صفر برسد و هميشه يك ميزاني از جرم و بزهكاري در جامعه وجود خواهد داشت. ما نمي‌توانيم كاري كنيم كه اصلاً در آموزش و پرورش مساله‌اي به نام افت تحصيلي وجود نداشته باشد. فقط مي‌توانيم با شناختن بسياري از عوامل، خصوصاً عوامل اجتماعي، از ميزان آن در قشرهاي مختلف جامعه، خصوصاً قشر محروم و فاقد امكانات بكاهيم و آن را به حد تقريباً نرمال برسانيم و اين در صورتي ميسر خواهد بود كه نهادهاي ديگر جامعه، خصوصاً نهاد سياسي، همگام با نهاد آموزش و پرورش در جهت رفع موانع رشد تحصيلي گام اساسي برداشته و ريشه‌اي و بنيادي عمل نمايد.

اهمیت پیشرفت تحصیلی در سلامت روانی دانش آموزان به حدی است که برخی از صاحب نظران آن را حداقل تا نیمه دوم دوره نوجوانی معیار اساسی برای تشخیص عملکرد سالم دانسته اند .به عقیده ایشان نوجوانانی که علیرغم برخورداری از هوشبهر طبیعی کارکرد رضایت بخشی در مدرسه نداشته باشند، مسائل روانی قابل ملاحظه ای از خود نشان خواهند داد .و پیشرفت تحصیلی را به عنوان شاهدی برای سلامت روانی دانش آموزان ارزیابی نموده اند.

هنگامی که مدیر مدرسه شواهدی حاکی از شایستگی و لیاقت برای  دانش آموزان در طی چند سال اول فراهم کند و در چهار پنج سال بعد نیز همین تجارب موفقیت آمیز تکرار شود، نوعی مصونیت در برابر بیماری روانی برای مدتی نامحدود در فرد ایجاد می شود و چنین فردی قادر خواهد بود که به راحتی بر فشارها و بحران ها غلبه کند. باور شکست در امتحان به هر حال موجب تأثیر و تألم خاطر کودکان و نوجوانان می گردد. افراد شکست خورده به افسردگی، ناراحتی، ناسازگاری و بیقراری مبتلا می گردند. یکی از علل اساسی شکست در امتحان عدم آشنایی دانش آموزان با شرایط و نحوه برگزاری امتحان است. ترس دانش آموزان از شکست در امتحان موجب ارتکاب تقلب می شود.

علل ترک تحصیل

مطالعاتی که در باره ویژگی های ترک تحصیل کنندگان صورت گرفته نشان می دهد که آنان نسبت به فارغ التحصیلان، از خود هویت وتصویر نامشخص تری دارند. مشکلات عاطفی نیز در ایشان بیشتر بوده و اطمینان کمتری به ارزش خود دارند. آنان همچنین احتمال بیشتری دارند که نسبت به اقتدار از هر نوعی که باشد، عناد و بیزاری داشته باشند. به علاوه، ایشان از نوعی احساس بیهودگی که سعی در فرار از آن دارند، رنج می برند. همچنین فاقد اهداف بلند مدت بوده، مایلند در زمان حال زندگی کرده، کمتر نقشه بریزند و در فعالیت های هدفمند شرکت کنند. این افراد دنیا را مکانی غیر قابل پیش بینی، فریبکار و متخاصم و جنگجو می دانند.

به علاوه ،داشتن هدفهای بلند مدت برای شان بی معنی بوده واحتمال می دهند که نقشه هایشان به خطا رفته و محکوم به شکستی باشند. همچنین برای آنان ارتباط انسانی شکننده، تصادفی، بی برنامه، فاقد گرمی و صمیمیت و استعماره گرانه می باشد. ضمنا عوامل متعددی در ترک تحصیل و افت تحصیلی دارد که در اینجا به برخی از از آنها اشاره می شود. راه های کاهش شکست تحصیلی: فراهم کردن کمک های جبرانی برای دانش آموزانی است که قادر نیستند از عهده ی انجام امور تحصیلی خود بر آیند .در چنین حالتی اولین قدم فرصت دادن به دانش آموز است تا موفقیت را هر چند در سطحی پایین تجربه کند. این امر کمک می کند تا عزت نفس آنان افزایش یافته و نگرش مثبتی را نسبت به مدرسه کسب نمایند. تشخیص این نکته که آیا دانش آموز علت شکست دانش آموز ناشی از مشکلات اساسی تر شخصیتی است یا خیر، اهمیت خاصی دارد.

زیرا در این قبیل موارد لازم است تا ابتدا چنین مشکلاتی بر طرف گردد. شواهدی وجود دارد که ناسازگاری در مدرسه و ضعف تحصیلی، خود معلول عامل های دیگری هستند. مثلاً وجود رفتار های ضد اجتماعی که منجر به ایجاد مشکلاتی در ارتباط معلم و شاگرد می شود. و سرانجام به ایجاد رفتارهای ضد اجتماعی می انجامد در حالی که تجربه وموفقیت اغلب تاثیر مفیدی بر رفتارهای ناسازگار داشته و موجب بهبود امور تحصیلی می گردد. بنابراین بیان دقیق هدف های آموزشی، استفاده از تشویق های کلامی، بهره گیری از آزمون ها و نمرات به منظور ایجاد انگیزش، ارائه محرک های جالب و تازه، ارائه مطالب از آسان به مشکل، پرهیز از ایجاد رقابت های نامناسب در بین دانش آموزان، استفاده از روش های متنوع تدریس می تواند به معلمان در ایجاد انگیزه در دانش آموزان کمک مؤثری نماید.

منبع

اسماعیلی نژاد،حسن(1393)، رابطه کنترل عواطف و سلامت روانی با عملکرد تحصیلی دانش آموزان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی هرمزگان

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0