مربیان تعلیم وتربیت و تفکرانتقادی

سقراط

سقراط در اندیشه هایش به این نکته اعتقاد دارد که بایستی روحیه جستوگری و کنکاش در بین افراد بوجود آید.وی با شیوه سوال گرفتنش این روحیه را در افراد به وجود می آورد.سقراط در ارتباط و تعاملش با افراد دیگر به نوعی خود را نادان به حساب می آورد، او در مکالماتش با افراد مختلف از سؤال استفاده می نمود. سقراط با استفاده از سوالات چالش برانگیز، فرد را به شناخت راه درست راهنمایی می کرد.

او با سوالات فرد را در بن بستی قرار می داد که مجبور شود درست را از نادرست تشخیص دهد و به اشتباه عقیده خود پی ببرد، از بررسی نحوه تعامل و برخورد سقراط با مردم به اعتقاد و توجه وی به عقاید و دیدگاه افراد پی برده می شود. بدین منظور او درکنار احترام به اندیشه ها و خود مختاری فرد سعی داشت که این اندیشه ها را مورد سؤال قرار دهد.سقراط به تواناییها و استعدادهای درونی افراد اعتقاد داشت.از دیدگاه او معلمان بایستی به لیاقت و شایستگی دانش آموزان توجه نمایند و بر محور این استعدادها و قابلیت ها به تربیت شایسته آنها بپردازد.در نگاه تربیتی سقراط اهمیت اساسی به اندیشیدن و تفکر کردن افراد داه شده است.فرد با سوالات مختلف بایستی به تحریک آموخته ها و اطلاعات خود واداشته شود. طوریکه او به احساس نیاز خود درمورد آگاهی ها و اندیشه های تازه پی برده و به تبع آن روحیه کنکاش، فعالیت و جستجوگری در وی به وجود آید. بنابراین معلمان بایستی در کلاسهای درس، فراگیر را از نادانسته ها و کمبودهای شناختی خود آگاه کنند.این آگاهی سبب ایجاد نیاز در دانش آموزان جهت پیگیری و دست یابی به اندیشهای مختلف میشود.

روش سقراط فقط دستیابی به نتیجه نیست بلکه نتیجه را بدست آورده و آن را مورد بررسی قرار می دهد تا از اعتبار آن مطمئن شود.درصورت لزوم نیز کوششهای دیگری را تسهیل می نماید.آنچه ازاین مباحث به دست می آید این نکته می باشد که سقراط به عقاید و باورهای دیگران احترام می گذاشت و سعی می کرد با توجه به این عقاید و بر محور استعدادهای درونی افراد، زمینه تربیت صحیح آنان را با سؤالات تفکر محور خود فراهم نماید.امروزه یکی از وظایف اساسی معلمان در سطح کلاس، بیان سوالات واگرا و چالش برانگیز است،طوری که فراگیران به تبع این سوالات به دنبال مطالب و اطلاعات لازم بروند.

افلاطون

یکی از مسائلی که درحوزه تربیتی به عنوان اصل و محور شمرده می شود،توجه به علاقه و تمایل فرد به علم آگاهی می باشد.اگر فراگیر به کسب حقیقت و علم علاقمند باشد،انگیزش کافی جهت تحصیل علم خواهد داشت.در تربیت افلاطونی هدف علم خود علم می باشد نه اهداف موقت و منافعی که در پی دستیابی به آن جستجوگری علم متوقف شود.امروزه در کلاسهای درس، نفس و فلسفه علم برای فراگیران مشخص و آشکار نیست، دانش آموزان درپی دستیابی به نمرات،مدارک و منافع موقتی به رقابتهای ناسالم می پردازند.

تربیت حقیقی از نظر افلاطون، پرورش انسانهای دانا و دادگر می باشد.دراین تربیت همانا روی گرداندن از پندار و روکردن به فهم و شناسایی است، ازمسائلی که به علم و روحیه علمی خدشه وارد می کند، توجه به ابزاری به آن می باشد، نگاه ابزاری و وسیله ای به حوزه های مختلف،جنبه واقعی و ماهیتی آن حوزه را دچار اشکال و خدشه می کند.امروزه اگر به علم در معنای واقعی آن توجه شود روحیه علمی در بین فراگیران به وجود می آید؛ روحیه علمی همان عشق به خرد و حقیقت می باشد که به تربیت انسانهای دانا و دادگر منتهی می شود، درتعلیمات افلاطونی به تلاش واقعی فراگیران جهت دستیابی به حقیقی توجه می شود.کسانیکه درپی دستیابی به منافع وخواسته های موقتی علمی هستند،درپی رسیدن به این خواسته ها از حرکت علمی دست برمی دارند. اینان باتوجه به اینکه نهایت خواسته های خود را به مسائل مشخص محدود کرده اند در پی دستیابی به آنها متوقف می شوند.

 تربیت به معنای واقعی بایستی به عشق به خرد وآگاهی منتهی شود.فردی که روحیه خردمندی در او به وجود آمده،به خواسته های مشخص و محدود قانع نمی شود بلکه او با تلاش پیگیر دائما در حال اندیشه،تفکر و فهم علمی است، این اندیشه ها و افکار در نگرش تربیتی افلاطون مشخص و آشکار می باشد. تربیت به معنای واقعی از دید افلاطون، توجه به فهم و تعقل در فرد می باشد تا آنجا که ایشان عقیده داردکسی که می خواهد زمامدار جامعه باشد بایستی تربیت شده باشد.هدف تربیت نیز از دید او، همان بالا بردن فهم ودانایی در افراد می باشد.اگر با یک دید جامع،دیدگاه افلاطون مورد بررسی قرارگیرد به این نکته پی برده می شود که شخص دانا نه تنها بایستی بافهم، خرد و تعقل مطالب را در جریان تربیت فهمیده باشد،بلکه او بایستی از همین یادگیری ها در زمینه و موقعیت مناسب نیز استفاده کند و یادگیری او قابل انتقال به موقعیت واقعی زندگی باشد.

کانت

 کانت از دیگر اندیشمندانی است که به مسأله تفکر پرداخته است.او در اعتقاداتش به این نکته اشاره می کند که فراگیر بایستی درتربیت به صورت آزادانه و خودجوش عمل نماید.وی اعتقاد دارد دانش آموزان از طریق فعالیت های داوطلبانه به فهم واقعی می رسند.درکلاس درس معلمان بایستی زمینه مشارکت فعال و آزادانه فراگیران را فراهم نمایند.دانش آموزان ازطریق فعالیت و کنکاش به فهمیدن  شناخت مسائل مختلف می رسند.البته درجریان فعالیت دانش آموز، معلمان بایستی به راهنمائی و نظارت نیز بپردازند.کانت اعتقاد دارد که مطالب وحقایق تربیتی بایستی در زندگی کردن دانش آموزان تأثیر داشته باشد.

به نظر کانت،آدمی دارای ادراک حسی،عقل نظری و علمی است.او به مدد عقل نظری به حقایق امور چنان که هست پی می برد و عقل عملی به انسان چگونه زیستن را می آموزد. از نکات قابل تأمل و مورد تأکیدکانت در حوزه  تربیتی، توجه به انضباط فراگیران در تربیت می باشد.او اعتقاد دارد که توجه به انضباط از مراحل آغازین تربیت می باشد، معلمان بایستی به این مسأله توجه نمایند.اما اگر این مسأله به عنوان هدف نهایی تربیت لحاظ شود به عقیده کانت، دانش آموز ازمرحله حیوانی پیشرفت نخواهدکرد. بنابراین او تأکید می کند که معلمان بایستی درکنار آموختن انضباط به دانش آموزان،اولویت را به فهم و شناخت فراگیران دهند.

چنانچه نقیب زاده اشاره کرده است اگرهمه تأکید تربیت بر انضباط باشد، انسان همانند حیوانی رام و مطیع خواهد شد و به فهمیدن  شناخت نمی رسد.کانت اعتقاد به هماهنگی اندیشه ها در افراد دارد او می گوید که این هماهنگی زمانی بدست می آید که شخص خودش بیندیشد و از دید دیگران نیز به اندیشه خود نگاه کند.وی اعتقاد دارد که به فعالیت واداشتن افراد، زمینه پرورش فهم را در آنها فراهم می کند.کانت نیز همچون دیوئی به مسأله فعالیت، مشارکت و تجربه فراگیر جهت یادگیری تاکید دارد.

رابرت انیس

انیس از اندیشمندانی است که به بررسی تفکر انتقادی و ویژگی های آن پرداخته است.او یکی از خصلت های تفکر انتقادی را ارتباط بین واژه هایی می داند که توسط فرد مورد بررسی قرار می گیرد.کلماتی که هرکدام از آنها دارای معنای خاصی بوده و بوسیله شخص مورد استفاده قابل تشخیص باشد.به زعم او از دیگر ویژگیهای تفکر انتقادی، استفاده از معیارهایی است که فرد برای داوری کردن مورد استفاده قرار می دهد. وی اعتقاد دارد برای تفکر انتقادی دانش زمینه ضروری است و این نکته نشان می دهد که از فردی که در ارتباط با مطلبی دانش زمینه دارد، نمی توان انتظار تفکر خوب را داشت.

به نظر انیس تفکر انتقادی دارای عناصر عمومی واختصاصی است.عناصر عمومی همان اصول و مهارتهای تفکر انتقادی محسوب می شود عناصر اختصاصی، به دانش زمینه در آن موضوع مربوط می شود، و در فرایند تصمیم گیری،تفکر انتقادی به عنوان یک ضرورت محسوب میشود، همانطور که ترکیب کردن، زمینه تصمیم گیری است. با استفاده از تفکر انتقادی ما می توانیم به درستی واقعیت ها پی برده و اطلاعات مربوط را از نامربوط جدا کنیم. به نوعی می توان گفت که انیس بر نهضت تفکر انتقادی در دهه 1960 تأثیر زیادی گذاشت. فعالیت های انیس و توجه ویژه او به بحث تفکر انتقادی، زمینه پژوهشهای مؤثر دیگر در این مورد شد.انیس نیز همچون آزوبل به پیش سازمان دهنده در امر یادگیری اعتقاد دارد.بدین صورت که دانش های مربوط به یک زمینه علمی برای یادگیری آن مسأله مورد نیاز هستند.

یکی از وظایف کلیدی و اساسی معلمان در جریان یادگیری دانش آموزان، توجه به معنی دار کردن مطالب می باشد. معمولا مطالبی برای دانش آموزان معنی دار می باشد که این مطالب به نوعی با اطلاعات قبلی آنها هماهنگی داشته باشد. بعضی از وقت ها مطالبی درکلاسها گفته میشود که این مطالب با وضعیت و شرایط شناختی فرد هماهنگی ندارد.بیان این اطلاعات زمینه دور شدن فراگیر از یادگیری معنی دار می شود، وقتی که معلم به بیان مطالب مرتبط با سطح تجربیات فراگیر بپردازد؛ این آگاهی ها زمینه تجربیات بعدی فرد را فراهم نموده و به تکمیل تجربیات قبلی او منجر می شود.زمانی که مطالب گفته شده با مطالب آموخته شده قبلی ارتباط شناختی نداشته باشد؛ دانش آموز مجبور خواهد بود که با حفظ کردن و بدون فهم به مطالب پی ببرد، این نوع یادگیری طوطی وار شده و به صورت معنی دار است.

بنابراین تلاش علمی معلمان در کلاسهای درس بایستی به این مسأله منجر شود که مطالب آموزشی با آموخته های قبلی فراگیران ارتباط داده شود.البته تأکید بر دانش زمینه در تفکر انتقادی، اهمیت دادن به مطالب و مفاهیم کلی در ابتدای یادگیری دانش آموزان نیز می باشد. بدین صورت که اطلاعات قبلی به صورت کلی و جامع از فعالیت دانش آموزان گرفته می شود و سپس معلم با استفاده از این مطالب به ارائه مفاهیم جزئی و فرعی تر می پردازد.یکی از نکات دیگر در افکار انیس توجه به اصول و مهارتهای تفکر انتقادی است. معلمان بایستی جهت متفکر کردن دانش آموزان از محورها و بنیان هایی مثل سؤال کردن و استدلال کردن  استفاده نموده و روحیه تفکر محوری را در دانش آموزان ایجاد نمایند.بنابراین وی اعتقاد دارد تفکر انتقادی بدون دانش زمینه وآگاهی از اصول تفکر ممکن نیست.پس یکی از نکات درخور توجه در افکار انیس، توجه به اطلاعات و آگاهی های قبلی فراگیر در تدریس می باشد؛ چرا که معلمی بدون توجه به این مسائل به آموزش بپردازد مطمئنا یادگیری دانش آموزان دچار خدشه می شود.از این مباحث می توان نتیجه گرفت که انیس با دید روانشناسی دقیق و تیزبینانه به بحث تفکر انتقادی پرداخته و مورد تأکید قرار داده است.

ماتیو لیپمن

لیپمن نیز همچون دیویی اعتقاد داشت یک موقعیت، تفکر را آغاز می کند.او شروع تفکر انتقادی را همراه با موقعیت های مسأله مدار می داند و اعتقاد دارد اگر در یک محیط تربیتی،گوناگونی اعتقاد و آراء وجود داشته باشد؛توجه افراد به سمت فرضیه ها و راه حلهای مختلف و متعدد سوق داده می شود. وی یکی از اندیشمندانی است که در حوزه تفکر انتقادی مطالعات زیادی داشته و از محورهای مختلف به این مسأله توجه نموده است.تأکید لیپمن بر تفکر انتقادی به عنوان یک روش مناسب برای پرورش تفکر و راه اندازی مؤسسه ای برای این کار، قابل تحسین وهدایت گر معلمان خواهد بود.او اعتقاد دارد که تفکر انتقادی دارای مهارت ها و ملاک هایی است که به جریان رشد و ارتقاء این نوع تفکر کمک می نماید.

یکی از نکات برجسته فکری ایشان توجه به تجربه،جستجو و فعالیت پژوهشی فراگیران در جریان یادگیری است.با توجه به این نوع نگرش، فراگیران نیز مانند دانشمندان با استفاده از روشهای علمی به فعالیت پرداخته و تلاش می نمایند. استفاده از این فعالیت به این نکته منجر می شود که فراگیران بایستی همه مسائل را با استفاده از تحقیق بپذیرند و در سایه این جستجوگری،کیفیت یادگیری نیز افزایش می یابد.  لیپمن به مشارکت و تبادل نظر افراد با همدیگر جهت یادگیری تأکید می نماید.او اعتقاد دارد که فراگیران با تلاشهای گروهی به شناخت لازم می رسند که این شناخت فردی و در عین حال از فعالیتهای گروهی ناشی می شود.

لیپمن در مقاله (تفکر انتقادی چه می تواند باشد؟) به بررسی تعریف استنبرگ پرداخته است. استنبرگ اعتقاد دارد که تفکر انتقادی، مجموعه فرایندها و راهبردهای ذهنی مربوط به تصمیم گیری برای حل مسائل را شامل می شود. لیپمن اعتقاد دارد این تعریف از تفکر انتقادی معنی دار نیست چرا که کلماتی مثل تصمیم گیری و فرایندهای ذهنی حل مسأله هم معنی تفکر انتقادی نیستند.تفکر انتقادی از معیارهای قضاوت استفاده می کند و معیارها از نظر او با مسائلی مانند راست، درست، بی نقص وکامل سر و کار دارد.آگاهی از این معیارها و ایجاد معیارهای مناسب با قضاوت ها از مؤلفه های مهم تفکر انتقادی است. لیپمن به دفاع از تفکر انتقادی پرداخته و عقیده دارد که در این نوع تفکر، فراگیر به بررسی همه جانبه مسائل و پدیده های مختلف می پردازد.

او اعتقاد دارد درکنار این بررسی بایستی به آنها نظم داد. سازماندهی اطلاعات به جریان فکری فرد کمک می نماید. وی به این نکته نیز تأکید می نماید که فراگیر درکنار این فعالیت ها و شناخت های همه جانبه، جامعه کاوشگر به وجود می آورد.در این نوع تفکر با توجه به مشارکت فراگیر در بررسی مسائل مختلف، مسوولیت پذیری آنها نیز بالا رفته و در کنار پذیرش این مسائل به دفاع از عقیده خود می پردازد. یکی از نکات قابل توجه و اساسی در دیدگاه لیپمن، توجه به کاوشها و روحیه جستجوگری علمی در دانش آموزان می باشد. وی اعتقاد داردکه در یک تربیت واقعی، پژوهش محوری به عنوان اصل می باشد.در این نوع تربیت دانش آموزان در ارتباط با مسائل مختلف به پژوهش و بررسی پرداخته و درکنار این پژوهشها به یافته های جدیدی می رسند، یافته هایی که با استفاده از پژوهش و تحقیق برای دانش اموزان حاصل می شوند؛ از انسجام و ماندگاری فکری بالاتری برخوردار می باشند.

فرایند تفکر انتقادی

تفکر انتقادی متضمن آن نیست که فرد حتما به نتیجه گیری های درست و صحیحی دست می یابد، اولا فرد ممکن است همه اطلاعات مربوط را در دست نداشته باشد و در واقع شاید مهمترین اطلاعات از نظر او دور مانده یا حتی قابل دستیابی نباشد و دیگر اینکه پیش داوری و سوگیری های شخص ممکن است،مانع از جمع آوری و ارزیابی موثر اطلاعات در دسترس گردند. به منظور کاهش سوگیری های شخصی،میتوانید در طول فرایند تفکر انتقادی از مقیاسهای مختلفی استفاده کنید،مثلا به جای اینکه بپرسید«چطور این موضوع با عقاید من متناقض است؟»بپرسید که«خود این موضوع چه معنایی را در بر دارد؟»

در مراحل اولیه جمع آوری و ارزیابی اطلاعات،شخص باید قضاوت کاملا بی طرفانه داشته باشد(مثل زمانی که یک فیلم تماشا می کند و یا وقتی یک رمان می خواند).برای این کار باید رویکرد ادراکی داشته باشد،نه یک رویکرد قضاوتی؛یعنی هر آنچه را که توسط قوای ادراکی اش درک می کند بدون تغییر یا اعمال نظر شخصی جزء اطلاعات جمع آوری شده راجع به موضوع در نظر بگیرد.(در واقع،رویکرد قضاوتی تنها باید در مرحله آخر تفکر انتقادی و برای ارزیابی استدلالها مورد استفاده قرار گیرد)

افراد باید از احتمال اشتباهات شخصی شان آگاه باشند وازطریق:

  1. پذیرش اینکه هر فردی از سوگیری ناهشیاری برخوردار است و به تبع آن ممکن است هرگونه انعکاس رأی را مورد تردید قرار دهد.
  2. اتخاذ یک جایگاه خارج از منیت و همراه با فروتنی و تواضع.
  3. تغییر باورهای قبلی که فرد قویا آنها را حفظ کرده اما اکنون رد شده اند.
  4. تشخیص اینکه علیرغم پیشروی بهینه،هنوز ممکن است نقاط کور فراوانی برای فرد وجود داشته باشد.

و سرانجام اینکه فرد می تواند با استفاده از روش سقراطی یک استدلال را ارزیابی کند،یعنی سوالاتی باز پاسخ  از این قبیل را مطرح کند.

  • منظورت از…چیست؟
  • چطور به این نتیجه رسیدی؟

تفکر انتقادی بسیار مهم است، زیرا فرد را قادر می سازد تا اطلاعات دریافتی را ارزیابی نموده و خطرات عمل بر پایه یک فرض غلط را به حداقل برساند.فقدان این استعداد ذهنی می تواند باعث صدمه،مسمومیت،عدم پذیرش و یا خرابکاری هایی شودکه ممکن است فرد را با خطرات مهلکی روبرو سازد همه افراد به طور ذاتی از این استعداد برخوردارند،اما آنچه که که به عنوان یک مهارت زندگی از آن یاد می شود،فراتر از شیوه معمول تفکر انتقادی که انسان را از آن  خطرات مصون می دارد می باشد.

تفکر انتقادی در این مفهوم،عبارت است از یک فرایند ذهنی تحلیل یا ارزیابی اطلاعات،به ویژه بیانات یا موضوعاتی که افراد را به عنوان یک اصل ارائه می کنند تفکر انتقادی فرایندی است شامل تأمل روی معنای عبارات،شواهد و استدلالهای ارائه شده، و قضاوت راجع به واقعیت ها. افرادی که تفکر انتقادی دارند،می توانند این اطلاعات را از طریق مشاهده،تجربه،استدلال و تعامل با دیگران جمع آوری کنند. اساس تفکر انتقادی را ارزشهای عقلانی تشکیل می دهند از جمله تیزبینی،صحت،دقت،مدلل بودن،تمامیت و بی طرفی.

به نوعی می توان گفت تفکر انتقادی درکنار شیوه تفکر تفر خلاق پیش نیاز سایر مهارتهای زندگی از جمله مساله،تصمیم گیری،ارتباط موثر و روابط سازنده را تشکیل می دهد. فردی که توانایی تفکر انتقادی نداشته باشد نمیتواند راحل های متعدد برای مسائل را ارزیابی و بهترین شیوه را انتخاب کند و لذا با شکست های متعددی روبرو خواهد شد. در واقع تفاوت تفکر انتقادی با تفکر خلاق در این است که تفکر خلاقت منجر به نو آوری و خلق ایدهای جدید می گردد،درحالی که تفکر انتقادی فرد را قادر می سازد تا ایده ها و راه  حل های موجود را ارزیابی کرده و بهترین آنها را انتخاب کند.فرایند تفکر انتقادی را می توان به ترتیب زیر در نظر گرفت:

  1. گردآوری نظرات راجع به جنبه های وابسته به یک مسأله و همچنین استدلالهای منطقی که هر یک را پشتیبانی می کند.
  2. شکستن استدلالها به موضوعات تشکیل دهنده آنها و استخراج تلویحات اضافی از این موضوعات.
  3. ررسی این موضوعات و تلویحات از نظر تناقضات درونی؛
  4. تعیین ادعاهای ضدیت بین استدلال های مختلف و وزن دهی نسبی این ادعاها

زمانی که ادعاها از حمایت قوی به ویژه زنجیره محکمی از استدلالها یا منابع جدید متعددی برخوردارند، وزن بیشتری به آنها بدهید و زمانی که ادعاها متناقض هستند، وزن کمتری به آنها بدهید.وزن دهی بر اساس میزان ارتباط و تناسب اطلاعات با مساله اصلی تنظیم کنید و ادعاهای باور نکردنی برای توجیه، نیازمند حمایت و پشتوانه کافی هستند؛در غیر این صورت  باید ادعاها را درزمان قضاوت نادیده بگیرید.

  1. وزن ادعاهای مختلف را ارزیابی کنید.

ویژگی های افراد دارای تفکر انتقادی

  1. داشتن روحیه پرسشگری
  2. داوری و قضاوت به دور از تعصبات و لجبازی
  3. قدرت تشخیص و تمیز درست از نادرست
  4. داشتن تفکر سیستمی و توانایی پرداختن به کل وجزء به طور توأمان
  5. داشتن دید وسیع و دقیق نسبت به مسائل.

اهمیت و ضرورت تفکر انتقادی

برخی از صاحب نظران، مهمترین دلایل برخورداری دانشجویان از تفکر انتقادی را در موارد زیر دانسته اند:

مجهز ساختن دانشجویان به مهارتهای تفکر انتقادی باعث می شود که آنها این موضوع آگاه شوند که اکتشافات و پیشرفت های علمی به تنهایی نمی تواند جامعه را هدایت کند،بلکه این جامعه و افراد آن هستند که باید اکتشافات و پیشرفتهای علمی را به بهترین وجه کنترل و هدایت کنندگان.تفکر انتقادی دانشجویان را قادر می سازد تا به طور موثری اطلاعاتی را که از طریق مکالمه کتاب،اینترنت و دانشگاه درباره نظریه های رایج، معیارها یا استانداردهای موجود و روشهای مورد استفاده به دست آورده اند،ارزیابی و سازماندهی کنند، و به میزان صحت،ارزشمندی و اعتبار آنها از طریق روش استدلال پی ببرند و به این ترتیب آنها را در تصرف خود در آورند.

تفکر انتقادی باعث توسعه توانایی پژوهش، حل مسأله،تصمیم گیری، بهره بردن از دیدگاه های مختلف، یادگیری مادام العمر در دانشجویان می گردد، مجموعه این قابلیتها باعث می شود تا دانشجویان قادر به حل مشکلات علمی و عملی باشند.تفکر انتقادی باعث می شود که دانشجویان نه تنها درباره رشته تخصصی خود دانش یا اطلاعات کافی داشته باشند، بلکه درباره اجتماع، سیاست، مسائل متغیر جهان و چالشهای اخلاقی روانه زندگی در جهان پیچیده امروز، دقیق تر تصمیم گیری نمایند و به ارائه و توسعه راه حل های درست برای آنها اقدام نمایند.

تفکر انتقادی باعث می شود  دانشجویان به این نکته پی ببرند که چگونه هنجارهای  مختلف بر اظهار آنها تاثیر می گذارد و اینکه چگونه ایده هایشان را کاملا براساس بررسی ها و استدلال هایشان مورد بررسی و استفاده قرار دهند. بنابراین مهارتهای تفکر انتقادی باعث توسعه ادبیات علمی دانشجویان برای فهم بهتر جهان می شود.بر این اساس از دیدگاه بسیاری از مربیان و فلاسفه، پرورش تفکر انتقادی نه تنها هدف عمده نظام تعلیم وتربیت هر جامعه ای محسوب می شود بلکه به عنوان شرط اولیه و یکی از رسالتهای اصلی تربیت دانشگاهی نیز قلمداد می گردد.

اما در سالهای اخیر متخصصان علوم تربیتی در مورد نارسایی توانایی شاگردان در امر تفکر انتقادی ابراز نگرانی کرده اند، زیرا رشد و پرورش مهارت های فکری شاگردان همیشه مسأله پیچیده در آموزش بوده، ولی امروزه حالت بحرانی به خود گرفته است چون برونداد اطلاعاتی فرهنگ ما از قدرت تفکر انتقادی ما درباره آن اطلاعات فراتر رفته است.

از دیگر موارد تفکر انتقادی می توان به این موارد اشاره نمود:

تفکر انتقادی یک مهارت تفکر عمومی است، توانایی تفکر به شیوه ای روشن ومنطقی برای هر گونه انتخابی که پیش رو دارید ضروری وحائز اهمیت است، اگر شما در یکی از حوزه های آموزشی پژوهشی،مالی، مدیریت و یا قانون مشغول به کار هستید، می دانید که داشتن تفکر انتقادی لازمه موفقیت شما در کارتان است، اما این نوع تفکر صرفا، به حوزه کاری خاص محدود نمی شود وتوانایی خوب فکر کردن و حل مشکلات، مهارتی است که برای همه افراد با هرگونه خط مشی یا حرفه ای که داشته باشند، مفید ولازم می باشد.تفکر انتقادی مهارت های زبانی وارائه را افزایش می دهد .تفکر روشن وسیستماتیک می تواند نحوه ابراز عقاید را در ما بهبود ببخشد، تفکر انتقادی همچنین با یادگیری چگونگی تحلیل ساختار منطقی موضوعات، توانایی فهم وقوه ادراک را در افراد افزایش می دهد.

 تفکر انتقادی، خلاقیت را ارتقاء می بخشد.خلاقیت صرفا موضوعی نیست که با ایجاد ایده های نو ظهور یابد، یعنی تنها تولید راه حل های تازه شرط کافی برای خلاقیت نیست، بلکه فرد خلاق کسی است که بتواند کسی است که بتواند ایده های جدیدی خلق کند که مفید بوده و متناسب با تکلیف حاضر باشند.تفکر انتقادی نقشی بسیار مهم در ارزیابی مفید بودن و میزان متناسب ایده های جدید، انتخاب بهترین آنها واصلاح آنها در صورت لزوم بازی می کند.

تفکر انتقادی برای تأمل وخود اندیشی ضروری است.به منظور داشتن معنا در زندگی وسازماندهی زندگیمان بر طبق آن، ما نیازمند توجیه و تأمل ارزش ها، باورها وتصمیم هایمان هستیم، که تفکر انتقادی ابزار فرایند خودسنجی را برای ما فراهم می سازد. چرا که فهم تفکر انتقادی کارایی دانشجویان ودانش آموزان را در مهارت حل مسأله و مشکل گشایی افزایش می دهد وشایستگی لازم برای بهتر زیستن، درک بهتر را در اختیار آنها قرار می دهد.

منبع

شاهرخی، فرزاد(1393)، تاثیر روش تدریس انعکاسی بر مهارت های تفکر انتقادی و انگیزه پیشرفت، پایان نامه کارشناسی ارشد، تکنولوژی اموزشی، دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

مطالب مرتبط

دیدگاهی بنویسید

0