كمرويي درنوجوانان

يكي از مواردي كه در اين دوره مي تواند آسيب هاو مشكلات جدي براي نوجوان به همراه داشته باشد كمرويي است.  كمرويي را مي توان بعنوان يك احساس ناراحتي يا بازداري درموقعيت هاي ميان فردی يا اجتماعي كه فرد را از پيگيري اهداف تحصيلي و اجتماعي اش بازمي دارد تعريف كرد. كمرويي به خود كانوني مفرط، نگراني و اشتغال ذهني مكرر همراه با افكار و احساسات مربوط يا واكنش هاي فيزيكي، شدت يافتن ضربان قلب و….منجر مي گردد. كمرويي متضمن نگراني بيش از حد در رابطه با ارايه خود در موقعيت هاي اجتماعي مي باشد. نظريه ارايه خود مبتني بر اين مفروضه است كه افراد در موقعيت هاي اجتماعي، در تلاش اند تا تصاوير خود و اطلاعات مربوط به هويت شان را كنترل كنند. كمرويي، بازداري و كناره گيري اجتماعي،به كم گويي و خاموشي افرادبه درگير شدن درتعاملات اجتماعي اشاره دارد.

از طرفي كمرويي يك امر معمول و رايج هيجاني است كه كمتر شناخته شده است. هر فردي ترديد، دودلي و يا كمرويي را در موقعيت هاي اجتماعي جديد تجربه مي كند. با وجود اين گاهي اوقات ممكن است كمرويي در رشد اجتماعي مطلوب كودك و نوجوان تداخل ايجاد و يادگيري آنها را محدود كند. كمرويي يك احساس مهم و همگاني است كه ممكن است گسترش يافته و توسط افراد بعنوان مكانيزم سازگاري براي كنار آمدن با تحريك اجتماعي جديد مورد استفاده قرار گيرد. كمرويي مي تواند به سبب كاهش ارتباط چشمي و فيزيكي متقابل و توداري و ساكت بودن، از طريق مشاهده مورد تشخيص قرار نگيرد. گفتارفردكمرواغلب نرم،ملايم وهمراه بالرزش و ترديداست.

زيمباردو و هندرسون، كمرويي را اينگونه تعريف مي كنند: كمرويي يك توجه افراطي به خود، اشتغال ذهني افكار،احساسات وواكنشهاي فيزيكي خودست كه مي تواندحداقل شامل يك ناراحتي اجتماعي ضعيف تا يك ترس اجتماعي بازدارنده وشديد باشد. كمرويي يك توجه غير عادي و مضطربانه به خويشتن در يك موقعيت اجتماعي است كه در نتيجه آن فرد دچار نوعي تنش رواني-عضلاني شده،شرايط عاطفي و شناختي اش متاثر مي گردد و زمينه بروز رفتارهاي خام،ناسنجيده و واكنش هاي نامناسب در وي فراهم مي شود. به ديگر سخن پديده كمرويي به يك مشكل رواني اجتماعي و آزاردهنده شخصي مربوط مي شود كه به صورت يك ناتواني يا معلوليت ظاهر مي گردد.

كمرويي يعني توجه بيش از حد به خود، اعمال، گفتار يا حتي رفتار خود،ترس از مواجه شدن با ديگران،ترس و نگراني از مورد تاييد قرار نگرفتن و يا نگراني از مورد استهزا قرار گرفتن، جرات اظهار و بيان احساسات نداشتن، زياد به قضاوت ديگران اهميت دادن و مرور افكار غيرمنطقي و خودكار منفي هنگام مواجه شدن با يك موقعيت تازه و يا افراد ناآشنا است.فرد كمرو هشيارانه از مواجه شدن با افراد يا چيزهايي مشخص يا انجام كاري همراه آنان بيزار است.در گفتار يا كردار خود ملاحظه كار است، از ابراز وجود بيزار و به طور محسوسي ترسو است. البته گاهي هول و هراس خود را زير پوشش نوعي استهزا و تمسخر پنهان مي كند.

محققان بسياري از جمله باس و زيمباردو،عقيده دارند كه كمرويي مانند يك تجربه ذهني است كه با بيم، ترس،عصبانيت و برخوردهاي ميان فردي همراه است. اگرچه افراد كمرو در سخن گفتن و رفتاركردن بسيار محتاط وكم سخن هستند، اما در واقع ناراحتي و پريشاني زيادي را متحمل مي شوند.آنها در حد افراط توجه متمركز بر خود دارند و در باره تفكرات و واكنش هايشان اشتغال ذهني دايم دارند. كروزير،عنوان مي كند كه يكي از مهمترين علايم تشخيص كمرويي داشتن اضطراب ذهني و اجتناب از رفتارهاي اجتماعي است. از نظر ليري،كمرويي يك پديده اجتماعي است كه در موقعيت هاي اجتماعي رخ مي دهد و همراه با تجربيات همزمان عصبانيت، اجتناب، ترديد، دودلي، دست پاچگي و رفتاري ناشيانه است.

بكلام ساده كمرويي يعني خود توجهي فوق العاده و ترس از مواجه شدن با ديگران، زيرا كمرويي نوعي ترس يا اضطراب اجتماعي است كه در آن فرد از مواجه شدن با افراد ناآشنا و ارتباطات اجتماعي گريزان است. در هر جامعه اي درصد قابل توجهي از كودكان و نوجوانان با اين اختلال رفتاري و عامل بازدارنده رشد شخصيت اجتماعي مواجه هستند كه مانع شكوفايي قابليت ها،خلاقيت ها و ايفاي مسؤليت مي شود.

كمرويي یکی از مشکلات روانشناختی کودکان و نوجوانان است وغالبا بر تمامی خانواده و کارکردهای مختلف آن تاثیر می گذارد. این افراد چالش های فراوانی را برای خانواده هایشان ایجاد می کنند و رفتارهایی از خود نشــان می دهند کـه تاثـیری منفی بر اطرافـیانشان؛والدین، دوستان و معلمین می گذارد و واکنش های ناخوشایند این افراد در پاسخ به رفتار آنها نیز متقابلا به خودشان باز می گردد. كمرويي از طريق دو الگوي رفتاري مرتبط يعني رفتار محتاطانه و انزواي اجتماعي، قابل تشخيص است. در نوزادان، ضعف يا فقدان احتياط و دودلي در تقرب،اجتناب با افراد غريبه كه خصوصيت قابل تشخيص در كمرويي است، مشاهده مي شود. تعداد دیگر از کودکان بزرگتر احساس نیاز کمتری را برای تقابل اجتماعی نشان داده و بیشتر ترجیح می دهند به تنهایی بازی کنند، در حالی که هیچ یک از تنش هایی را که یک کودک کمروی واقعی با آن ها روبه رو است، تجربه نمی کنند.

درپاره ای دیگر از کودکان، بازداری های مهمتری مشاهده می شود. کودکانی که همواره منزوی هستند و به رغم تمایل عمیق خود، شهامت نزدیک شدن به دیگران را ندارند، در حیاط مدرسه بازی نمی کنند، روزهای تعطیل، از مدرسه خارج نمی شوند و از فعالیت های گروهی امتناع می ورزند. اما گاهی بازخورد آن ها در چهارچوب خانوادگی؛ نسبت به والدین و خواهران و برادران با آنچه در خارج از این چهارچوب مشاهده می شود در تناقض قرار می گیرد، به این معنا که ممکن است تا حد استبداد و سلطه جویی نیز پیش روند. در موارد افراطی، کودکانی که دارای این بازداری هستند در خارج از چهارچوب خانوادگی، کلمه ای حرف نمی زنند.

از طرفي بازداری ارتباطی یا کمرویی  بر شیوه ارتباطی فرد با اطرافیانش اثر می گذارد. این نوع بازداری را می توان به درجات مختلف در رفتار کودک مشاهده کرد. به عنوان مثال، پاره ای از کودکان ضمن آنکه تماس با کودکان دیگر را تا حدی حفظ کرده اند و از کار و بازی لذت می برند، با این حال بیش از اندازه آرام و مطیع هستند، حرف برانگیز نیستند و به عبارت دیگر بچه های عاقلی هستند .

افراد كمرو بيشتر احتمال دارد در مقايسه با افراد غير كمرو، موفقيت هاي خود را به فاكتورهاي بيروني نسبت دهند و شكست هاي خود را به عوامل دروني. آنها به شدت گرايش به سرزنش كردن خود دارند، به خصوص آنهايي كه به طور مزمن خجالتي هستند .هندرسون و زيمباردو مطرح كرده اند كه افزايش كمرويي با پيشرفت تكنولوژي و كاهش ارتباطات و تعاملات رو در رو مرتبط است. افزايش كاربرد ارتباطات غير مستقيم و كامپيوتري مانند تلفن، تلويزيون واينترنت ممكن است تعاملات اجتماعي را كاهش دهد و باعث افزايش انزواي اجتماعي گردد. از اين چشم انداز كمرويي مي تواند به عنوان يك نوع از آسيب شناسي اجتماعي ديده شود كه به خاطر فقدان اجتماعي شدن و تغيير در طبيعت ارتباطات ميان فردي تحت تاثير قرار مي گيرد.

ميزان كمرويي مي تواند مسائلي را در زمينه هاي مختلف در حد ناراحتي هاي اجتماعي خفيف تا بيماري هراس اجتماعي براي افراد ايجاد كند. چنانچه بروز نگراني و اضطراب يا بازداري محدود به موقعيت هاي خاصي باشد، چنين كمرويي موقعيتي يك امر بسيار معمول و رايج است. موقعيت هاي خاصي كه موجب به راه انداختن چنين واكنشي مي گردد، اغلب موقعيت هايي است كه افراد با مراجع قدرت درگير هستند؛معلمان، مديران، رهبران و… گاهي موقعيت هايي وجود دارد كه اغلب واكنش هايي را در يك يا همه سطوح به راه مي اندازند؛ يعني شناخت، افكار مهم، عاطفه، احساسات معنادار و هدفمند، روانشناختي، دريافت معاني، در محدوده بدني يا رفتاري را تحت تاثير قرار مي دهد كه به كناره گيري از آن موقعيت دشوار منجر مي گردد و در مقايسه با كمرويي موقعيتي كمتر رايج است، اما مهم اين است كه ادامه شكل مزمن كمرويي در موقعيت هايي كه مستلزم برخورد با ديگران بوده و موجب اجتناب و يا ترس از آن موقعيت ها مي گردد، بيشتر مورد توجه و تبيين قرار گيرد.

ترس ناشي از دستپاچگي و آشفتگي،در كودكان گستره سني 4 تا 5 سالگي و سپس در حدود 12 سالگي افزايش مي يابد.احساس متفاوت شدن،هسته اصلي كودك كمروي درمانده است.او از نزديكي به افراد ناآشنا يا محيط هاي جديد دچار ترس شديد مي شود.وقتي در فكر خودش تمايل پيدا مي كند به ديگري نگاه كرده و ارتباط چشمي برقرار نمايد در جرات خود براي رفتار مذكور،مشكل پيدا مي كند.اين نكته مي تواند به تعارض ميان ترس كودك و فرصت هاي يادگيري كه والدين فراهم مي كنند،منجر گردد.

مطالعات مربوط به فرزند خواندگي، مي تواند كمرويي را در كودكان فرزند خوانده بر مبناي جنبه بيولوژيكي مادراني كه جمع گرا و جامعه پذير هستند، پيش بيني كند. تفاوت هاي فيزيولوژيكي در ميان كودكاني با بازداري مفرط و عدم بازداري، با بالا بودن و يا ثبات ضربان قلب مشخص مي شود. در سنين 2 تا 5 سالگي، در كودكاني كه بازداري بيشتر ادامه مي يابد، در برخورد با همسالان جديد و بزرگسالان رفتار تودار و ساكت بودن را نشان مي دهند.

برخي از كودكان به سبب خلق و خو، به كمرويي گرايش دارند. اين كودكان در مقايسه با كودكان ديگر در واكنش نشان دادن به موقعيت هاي جديد اجتماعي همراه با شرم و خجالت مستعدتر هستند. شواهد مربوط به پايه وراثتي يا ذاتي براي ميزان تغييرات مربوط به كمرويي ناشي از خلق و خو، به طور فزاينده اي رو به افزايش است. در حقيقت، در مقايسه كمرويي با هريك از رگه هاي شخصيتي، وراثت نقش بزرگتري را در كمرويي ايفا مي كند.

با وجود اين شواهد، بيشتر محققان تلاش دارند اثرات احتمالي ژنتيك را فقط به عنوان بخش كوچكي از خود برچسب زني كمرويي محسوب كنند. حتي گرايش ها و آمادگي هاي ارثي هم مي تواند مورد تغيير قرار گيرد. كودكان فرزندخوانده سبك هاي اجتماعي مربوط به والدين ناخوانده خود را ياد مي گيرندو نوپاياني كه دچار بازداري مفرط مي شوند،گاهي اوقات در نتيجه تلاش والدينشان، به مدت زياد، احساس آرامش احتماعي بالايي را تجربه مي كنند.

والديني كه معتقد به ارزش هاي جامعه جمع گرا و اشتراكي هستند ممكن است كه فرندانشان را به همنوايي و انطباق با جمع تشويق كنند و آن ها را از ابراز رفتارهاي جسورانه منع كنند و اين شيوه تربيتي در سطوح بالاترمي تواند منجر به رفتارهاي بازداري و كمرويي شود. زيمباردو، بيان كرده است كه فرزندان ارشد و تك فرزندان زمينه كمرو شدن را دارا هستند و اين اظهار با نظريه هاي كمرويي كه بر انگيزه به جا گذاشتن اثري مثبت بر ديگران به همراه فقدان اعتماد به توانايي انجام آن تاكيد دارد هماهنگ است.

ويس،دريافت كه والدين تايلندي رفتارهاي دروني شده فرزندانشان مانند كمرويي را در مقايسه با والدين آمريكايي كمترآزاردهنده و جدي ارزيابي مي كنند. نتايج پژوهش ها به طور باثباتي حاكي از آن است كه كودكان چيني در مقاسيه با كودكان آمريكاي شمالي خجالتي تر و بازدارتر هستند .

برخي تفاوت هاي جنسي در رابطه با كمرويي گزارش شده است. بطور كلي تفاوت هاي جنسي كمي در كودكي وجود دارد و اين تفاوت ها از دوره نوجواني شروع به ظاهر شدن مي كند. نوجوانان دختر در مقايسه با نوجوانان پسر احتمالا كمي بيشتر كمرو هستند و اين تفاوت ها ممكن است در نتيجه فشارهاي اجتماعي باشد. چراكه مطالعات نشان مي دهد كه والدين، كمرويي را در پسران كمتر از دختران پذيرفتني مي دانند. رابين، بورگس، هستينگز،در يك تحقيق طولي از بچه هاي بين 2 و 4 ساله دريافتند كه تعامل بازداري كودك و رفتارهاي مادر در 2 سالگي، كمرويي اجتماعي در 4 سالگي را پيش بيني مي كند. به خصوص وقتي مادرها بيش از حد حمايت كننده بودند و يا به طرز استهزا آميزي رفتار مي كردند. اين يافته ها پيشنهاد مي كند كه رفتار مادري نقش مهمي را در ماندگاري كمرويي اجتماعي در كودك ايفا مي كند.

از طرف دیگر ویژگی کناره گیری در کودک رفتار های حمایتی از سوی والدین را فرا می خواند؛بخصوص اگر پدر و مادر، خود نیز مضطرب باشندوبه این ترتیب رفتار های حمایتی والدین،کناره گیری کودک را افزایش می دهد.در یک بررسی طولی در رابطه با كمرويي و والدین، كمرويي در سن 2سالگی، حمایت والدین در سن 4 سالگی را پیش بینی کرده است. اما حمایت والدین در سن 2 سالگی نتوانسته است كمرويي در سن 4 سالگی را پیش بینی کند.

گزارش مادران در مورد كمرويي فرزندانشان و ترتيب تولدشان در يك تحقيق مورد بررسي قرار گرفته است. نتايج حاكي از آن است كه فرندان ارشد در مقايسه با فرزندان بعدي كمرو تر هستند. فرزندان ارشد دختر در مقايسه با فرزندان دختر بعدي توسط مادرانشان كمروتر ارزيابي شده اند اما فرزندان ارشد پسر در مقايسه با فرزندان پسر بعدي كمتر احتمال دارد كه  كمرو ارزيابي شوند.

از طرفي كمرويي مي تواند يك پاسخ سازش يافته بهنجار به يك تجربه اجتماعي بالقوه توانكاه باشد. با مقداري كمرويي،كودكان و نوجوانان مي توانند موقتا كناره گيري كرده و حس كنترل را به دست بياورند.معمولا به همان اندازه كه آنها در برخورد با افراد غريبه تجربه به دست مي آورند،كمرويي شان كاهش مي يابد.در صورت نبودن مشكلات ديگر،كودكان و نوجوانان  كمرو به طور معناداري در معرض خطر مسائل رفتاري يا روانپزشكي از جمله اضطراب، افسردگي قرار نخواهند گرفت.

در بعد عملي، كودكان و نوجوانان كمرو كمتر مهارت هاي اجتماعي را تمرين و تجربه مي كنند و روابط دوستانه شان كمتر رشد مي كند.آنها تمايل دارند از فعاليت هاي ورزشي، هنرهاي نمايشي و بحث و گفت وگو كه ممكن است خودشان كانون توجه قرار گيرند، اجتناب نمايند. آنها همچنين تمايل دارند كه به صورت غير دوستانه مورد ادراك قرار بگيرند و به احساس تنهايي گرايش دارند، داراي عزت نفس پاييني هستند و مشكلات گوارشي (معده اي و روده اي) در آنها از حد متوسط بالاتر است. كودكان كمرو، مستعدبيش اضطرابي در نوجواني هستند. بزرگسالان كمرو تمايل دارند كمتر در شبكه هاي اجتماعي باشند و نسبت به ديگران از حمايت شبكه هاي اجتماعي احساس رضايت كمتري مي كنند. تعداد زيادي از دانش آموزان كالج هرگز پيشرفت نمي كنند زيرا از صحبت در كلاس هراس دارند.

علايم خلقي و عاطفي كمرويي ممكن است شامل موارد زير باشد:كمرويي خودآگاهانه، نگراني و سراسيمه بودن، ناامني و احساس كوچكی.  علايم رفتاري ممكن است شامل موارد زير باشد: دشواري در برقراري ارتباط چشمي با ديگران، با اكراه و بي ميلي صحبت كردن، صحبت كردن با صداي ضعيف كه گاهي اوقات ممكن است قابل شنيدن نباشد، نگرش بدبياري، اجتناب از تقابل هاي اجتماعي و احساس مشكل در شروع صحبت. تجليات روانشناختي كمرويي احتمالا شامل موارد زير است: عرق شديد، خجالت، تپش قلب و افزايش آن، خشكي دهان، احساس دلشورگي و مشكلات گوارشي معده اي و روده اي.

در برخي از دانش آموزان، بدون وجود زمينه خاص و نبود عامل موقتي كه ميتواند تاحدي خطرساز باشد،بازداري شديدو كمرويي مشاهده ميشود.اين دانش آموزان ممكنست درمهارت هاي اجتماعي ضعيف باشند يا خود انگاره پاييني داشته باشند.

دانش آموزاني كه كمرو هستند، خود را بيشتر سرزنش مي كنند، خودشان را كمتر دوست دارند و كمتر با خودشان صميمي اند و در مقايسه با همسالان غير كمرو، بيشتر منفعل هستند. اين گونه عوامل، تاثير منفي بر ادراك هاي ديگران مي گذارد. زيمباردو،اظهار كرده است كه افراد كمرو در مقايسه با افراد غير كمرو، اغلب از سوي همسالانشان كمتر صميمي و دوست داشتني تلقي مي شوند و به سبب همه اين دلايل،ممكن است از طرف همسالان خود طرد شوندو براي رشد مهارت هاي اجتماعي شانس كمي داشته باشند.

دانش آموزان كمرو در شروع بازي و ارتباط با همسالان،كمتر حالت رقابت جويي پيدا مي كنند. نوجواناني كه تا حدي گرايش به كمرويي دارند و كمتر براي خويش احتران قائلند در مقايسه با همسالان غير كمرو، بيشتر انفعالي هستند .

لازمه كمرويي، اضطراب و بازداري رفتاري در موقعيت هاي اجتماعي است. اين علائم معمولا در موقعيت هاي جديد يا موقعيت هايي كه فرد را مود ارزيابي قرار مي دهند، و يا موقعيت هايي كه افراد برجسته و افراد ناخوانده حضور دارند،رخ مي دهد.كمرويي در نوجوانان با نشان دادن علاقه به مشاهده ديگران همراه با بي ميلي در صحبت كردن يا لذت بردن از آنها، ظاهر مي شود، براي مثال آنها ممكن است موقعي كه افراد ناآشنا در اطرافشان هستند،حتي وقتي خواسته شود با آنها صحبت كنند،همچنان ساكت و آرام باقي بمانند.

افراد كمرو احساسات شديد مربوط به كمرويي را در موقعيت هاي اجتماعي تجربه مي كنند، افراد كمرو درباره موضوعات كوچك نگرانند، به خصوص وقتي احساس مي كنند، مرتكب خطا و اشتباه شده اند و در ذهنشان براي هر فكري كه به طور عادي كمرويي به دنبال ندارد، تصورات فراواني متداعي مي گردد،آنها زياد عذرخواهي مي كنند و براي اجتناب از درد، رفتارشان را توجيه مي كنند و رنج ناشي از انتقاد ديگران را مي پذيرند. احساس گناه در آنها بالا است و از خطاهاي واقعي يا تصوري يا اقدام هاي اشتباه آميزي كه پذيرفته اند،احساس شرمساري و خجالت دارند.

اين قبيل عوامل، اثر منفي را بر روي ادراك ديگران مي گذارد. زيمباردو گزارش مي كند كه افراد كمرو در مقايسه با افرادي كه كمرو نيستند، توسط همسالان اغلب كمتر صميمي و دوست داشتني ارزيابي مي شوند. به سبب اين دلايل، همسالان ممكن است نوجوانان كمرو را طرد كنند و آنها شانس كمي براي رشد مهارت هاي اجتماعي خود داشته باشند. در نوجواناني كه كمرويي بطور مفرط به سنين جواني گسترش مي يابد، آنها خودشان را منزوي تر توصيف مي كنند و دوستان كمي دارند و روابطشان با افراد جنس مخالف كمتر از همسالان آنهاست .

شيوع كمرويي:

کمرویی در میان دانش آموزان خردسال شایع تر از بزرگسالان است. ممکن است این پدیده در میان کودکان آشکارتر باشد، زیرا آنان عموما نسبت به بزرگسالان در معرض بررسی دقیق تر روزانه اعمالشان قرار دارند. اما کمرویی در میان بخش قابل ملاحظه ای از جمعیت بزرگسالان ادامه می یابد. برخی شواهد تحریک آمیز نشان می دهند که در دوران نوجوانی کمرویی بیشتری در میان دختران پدید می آید تا پسران. در یک نمونه گیری از دانش آموزان پايه چهارم، پنجم و ششم یک مدرسه ابتدایی حد متوسط افرادی که در حال حاضر کمرو بودند42 درصد بود-مانند نمونه اصلی. این دختران و پسران به طور مساوی خود را بعنوان کمرو معرفی می کردند. اما زمانی که به دانش آموزان پايه هفتم و هشتم می نگریم، نه فقط سطح متوسط کمرویی به 54 درصد افزایش می یابد بلکه این دختران نوجوان هستند که موجب این افزایش شده اند. شاید دلیل این امر آن باشد که نیاز به محبوب بودن در مدرسه  و از نظر جسمانی جذاب بودن به گونه ای جا افتاده است که فشار بیشتری بر دختران وارد می شود تا پسران.

از طرف ديگر در سيستم آموزش و پرورش،مفهوم كمرويي نقش مهمي را ايفا مي كند.كمرويي يك هيجان پنهاني است كه ناديده گرفته شده است، درحاليكه در زندگي بسياري از افراد، موجب شكست، آشفتگي و هرج و مرج شده است. طبق تحقيقات انجام شده، بيش از 50 درصد افراد در زندگي خود كمرويي را در درجات مختلف تجربه مي كنند. به علاوه 80 درصد از مردم اعلام نموده اند كه در بعضي از موقعيت ها در زندگي شان احساس شرم و خجالت را تجربه كرده اند. به تعداد زيادي از اين افراد مي توان نسبت”كمرويي برون گرايانه”داد. اينها افرادي هستند كه در ميان عموم حاضر مي شوند؛ اما در درون، افكار دردناكي را تجربه يا احساس مي كنند. افراد كمرو، در رابطه با گسترش انواع مختلف مسائل روان شناختي از قبيل افسردگي و يا اضطراب، بيشتر آسيب پذيرترند.

تعداد بسياري از مردم كمرويي را تجربه مي كنند و اين احتمال وجود دارد كه مقدار زيادي از رفتار كمرويي تثبيت شده و يا به صورت انواع ديگر پاسخ هاي غير انطباقي گسترش يابد. دو عامل در رابطه با اين كه بيشتر مردم خود را كمرو توصيف كنند مورد توجه مي باشد كه عبارتند از: فرهنگ و تكنولوژي. فهم آداب و سنن فرهنگي بسار مهم است، زيرا براساس آن مي توانيم كمرويي را توصيف و تبيين كنيم. آشكارا فرهنگ هاي مختلف براساس آنچه به عنوان هنجار ميان فردي و اجتماعي پذيرفته شده است، تعاريف متفاوتي را از كمرويي خواهند داشت،اين نكته مهم مي باشد كه وقتي با افراد داراي فرهنگ هاي متفاوت خاص خودشان برخورد مي كنيم اين نكته را مورد توجه قرار بدهيم.

آستين،در مطالعه خود آشكار كرد كه 8 درصد جامعه دچار كمرويي هستند و 11 درصد دانش آموزان مدرسه ابتدايي در ارتباط هايشان نگراني و دلهره را تجربه مي كنند و به عبارت ديگر 20 درصد، اضطراب مربوط به كمرويي را تجربه مي كنند و بدين دليل بايد مورد كمك قرار بگيرند. زيمباردو و همكارانش در دانشگاه استانفورد  زمينه يابي، با نمونه اي از 817 دانش آموز دبيرستاني انجام داده اند و از آنها پرسيده اند كه آيا خود را كمرو ارزيابي مي كنند و به كمرويي بعنوان يك مشكل مي نگرند؟ 40 درصد از پاسخ دهندگان خود را به شدت كمرو ارزيابي كردند، 63 درصد اذعان داشتند كه كمرويي براي آنها مشكل آفرين بوده است. تحقيقات بعدي اين يافته ها را تاييد كرده است. زمينه يابي استانفورد همچنين از پاسخ دهندگان پرسيده كه آيا قبلا هم كمرو بوده اند؟ اكثريت پاسخ دهندگان بر صدق اين سوال صحه گذاشتند .

پيامدهاي كمرويي:

فيليپ زيمباردو،پيامدهاي زيررابراي كمرويي عنوان مي كند.

  • مشكلات اجتماعي:افراد كمرونسبت به افراد غير كمرو از موقعيت هاي اجتماعي بهره مند نمي شوند،كمتر قرار ملاقات مي گذارند،از نظر كلامي و غير كلامي كمتر ابراز وجود مي كنند و علاقه كمتري به افراد ديگر نشان مي دهند.آنها توانايي خود را براي مقابله با موقعيت هاي اجتماعي دست كم مي گيرند و نسبت به موقعيت هاي اجتماعي بدبين هستند.از ملاقات و آميزش با ديگران اجتناب مي كنند زيرا گمان مي كنند مردم مدام از آنها انتقاد مي كنند و درصدد كشف خطاهاي وي هستند تا مسخره اش كنند.
  • اشكال در تفكر:خجالتي بودن فرد كمرو موجب مي شود كه در حضور ديگران افكارش دچار ابهام و تيرگي شود و در برقراري رابطه مؤثر ناتوان گردد.
  • محدوديت در ارزيابي هاي مثبت:كمرويي باعث مي شود ديگران ارزيابي مثبتي از خصوصيات فرد نداشته باشند عليرغم آنكه وي داراي توانايي ها و ويژگي هاي مثبتي است.
  • ارزيابي منفي ديگران:نه تنها نكات مثبت فرد كمرو به چشم نمي آيد بلكه به دليل عدم برخورد گرم و صميمانه با ديگران،به طور غيرواقعي تصوير غلطي از او در ذهن ها شكل مي گيرد.به عنوان مثال گمان مي كنند او فردي سرد و بي عاطفه،خودخواه و جاه طلب است.
  • اشتغال ذهني:افراد كمرو اشتغال ذهني زيادي نسبت به خود و واكنش هاي ديگران دارند كه منجر به نگراني و درخود فرو رفتگي آنها مي شود.
  • بي جراتي:فرد كمرو نمي تواند به راحتي عقايد خود را مطرح سازد و از ارزش هاي منفي مورد قبولش دفاع كند.
  • عواطف ناخوشايند:معمولاكمرويي همراه بااحساس افسردگي،گوشه گيري و تنهايي است.كمرويي مي تواند يك تاثير علي بر افسردگي داشته باشد.هم مستقيم و هم غير مستقيم از طريق تنهايي.افراد كمرو در ايجاد روابط اجتماعي ضعيف عمل مي كند كه منجر به اجتناب از مواجه هاي اجتماعي و در نتيجه تنهايي مي شود.

از نظر زيمباردو و هندرسون، افراد كمرو به دليل نقص شبكه اجتماعي كه براي حفظ سلامتي ضروري است،دچار مشكلات مربوط به سلامت جسمي و روحي مي شوند.در شغل هاي نامناسب تر قرار مي گيرند،پيشرفت شغلي محدودي دارند و پول كمتري به دست مي آورند،چون كمتر درخواست ترفيع مي كنند.اگر كمرويي مزمن شود و تا سال هاي بعدي زندگي ادامه يابد ممكن است منجر به انزواي اجتماعي مزمن و آسيب رواني وابسته به آن و حتي بيماري مزمن و طول عمر كوتاه تر شود.

كمرويي به عنوان يك عامل خطرناك رواني-اجتماعي مي تواند پيامدهاي مهمي از لحاظ عملكرد اجتماعي داشته باشد و به آسيب ديدگي توانايي و مهارت اجتماعي منجر شود. افراد كمرو در تعامل هاي اجتماعي و روابط بين فردي خود ناشيانه رفتار مي كنند و به عبارت ديگر فاقد مهارت هاي اجتماعي هستندوميزان اضطراب وافسردگي درآنها بالاتر است.

پيوستار كمرويي:

كمرويي بر مبناي شدت نشانه هاي گزارش شده طبقه بندي شده است و بر روي پيوستاري، از كمرويي موقعيتي تا مزمن در نوسان است. كمرويي موقعيتي، شامل تجربه نشانه هاي كمرويي در موقعيت هاي اجتماعي مخصوص است كه درخودپنداره فرد دروني و جذب نشده است. در انتهاي پيوستار كمرويي، افرادي هستند كه به دنبال تعاملات اجتماعي نيستند و ترجيح مي دهند كه تنها باشند. در ميانه اين پيوستار افرادي هستند كه احساس مي كنند در موقعيت هايي با انواع معيني از افراد مرعوب مي شوند و به شيوه ناشيانه اي رفتار مي كنند. ناراحتي آن ها به اندازه كافي قوي است كه زندگي اجتماعي و عملكردشان را مختل كند .در انتهاي پيوستار افرادي هستند كه به شكل مزمني خجالتي هستند و ترس از ارزيابي منفي توام با آشفتگي هيجاني يا بازداري را تجربه مي كنند كه با شركت آن ها در فعاليت مورد علاقه و رفتار معطوف به هدف شان تداخل مي كند.

کمرویی پیوستار روانی گسترده ای را شامل می شود.می تواند از احساس عدم کفایت در حضور دیگران تا حوادث آسیب زای ناشی از اضطراب که زندگی یک فرد را ویران می کند را در بر گیرد.به گفتهه زیمباردو،در انتهای این پیوستار افرادی قرار دارند که با کتاب خواندن و کار کردن با اشیا یا حضور در طبیعت احساس راحتی بیشتری می کنند تا با معاشرت با افراد دیگر.برخی از این افراد هر زمان که لازم باشد با دیگران ارتباط برقرار می کنند.طیف میانی پیوستار کمرویی در برگیرنده بخش اعظم افراد کمرو می باشد.این افراد در موقعیت های مشخص با افراد معینی  احساس بی کفایتی و تری می کنند،ناراحتی شدید آنها به زندگی اجتماعی شان آسیب زده و عملکرد آنان را مختل می کند.آنان در کل  به خاطر عدم تسلط بر مهارت های اجتماعی و یا فقدان اعتماد به نفس کمرو هستند.در انتهای دیگر پیوستار افرادی قرار دارند که ترس آنها از افراد دیگر هیچ حد و مرزی نمی شناسد(افراد مطلقا کمرو).این افراد هر زمان که برای انجام کاری در حضور جمع مورد خطاب قرار می گیرند،بی نهایت می ترسند و به قدری احساس نومیدی می کنند که تنها راه فرار و پنهان شدن را می یابند.در بدترین حالت کمرویی می تواند به روان رنجوری حاد منجر شود.

جكسون بويد،در مقاله پژوهشي خود تحت عنوان “نوجوانان و كمرويي” فهرست جامع مطالعات پژوهشي قابل قبول در ارتباط با كمرويي را گردآوري و سازماندهي كرده است. به اعتقاد وي، كمرويي يك اختلال اضطرابي است و به احساس هاي هيجاني رنج آور و ترس از موقعيت هاي اجتماعي مربوط مي شود. اغلب به طور معمول، نوجوان در موقع حضور يك شخص سرشناس يا افراد ناخوانده، در موقعيت هاي جديدي كه بايد فعاليت نمايد و يا وجود افرادي كه او را تحت مراقبت و نظارت قرار مي دهند و يا احتمالا مورد ارزيابي قرار خواهند داد، كمرويي را از خودش ظاهر خواهد كرد.

مطالعه اي تحت عنوان”دانش آموزان كمرو يا منزوي” توسط جري بروفي،انجام شد. او احساس كرد در ميان دانش آموزان كساني هستند كه در مقايسه با همسالانشان در كلاس فعال نبوده، ولي به خوبي از نظر تحصيلي و اجتماعي سازگار بودند، اما نسبتا ساكت و آرام بوده و تمايل داشتند به طور مستقل كار كنند. تعدادي از آنها دچار مسائل كمرويي يا گوشه گيري در درجات مختلف بودند و احتمالا تعداد كمي از آنها پيش آگهي اسكيزوفرني را داشتند. اين تحقيق بر روي نوجواناني كه عمدتا به عنوان كمرو ؛ بازداري، پايين بودن اعتماد به نفس، اضطراب مفرط اجتماعي يا گوشه گير ؛ بي تفاوت، نداشتن ارتباط متقابل يا خيال پرداز توصيف شده بودند، انجام گرفت. نتيجه تحقيق او نشان داد كه در صورت وجود شرايط محيطي و آمادگي وراثتي،كمرويي آغاز شده و موجب مساله مي گردد كه به دنبال آن نوجوان برچسب كمرويي مي خورد و در صورت دروني سازي، اين برچسب يك الگوي فراگير كمرويي در او ايجاد و احتمالا تثبيت مي گردد.

آستين،يافته هايش را در دومين سمينار تحقيقاتي بلاك هيلز در دانشگاه ايالت بلاك هيلز،ارائه كرد.او اعتقاد داشت كه افراد كمرو ممكن است احساس كنند دوست دارند تنها باشند، اما آن بخشي از رشد گروهي از آمريكاييان است كه ممكن است حتي براي رفتن به غذاخوري در بيرون از خانه، كمرو و خجالتي باشند. بنا به عقيده لئونارد آستين، دستيار پروفوسور دانشگاه بلاك هيلز، تعداد افرادي كه از كمرويي رنج مي برند در حال افزايش است. اين امر موجب ضعف در مسائل درون فرد، افسردگي، اضطراب مي شود.اگر هيچ اقدامي براي كمك به ايجاد احساس آرامش در نوجوان كمرو انجام نگيرد،كمرويي مي تواند مسائلي را در زمينه هاي عزت نفس، اضطراب و افسردگي ايجاد كند.

منبع

اخوان راد،شیوا(1389)، عملکرد خانواده با ویژگی های روانشناختی و كمرويي نوجوانان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی-خانواده درمانی، دانشگاه علم و فرهنگ

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0