سازگاری و باورهای فراشناختی

سازگار شدن با محیط مهمترین منظور و غایت همه فعالیت های ارگانیزم است . چنان که باتلر اظهار می دارد ، در همه دوران زندگی خود در هر روز و هر ساعت سرگرم آن هستیم که خود دگرگون شده و دگرگون نشده را با محیط دگرگون شده و دگرگون نشده سازگار کنیم . زندگی کردن در حقیقت چیزی جز عمل سازگاری نیست .

به نظر مک دانلد ، وقتی می گوئیم فردی سازگار است که پاسخهایی که او را به تعامل با محیطش قادر می کنند آموخته باشد . در نتیجه به نحو قابل قبول اعضای جامعه خود رفتار کند تا احتیاجاتش ارضا شوند.به عبارت دیگر سازگاری این است که فرد با دیگران طوری رفتار کند که هیچگونه مشکل و درگیری با آنان نداشته باشد . انسانی را سازگار تلقی می کنیم که مسائل و رفتار منطقی دیگران را قبول کند و اگر با محیطی نمی تواند سازش پیدا کند ، محیط دیگری برایش وجود داشته باشد .

به نظر شعاری نژاد ، سازگاری عبارت است از تغییراتی که باید در رفتار فرد پیدا شوند تا با محیط زندگی خود هماهنگ و دمساز باشد . سازگاری فرایند پیوسته ای است که در آن تجربیات یادگیری اجتماعی شخص باعث  ایجاد نیازهای روانی می گردد و نیز امکان کسب توانایی و مهارت هایی را فراهم می سازد که از آن می توان به ارضاء آن نیازها پرداخت  .

به عبارت دیگر ، فرایند سازگاری به وسیله کمبود و نیاز بر انگیخته می شود و تنش نامطلوبی ایجاد می کند . برای کاهش تنش ، فرد باید به طریقی واکنش نشان دهد و عمل او معمولا کوششی برای غلبه بر شی یا موقعیت تهدید کننده است . برای مثال اگر انسانی گرسنه باشد ، به تهیه یا به دست آوردن غذا نیاز دارد . فرد بعد از تلاشهای اکتشافی چندی که برای کاهش تنش انجام می دهد ، دیر یا زود ناچار است دست به انتخاب بزند . در موقعیت ایده آل ، واکنش انتخاب شده موجب ارضای نیاز می شود . در موقعیتی که زیاد ایده آل نباشد ، واکنش انتخاب شده ناکافی است و فرد احساس آرامش کامل نمی کند . میزان ارضای بدست آمده به این بستگی دارد که آیا فرد به هدف اصلی خود رسیده است یا هدفی را پذیرفته که کمتر ارضاء کننده است ، ولی هدفی است جانشین و به اندازه کافی معقولانه و یا در دستیابی به هر گونه هدفی با شکست روبرو شده است .

اساساً شخص سازگار ، شخصی است که میان خود و محیط مادی و اجتماعیش ارتباطهای سالم و درستی برقرار کند که نتیجه اش استقرار ثبات عاطفی برای خود او باشد .

سازگاری اجتماعی

روانشناسان ، سازگاری فرد را در برابر محیط مورد توجه قرار داده اند و ویژگی هایی از شخصیت را بهنجار تلقی کرده اند که به فرد کمک می کنند تا خود را با جهان پیرامون خویش سازگار سازد ، یعنی با دیگران در صلح و صفا زندگی کنند ، و جایگاهی برای خود به دست آورد .

در این میان سازگاری اجتماعی انعکاسی از تعامل فرد با دیگران ، رضایت از نقش های خود و نحوه ی عملکرد در نقش ها است که به احتمال زیاد تحت تاثیر ، شخصیت قبلی ، فرهنگ و انتظارات خانواده قرار دارد.

سازگاری اجتماعی به این گفته می شود که افراد یا گروهها ، رفتار خود را بتدریج و از روی عمد یا غیرعمد تعدیل کنند تا با فرهنگ موجود سازگاری نمایند ، مانند رعایت عادتها ، عرف و تقلید و… . در تعریف یمینی دوزی سرخابی ، سازگاری اجتماعی عبارتست از مکانیسمهایی که توسط آنها یک فرد توانایی تعلق به یک گروه را پیدا می کند . بنابراین سازگاری اجتماعی ، بروز تغییراتی در فرد است .

سازگاری اجتماعی دانش آموزان در مدرسه :

مدرسه با آنکه واسطه انتقال دانش و مهارت فنی است ولی تاثیرات بسیار فراتری بر افراد اعمال می کند . مدرسه ضمن اجتماعی کردن افراد ، به همسازی آنان با اخلاق اجتماعی ، از طریق انتقال ارزشها ، هنجارها و نگرشهای اجتماعی مطلوب و مناسب توجه خاص دارد این امر ، یعنی همساز کردن افراد با اخلاق اجتماعی ، ممکن است به گونه ای که در مدارس اتفاق می افتد خیلی صریح و عمدی و یا آنگونه که غالباٌ در سطح دانشگاه رخ میدهد. ضمنی و غیر عمدی باشد. به بیان دیگر ، مدارس از لحاظ سازگاری فردی – اجتماعی دانش آموزان نقش مهمی به عهده دارد .

مجموع واکنشهایی که توسط آن ، یک دانش آموز ساختار و رفتار خود رابرای پاسخی موزون به شرایط جدید ( مدرسه ) و به فعالیتهایی که آن محیط از دانش آموزان خواهد خواست تغییر دهد ، سازگاری اجتماعی دانش آموزان نامیده می شود . بنابراین هر عامل یا عواملی که این پاسخگویی را در این محیط دچار مشکل کند ، زمینه ای برای ناسازگاری او در این محیط فراهم خواهد ساخت . به این ترتیب ضوابط سازگاری مدرسه ای دانش آموزان باید در این محیط و فعالیتهای مطرح در آن جستجو گردد. دانش آموزی که بتواند به این ضوابط ( اجرای برنامه ای مشخص ، قبول قواعد انضباطی خاص ، رعایت قاعده بندی مطرح در روابط انسانی درون مدرسه ای و…) پاسخ مثبت دهد (طبیعی) و سازگار قلمداد خواهد شد .

در زمینه سازگاری اجتماعی دانش آموزان در مدرسه صاحبنظران معتقدند که کودکان دچار مشکلات رفتاری بایستی یک و یا تمامی صفات زیر شدیداٌ و به مدت طولانی داشته باشند:

  1. ناتوانی در ایجاد و یا حفظ روابط رضایت بخش بین شخص با همکلاسی ها معلمان .
  2. ناتوانی در ایجاد و یا حفظ روابط رضایت بخش بین شخص با همکلاسی ها و معلمان .
  3. انواع رفتارها و یا احساسات نامناسب در شرایط معمولی .
  4. حالت مشخص غمگینی و افسردگی

محققین ، ناسازگاری کودک در مدرسه را در موارد زیر مشاهده کرده است:

  1. ناتوانی دانش آموز در موفقیت تحصیلی در زمان قانونی .
  2. ناتوانی دانش آموز در موفقیت در یک یا همه ی فعالیتهای یادگیری اولیه شامل خواندن ، نوشتن و حساب کردن .
  3. ناتوانی دانش آموز در پاسخگویی به انتظارات ارتباط یافته مدرسه – خانواده .

عوامل موثر بر سازگاری اجتماعی :

در یک دسته بندی کلی می توان چهار عامل را در بروز ناسازگاری رفتار کودکان و نوجوانان ، معرفی کرد:

الف- عوامل پزشکی : اختلالات ممکن است به علت احساس محرومیت ، فقدان یا نقص عضو یا حسی از حواس پنجگانه باشد .

ب- عوامل تربیتی : با توجه به نظریات روان پویایی ، رفتارگرایی و سایر نظریه های روان شناسی ، چگونگی رابطه اعضای خانواده با کودک و بخصوص مادر در سالهای اول زندگی ، از اساسی ترین عوامل رشد شخصیت شناخته شده است . هر گاه اختلال در این روابط عاطفی ایجاد شود بالطبع امنیت عاطفی کودک مختل می شود ، و در نتیجه آثار آن در رفتار کودک منعکس می گردد .

ج- عوامل ارثی : کودک پاره ای از خصایص والدین را به ارث می برد و مسلماً این استعداد را خواهد داشت که روزی مانند والدین خود به اختلالات رفتاری مبتلا شود . اما مسلم است که ما رفتار بزهکارانه را به ارث نمی بریم و آنچه به ارث برده می شود ، ساختمان بدنی ، مزاج و گرایش به اجرای عمل در راهی خاص و آمادگی شخصی برای رفتار بزهکارانه است . این آمادگی سرشتی بر اثر برخورد با عوامل محیطی نامناسب ظاهر می گردد و در این مرحله است که آثار متقابل و مکمل عواملی مانند نیروهای بیولوژیکی و اجتماعی در ناسازگاری مشخص می گردند .

د-عوامل محیطی و اجتماعی : تغییرات سریع و بزرگ اجتماعی مانند بیکاری ، جنگ ، از هم  پاشیدگی کانون خانواده ، فقر و گرسنگی ، اعتیاد و تماس دائمی با معیارهای اخلاقی و فرهنگی مغایر با معیارهای خانوادگی احتمالاً به ناسازگاری کودک می انجامد . علاوه بر محیط خانواده مدرسه و اجتماع ، باید از نقش وسایل ارتباط جمعی ( سینما ، تلویزیون ، رادیو ، ویدئو ، مطبوعات و تئاتر ) نیز یاد کرد .

سازگاری فردی

سازگاری فرایند پیوسته ای است که در آن تجربیات یادگیری اجتماعی شخص باعث ایجاد نیازهای روانی می گردد و نیز امکان کسب توانایی و مهارت هایی را فراهم می سازد از آن  طریق می توان به ارضاء آن نیازها پرداخت .

دیدگاه نظری درباره سازگاری و ناسازگاری :

نظریه زیستی – اجتماعی سازگاری: پژوهش گرانی که به این مکتب وابسته اند ، اغلب پیشنهاد می کنند که پاره ای از زمینه های  بیولوژیکی فرد گرایش به رفتار ناسازگارانه را تسهیل می کنند و زمانی که فرد در معرض روابط ناسازگارانه در درون یا بیرون از خانواده قرارگیرد ، زمینه های بیولوژیکی فرد با روابط نامطلوب و ناسازگارانه محیط خانه و یا اجتماع ، عامل اصلی و مکانیزم مهم گرایش به ناسازگاری در نوجوانان می شوند .

شوآرز . بیان می کند که تعادل ، تاثیر و تاثر زمینه های بیو لوژیکی و نفوذ اثرات خانوادگی در شناخت علت ناراحتیهای کودکان و نوجوانان ، از جمله ناسازگاری آنان نقش اساسی دارد . به بیان دیگر پاره ای از ویژگیهای شخصیتی مانند خلق و خوی فرد متاثر از عوامل ژنتیکی است و شیوه های برخورد و الگوهای خانوادگی یا در جهت این گرایشهای کودکان و یا در جهت مقابل آن یعنی عدم سازگاری با عوامل ارثی – ژنتیکی به تدریج شخصیت کودک یا نوجوان را شکل می دهد .

به نظر شوآرز زمانی که والدین منطبق با زمینه های ارثی ژنتیکی کودک عمل نکند ، کودک در معرض محیطهای نامطلوب قرارمی گیرد ، که به سهولت می تواند به ناراحتی های روانی گوناگون در او منتهی شود . بدیهی است ویژگیهای شخصیتی که منشاء ژنتیکی دارند بر اثر فشارهای محیطی همچون رفتارهای انضباطی شدید و حاکم بودن نظام استبدادی در خانواده ، تا بی نهایت می تواند تغییر کند . اما مطلوب ترین راه آن است که بین زمینه های بیولوژیکی کودک با شیوهای پرورشی و تربیتی والدین هماهنگی وجود داشته باشد .

مندیک و همکارانش در پژوهش های نشان دادند که عملکرد سیستم عصبی تعداد قابل ملاحظه ای از مجرمان و ناسازگاران اجتماعی با عملکرد سیستم عصبی افراد غیر مجرم و سازگار تفاوت معنی داری دارد . این پژوهش نشان داد که عملکرد سیستم عصبی مجرمان به مراتب کندتر است.به هر حال کارهای پژوهش های گسترده از جمله پژهشهای شوآرز و مندیک ، احتمال رابطه بین فرایندهای فیزیولوژِکی – اجتماعی را با رفتارهای ضد اجتماعی و ناسازگارانه مطرح می کنند .

نظریه های روانی – اجتماعی سازگاری : دیدگاههای روانی- اجتماعی ناسازگاری در رشد رفتار اجتماعی فرد ، معتقد به دو عامل اساسی بی کفایتی  اجتماعی در خانواده و شرایط محیطی خارج از خانه که رفتار بزهکارانه را تقویت می کند ، هستند .

پیروان این نظریه در این زمینه توافق کلی دارند که جوانان بزهکار و نوجوانان ناسازگار در معرض آنگونه از روشهای اجتماعی قراردارند که از ویژگیهای آن نبودن رابطه و پیوند نزدیک و صمیمانه بین پدر و مادر و فرزند است ، که بتدریج کیفیت این رابطه در رفتار آنان نسبت به دیگران به ویژه بزرگسالان اثر می گذارد .

مک کیساک ، پیشنهاد می کند که اینگونه کودکان احتمالاً والدین خود را به عنوان الگو برای همانندسازی قبول ندارند و آنان را طرد می کنند و احتمالاً به رفتارهای نمایشی بدون توجه وآگاهی به نتایج اعمالشان اقدام خواهند کرد.طرفداران این نظریه معتقدند که بخشی از تجارب اولیه کودک در خانواده زمینه های آلودگی او را برای رفتار ناسازگاری در جامعه مثل اثرات گروههای همسن و سال ضد اجتماعی قرار گیرد ، آمادگی بالقوه در او به فعل و عمل در می آید .

نکته مشترک در همه پژوهش ها نظریه های روانی – اجتماعی ، این فرضیه است که نوجوانان ناسازگار متعلق به خانواده هایی هستند که الگوی رفتاری غلط ، نظام ارزشی نادرست و ناهمگن و عملکردهای نامناسب از ویژگیهای آن است . تنشها و فشارهای درونی این خانوادها ، خود محیط اجتماعی نامطلوبی را ایجاد می کند که ارضای نیازهای نوجوان را در جمع خانوادگی دشوار می سازد و آنان را بر می انگیزد تا برای ارضای نیازهای خود مکانه و موقعیتهای دیگر را جستجو کنند .

از سوی دیگر بر اساس نظریه ی مازلو . انگیزش در بررسی رفتار انسانها از اهمیت بسیار ویژه ای برخوردار است . به این معنی که بی کفایتی روانی – اجتماعی و تظاهرات شخصیتی بیمارگونه بسیاری از نوجوانان یا ناشی از عدم تلاش خود آنها در رفع و تسکین بسیاری از نیازهای عاطفی و زیستی شان است و یا معلول بی اعتمادی ها و تحقیرهای پی در پی جامعه ی  بزرگسالان نسبت به آنها و حقیر شمردن توانائی ها و قابلیت های آنها در سپردن مسئولیت به آنهاست .

نظریه های روان پویایی سازگاری : پیروان این نظریه به تجربیات دوره ی کودکی اهمیت بسیاری می دهند و معتقدند که اختلالات رفتاری ، نشانه های برخی آسیبهای نهفته در این دوره می باشند که باید قبل از تغیر رفتار ، درمان شوند . یعنی به عبارت دیگر لازمه ی تغییر رفتار ، درمان و بهبود این آسیب های دوران کودکی است .

نظریه یادگیری :

این نظریه به تاثیر حوادث و اتفاقات محیطی در بروز رفتار تاکید دارد . طرفداران این نظریه معتقدند که ناسازگاری ، یک پاسخ غلط آموخته شده بر اساس انواع روشهای شرطی شدن است.آنها معتقدند که شخصیت ، یک تاریخچه از انواع شرطی شدن هاست . به نظر سالتر. ناسازگاری یعنی شرطی شدن غلط و روان درمانی یعنی شرطی شدن .

نظریه یادگیری اجتماعی :

بندورا و والترز ، طی یک سری آزمایشهای تجربی شرایطی را نشان داده اند که تحت آن شرایط ، کودکان رفتار مدلهای مختلف را تلقید می کنند . آنان با بررسی کودکان ناسازگار ، پی به وجود مدلهای ناسازگار مورد تقلید این کودکان ، در خانه و محیط اطراف برده اند . به گفته این پژوهش گران ، کودکان رفتارهای تهاجمی و یا مطیعانه را از مدلهای خود می آموزند .

این تئوری نشان می دهد که رفتارهای قابل قبول و یادگرفته شده ، چگونه از طریق تشویق تقویت می شوند . چنانچه رفتارهای ناپسندی به صورت ملایم وجود داشته باشند ، می توان از آنها صرف نظر کرد ، اما اگر این رفتارها  به صورت دائمی و شدید در آیند ، می توان از طریق تقویت منفی آنها را تعدیل نمود و جای  ناسازگاری را گرفت .

منبع

بهمنی، رقیه(1394)، باورهای فراشناختی و میزان سازگاری فردی – اجتماعی ، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی، دانشـگاه آزاد اســلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0