رضایت زناشویی و فرزندان با معلولیت

تعریف رضایت زناشویی
بر طبق تعریف، رضایت زناشویی به عنوان عملکرد و رفتار مناسب زوجین بر اساس وظایف سنتی و عرفی و قانونی تعیین شده برای هر کدام از آنان در قالب قانون خانواده و خرده فرهنگ است.
رضایت زناشویی به عنوان عملکرد و رفتار مناسب زوجین بر اساس وظایف سنتی و عرفی و قانونی تعیین شده برای هر کدام از آنان در قالب قانون خانواده و خرده فرهنگ است. این کتاب درجنبه های رفتاری، شناختی وعاطفی مطرح می شود. رضایت زناشویی حالتی است که طیّ آن زن و شوهر از ازدواج با یکدیگر و با هم بودن احساس شادمانی و رضایت دارند .
و ینچ و همکاران او معتقدند که رضایت زناشویی انطباق بین وضعیّت موجود و وضعیت مورد انتظار است. طبق این تعریف رضایت زناشویی زمانی محقق می¬گردد که وضعیت موجود در روابط زناشویی با وضعیت مورد انتظار فرد منطبق باشد. هم چنین الیس در 1989 بیان می کند که رضایت زناشویی احساسات عینی از خشنودی، رضایت و لذت تجربه شده توسّط زن یا شوهر است هنگامی که همه جنبه های ازدواج شان را در نظر می گیرند .مطابق با نظر هادسن ادراک زن یا شوهر از میزان، شدت و دامنه مشکلات وجود در رابطه منعکس کننده سطح رضایت زناشویی آن هاست.
عوامل تعیین کننده ی موفقیّت ازدواج و رضایت زناشویی
در پژوهش بنی جمالی و همکاران علل از هم پاشیدگی خانواده¬ها و نیز موفقیت ازدواج زوج¬های جوان را شامل موارد ذیل عنوان کردند: 1- کمی سن جوانان به هنگام ازدواج، فقر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، کم بودن سواد، پایین بودن سطح شغلی، دخالت بی مورد اطرافیان، پدیده طلاق والدین زوج¬های ناموفّق، وابستگی مالی زوجین به والدین، همه از عوامل تهدید کننده¬ی زندگی مشترک زوجین جوان بودند؛ 2- عدم هم¬سویی زوجین در جهات مختلف موجب اختلاف زناشویی بین زوجین می¬شود؛ 3- تشابه نظرات زوجین به عنوان عامل تداوم-بخش زندگی مشترک شناخته شد؛ 4- وجود بیماری¬های جسمی، روانی و اختلالات رفتاری اعلام نشده از سوی همسران و خانواده¬های آن¬ها عامل سستی روابط بین زوجین تلقی شد.
در ادامه¬ی مطلب به ارائه نظرات پژوهشی در مورد برخی از مهم¬ترین عوامل شناخته شده در بهبود کیفیت زندگی زناشویی و افزایش رضایت از آن به تفکیک اشاره شده است.
1. مهارت های ارتباطی
ارتباط نقش مرکزی در ازدواج ایفا می¬کند به گونه¬ای که از لحاظ ویژگی¬های زناشویی مشخّص شده است که ارتباط موثر و کارآمد میان شوهر و همسر مهم¬ترین جنبه¬ی خانواده¬های دارای عملکرد مطلوب می¬باشد. بک وجونز متوجه شدند که رایج¬ترین مشکل در ازدواج¬های نا آرام و پر دردسر همانا ارتباط ضعیف است. به عبارت دیگر موضوعات ارتباطی ممکن است نگرانی¬ها و دل مشغولی¬های اولیه¬ی برخی زوج¬های مراجعه کننده برای درمان باشد . رویکردهای ارتباطی اغلب با سه فرض اساسی به بررسی ازدواج و روابط زناشویی می¬پردازند: 1- تعارض¬های زناشویی غیر قابل اجتنابند، هدف درمان¬های ارتباطی حذف کامل این تعارض¬ها نیست بلکه تلاش می¬کنند تا به آن¬ها جهت دهند و آن¬ها را در مسیرهایی سازنده به کار اندازند؛ 2- ارتباط در دو سطح کلامی و غیر کلامی روی می¬دهد و یکی از دلایل اصلی بروز اختلاف¬های زناشویی، ناهماهنگی پیام¬هایی است که به طور همزمان توسط این دو سطح منتقل می¬شوند؛ 3- همسران در شیوه¬های برقراری ارتباط با یکدیگر تفاوت دارند . در کل، یک فرض عمومی این بوده است که علّت بسیاری از مشکلات ارتباطی زناشویی، مهارت¬های ارتباطی ناکارآمد از طرف همسران می¬باشد و مطابق با این دیدگاه ادونوهیوو کراچ در 1996 بیان کردند که آموزش ارتباط به عنوان کوششی جهت ترمیم رابطه مسئله¬دار، مؤلفه¬ای مهم در بسیاری از رویکردهای درمان زناشویی است.
2- تقابل
یک منبع بسیار با اهمیت رضایت¬مندی در ازدواج عبارت است از پاداش¬هایی که طرفین به یکدیگر می¬دهند. زن و شوهرهای شادکام در عوض پاداش¬هایی که از یکدیگر دریافت می¬کنند به همدیگر پاداش می¬دهند، اما رفتارهای تنبیه کننده طرف مقابل را نادیده می¬گیرند. آن¬ها در مورد رفتار خوب تقابل دارند اما رفتار ناخوشایند طرف مقابل را تلافی نمی¬کنند، بر عکس، زوج¬های ناراضی رفتار پاداش دهنده یکدیگر را نادیده می¬گیرند اما دائماً با تنبیه کردن رفتار نامطلوب طرف مقابل، دست به مقابله به مثل می¬زنندبه عبارت دیگر تعامل¬ها در زوج¬های گرفتار، اغلب با رفتار منفی متقابل مشخص می شود. اگر یکی از طرفین، رفتاری منفی از خود نشان دهد، طرف دیگر نیز پاسخی شبیه آن می¬دهد و بدین ترتیب، زنجیره¬ی تعامل منفی پیش رونده آغاز می شود.
3- مهارت های حل مسئله
تعارض محصول الزامی زندگی مشترک است بین دو نفر همیشه احتمال اختلاف نظر وجود دارد و شیوه اداره و حلّ اختلاف ها با شادکامی ازدواج ارتباط دارد. ظرفیت قبول اختلاف نشانه صمیمیت و نشانه یک خانواده سالم است. اختلاف سالم و خوب، سازنده است، و لیکن در خانواده¬های مسئله دار، مسایل را انکار می¬کنند یا می¬پذیرند که با هم مخالفت نکنند، یا لب از سخن فرو می¬بندند و منزوی می¬شوند . زوج¬های ناراضی ظاهراً مشکل را نادیده می¬گیرند. اما این زوج¬ها، مشکلات خود را از یاد نمی¬برند، در عوض آن¬ها را همچون سندی لاک و مهر شده حفظ می¬کنند تا بعدها در یک مشاجره بزرگ مجدّداً آن را به جریان بیندازند. این در حالی است که در خانواده¬های دارای کارکرد خوب، زوج¬ها نه تنها به وجود تعارض زناشویی اذعان دارند بلکه این تعارض و مشکلات به شیوه موثّری حل می¬شوند.
4- عوامل شناختی
شواهد فزاینده¬ای وجود دارد که شیوه¬های درک، تفسیر و ارزیابی زوج از یکدیگر و رویدادهایی که در روابط¬شان اتفاق می¬افتند، تأثیر مهمی بر کیفیت روابط آن¬ها می¬گذارد. آلبرت الیس تأثیر منفی “باورهای غیر منطقی” یا در نهایت معیارهای غیر واقع¬نگرانه¬ای که افراد در مورد روابط صمیمانه دارند را بر الگوهای تعامل و رضایت همسران مورد تأکید قرار دارد. سلیمانیان دریافت که میزان تفکرات غیر منطقی باعث نارضایت¬مندی زناشویی می¬گردد. هالفورد بیان می¬کند زوجین مشکل¬دار، بیشتر مشکلات رابطه¬شان را به همسرشان نسبت می¬دهند و فکر می¬کنند وی از روی عمد به گونه¬ای ناخوشایند با آن¬ها رفتار می¬کند. در مقابل، زوجین خوشبخت، احتمالاً بیشتر رفتارهای منفی را به شرایط محیطی موقت نسبت می¬دهند.
5- هیجان و مهارت¬مندی هیجانی
همان گونه که کردوا، گی و وارن بیان می¬کنند پژوهش در زمینه هیجان، در حیطه اتفاق می¬افتد. حیطه اول وقوع، ظرفیت و شدت پاسخ¬دهی هیجانی را در ازدواج بررسی کرد. مثلاً بررسی گاتمن در 1994. در این حیطه مشخص شده است که زوج¬های آشفته نسبت به غیر آشفته، تقابل و عاطفه منفی¬تری را نشان می¬دهند. حیطه دوم، نقش هیجانات مختل از قبیل افسردگی و اضطراب را در سلامت زناشویی بررسی کرد. این حیطه پژوهشی یک رابطه نیرومند میان عاطفه افسرده و آشفتگی زناشویی را نشان داده است مثلاً پژوهش بیچ در 2001. حیطه سوم، نقش هیجانات را در زوج درمانی بررسی نمود. از نظر این حیطه پژوهشی اصل یا ریشه آشفتگی رابطه در عواطف منفی است که در تعامل با همسر آشکار می¬شود.
یافته¬های پژوهش تیرگری، اصغرنژاد، بیان زاده و عابدین و نیز پژوهش رحمانی و قیصری پور رابطه¬ی معنی¬داری بین هوش عاطفی (هیجانی) و رضایت¬مندی زناشویی نشان دادند، یعنی به طور کلی زوجین باهوش هیجانی بالا از رضایت¬مندی زناشویی بالایی برخوردارند.
6- صمیمیت و خود افشاسازی
نتایج پژوهش اسدبیگی و سپاه منصور در زمینه رابطه میان عناصر سبک¬های عشق (صمیمیت، شهوت و تعهد) و رضایت زناشویی زنان نشان دهنده رابطه¬ی معنی¬دار میان عنصر صمیمیت و رضایت زناشویی بود.
اگر چه همسران مایلند دیدگاه¬های مشابهی در مورد صمیمت و خود افشاسازی در رابطه زناشویی داشته باشند، لیکن معلوم گردیده است که میان زنان و مردان در صمیمیت و رضایت زناشویی تفاوت وجود دارد. به عبارت دیگر تجربه صمیمیت در میان زنان و مردان متفاوت است. زنان خود افشایی در زمینه احساسات را به عنوان صمیمیت زیاد می¬دانند و مردان داشتن فعالیت¬های مشترک با همسر را نشانه¬ی صمیمت می¬دانند. نتایج پژوهش اسدبیگی و سپاه منصور در زمینه¬ی رابطه میان عناصر سبک¬های عشق (صمیمیت، شهوت و تعهّد) و رضایت زناشویی زنان نشان دهنده رابطه¬ی معنی¬دار میان عنصر صمیمیت و رضایت زناشویی بود.
7- عملکرد جنسی
رابطه جنسی با رضایت مداوم از رابطه پیوند دارد .  همسران رضایت¬مند، هم¬خوانی بیشتری میان فعالیت جنسی که خواهان آن هستند و فعالیت جنسی که تجربه می¬کنند گزارش می¬نمایند. هم چنین برای مردان و هم برای زنان، رضایت از رابطه جنسی به طور معناداری با سطح کارکرد خانواده ارتباط دارد.  پژوهش رزن-گراندن و همکاران حاکی از آن بود که رضایت جنسی مؤلفه بسیار مهمی در روابط وفادارانه است. به هر حال رضایت اوّلیّه از رابطه جنسی یک عامل پیش¬بینی کننده قوی برای رضایت و تداوم رابطه در زمان¬های بعدی است. طبق نظر اسپنس رابطه جنسی کم و ناخوشایند، منشأ تعارضاتی در زوجین مشکل¬دار است و از سوی دیگر، بنابر نظر مسترز و جانسون مشکلات جنسی اغلب به خاطر ارتباط ضعیف در زندگانی زناشویی است و لذا قسمتی از درمان آن¬ها برای مشکلات جنسی عبارت است از کمک به زوج¬ها برای بهبود رابطه¬ی کلی خود با طرف مقابل. کار معتقد است هماهنگی جنسی و نه فراوانی فعالیت جنسی با رضایت زناشویی مرتبط است.
8- ویژگی های شخصیتی
هر چند بسیاری از تفاوت¬های شخصیتی طبیعی است و به تفاوت زیادی در رضایت¬مندی از رابطه منجر نمی¬شود، ولی دو مورد خاص وجود دارد که مشخص شده است تأثیر زیادی بر مشکلات ارتباطی و طلاق دارند و به نوعی این مشکلات را پیش بینی می¬کنند: یکی ناتوانی در تنظیم عواطف منفی (عصبی بودن) و دیگری سبک دلبستگی همراه با ناامنی پژوهش عطّاری و همکاران نشان داد که عامل شخصیت روان رنجورخویی و رضایت زناشویی با هم رابطه منفی دارند و در مقابل عوامل شخصیتی شامل برون¬گرایی، توافق و وجدانی بودن با رضایت زناشویی رابطه مثبت دارند.
عطاری و همکاران بیان می¬کنند که سطح هیجان خواهی زن و شوهر صرف نظر از همسانی و ناهمسانی هیجان-خواهی آن¬ها، سازگاری زناشویی را به طور منفی تحت تأثیر قرار می¬دهد. آن¬ها در تبیین این مسئله به این موضوع اشاره کرده¬اند که از آن¬جا که ازدواج قراردادی طولانی مدت است که با انعقاد آن محدودیت¬هایی برای افراد ایجاد می¬گردد، این محدودیت¬ها برای افراد هیجان¬خواه به راحتی قابل پذیرش نیست و لذا سازگاری و رضایت از ازدواج در این افراد کاهش می¬یابد.
9- سبک های دلبستگی
نظریه دلبستگی که اولین بار در زمینه رشد کودکان به کار رفت، اخیراً برای روابط دلبستگی بزرگسالان به کار رفته است و تأثیر عظیمی بر ایجاد زوج درمانی هیجان محور داشته است اولین بار هازن وشیور در 1987 مطرح کردند که سبک¬های دلبستگی منعکس¬کننده تمایزات اساسی در بازنمایی¬های ذهنی عشق رمانتیک بزرگسالان هستند. صیادپور با اشاره به پژوهش¬های انجام شده در این زمینه بیان می¬کند که افراد ایمن با ابراز صمیمیت و بیان عواطف خود بر پایه عشق و دوستی شرایطی را فراهم می¬آورند که موجب برخورداری بیشتر آنان از احساس رضایت می¬شود؛ در حالی که افراد پرهیزی و دوسوگرا، با فاصله گرفتن عاطفی و اضطراب، کیفیت ارتباط زناشویی را منفی ارزش گذاری می¬کنند.
10- فردیت و تمایز خود
طبق نظر برادشاو باور “زن و شوهر نیمه بهتر یکدیگرند” در واقع نشان دهنده¬ی اشتباه فرهنگی در زمینه ازدواج است. نقش¬های جنسی انعطاف¬پذیر در این فرهنگ به این معتقد است که با کنار هم گذاردن دو نیمه¬ی انسان یک شخص کامل ایجاد می¬شود. برداشت به گونه¬ای است که انگار یک¬دوم ضرب¬ در یک¬دوم مساوی یک می¬شود، و حال آنکه یک¬دوم ضرب در یک دوم مساوی یک چهارم است که از یک¬دوم کمتر است. به همین دلیل وقتی دو نفر برای تکمیل شدن ازدواج می¬کنند، در مقایسه با آن زمان که کامل و تکمیل نبودند، ناقص¬تر می¬شوند و این علت بسیاری از شکست¬های ازدواج¬هاست. بنابراین افرادی که از وضعیت درونی سازمان¬یافته¬تری برخوردارند در نظم دادن به وضعیت طرف مقابل نیز موفق¬تر می¬باشند. نجفلویی نیز در پژوهش خود نشان داد زوجین دارای تمایز یافتگی پایین، تعارض زناشویی بالایی را نشان می¬دهند.
11- بهداشت روانی و جسمی
ارتباط میان ناراحتی روان¬شناختی و عدم رضایت زناشویی در بیماران متأهّلی که طیف وسیعی از مشکلات روان-شناختی را تجربه می¬کنند به اثبات رسیده است در میان اختلالات روان¬شناختی عمده، افسردگی به طور وسیع-تری مورد بررسی قرار گرفته و نشان داده شده است که ارتباطی قوی با آشفتگی زناشویی دارد . پژوهش¬گران همچنین ارتباطی قوی میان اختلالات اضطرابی و آشفتگی زناشویی اثبات کرده¬اند. علاوه بر اختلالات روانی، مشکلات ارتباطی با بیماری¬های جسمانی نیز همبستگی دارد. افرادی که روابط رضایت بخش و حمایت¬کننده دارند، احتمال کمی وجود دارد که مبتلا به بیماری سختی شوند و اگر هم بیمار شوند سریع¬تر بهبود می¬یابند.
12- سن
لارسون و هلمن پس از مرور ادبیات موجود در زمینه رضایت زناشویی نتیجه گرفتند که قوی¬ترین عامل پیش-بینی¬کننده تزلزل و عدم اثبات زناشویی، سن کم به هنگام ازدواج ¬اشد. هم چنین کرو و ریدلی اشاره می¬کنند که یافته¬ای که در تمام تحقیقات یکسان بوده است تأکید بر این موضوع دارد که امکان شکست ازدواج در سن پایین، زیاد است.
نتایج پژوهش¬های کلیک و کارتر نشان داده¬اند که ازدواج¬هایی که قبل از سن 18 سالگی واقع می¬شوند سه برابر ازدواج¬هایی که بعد از 18 سالگی روی می¬دهند، احتمال طلاق دارند و ازدواج¬هایی که قبل از رسیدن به سن 20 سالگی صورت می¬گیرند دو برابر ازدواج¬هایی که بعد از 20 سالگی رخ می¬دهند احتمال طلاق دارند.
به بیان دیگر، هر چه سن ازدواج پایین¬تر باشد احتمال از هم گسیختگی خانواده بیشتر می¬شود، زیرا در سنین پایین، افراد از قابلیت¬های لازم برای ایفای نقش همسری بی¬بهره¬اند. در عین حال، ازدواج در سنین بسیار بالا نیز خطر طلاق را افزایش می¬دهد.
13- تحصیلات
نیومن و نیومن یکی از عوامل مؤثر در رضایت زناشویی را سطح تحصیلات بالا و نیز موقعیت اجتماعی– اقتصادی بالا می¬دانند، یعنی این عوامل منجر به رضایت زناشویی بیشتر می¬گردند، زیرا جایی که این عوامل وجود دارند افراد احتمالاً مهارت¬های حل مسئله بهتر و استرس¬های مزمن کمتری در زندگی (مانند زندگی در محیط شلوغ) دارند. نتایج پژوهش بنی جمالی و همکاران نیز نشان داد که رابطه معنی¬داری بین میزان تحصیلات و موفقیّت در زندگی، هم در شوهران و هم در همسران وجود دارد. در نتیجه بالا بودن سطح تحصیلات زوجین عامل تفاهم و تداوم زندگی است. میراحمدی¬زاده و همکاران نیز گزارش نمودند که سطح تحصیلات زوج¬های متقاضی طلاق به طور معنی¬داری کمتر از سایر زوج¬هاست که این یافته مویّد نتایج حاصل از آن دسته از پژوهش¬هاست که در طبقات اجتماعی پایین¬تر و افراد دارای تحصیلات کمتر، میزان طلاق بیشتر است.
14- درآمد و شغل
درآمد کم و ناامنی شغلی با رضایتمندی زناشویی پایین همراه است. هنگامی که زوجین دائماً درباره پول نگرانی داشته باشند، رضایتمندی زناشویی پایین خواهد بود . به همین منوال، هر قدر در سطوح قشربندی اجتماعی پایین¬تر بیاییم، میزان طلاق رو به افزایش می¬گذارد ولی بالعکس، میزان طلاق در بین گروه¬های دارای منزلت حرفه¬ای و فنّی، کمتر است . از طرف دیگر بیکاری نیز یکی از عوامل پیش¬بینی کننده طلاق است. در عین حال، رضایت¬مندی شغلی به ویژه برای شوهرها، با خشنودی زناشویی رابطه داردو بنابراین شغل تأثیر بسزایی در غنی-سازی رابطه دارد. ولیکن در عین حال ملزومات شغلی گاهی اوقات می¬تواند با نقش زوجین رقابت کند .
15- ایفای نقش
ایفای نقش به انجام وظایف اصلی اشاره می¬کند که برای تداوم زندگی زناشویی لازم است. افراد از لحاظ نگرش در مورد نقش¬هایی که برای جنسیت آن¬ها مناسب هستند متفاوتند. در کل نقش¬های جنسی می¬توانند به سنّتی (که زن در خانه می¬ماند و مسئول کارهای خانه و مراقبت از فرزند می¬باشد) یا مدرن (که هر دو همسر تکالیف شغلی و خانگی مساوی دارند) طبقه¬بندی می¬شوند. نقش¬هایی که مسئولیت بیشتری را بر دوش یکی از همسران قرار می¬دهد، خطر مشکلات ارتباطی را افزایش می¬دهد. نقش زیاده از حد و باری که روی دوش همسران و به ویژه زنان می¬گذارد، با استرس، آشفتگی و افسردگی همراه است؛ استرس و افسردگی نیز به نوبه¬ی خود مشکلات ارتباطی را تداوم بخشیده و افزایش می¬دهد.
16) فرزندان
در زمینه نقش فرزند یا فرزندان در ازدواج از دو منظر می¬توان نگریست: یکی اثر فرزند بر کیفیت روابط زناشویی والدین و دیگر تأثیر روابط والدین بر فرزندان. مرور تحلیلی توانگ، کمپبل و فاستر نشان داد که والدین رضایت زناشویی پایین¬تری را در مقایسه با غیر والدها گزارش می¬دهند.
هم چنین ارتباط منفی معناداری بین رضایت زناشویی و تعداد فرزندان وجود دارد. تفاوت در رضایت زناشویی در میان مادرانی که کودک نوزاد داشتند مشهود¬ترین میزان را داشت. برای مردان این اثر پذیری به طور مشابه از سنّ فرزندان صورت می¬گرفت. اثر والد بودن بر رضایت زناشویی در میان گروه¬های اجتماعی- اقتصادی بالا منفی-تر است. این داده¬ها مبین آن هستند که بعد از تولّد فرزندان، به دلیل تعارضات مربوط به نقش و محدود شدن آزادی، رضایت زناشویی کاهش می¬یابد. با این وجود مثال¬های بسیاری وجود دارند که کودکان، رضایت را بهبود یا افزایش می¬دهند یا حداقل اثر منفی ندارند . به عنوان مثال، پژوهش کاردک نشان می¬دهد که حضور فرزندان به طور مثبتی با رضایت زناشویی مرتبط می¬باشد.
17) حمایت خانوادگی و اجتماعی
نتایج پژوهش دمیر و فیسیلوگلو  نشان داد که تنهایی به طور معنی¬دار و منفی با سازگاری زناشویی مرتبط است. آن¬ها هم چنین بر طبق نظر باربور می¬گویند اگر چه معلوم شده است که داشتن همسر یک عامل مثبت تغییر دهنده¬ی احساس تنهایی می¬باشد، کیفیت روابط خانوادگی نیز باید مدّنظر قرار گیرد. هالفورد معتقد است، میزان حمایت¬های عاطفی (مانند گوش¬دادن همدلانه به درد و دل¬های همسر) و عملی (مانند کمک کردن به دیگران) که زوجین به یکدیگر ابراز می¬کنند به طور قابل توجّهی رضایت¬مندی از رابطه را در عرض سال¬های اولیه ازدواج پیش¬بینی می¬کند
رابطه معنی داری بین عدم پذیرش زوجین از سوی خانواده¬های یکدیگر و توفیق یا عدم توفیق در زندگی وجود دارد، همچنین میزان دخالت بستگان در زندگی مشترک در خانواده¬های ناموفّق بیشتر است. به علاوه، خانواده-های زوج¬های موفق بیشتر در جریان آشنایی¬های قبل از ازدواج فرزندان خود با یکدیگر بوده¬اند، بنابراین آگاهی والدین و هدایت صحیح آن¬ها می¬تواند در موقعیّت زندگی فرزندان¬شان موثر باشد.
18) عوامل فرهنگی
ازدواج و روابط مشابه با آنان در داخل یک بافت فرهنگی رخ می¬دهد که این بافت چگونگی ازدواج را تعیین می-کند. در فرهنگ¬های مختلف، ازدواج الگوهای فرهنگی خاص خود را دارد. برای مثال ازدواج برای زوج¬های آمریکایی در مرحله اول، درگیر شدن در یک رابطه صمیمانه، در میان گذاشتن احساسات به طور آشکار و انجام فعالیت¬ها به طور مشترک است. بر عکس صمیمیت زناشویی اولویت خانواده¬های ایتالیایی نیست. اصولاً ازدواج به جای پیوند میان دو نفر به عنوان پیوند دو خانواده و سنّت¬های مربوط به آن¬ها مفهوم¬پردازی می¬گردد. زوجینی که از نظر زمینه فرهنگی، قومی و نژادی با هم تفاوت دارند، انتظارات و باورهای¬شان در مورد روابط زناشویی نیز متفاوت است. این تفاوت¬ها در پیش فرض¬ها، مفروضات و باورهای زوجین می¬تواند منبع قدرت یک رابطه باشد، در صورتی که زوجین بتوانند عاقلانه نقاط قوّت و تفاوت فرهنگی¬شان را در نظر بگیرند. اما در عین حال، تفاوت¬های محسوس در انتظارات زوجین می¬تواند منبع مهم تعارض بین همسران باشد.
19) مذهب
بُعد دیگری که بر کیفیّت زناشویی اثر می¬گذارد، سیستم¬های ارزشی و عقیدتی همسران و تشابهات و تفاوت¬های باورها و ارزش¬ها در این زیر نظام زوجی می¬تواند باشد. پژوهشگران بسیاری بر ارتباط میان مذهبی بودن و رضایت زناشویی تاکید کرده¬اند. توافق در مسایل مذهبی عامل مهمّی در پایداری روابط زناشویی به شمار می¬رود. نقش مذهب قطعی است زیرا که مذهب به خودی خود مؤلفه¬های بسیاری هم چون روش¬های زندگی، سیستم¬های اعتقادی، ارزشی، انتظارات و غیره در بر می¬گیرد. مذهبی بودن به طور معنی¬داری با رضایت زناشویی مرتبط است. مذهبی بودن به عنوان رویدادی آرام کننده، برای زوج¬های مذهبی در حین تعارض عمل می¬کند، بدین نحو که عبادت کردن هیجانات خصمانه و تعاملات هیجانی را کاهش می¬دهد.
20) رویدادهای زندگی
رویدادهای زندگی به تحوّلات رشدی و تغییر یافتن موقعیّت¬هایی که زوجین با هم و یا به صورت فردی با آن مواجه می¬شوند اشاره می¬کند. به احتمال زیاد در دورانی که نرخ تغییر و حوادث استرس¬آور زندگی زیاد می¬شود، مشکلات ارتباطی نیز بیشتر می¬شود. مثلاً در آغاز دوره زناشویی؛ بارداری و فرزند پروری؛ موارد مشکل و مورد اختلاف در فرزند پروری؛ بیماری شدید یا مرگ فرزند یا خویشاوندان؛ دوره نوجوانی فرزندان؛ ترک کردن خانه توسط فرزندان. خیانت و جدایی. بازنشستگی نیز یک انتقال عمده دیگر برای زوجین است که با آشفتگی در رابطه همراه است .
منبع
ترابی، حمیدرضا(1392)، تأثير آموزش مهارت های مثبت اندیشی بر بهزیستی روان شناختی مادران دارای فرزند کم توان ذهنی، پایان نامه کارشناسی ارشد، روان شناسی کودکان استثنایی، دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0