حوزه‌های اصلی شناخت‌های مرتبط با وسواس فکری – عملی

گروه کاری شناخت‌های وسواس فکری – عملی گروهی بین‌المللی است متشکل از بیش از 40 متخصص پیشرو در زمینه رویکردهای شناختی به اختلال وسواس فکری – عملی . این گروه در سال 1996 تشکیل شد با این هدف که در خصوص اصطلاحات و ابزارهای به کار رفته در پژوهش‌ها و درمان‌های شناخت‌محور اختلال وسواس، به یک توافق کلی برسد تا از سردرگمی هنگام مقایسه پژوهش‌های پیشین و استفاده از آنها جلوگیری به عمل آید. حاصل کار این گروه تاکنون عبارت است از: اول، شناسایی و معرفی حوزه‌های شناختی مختلف ، باورهای وسواسی که به نظر می‌رسد در پدیدآوری و حفظ اختلال OCD نقش اساسی دارند. دوم، ساختن دو ابزار برای اندازه‌گیری ابعاد شناختی اختلال OCD. و سوم، فراهم آوردن زمینه‌های نظری برای شناخت درمانی در پژوهش‌ها و درمان‌های OCD در آینده .

بایستی توجه داشت که هدف گروه کاری شناخت‌های وسواس فکری – عملی آن بود که برای شناسایی حوزه‌های باورهای وسواسی، به جای اتخاذ یک رویکرد تجربی، توافق عمومی متخصصان را مبنای کار قرار دهد. بدین منظور، آنها 16 ابزار اندازه‌گیری ابعاد شناختی OCD را جمع‌آوری کرده و از آنها 19 حوزه باورهایی که بالقوه در پدیدآوری و یا حفظ اختلال وسواس فکری – عملی سهیم هستند را استخراج نمودند. این 19 حوزه باورها عبارتند از :

  • ارزیابی بیش از حد احتمال یا شدت خطر تخمین بیش از اندازه احتمال یا شدت تهدید و آسیب.
  • مسئولیت‌پذیری افراطی
  • غفلت/ ارتکاب، اعتقاد بر این که عدم جلوگیری از وقوع حادثه‌ای آسیب‌زا به همان بدی انجام کار آسیب‌زاست.
  • ادغام فکر و عمل
  • خرافات/ تفکر سحرآمیز، اعتقاداتی که با قوانین معمول علت و معلولی مغایر هستند.
  • اهمیت افکار
  • عواقب ناشی از ارزش‌گذاری بین فکر و هیجان، اعتقاد به این که پیامد به ذهن آمدن افکار ناخواسته،‌ به شدت مضطرب شدن است و این وضعیت مخل عملکرد فرد می‌شود
  • کنترل افکار ، اهمیت در کنترل داشتن افکار خود
  • کمال‌گرایی، باور به این که حالت کامل و بی‌نقصی وجود دارد که فرد باید سعی کند به آن دست یابد
  • درنظر گرفتن معیارهای شخصی عالی در انجام دادن کارها، باورهایی در این باره که فرد باید بر مبنای ضوابطی بسیار دشوار عمل کند.
  • نگرانی درباره اشتباهات ،باور به این که مرتکب اشتباه شدن کاری بسیار ناپسند است.
  • انعطاف‌ناپذیری و پیروی سختگیرانه از قوائد، باور به این که پیروی سختگیرانه از قوائد بسیار مهم است، از جمله پایبندی اخلاقی و سختگیرانه و نگرانی بیش از حد در مورد چگونگی انجام کارها
  • کنترل و تسلط بر شرایط زندگی
  • عدم تحمل اضطراب، باور به این که داشتن اضطراب و ناراحتی خوب نیست و احتمالا نتایج زیان‌باری در پی خواهد داشت.
  • ناتوانی در تحمل عدم اطمینان، تازگی و تغییر، باور به این که عدم اطمینان، تازگی و تغییر غیرقابل تحملند چون ممکن است خطرناک باشند.
  • تردید در تصمیم‌گیری، باور به این که می‌توان گزینه‌ها یا راه‌حل های کاملی به دست آورد.
  • اعتقادات مربوط به سازگاری، عدم اعتقاد به توانایی خود در کنار آمدن با اضطراب یا ناراحتی.
  • عدم اطمینان به حافظه یا سایر حواس ، باورهایی درباره عدم قابلیت اعتماد به حافظه و سایر حواس خود
  • تعمیم افراطی، باورهایی درباره تمایلات افراطی برای نتیجه‌گیری یا قاعده‌ای کلی از مواردی خاص و ناکام‌کننده، مانند :اگریک بار کار خطرناکی انجام دهم به معنای آن است که نمی‌توانم به قضاوت‌های خود اعتماد کنم .

توجه به این نکته ضروری است که این حوزه‌ها بر تعبیراتی : مفروضات، خطاهای شناختی، ارزیابی‌ها و باورها دلالت دارند که زیربنای شناخت‌های وسواس‌گونه‌اند و لزوما معیار درستی از نشانه‌های وسواس فکری – عملی مثلا :ذوارسی و شستشو آن گونه که مثلا توسط مقیاس وسواس فکری – عملی ییل براون ، سنجیده می‌شود به شمار نمی‌روند.

سپس گروه کاری وسواس فکری – عملی به بررسی دوباره 19 حوزه باورها پرداخت تا آنهایی را که بیشتر از حد با OCD مرتبط بوده و از سایر اختلالات روانشناختی متمایزند را شناسایی کند. به عنوان مثال، تحریف شناختی تصمیم افراطی  که ابتدا در فهرست نوزده‌گانه جای داشت، از فهرست نهایی حذف شد زیرا این باور معمولا در سایر اختلالات روانشناختی نیز دیده می‌شود ، مثلا اختلال اضطراب منتشر، افسردگی و غیره. در نهایت، این گروه کاری، 6 حوزه که به نظر می‌رسد نقشی اساسی در شناخت‌های وسواس فکری – عملی ایفا می‌کنند را شناسایی نمود: مسئولیت‌پذیری افراطی، اهمیت افکار، اهمیت کنترل افکار، کمال‌گرایی، ارزیابی بیش از حد تهدید، و ناتوانی در تحمل عدم قطعیت.

مسئولیت‌پذیری افراطی

گروه کاری شناخت‌های وسواس فکری – عملی، مسئولیت‌پذیری افراطی را چنین تعریف کرده‌ است: باوری مبنی بر آن که فرد دارای قدرتی است که در پدید آوردن یا پیشگیری از پیامدهای منفی که برای فرد حیاتی هستند، نقش محوری دارد . قدرت محوری مهمترین جنبه از این تعریف است زیرا افراد مبتلا به OCD خود را برای چیزهایی که به اعتقاد آنها  احتمالاً تا حد کمی در حیطه تاثیرگذاری آنهاست، کاملا مسئول می‌دانند . سالکووسکیس، مشاهده کرد که برای بسیاری از مبتلایان به وسواس فکری – عملی، هر تاثیری بر نتیجه کار با مسئولیت‌ برای نتیجه آن مساوی است. سالکووسکیس ، مفهوم مسئولیت‌پذیری افراطی را نقطه مرکزی الگوی شناختی خود برای OCD قرار داد.

این الگو بر این مفروضه پایه‌گذاری شده که افراد به دلیل آن که خود را برای برخی آسیب‌های بالقوه برای خود یا دیگران مسئول می‌شمارند، دچار رنج و ناراحتی می‌گردند. رفتارهای اجباری وسواس‌گونه نتیجه  “تلقی” فرد از مسئولیت هستند و راهی برای اجتناب از آسیب یا اجتناب از مسئول بودن برای آسیب  به حساب می‌آیند . با این حال، سالکووسکیس و همکاران، معتقدند که انجام اعمال اجباری در واقع این باور که فرد “واقعا” مسئول است و “باید” کاری برای اجتناب از آسیب انجام دهد را تقویت می‌کنند ؛ مثال : پس از آن که من دستم را به مدت 15 دقیقه شستم، همسرم دچار حادثه رانندگی نشد .

گروه کاری شناخت‌های وسواس فکری – عملی ، مشاهده کرد که اشخاص مبتلا به OCD به طور مساوی خود را برای خطاهای ناشی ازغفلت و اشتباهات ناشی از ارتکاب مسئول می‌شمارند. در توضیح این پدیده باید گفت که این افراد اغلب تمایل دارند که طیف گسترده‌ای از نتایج منفی را پیش‌بینی کنند. تلاش برای متوقف کردن این گونه پیش‌بینی‌ها برای فرد امکان‌پذیر نیست زیرا به عقیده وی، این بدین معناست که فرد بطور اختیاری مشکلات و آسیب‌ها را انتخاب نموده که این، خود مسئولیت‌پذیری افراطی را در وی افزایش می‌دهد.

همچنین تصمیم‌گیری مبنی بر عدم انجام اعمال پیشگیرانه علیرغم وقوف بر نتایج زیانبار احتمالی، عملاً فرد را به یک تصمیم‌گیرنده فعال و عنصر پدید آورنده پیامدهای فاجعه‌وار تبدیل می‌کند. بنابراین بروز افکار مزاحم و وسواس‌گونه موجب می‌شود که موقعیتی که در آن آسیب بر اثر غفلت رخ داده، تبدیل به موقعیتی گردد که در آن فرد به طور فعال به آن زیان اجازه بروز و تجلی داده است . این در حالی است که افراد غیر مبتلا، برای خطاهای ناشی از غفلت مسئولیت کمتری حس می‌کنند تا اشتباهات ناشی از ارتکاب . این احتمالا بدان معناست که نبود سوگیری غفلت در افراد مبتلا توسط بروز افکار وسواس‌گونه تعدیل می‌شود . مشکلات ناشی از مسئولیت‌پذیری افراطی ممکن است به سختی قابل آزمون یا به چالش کشیده شدن باشند زیرا اغلب اوقات، افراد در حال تلاش برای اجتناب از رخدادهایی هستند که “احتمالا” در آینده روی خواهند داد.

باور مسئولیت‌پذیری افراطی در افراد مبتلا به OCD، بسته به مولفه‌های گوناگون محیطی می‌تواند در نوسان باشد. راچمن و هاجسون، دریافتند که مبتلایان به وسواس وارسی و وسواس شستشو به دلیل ترس‌های ویژه‌شان، در موقعیت‌های آزمایشی پاسخدهی متفاوتی از یکدیگر دارند. افراد مبتلا به وسواس وارسی از این که در حضور آزمایشگر چیزی را فراموش کرده‌اند یا نمی‌دانند دچار اضطراب نمی‌شدند، در حالی که مبتلایان به وسواس شستشو حس می‌کردند که چه در حضور و چه در غیاب آزمایشگر، باید تشریفات وسواس‌گونه خود را انجام دهند. شافران و لادوکور و همکاران ، نیز دریافتند که باورهای شخصی درباره مسئولیت‌پذیری بسته به احساس فرد درباره این که مسئولیت تماما با آنهاست یا با دیگران مشترک است، می‌توانند به ترتیب افزایش و کاهش یابد. بنابراین برای فرد مبتلا به OCD، مشکل عمده زمانی پیش می‌آید که اعمال او، و تنها او، است که خود و دیگران را در معرض خطر قرار می‌دهد یا سبب محافظت از آن می‌گردد.

در نهایت آنکه سالکووسکیس و همکاران ، پیشنهاد کردند که تجربیات فرد در طول دوران تحول مبنایی برای شکل‌گیری باورهایی است که به مسئولیت‌پذیری افراطی می‌انجامد. آنها پنج منشاء احتمالی برای این باورها شناسایی کردند:

  • مسئولیت گسترده و سنگین از زمان کودکی،
  • معیارهای خشک و افراطی برای رفتار و انجام وظایف،
  • والدین بیش از حد محافظت‌کننده و انتقادگر،
  • درگیر بودن در رویدادهایی که حقیقتا در سلامت و یا بهزیستی دیگران تاثیرگذار است،
  • درگیر بودن در وقایعی که در آنها چنین به نظر می‌رسد که افکار/ اعمال فرد موجب آسیب شده اما در واقع این امر حاصل یک همزمانی  بوده است.

سالکووسکیس وهمکاران،مشاهده کردند که شکل‌گیری باورهای مسئولیت‌پذیری مرتبط با OCD درهرشخص منحصر بفرد است.

منبع

کاویانی،سارا(1389)، رابطه وسواس مذهبی ـ اخلاقی با نشانه‌هاي وسواس فکری ـ عملی و سبک‌های شناختی مرتبط با وسواس فکری ـ عملی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،مركز آموزش‌هاي نيمه‌حضوري و تخصصي آزاد دانشگاه علامه طباطبايي

 ازفروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0