تقسيم بندي اختلالات شخصيت  

در نسخه چهارم متن تجديد نظر شده راهنماي تشخيصي و آماري اختلالات رواني، اختلالات شخصيتي بدين صورت طبقه بندي كرده اند:

خوشه A: اختلالات شخصيتي كه با ويژگي غيرعادي بودن مشخص مي شود.

  • اختلال شخصيت پارانويايي
  • اختلال شخصيت اسکيزوتايپال
  • اختلال شخصيت اسکيزوئيد

خوشه B: اختلالات شخصيتي كه با ويژگي نمايشگري و هيجاني بودن مشخص مي شود.

  • اختلال شخصيت نمايشي
  • اختلال شخصيت خودشيفته
  • اختلال شخصيت مرزي
  • اختلال شخصيت ضداجتماعي

خوشه C: اختلالات شخصيتي كه با ويژگي اضطراب و ترس مشخص مي شود.

  • اختلال شخصيت وسواسي (فکري- عملي)
  • اختلال شخصيت اجتنابي
  • اختلال شخصيت وابسته
  • با توجه به موضوع تحقیق ابتدا خوشه A  و C و سپس خوشه B توضیح داده می شود.

خوشه A اختلالات شخصيت

اختلال شخصيت پارانويايي: افراد مبتلا به اين اختلال شخصيت، شكاك و حساس هستند. احساس قابل ملاحظه خود بزرگ بيني دارند. اما خيلي آسان احساس شرم و تحقير پيدا مي كنند. دائماً نگران اين هستند كه ديگران آنها را فريب داده اند نتيجتاً مردم آنها را افرادي مشكل و غيرمنطقي مي شناسند. اين افراد دچار سوء ظن بوده و حسودند. در مورد وفاداري ديگران ترديد نموده و به آنان اطمينان نمي كنند. حسادت جنسي در آنها شايع است. در دوست يابي ناتوان هستند و در گروه ها درگير نمي گردند. افرادي مرموز، حيله گر و زياده از حد متكي به نفس هستند.

علايم برجسته اختلال شخصيت پارانوئيد گرايش فراگير به بدبيني و بي اعتمادي نسبت به ديگران به عنوان چيزي شيطاني، بدخواهانه، تهديدكننده يا گول زننده است. اغلب علايم خفيف اند، اما اين اختلال معمولاً ايجاد كننده مشكلات شغلي و اجتماعي است .افراد مبتلا به اختلال شخصيت پارانوئيد يك الگوي بي اعتمادي و بدبيني فراگير نسبت به ديگران دارند.

زود رنج و احساس طرد شدن مي كنند. در حالي كه چنين چيزي واقعيت ندارد. در مقابل پيشنهادي تازه، به راه هايي كه ممكن است از طريق آن منافع آنها در معرض خطر قرار گيرد مي انديشند. اين افراد حساس نسبت به طرد شدن هستند، بدخلق و اهل جر و بحث هستند. اشارات بدون غرض ديگران را تهديدآميز و تحقير كننده مي شمارند. شخصيت پارانوئيد احساس خود بزرگ بيني قوي دارند. تصور مي كنند استعداد غيرعادي دارند و استحقاق پيشرفت هاي بزرگ را دارند. اين عقيده غير واقع گرانه، عيرغم پيشرفت هاي ناچيز حفظ مي شود، و تصور شخص اين است كه ديگران مانع شكوفا شدن استعدادهاي او مي گردند.

اين افراد، تصور مي‌كنند ديگران در تلاش براي كنترل يا نفوذ بر آنها به شيوه‌اي بدخواهانه هستند. همچنين آنها از نظر منش، بدخلق، تحريك پذير، خشن و تندخو هستند. در اين افرالد عدم اعتماد توأم با گوش به زنگي و دفاعي بودن در مقابل انتقاد و فريب احتمالي ديده مي‌شود. اين افراد به رنج (طرد و تمسخر) حساس بوده و شديداً در قطب خود قرار دارند. حساس و تحريك پذيرند تركيب رنج ـ حساسيت و خود ـ جرأتي در آنها با ايجاد اغتشاش در روابط بين فردي ارضا شده و به صورت دايره معيوب مشكل را افزون مي‌سازد. در شخصيت‌هاي مرزي، بي‌ثباتي در قطب ها وجود دارد.شيوع اختلال شخصيت پارانويايي در كل جمعيت 5/0 تا 5/2 درصد گزارش شده است، و در بيماران بستري در مراكز روانپزشكي 10%- 30% ، و در بيماران سرپايي كلينيك هاي بهداشت رواني 2%- 10% گزارش شده است.

اختلال شخصيت اسكيزوتايپال: علايم برجسته اين اختلال عبارت اند از ناراحتي فراگير از برقراري ارتباط نزديك و نيز تحريفات شناختي و ادراكي و رفتار عجيب و غريب. بيماران مبتلا به اين اختلال معمولاً دچار مشكلات شغلي و اجتماعي مي شوند. اختلال شخصيت اسكيزوتايپال بقدري شديد است كه مبتلايان به آن در تمام تعاملات خود مشكلات بسيار زيادي دارند. اين افراد در روابط با ديگران از خود الگوي نقص بين فردي نشان مي دهند كه با ناراحتي حاد در ارتباطات، اختلالات شناختي يا ادراكي و رفتار نامتعارف و غيرعادي مشخص مي شود.بيماران اسكيزوتايپال انزواطلب هستند و در حضور ديگران اضطراب قابل توجهي دارند. تعداد دوستان نزديك و خارج از حيطه آشنايان آنها علي القائده كم است. بنابراين تعجبي ندارد كه بسياري از آنها بشدت احساس تنهايي مي كنند. وجه تمايز اين اختلال از اختلالات شخصيت پارانوئيد و اسكيزوئيد در ماهيت و ميزان تحريفات شناختي و شباهت هاي رفتاري مبتلايان به آن است. مثلاً اين بيماران هم، مانند بيماران پارانوئيد نسبت به انگيزه هاي ديگران بسيار بدبين اند اما علاوه برآن، شباهت فكري زيادي هم نشان مي دهند. مثلاً ممكن است معتقد باشندكه حوادث نامربوط به طريقي به آنها ارتباط دارد و نيز ممكن است تجارب ادراكي غيرمعمول مانند خطاهاي حسي جسماني داشته باشند، مثل حس يك نيرو يا يك وجود خارجي. بعضي از آنان در خود توانايي مي يابند و برخي معتقدند كه تسلط سحرآميز بر ديگران دارند. ميزان شيوع اين نوع اختلال 3 درصد در كل جمعيت گزارش شده است. گزارش هاي قبلي حاكي از شيوع بين 2 تا 6 درصد است. اين اختلال غالباً در جنس مونث با سندرم x شكننده تشخيص داده مي شود.

اختلال شخصيت اسکيزوئيد: ويژگي اصلي اختلال شخصيت اسکيزوئيد، يك الگوي فراگير كناره گيري از روابط اجتماعي و دامنه محدود بيان هيجان ها در موقعيت هاي بين فردي است. اين الگو از اوايل بزرگسالي آغاز شده و در زمينه هاي مختلف ظاهر مي شود.

افراد مبتلا به اختلال شخصيت اسکيزوئيد اين افراد از نظر هيجاني سرد هستند توانايي ابراز احساسات لطيف يا خشم را ندارند. علاقه چنداني به روابط جنسي نشان نمي دهند. در موارد شديد اختلال بيمار سرد و بي عاطفه بنظر مي رسد. گسسته و كناره گير هستند و اهميت چنداني به نظرات ديگران نشان نمي دهند. در كنار ديگران احساس راحتي نمي كنند. روابط صميمانه برقرار نمي كنند و از عضو خانواده بودن احساس رضايت چنداني نمي كنند و غالباً تن به ازدواج نمي دهند. اين افراد فاقد توانايي احساس لذت هستند، حس درك شوخي ندارند، و از فعاليت هايي كه اكثر مردم احساس لذت نمي كنند. اين افراد درون نگر و مستعد خيالپردازي هستند. بيشتر به مطالب عقلاني توجه دارند تا انسان ها، دنياي دروني پيچيده از خيالات دارند، هرچند فاقد محتوي عاطفي است.

ديگران افراد اسكيزوئيد را اغلب افرادي تنها مي دانند، آنان نسبت به شروع دوستي و آشنايي و تداوم آن بي رغبت اند. علاقه كمي به برقراري ارتباطات جنسي دارند و حتي بنظر مي رسد نسبت به خانواده شان هم بي اعتنا هستند. اين افراد معمولاً شغلي را انتخاب مي كنند كه در آن حداقل تماس با ديگران وجود داشته باشد يا مستلزم هيچ تماسي با ديگران نباشد. اگر برقراري ارتباط ضروري باشد، مي توانند روابط ثابتي در محدوده شغل خود با همكاران شان داشته باشند، اما باز ترجيح مي دهند كه مدتي از روز را به تنهايي كار كنند، آنها معمولاً در تنهايي به خوبي زندگي مي كنند و از تعامل اجتماعي پرهيز دارند. در نتيجه مهارت هاي اجتماعي شان تا حدودي محدود مي شود. تعامل محدود بيماران اسكيزوئيد منعكس كننده طيف محدود هيجانات آنها نيز هست. اين افراد مجذوب خود هستند و معمولاً پاداش يا انتقاد اثري بر آنها نمي گذارد. آنان بندرت احساساتشان را نشان مي دهند. شادي و خشمي ابراز نمي كنند و بنظر مي رسد هيچ نيازي به توجه يا پذيرش ديگران ندارند. اطرافيان آنها را سرد، فاقد شوخ طبعي و ملال آور مي دانند. اين افراد در فراموش شدن و به چشم نيامدن بسيار موفق اند. ميزان شيوع اين اختلال تا 5/7 درصد در كل جمعيت گزارش شده و معمولاً در جنس مذكر تشخيص داده مي شود.

اختلال شخصيت اسکيزوئيد ممكن است 5/7% از كل جمعيت را تحت تاثير قرار دهد. نسبت شيوع جنسي اختلال معلوم نيست، هر چند در بعضي مطالعات ابتلا مردها دوبار بيشتر از زن ها گزارش شده است.

خوشه B اختلالات شخصيت

اختلال شخصيت نمايشي: افرادي كه سوابق طولاني جلب توجه به خودشان دارند و به نمايشهاي هيجاني برانگيخته اي مي پردازند كه رويدادهاي بي اهميتي آنها را ايجاد مي كنند با عنوان اختلال شخصيت نمايشي تشخيص داده مي شوند. اين افراد در ظاهر جذاب، صميمي و معاشرتي هستند اما معمولاً ديگران آنها را رياكار و سطحي مي انگارند. به نظر مي رسد كه آنها با نمايش دادن براي تماشاچيان ناشناس به دنبال تحسين هستند. زماني كه آنها روابط برقرار مي كنند، پر توقع و بي ملاحظه، خودمحور و درخود فرو رفته مي شوند. آنها مي توانند شديداً عشوه گر يا لَوند باشند، با اين حال سازگاري جنسي آنها اغلب ابتدايي يا بسيار سرد است، كه اين موضوع خبر از آن مي دهد كه رفتار عشوه گرانة آنها بيشتر در خدمت هدف جلب توجه است تا تمايلات جنسي. اين اختلال بيشتر در بين زنان رايج است، اما در مردان نيز ديده شده است و از اينرو «ماچوئيسم» ناميده مي شود. اين افراد خود محور هستند و توجهي به ديگران نشان نمي دهند و منافع و لذت خود را به ديگران ترجيح مي دهند. خود فريب هم هستند و حتي دروغ هاي خود را نيز باور مي كنند.شيوع اختلال شخصيت نمايشي در جمعيت كلي، تقريباً برابر با 2%- 3% گزارش شده است. در مواردي كه از سنجش ساخت دار استفاده شده است، اين ميزان را در بيماران سرپايي و بستري مراكز بهداشت رواني تقريباً 10% – 15% گزارش كرده اند.

اختلال شخصيت خودشيفته: ويژگي اصلي اختلال شخصيت خودشيفته، الگوي فراگير بزرگ منشي، نياز به تحسين و فقدان همدلي است كه از اوايل بزرگسالي آغاز و در زمينه هاي گوناگون ظاهر مي شود.افراد مبتلا به اين اختلال احساس خود مهم انگاري بزرگ منشانه دارند و لاف زن و مدعي هستند. با تخيلات موفقيت، قدرت، زيبايي، با استعداد درخشان دل مشغول اند. خود را فردي خاص مي دانند و انتظار دارند ديگران از آنها تعريف و تمجيد كنند و خدمات خاص و ملاطفت نشان دهند. ديگران را در سطحي بسيار پايين مورد ارزيابي قرار مي دهند و همواره فكر مي كنند كه حق آنها ضايع شده و انتظارات نامعقولي از محيط اطرافشان دارند بديهي است اين موارد به حدي است كه روابط روزمره افراد را تحت تاثير قرار مي دهد و در اكثر موارد واكنش منفي اطرافيان را برمي انگيزند. تعجبي نيست كه اين افراد انگيزه اي براي درمان و حل مشكلات شخصيتي شان نداشته باشند.شيوع اختلال شخصيت خودشيفته در جمعيت باليني 2%- 16% و در جمعيت كلي كمتر از 1% برآورد شده است. ممكن است بچه هاي والدين مبتلا به اين اختلال به علت تزريق غيرواقع گرايانه احساس همه تواني، خود بزرگ بيني، زيبايي و استمداد توسط والدين، بيشتر در معرض خطر ابتلا به اين اختلال باشند.

اختلال شخصيت مرزي: ويژگي بارز اختلال شخصيت مرزي، يك الگوي فراگير بي ثباتي در روابط بين فردي، خودانگاره، عواطف و تكانشگري بارز است كه از اوايل بزرگسالي آغاز و در زمينه هاي گوناگون ظاهر مي شود. افراد مبتلا به اين اختلال، كوششهاي بي وقفه اي را براي اجتناب از طرد و رها شدگي خيالي انجام مي دهند. ادراك جدايي يا طرد قريب الوقوع و يا فقدان ساختار بيروني ممكن است به دگرگونيهاي عميقي در خودانتگاره، عاطفه، شناخت و رفتار منجر شود. اين افراد، حساسي زيادي به شرايط محيطي دارند. آنها ترس هاي شديد مربوط به طرد و رها شدگي و خشم نامناسب را حتي در حين مواجهه با يك جدايي كوتاه مدت واقع گرايانه و يا هنگامي كه تغييرات غيرقابل اجتناب در نقشه ها پيش مي آيد، تجربه مي كنند.افراد مبتلا به اختلال شخصيت مرزي، از آنجا كه الگويي از روابط بي ثبات و شديد دارند ممكن است در ملاقات هاي اول و دوم، حاميان بالقوه در ذهن خود مجسم كنند؛ ممكن است مايل باشند وقت زيادي را با يكديگر سپري كنند؛ و در اوايل ارتباط از جزئيات بسيار خصوصي يكديگر مطلع گردند. با اين وجود آنها ممكن است به سرعت از چنين انديشه اي منصرف شده و به اين نتيجه برسند كه از ديد ديگران فاقد ارزشند و احساس كنند كه طرف مقابل به اندازه كافي به فكر آنها نبودند.شيوع اختلال شخصيت مرزي تقريباً 2% در جمعيت كلي برآورد شده است. در ميان بيماران سرپايي كلينيكهاي بهداشت رواني حدود 10% مي باشد و تقريباً 20% در ميان بيماران رواني بستري برآورد شده است. دامنه اين اختلال در ميان جمعيت هاي باليني به اختلال شخصيت 30%-60% است.

اختلال شخصيت ضداجتماعي: بي تفاوتي نسبت به احساسات ديگران، تمايل به ارتكاب رفتارهاي غيرقانوني و خشونت، عدم وجود احساس گناه بعد از ارتكاب رفتارهاي ضد اجتماعي، عبرت نگرفتن از تجارب گذشته رفتارهاي تكانش، ناتواني در برقراري روابط پايدار و تحمل پايين براي محروميت و شكست، از ويژگي هاي بارز افراد اختلال شخصيت ضداجتماعي است. تماس با اين افراد خطرناك و حتي ممكن است براي درمانگران آنها نيز مشكلات عديده اي ايجاد كنند. اغلب آنها مجرماني سابقه دار هستند كه مشكلات اجتماعي و قانوني متعددي داشته اند.اين افراد تكانشگر هستند، فاقد اهداف بوده و پيشاپيش طرح نمي ريزند و معمولاً سابقه شغلي بي ثباتي همراه با اخراج هاي مكرر دارند. تحريك پذيرند و در حالت خشم ديگران را وحشيانه مورد تهاجم قرار مي دهند. اين شخصيتي با فقدان بارز احساس گناه و پشيماني و ناتواني براي تغيير رفتار در پاسخ به تنبيه و ساير پيامدهاي نامطلوب همراه است. از قبول مسئوليت پرهيز مي كنند. و شكست هاي خود را با دليل تراشي توجيه مي كنند.

اختلال شخصیّت ضداجتماعی، نوعی اختلال شخصیّت که در آن فرد نمی‌تواند با موازین اجتماعی سازگار شود ودر قبال رفتارهایش احساس گناه و اضطراب ندارد.يکي از مشکلات افراد داراي شخصيّت ضداجتماعي در تجربه هيجاني آنها است. افراد بهنجار هيجان‌هاي غم و عشق و خشم و اندوه را به صورت بهنجار تجربه مي‌کنند امّا افراد ضداجتماعي انگار فاقد استعداد درک اين هيجانات هستند. اين ناتواني در تجربه کردن هيجان مي‌تواند به بي‌وجداني آنها منجر شود. البته رفتار ضداجتماعي براي تشخيص اختلال شخصيّت ضد اجتماعي کافي نيست. براي اين که رفتارهاي ضداجتماعي اختلال شخصيّت محسوب شوند، بايد دو ملاک اصلي را بر آورده سازند. اولاً بايد سابقه‌دار باشد، شواهد موجود به اختلال قابل ملاحظه رفتاري قبل از 15 سالگي اشاره دارند. رفتارهايي مانند دروغ‌گويي، پرخاشگري، دزدي و تخريب يا حُقه بازي و بي‌ملاحظگي نسبت به ديگران و تخلف از مقررات قبل از سن پانزده سالگي در فرد ديده مي‌شود. ملاک ديگر براي مشخص شدن شخصيّت ضداجتماعي وجود حداقل سه نوع رفتار در فرد است: پرخاشگري مکرر، بي ملاحظگي که ديگران را به خطر مي‌اندازد، بي‌مسئوليتي و عدم پشيماني مداوم.

شیوع کلی اختلال شخصیت ضداجتماعی در نمونه‌های جامعه تقریباً 3% در مردان و حدود 1% در زنان است. برآوردهای مربوط به شیوع در موقعیّت‌های بالینی، بسته به خصوصیّات بارز جامعه‌هایی که از آنها نمونه‌گیری به عمل آمده، از 3% تا 30% متغیر است. میزان‌های بالاتر شیوع با موقعیّت‌های درمانی سوء‌مصرف مواد و زندان یا موقعیّت‌های قانونی ارتباط دارند.اختلال شخصیّت ضداجتماعی با وضعیّت‌های اجتماعی- اقتصادی پایین و موقعیّت‌های شهری ارتباط دارد. در مورد این تشخیص، نگرانی‌هایی به وجود آمده مبنی بر اینکه این تشخیص ممکن است به اشتباه در مورد افراد و موقعیّت‌هایی به کار رود که در آنها رفتار ضداجتماعی ظاهراً ممکن است بخشی از یک راهبرد محافظتی برای ادامه‌ی زندگی باشد.

خوشه C اختلالات شخصيت

اختلال شخصيت وسواسي: مبتلايان به اين اختلال با اصول، مقررات، نظم، نظافت، جزئيات و كسب كمال، اشتغال ذهني دارند. اين صفات موجب محدوديت كلي تمام شخصيت مي گردد. روي رعايت دقيق مقررات اصرار مي ورزند و قادر به تحمل آنچه خود آنرا تخلف مي شمارند نيستند. انعطاف ناپذير و متعصب هستند. قدرت كار طولاني دارند، به شرط اينكه مستلزم تغييراتي كه تاب تحمل آنرا ندارند نباشد. مهارت هاي بين فردي شخصيت وسواسي محدود است. افرادي غالباً بسيار رسمي و جدي بوده و فاقد حس درك شوخي هستند. ديگران را از خود فراري مي دهند، قادر به سازش نيستند، و اصرار مي كنند كه ديگران تسليم نيازهاي آنان گردند. معهذا در مقابل افرادي كه آنها را قويتر از خود مي پندارند تسليم مي شوند. از ترس ارتكاب اشتباه در تصميم گيري تعلل مي ورزند. هرچند غالباً زندگي زناشويي باثبات و كارايي حرفه اي كافي دارند، از داشتن دوستان زياد محرومند. هر چيزي كه برنامه معمول زندگي آنها را تهديد كند اضطراب شديد در آنها ايجاد مي كند كه در قالب آداب وسواسي تحميل شده بر زندگي بيمار و ديگران تظاهر مي كند.

در مبتلايان به اين اختلال، هر گاه قواعد و روش هاتي مرسوم نتوانند كاري از پيش ببرند، تصميم گيري به يك فرايند وقت گير و اغلب پر زحمت تبديل مي شود. افراد مبتلا به اين اختلال ممكن است براي تصميم گيري درباره اينكه كدام تكليف در الويت قرار گيرد و يا اينكه بهترين روش انجام يك تكليف خاص كدام است، مشكل داشته باشند بطوري كه ممكن است آن كار را شروع نكنند. آنها در موقعيت هايي كه نمي توانند شرايط جسماني يا بين فردي را كنترل كنند، ممكن است دجار آشفتگي و خشم شوند. افراد مبتلا به اين اختلال معمولاً عاطفه خود را به شكل بازداري شده يا رسمي ابراز مي كنند و ممكن است در كنار افرادي كه از لحاظ هيجاني پر احساس هستند بسيار ناراحت باشند. روابط روزانه آنها ماهيت رسمي و جدي دارد و ممكن است در موقعيتهايي كه ديگران مي خندند و شالد هستندة احساس ناراحتي و عذاب نمايند. آنها زماني صحبت مي گويند كه احساس مي كنند آنچه مي گويند كامل است. اين افراد ممكن است نسبت به منطقي بودن و عقلاني بودن استغال ذهني داشته باشند و رفتار عاطفي ديگران را تحمل نكنند. آنها اغلب در بيان احساس هاي پر مهر خود مشكل دارند و بندرت به تمجيدها و ستايش ها توجه مي كنند. افراد مبتلا به اين اختلال بويژه وقتي با موقعيت هاي جديدي روبرو مي شوند كه انعطاف پذير و مصالحه را ايجاب مي كنند، ممكن است دچار مشكلات و ناراحتي هاي شغلي شوند.شيوع اين اختلال در نمونه هاي جامعه تقريباً 1% و در افرادي كه به كلينيك هاي بهداشت رواني مراجعه مي كنند تقريباً 3%-10% است .

اختلال شخصيت اجتنابي: ويژگي اصلي شخصيت اجتنابي، الگوي فراگير بازداري اجتماعي، احساس هاي نابسندگي و حساسيت زياد به ارزيابي منفي است كه از اوايل بزرگسالي آغاز و در زمينه هاي گوناگون ظاهر مي شود.حساسيت نسبت به طرد شدن از جانب ديگران هسته مركزي علايم اين اختلال را بوجود مي آورد. شخص در عين اينكه آرزومند روابط گرم و صميمي با ديگران است بعلت ترس از طرد شدن از برقراري ارتباط با ديگران نگران است. در صحبت با ديگران شخص احساس عدم اطمينان و فقدان اعتماد به نفس نشان داده و ممكن است با لحن بسيار متواضعانه و حاكي از دست كم گرفتن خود صحبت كند. بعلت ترس از طرد شدن، از صحبت در جمع و خواهش از ديگران هراسان است و ممكن است اشارات ديگران را به تمسخر و تحقير تعبير نمايد. رد هر گونه درخواست از جانب ديگران سبب رنجش بيمار شده و او را به انزوا سوق مي دهد.رفتار اجتنابي در اختلال شخصيت اجتنابي اغلب در دوران شيرخوارگي يا كودكي با كمرويي، انزوا، ترس از غريبه ها و موقعيتهاي جديد آغاز مي شود. اگر چه كمرويي در دوران كودكي، مقدمه رايج اختلال شخصيت اجتنابي است، ولي در بيشتر افراد با بزرگتر شدن بتدريج از بين مي رود. برعكس افرادي كه در حال ابتلا به اختلال شخصيت اجتنابي هستند، هنگام نوج.اني و اوايل بزرگسالي كه ارتباطات اجتماعي با افراد جديد اهميت ويژه اي مي يابد، ممكن است به گونه اي فزاينده حالت كمرويي و اجتناب نشان دهند. شواهدي وجود دارد مبني بر اينكه در بزرگسالان، اختلال شخصيت اجتنابي خيلي كم آشكار مي شود و يا با افزايش سن بهبود مي يابد.شيوع اين اختلال در جمعيت كلي 1%-5/0% است. گزارش شده است كه تقريباً 10% بيماران سرپايي كه به كلينيك هاي بهداشت رواني مراجعه مي كنند اختلال شخصيت اجتنابي دارند.

اختلال شخصيت وابسته: ويژگي اصلي اختلال شخصيت وابسته، نياز فراگير و مفرط به مورد حمايت قرار گرفتن است كه به رفتار سلطه پذيري و وابسته و ترس هاي جدايي منجر مي گردد. اين الگو در اوايل بزرگسالي آغاز و در زمينه هاي گوناگون ظاهر مي شود. رفتارهاي سلطه پذيري و وابستگي، براي جلب توجه ديگران به كار مي روند و از اين تصور فرد ريشه مي گيرند كه وي بدون كمك ديگران نمي توانند به گونه اي شايسته عمل كند. اختلال شخصيت وابسته با الگوي عميق رفتار وابسته و تابع مشخص است. افراد مبتلا بدون اندرز و اطمينان بخشي زياد ديگران قادر به اتخاذ تصميم نيستند. شخصيت وابسته از قبول مسئوليت خودداري مي كنند و در صورت ناگريز شدن براي قبول آن دچار اضطراب مي گردند. ترجيح مي دهند كه تبعيت كننده باشند. در كار براي منافع شخصي پشتكار ندارند، اما در كار كردن براي ديگران راحتي بيشتري احساس مي كنند. شخصيت وابسته تنهايي را دوست ندارند. دنبال كسي هستند كه بر او تكيه كنند و بنابراين روابط آنها را نيازشان براي وابستگي به شخص ديگر دگرگون مي سازد. بدبيني، عدم اعتماد به نفس، فعل پذيري، و ترس از ابراز احساسات پرخاشگرانه و جنسي مشخص كننده شخصيت وابسته است. افراد مبتلا به اختلال شخصيت وابسته ممكن است همسري بدرفتار، بي وفا و ميخواره را به خاط اينكه رشته وابستگي از هم نگسلد را ساليان دراز به خوبي تحمل كند.افراد مبتلا از طرح ريزي و يا انجام كار بطور مستقل مشكل دارند. آنها اعتماد به نفس ندارند و معتقدند كه در آغاز و انجام تكليف به كمك نياز دارند. آنها منتظر مي مانند تا ديگران كارهايشان را شروع كنند، زيرا به عنوان يك قاعده معتقدند ديگران بهتر مي توانند كار كنند. اين افراد بر اين باورند كه قادر نيستند بطور مستقل كار كنند و خود را نالايق و همواره نيازمند كمك مي بينند. با وجود اين، هرگاه به آنان اطمينان دادذه شود كه فرد ديگري به عنوان ناظر و تائيد كننده وجود دارد، به گونه اي مناسب و شايسته عمل مي كنند. ممكن است ترس از شايسته بودن و يا شايسته تر بنظر آمدن وجود داشته باشد؛ زيرا امكان دارد معتقد باشند كه اين موضوع به طرد منجر مي شود. از آنجايي كه براي انجام كارها به ديگران متكي هستند، اغلب مهارتهاي مربوط به زندگي مستقل را ياد نمي گيرند، بنابراين، اين وابستگي را ادامه مي دهند. شيوع اين اختلال در زنان شايع تر از مردان است و در حدود 5/2 درصد كل اختلالات شخصيت مربوط به اين اختلال مي باشد. شيوع آن در بچه هاي كوچكتر خانواده (از نظر سلسله مراتب سني) بالاتر است. افرادي كه در كودكي دچار بيماري جسمي مزمن بوده اند احتمالا آسيب پذيري بيشتري براي اين اختلال دارند.

منبع

شکاری خانیانی ،لیلا (1393)،بررسی نیمرخ روانی والدین باو بدون کودک عقب مانده ذهنی براساس پرسشنامه چند محوری میلون در تبریز در سال1393-1394،پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی ،دانشگاه ارومیه

 از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

مطالب مرتبط

دیدگاهی بنویسید

0