تعریف پرخاشگری

پرخاشگری، معمولاً به رفتاری اطلاق می شود که هدف از آن، صدمه رساندن جسمانی یا زبانی به شخص دیگر، یا نابود کردن دارایی آن است. بنابراین، آسیب زدن اتومبیل یک شخص به دست شخص دیگر، خفه کردن زنان توسط یک جانی و خشونتی که دولت برای برقراری نظم و قانون اعمال می کند، تماماً اعمالی هستند که در تعریف پرخاشگری می گنجد. بهترین و جامع ترین تعریفی که از پرخاشگری ارائه شده، تعریف براون است. او، پرخاشگری را هر نوع عمل و رفتاری می داند که به طور مستقیم در جهت هدفی و به منظور آزار و اذیت رساندن به دیگران که مایل نیستند مورد آزار و اذیت قرار گیرند، اعمال شود. همچنین پرخاشگری را می توان هرگونه رفتاری دانست که متوجه آسیب رساندن و یا مجروح ساختن موجودی دیگر است.

هر چند سطح پرخاشگری کودکان از موقعیتی به موقعیت دیگر فرق می کند ولی کودکان از لحاظ تداوم رفتار پرخاشگرانه در طول زمان با هم فرق دارند. کودکانی که در سال های اولیه بشدت پرخاشگرند، به احتمال زیاد در جوانی و بزرگسالی نیز پرخاشگر خواهند بود و کودکانی که پرخاشگر نیستند، به احتمال زیاد در بزرگسالی هم پرخاشگر نخواهند بود. البته، کودکان هنگامی که با وقایع تنش زا مثل جدایی پدر و مادر، یا بدنیا آمدن کودک جدید روبرو می شوند، بیشتر پرخاشگر می شوند. در واقع، پرخاشگری وسیله ای کودکانه است که گاهی بسیار خطرناک و زیانبار بوده و به جای حل مشکل و کاستن از فشار و ناراحتی، باعث دردسر و رنج تازه، برای شخص می شود .

نشانه های پرخاشگری

نشانه های پرخاشگری، متعدد است. از جمله این نشانه ها می توان به فحش دادن، پرتاپ اشیاء، لگد زدن، جنگ و ستیز کردن، شکستن اشیاء و ضربه زدن، حمله به دیگران، دروغگویی، بر هم زدن نظم، برانگیختگی بیش از حد، فرار از خانه و مدرسه، نگاه های تند و خشن، به هم فشردن دندان ها و جیغ زدن، اشاره کرد. نشانه های پرخاشگری در یک کودک پرخاشگر عبارتند از :

  • ایجاد مزاحمت کردن و حالت دفاعی به خود گرفتن؛
  • دیگران را سرزنش کردن؛
  • با کودکان دیگر به جنگ و ستیز پرداختن؛
  • نظم کلاس و مدرسه را به هم ریختن؛
  • به دزدی و دروغگویی دست زدن؛
  • از رابطه خود با اطرافیان رضایت نداشتن؛
  • از مدرسه و معلم خاطره خوش نداشتن؛
  • از بازگو کردن احساسات خود علیه والدین، وحشت داشتن و آن را در مورد کودکان دیگر تلافی کردن

انواع رفتارهای پرخاشگرانه

طبق نظر مویر، پاسخ های پرخاشگرانه انواع گوناگون دارد که محرک های درونی و بیرونی مختلف، آنها را به وجود می آورد. در ادامه این بحث، هفت طبقه از رفتارهای پرخاشگرانه معرفی می شوند. به دلیل همپوشی این طبقات، امکان تمایز میان انواع این رفتارها به سهولت امکانپذیر نیست، لذا این احتمال وجود داردکه رفتار پرخاشگرانه، حاصل تلفیقی از دو یا چند عامل زیر باشد:

پرخاشگری خشمگینانه

طبق نظر دارلی و همکاران، این نوع پرخاشگری، نوع اصیل و شناخته شده پرخاشگری است. هنگامی که مردم کلمه پرخاشگری را می شنوند، این نوع خاص فوراً به ذهن آنان متبادر می شود. این نوع پرخاشگری عموماً با نشانه های از برانگیختگی هیجانی توأم بوده و علت آن غالباً درد یا ناکامی است. برای مثال، اگر دو موش را در قفس رها کنیم، سپس ضربه های برقی متناوب و مختصری به آنان وارد شود، پس از آن، به یکدیگر حمله می کنند. در این حالت، اگر حتی یک موش وجود داشته باشد، مثلاً به عروسک حمله ور خواهد شد. هاچینسون معتقد است بروز ناکامی، عدم موفقیت در یک رفتار هدف گرا می باشد. برای مثال، پیشگیری از دستیابی حیوان به غذا معمولاً باعث رفتار پرخاشگرانه می شود. کبوتری که یاد گرفته است برای دریافت دانه به کلیدی نوک بزند، اگر دانه ای دریافت نکند به کبوتر دیگر حمله خواهد کرد.

پرخاشگری تجاوزکاران

گاهی اوقات یک حیوان، آرام و پاورچین به حیوان گوشتخوار دیگری مانند شغال، گرگ و یا یکی از جانوران رده ی گربه سانان حمله می کند. البته تردید وجود دارد که این رفتار پرخاشگرانه باشد، بنابراین برچسب «جست و جوی غذا» احتمالاً مناسب تر است.کیو معتقد بود برخی از موجودات از طریق تقلید این رفتار را می آموزند. بچه گربه در صورتی در چهارماهگی حمله و کشتن موش ها را فرا می گیرد که بتواند به طور طبیعی کشتن موش ها توسط مادرش را ببیند.

پرخاشگری ناشی از ترس

به طور کلی، اگر با یک موضوع ترس آور به حیوانی نزدیک شویم، حیوان می ترسد و احتمالاً شروع به پرخاشگری می کند. همچنین اگر حیوانی اهلی و رام، توسط حیوانی قویتر از خود، به گوشه ای رانده شود، در تنگنا قرار گرفته و با خشونت، به حیوان قوی حمله می کند.

پرخاشگری کنشگر

طبق نظر لیو و لوراس هر موجود زنده ای ممکن است به دلیل دریافت پاداش از انجام عمل پرخاشگرانه، به این رفتار مبادرت ورزد. بزرگسالان و کودکانی که به اظهار نظرهای خصمانه تشویق شده اند، تمایل به رفتار پرخاشگرانه در آنان بیشتر دیده می شود. اشخاصی که برای کشتن، پول دریافت    می کنند، نمونه ای از این نوع پرخاشگری هستند. در انواع شرطی شدن کنشگر، نیازی نیست که برای تقویت رفتار پرخاشگرانه هر پاسخی را پیگیری کنیم، هنگامی که رفتاری آموخته می شود، پاداش ها و تنبیه هایی گاه و بی گاه برای تثبیت و نگهداری آن کفایت می کند و این مسئله مخصوصاً در پدیده پرخاشگری فرمانبردارانه، کاملاً روشن و مسلم است. در این نوع پرخاشگری، شخص به کسی حمله می کند و یا او را به قتل می رساند زیرا به وی دستور انجام آن ابلاغ شده است و به دنبال چنین رفتاری پاداشی دریافت می کند که باعث تقویت رفتار می شود.

پرخاشگری به منظور حفظ قلمرو

کردار شناسان این نوع از رفتار پرخاشگرانه را به صورت گسترده، مورد بررسی و مطالعه قرار داده اند. برای مثال، برخی از کردارشناسان معتقدند که هم انسان و هم حیوان به طور فطری پرخاشگرند، اما در حیوانات، به مرور، مکانیسم هایی برای کنترل تکانه های پرخاشگرانه به وجود آمده، در حالی که آدمیان فاقد چنین مکانیسم هایی هستند. لورنتس معتقد است، پرخاشگری غریزه ای فطری است که باید راهی برای خود پیدا کند. نسخه ای که او برای جامعه برخوردار از صلح و صفا تجویز می کند، متضمن ایجاد راه هایی بی خطر برای ابراز پرخاشگری است؛ مثل شرکت در مسابقه های ورزشی، گسترش قبیله و قلمرو، به نحوی که شامل افراد بیشتری شود، و نیز شناخت محرک هایی که رها سازنده پرخاشگری هستند؛ مثلاً وجود افراد درونگرای مورد تهدید یا برونگرای مورد نفرت و سرایت هیجان در گروهی از مردم خشمگین که به طور جمعی عمل می کنند.

 پرخاشگری نوع دوستانه

پرخاشگری یک پرنده یا محافظت مادری از فرزند خود و دفاع زنبوران سرباز از لانه خود، نمونه هایی از پرخاشگری نوع دوستانه هستند. مویر ، اصطلاح پرخاشگری مادرانه را برای توصیف رفتار خشمگینانه ماده پستاندارانی استفاده می کند که خانه و کاشانه خود را در خطر می بینند. محققانی مثل ویلسون، ویلسون ، دورو ، بک، و اشبورن، بررسی های مفصلی در خصوص رفتار نوع دوستانه انجام داده و معتقدند که برخی از ابعاد اجتماعی، مبانی ژنتیکی دارند و به طور طبیعی شکل می گیرند. از این دیدگاه چنین رفتاری صرفاً برای بقای شخص نیست بلکه بقای گروه، هدف و منظور اصلی رفتار پرخاشگرانه است.

پرخاشگری ناشی از نر بودن

رابارتز معتقد است در بعضی از گونه ها، واکنش یک نر بالغ به نر بالغ و ناآشنای دیگر، واکنش خصمانه است. در واقع، حیوان دائماً بدون تحریک حمله می کند. این رفتار از آن جهت با پرخاشگری مربوط به قلمرو، تفاوت دارد که در هر ناحیه و منطقه ای روی می دهد. مطالعه بر روی موش ها نشان داده است، محرکی که باعث حمله می شود، بوی حیوان نر دیگری است که اگر این بو به هر طریقی مثل عمل جراحی یا استفاده از نقاب را از بین برود، احتمالاً حمله ای صورت نخواهد گرفت.علاوه بر این در بعضی از حیوانات از جمله سگ ها و گرگ ها ، تا زمانی که حیوان وضعیت تسلیم و فرمانبرداری خاصی را به خود بگیرد، حمله ای صورت نخواهد گرفت. ظاهراً هورمون تستوسترون، نرینه، اهمیت ویژه ای در این طبقه از پرخاشگری دارد. تستوسترون هورمونی مردانه است که بسیاری از خصوصیات جسمانی نرینه را تعیین می کند. تحقیقات اخیر حاکی از آن است که در آدمیان نیز، زیاد بودن تستوسترون با پرخاشگری بیشتر همراه است؛ در یک تحقیق گسترده در آمریکا، 4400 سرباز از جنگ برگشته، به آزمون های روانی مختلف که بعضی از آنها پرخاشگری را می سنجیدند پاسخ دادند.

برای تعیین میزان تستوسترون از این افراد نمونه ی خون گرفته شد. کسانی که میزان تستوسترون در آنها زیاد بود تا حدی سابقه پرخاشگری نیز داشتند. از آنجا که رفتار پرخاشگرانه در مردها گاهی به رفتارهای ضداجتماعی می انجامد می توان انتظار داشت که زیادی تستوسترون به دلیل افزایش رفتار پرخاشگرانه سد راه موفقیت اشخاص در جامعه آمریکا شده است. به عنوان مثال در این تحقیق مشخص شد، کسانی که میزان تستوسترون آنها زیاد بود در مقایسه با دیگران موقعیت شغلی پایین تری داشتند. این یافته ها شواهدی هستند برای اثبات این نکته که پرخاشگری در انسان اساس زیستی دارد و می توان آن را در زمره غرایز دانست. با این حال، در این قبیل تحقیقات گاهی رابطه بین تستوسترون و پرخاشگری شکل ظریف تری پیدا می کند و اثر این هورمون وقتی نمایان می شود که تعداد آزمودنی ها زیاد باشد. این موضوع نشان می دهد که عوامل پرخاشگری را باید در حیطه های دیگری به جز زیاد بودن تستوسترون نیز، جستجو کرد .

انواع پرخاشگری از لحاظ تعداد افراد

پرخاشگری شخصی: کودک، نوجوان یا جوان نسبت به افراد بالغ یا هم سن خود، پرخاشگری نشان می دهد. این حملات، بصورت شخصی است، شخص سعی در پنهان کردن اعمال خشونت آمیز خود ندارد و معمولاً در جمع به صورت شخصی گستاخ و بیش از حد به خود مطمئن و بی رحم، نسبت به اطرافیان و همسالان شناخته می شود. این شخص نسبت به اولیای مدرسه و افراد خانواده، گستاخ است و بدون دلیل، مرتباً دروغ می گوید؛ به تنهایی دست به فرار از منزل یا مدرسه می زند؛ با دیگران دوست نمی شود و یا تک دوست دارد؛ رفتار خود را از دیگران پنهان نمی کند؛ اگر مورد بازخواست قرار گیرد؛ گناه خود را به گردن دیگران می اندازد؛ در کارهای جمعی همکاری نکرده و با افراد کوچک تر از خود، قلدری می کند.

پرخاشگری جمعی:  در این پرخاشگری، شخص پرخاشگری خود را به صورت گروهی نشان می دهد؛ نسبت به گروه خود وفادار است؛ رفتارهای ضداجتماعی از خود نشان می دهد؛ دوستانی از سنین خود انتخاب می کند و به صورت جمعی به کتک کاری مبادرت می ورزند؛ در صورت دزدی، دوستان خود را لو نمی دهد؛ چنین شخصی، دچار افت تحصیلی بوده و بعضی از علایم بیماری روان رنجوری، نظیر اضطراب و افسردگی را از خود بروز می دهد؛ معمولاً دوستان متعددی دارد و در مقابل رفتارهای نامناسب خود، احساس پشیمانی کاذب دارد .

نظریه های پرخاشگری

در پاسخ به این سوال که چرا آدمیان دست به پرخاشگری می زنند، از گذشته های دور تاکنون نظریه های علمی متفاوت و متنوعی ارائه شده است که به طور اختصار به بررسی آنها می پردازیم:

نظریه گرایش ذاتی :   قدیمی ترین و احتمالاً شناخته شده ترین نظریه پرخاشگری بر این نکته تأکید دارد که آدمیان به خاطر ماهیت زیستی خود، به نحوی برای خشونت برنامه ریزی شده اند. این دیدگاه به نظریه غریزه نیز شهرت دارد. معروف ترین حامی این نظریه، زیگموند فروید بود. او معتقد بود که ریشه های پرخاشگری را عمدتاً در آرزوی مرگ یا غریزه مرگ جستجو کرد که بر همه اشخاص حاکم است. طبق دیدگاه وی، هدف از این غریزه، خود تخریبی است. اما به فوریت تغییر جهت داده، بیرون و دیگران را نشانه می گیرد. تکانه های پرخاشگرانه ای که از آن نشأت می گیرد، به مرور زمان فزونی یافته و چنانچه رها نشود، پس از رسیدن به درجات بالا، به اعمال خطرناک خشونت آمیز منجر می شود. قابل ذکر است که «غریزه مرگ» تا نیمه های عمر فروید، بخشی از نظریه او نبود. وی این مسئله را پس از آنکه قتل عام های خشونت بار و فاجعه آمیز انسان ها را در جنگ جهانی اول مشاهده کرد، به نظریه خود افزود. او علاوه بر غریزه مرگ، غریزه دیگری را به نام غریزه زندگی پیشنهاد کرد که هدف آن لذت، محبت، صمیمیت و باروری است. رابطه پیچیده میان این نیروهای قدرتمند آنقدر شدید بود که فروید را شیفته خود ساخته بود.

نظریه سائق  : نظریه دیگری که در بین متخصصان علوم رفتاری طرفدارانی دارد، بر این فرض استوار است که چنین رفتارهایی عمدتاً، ریشه در سائق هایی برای آسیب رساندن به دیگران دارند. این رویکرد، در واقع نظریه های سائق در مورد پرخاشگری را مطرح می کند. این دیدگاه بیان می کند که موقعیت های گوناگون بیرونی (مانند ناکامی)، انگیزه ای نیرومند، برای تولید رفتارهای آسیب رسان به وجود می آورند و سائق پرخاشگرانه به نوبه خود به حمله آشکار به دیگران منجر می شود. مشهورترین نظریه های سائق به فرضیه ناکامی- پرخاشگری معروف است. بر اساس این فرضیه، ناکامی به برانگیختگی سائق منجر می شود که هدف اولیه آن صدمه زدن به دیگران یا اشیاء است؛ این سائق باعث حمله به هدف های گوناگون، خصوصاً منبع ناکامی می شود. از آنجایی که موقعیت های بیرونی بیش از گرایش های ذاتی در شیوع پرخاشگری نقش دارند، بنابراین در خصوص احتمال پیشگیری از این رفتار شاید بتوان گفت که، نظریه های سائق خوش بینانه تر از نظریه های غریزه هستند.

نظریه واکنش به رویدادهای آزاردهنده  : به زمانی فکر کنید که اعمال پرخاشگرانه ای از شما سر زده است. آیا به یاد می آورید که آن موقع چه احساسی داشتید؟ آیا احساس پریشانی خاطر، ناآرامی و آشفتگی نکرده اید؟ در این موقعیت ها احتمالاً بعضی از اثرات منفی را تجربه کرده اید که موجب شده است نسبت به دیگران پرخاشگری کنید. این رابطه میان احساس های منفی ناخوشایند با پرخاشگری آشکار، پایه ای برای شکل گیری سومین نظریه، درباره پرخاشگری است که اصطلاحاً به نظریه نو تداعی گرایی شناختی معروف است. این نظریه نشان می دهد که رویارویی با وقایع آزار دهنده، باعث ایجاد احساسات منفی می شود. این احساسات، به نوبه خود و به صورت خودکار، گرایش به سمت پرخاشگری و یا فرار و گریز را افزایش داده و باعث بروز عکس العمل های فیزیولوژیک، افکار یا خاطره های ناخوشایند مرتبط با این تجربه ها می شوند. بنابراین از دیدگاه طرفداران نظریه واکنش به رویدادهای آزار دهنده، پرخاشگری به عوامل گوناگونی از جمله افکار و شناخت های متنوع بستگی پیدا می کند.

نظریه یادگیری اجتماعی:    دیدگاه یادگیری اجتماعی بیشتر یک چارچوب کلی و نگرش عمومی را برای تفسیر یا توصیف وقایع و رویدادها ارائه می دهد. طبق عقیده باندورا ، پرخاشگری مثل انواع دیگر رفتارهای اجتماعی، آموختنی است. در این دیدگاه، اعتقاد بر این است که انسان ها به طور مادرزادی با پاسخ های پرخاشگرانه به دنیا نمی آیند، بلکه این پاسخ ها را با عناوین مختلف و درست به همان شکلی که دیگر رفتارهای اجتماعی را می آموزند، کسب می کنند و این عمل را یا به صورت تجربه مستقیم و یا از طریق مشاهده رفتار دیگران می آموزند. مردم فرهنگ های مختلف به شیوه های خاص خود به دیگران حمله می کنند؛ برخی با کونگ فو، و تفنگ دولول و برخی دیگر با مسلسل و سرنیزه، اما در عین حال مردم از طریق تجربه مستقیم و جانشین می آموزند که:

  • چه کسانی و کدام دسته و گروهی را می توان هدفی برای پرخاشگری قلمداد کرد؟
  • چه اشخاصی را با چه اعمال و اقداماتی می توان با دلایل خاصی بخشید و کدامیک را با رفتار پرخاشگرانه تلافی کرد؟
  • در چه شرایط و موقعیت هایی، پرخاشگری رفتار نامناسب است؟

بنابراین، در نظریه اجتماعی فرض بر این است که خواه شخصی به موقعیت های در پیشِ رو پرخاشگری کند و خواه واکنشی عادی از خود نشان دهد، هر واکنش به عوامل زیادی بستگی دارد که شامل تجربه های قبلی، تقویت های مرتبط با پرخاشگری و متغیرهایی است که افکار و تصورات شخص را در تأیید آن و یا عوامل بالقوه مؤثر بر چنین رفتاری، شکل می دهند. این دیدگاه پیچیده تر از نظریه های غریزه و سائق در مورد پرخاشگری است که در تأیید آن شواهد بیشتری هم وجود دارد. به یک معنا، این نظریه خوش بینانه تر از نظریه های دیگر، به پرخاشگری می نگرد. چنانچه پرخاشگری رفتار آموخته شده باشد پس باید نسبت به تغییر و اصلاح مستقیم رفتار، انعطاف پذیر باشد. به دلیل این مزایا، دیدگاه یادگیری اجتماعی بر شناخت ما از پرخاشگری و مبانی دیدگاه های دیگر افزوده است.

عوامل مؤثر در بروز پرخاشگری

تفاوت های جنسیتی و پرخاشگری  :عقاید بسیاری از عامه مردم با تحقیقات آزمایشگاهی و مشاهده های کنترل شده دختران و پسران همخوانی ندارد. اما پرخاشگری تنها زمینه ای است که در آن تفاوت های جنسیتی مشاهده شده، با عقاید عامه همخوانی دارد. گرین، از مشاهدات تحقیقی خود نتیجه می گیرد که پسران بیشتر از دختران دعوا به راه می اندازند؛ انتقام می گیرند و در دعوا از نیروی بدنی استفاده می کنند، اما دختران بیشتر، جدال لفظی می کنند. شارپ، در تحقیقی پیدا کرد که پسران، به ویژه هنگامی که با پسران هستند از زمانی که همراه دختران دیگر هستند پرخاشگرند. بعضی از مطالعات دیگر نیز نشان می دهد که ثبات پرخاشگری دخترها در طول زمان کمتر از پسرهاست. چند تحقیق نیز نشان داده است که دخترها و پسرها از این لحاظ تفاوتی. البته کودکان به هنگامی که با وقایع تنش زا مثل جدایی پدر و مادر، یا به دنیا آمدن کودکی جدید روبرو می شوند بیشتر پرخاشگری می کنند، ولی پرخاشگری شدیدی که بیش از چند ماه به طول انجامد غالباً حاکی از تداوم داشتن این الگوی رفتاری است.

شکل، سبک، دفعات تکرار و شدت پاسخ های پرخاشگرانه کودک به میزان وسیعی با یادگیری اجتماعی و تجربیات او بستگی دارد. جامعه به کودک یاد می دهد که چگونه پرخاشگری خود را ظاهر کند. در اکثر جوامع، پسرها بیش از دخترها برای نشان دادن خشونت و پرخاشگری تشویق می شوند. غالباً والدین انتظار دارند که پسرها در زد و خورد با کودکان دیگر پیروز شوند. برای دختران ظرافت و و لطافت در ازای خشونت پسندیده تر تلقی می گردد. از این رو در دوره ی دوم کودکی یعنی 6 تا 12 سالگی پسرها به مراتب خشن تر و ستیزه جوتر از دختران هستند. حملات جسمانی، نزاع و پرخاشگری، دروغگویی، تخریب و جسارت در پسرها به مراتب بیشتر از دخترها مشاهده می شود. هر قدر سن پسر بالاتر برود تفاوت بیشتری در رفتار پرخاشگرانه، در مقام مقایسه با دختر نشان می دهد. میزان و سطح پرخاشگری اطفال میان 3 تا 5 سالگی به حداکثر خود رسیده و سپس ثابت می ماند.

پرخاشگرتر بودن پسرها نسبت به دخترها، در اغلب فرهنگ ها و تقریباً در همه سنین و نیز در اغلب حیوانات دیده می شود. پسرها بیش از دخترها پرخاشگری لفظی و بدنی دارند و از سال دوم زندگی این تفاوت ها آشکار می شود. تحقیقات در مورد کودکان نوپای سنین 1 تا 3 سال نشان داده است تفاوت های جنسیتی از لحظه ی بروز آن بعد از 18 ماهگی ظاهر می شود و قبل از آن اثری از پرخاشگری نیست. پسرها مخصوصاً وقتی که به آنها حمله می شود و یا کسی مخل کارهای آنها می شود تلافی می کنند. نتایج تحقیق دیگری در مورد کودکان سنین مدرسه نشان داده است، پسرها فقط اندکی بیش از دخترها مورد حمله قرار می گیرند ولی دو برابر دختران تلافی می کنند. در مورد اثر تفاوت های جنسیتی در پرخاشگری، هم توجیهات فیزیکی و هم توجیهات اجتماعی ارائه شده است. بعضی از نظریه پردازان معتقدند که ثبات تفاوت های جنسیتی که در همه فرهنگ ها و همه حیوانات دیده می شود، از نظر شواهدی علمی مؤثر بودن عوامل بیولوژیکی را اثبات می کند. البته شاید مطالعاتی که رابطه بین هورمون های جنسی و پرخاشگری را می آزماید، نتایج مبهمی را در بر داشته باشد. ممکن است بالقوه بودن پرخاشگری، با آموختن آن در پسر بچه ها علت فیزیولوژیکی داشته باشد، ولی محققان در مشخص کردن اینکه نظام زیست شناختی تا چه حد در این مسئله دخالت دارد چندان موفقیتی نداشته اند.

تجربه اجتماعی دخترها و پسرها از لحاظ پرخاشگری کاملاً متفاوت است. پرخاشگری بخشی از قالب رفتاری مردانه است و غالباً از پسرها انتظار رفتار پرخاشگرانه می رود و برای این کار، بطور تلویحی تشویق می شود. برای مثال، پسران یک تا سه ساله در کلاس های پیش از دبستان از طرف بزرگسالان و همسالان بیش از دخترها به خاطر پرخاشگری مورد توجه قرار می گیرند. این توجه گاهی به صورت مثبت مثل لبخند زدن، یا ملحق شدن به بازی کودک و گاهی به طور منفی مثل متوقف کردن کودک، یا سر کودک را با چیز دیگری گرم کردن نشان داده می شود. توجه به رفتار کودک به هر نحوی که باشد بیش از بی توجهی به آن باعث تشویق رفتار می شود. تلویزیون منبع دیگری است که کودکان بخصوص پسرها از طریق آن رفتار پرخاشگرانه را می آموزند .

ابزار و وسایل پرخاشگری : مطالعات آزمایشگاهی نشان داده است حضور ابزارهای پرخاشگری مثل وجود اسلحه در محیط زندگی شخص، احتمال وقوع رفتار پرخاشگرانه را افزایش می دهد. در زندگی واقعی، هنگامی که شخص با ناکامی که برانگیزاننده ی خشم است، مواجه می شود اگر اسلحه یا ابزار دیگر پرخاشگری در دسترس باشد، احتمال استفاده از آن بیشتر می شود.

الکل : مصرف الکل نیز احتمال وقوع رفتار پرخاشگرانه را افزایش می دهد. البته الکل با توجه به مضرات متعددی که دارد، تنها زمانی باعث بروز رفتار پرخاشگرانه می شود که با ناکامی یا با سایر محرک های ایجادکننده خشم همراه شود. به عبارت دیگر اگر محرک هایی که رفتار پرخاشگرانه را ایجاد می کنند مثل گرما، شلوغی، توهین کردن و حمله جسمانی. به صورت گروهی و با یکی از آنها در زمان مصرف الکل به فردی ارائه شوند احتمال بروز پرخاشگری در وی را افزایش می دهند.

شرایط کاری و زندگی: گرما، شلوغی و سرو صدا، خود به خود ممکن است احتمال بروز رفتار پرخاشگرانه به طریق دیگری افزایش دهند. این واقعیت به خوبی با تجارب آزمایشگاهی که میزان بروز شکل نهایی پرخاشگری (قتل و آدم کشی) است، را نشان می دهد، تأیید شده است.

برانگیختگی جنسی: برانگیختگی جنسی تحت شرایطی خاص، بر پرخاشگری اثر می گذارند. رابطه میان برانگیختگی جنسی و پرخاشگری به صورت یک خط منحنی است. میزان متوسطی از برانگیختگی، میزان پرخاشگری را کاهش می دهد، در حالی که افزایش در میزان برانگیختگی، واقعاً موجب افزایش پرخاشگری می شود. تماشای محرک های شهوت انگیز دو اثر و نتیجه به همراه می آورد:

  • برانگیختگی را افزایش می دهد.
  • حالت های عاطفی یا احساس های مثبت و منفی را تحت تأثیر قرار می دهد.

هرزه نگاری شدید: در دهه های اخیر برای ارائه تصاویر مشهودی از رفتارهای جنسی در فیلم ها و مجله ها محدودیت هایی به وجود آمده، اما در برخی ممالک این قید و بند ها از بین رفته است. این واقعیت همراه با فروش بی سابقه نوارهای ویدیویی و اخیراً دریافت صحنه های مستهجن از طریق شبکه اینترنت، موجب شده است که دسترسی به چنین اطلاعاتی بعضی از اوقات سریعاً امکان پذیر باشد. علاوه بر این در بعضی از نوارها، صحنه هایی وجود دارد که روابط جنسی و خشونت توأماً ارائه می شوند. عموماً در چنین صحنه هایی زنان قربانی هستند و مورد آزار و اذیت قرار می گیرند. از سوی دیگر، تماشای خشونت موجب می گردد که رفتارهای مشابهی در بین بینندگان تشویق شود که با در نظر گرفتن میزان بالای برانگیختگی جنسی، سبب افزایش پرخاشگری می شود .

شخصیت و پرخاشگری:  اشخاصی که رقابت جو، عجول، تحریک ناپذیر و پرخاشگرند و اصطلاحاً به آنان سنخ الف (A) می گویند، با افراد دیگری مقایسه می شوند که سنخ ب (B) نام دارند و خصایص و صفات سنخ الف را ندارند. سنخ الف واقعاً ستیزه جو هستند. آنان فقط به دلیل نفس کار به دیگران پرخاشگری نمی کنند. بلکه منظور آنان دستیابی به هدف های دیگر است. این نوع خاص به پرخاشگری وسیله ای معروف است. در مقابل، احتمال بیشتری وجود دارد که سنخ الف به نسبت سنخ ب خود را درگیر پرخاشگری خصمانه کنند که هدف اولیه آن آسیب رساندن جسمانی، روانی و مالی به قربانیان است. اشخاص سنخ الف بیشتر از سنخ ب در محیط های کاری، تعارض و درگیری با دیگران را تجربه می کنند.

عوامل ارثی و فیزیولوژیکی: از عوامل مهمی که در پرخاشگری کودکان مؤثر است عامل ارثی است. بدین معنی که بسیاری از جنبه های زیستی والدین و اجداد نیز جنبه های خلق و خو و روان که صورت تثبیت شده ای در اشخاص دارند به فرزندان منتقل می شوند. همچنین رفتارهایی در والدین وجود دارد که در مواردی از طریق وراثت و در مواردی از طریق تربیت و اکتساب در نسل جدید ظاهر می شود. معمولاً تعلیم و تربیت مناسب و سازنده می تواند تا حدودی آثار وراثت را تحت پوشش خود قرار دهد.

طبیعت و مزاج: برخی از کودکان از لحاظ طبیعت خود در موقعیتی هستند که گویی حال و طبع آنها آماده و مساعد برای بروز رفتاری مسالمت آمیز است. بر عکس کودکان و نوجوانانی هستند که در برابر ناملایمات ضعیف هستند. این اشخاص به راحتی حال و حوصله خود را از دست داده و حتی در برابر جریانات عادی قدرت تحمل ندارند. گویی که با کوچکترین محرک بروز پرخاشگری به شدت تحریک پذیر هستند .

 بیماری های روانی : بسیاری از پرخاشگری ها به این دلیل صورت می گیرد که شخص وضع روحی مطلوبی ندارد و عواملی چون افسردگی، وسوسه و اضطراب او را ناراحت می کند. این امر ممکن است ناشی از تمایلات خرابکارانه در اشخاص باشد که جلوی بسیاری از آرامش ها را می گیرد.

شیوه تعلیم و تربیت: گاهی پرخاشگری مربوط به شیوه ناپسندی است که در تعلیم و تربیت کودک اتخاذ شده و او را شخصی غیرعادی و عصبی بار آورده است. کودکانی که فوق العاده پرتوقع و نازپرورده اند، هنگامی که توقعاتشان برآورده نمی شوند عصبانی شده و پرخاشگری می کنند. کودکانی که در خانواده شاهد درگیری و زد و خورد والدین هستند و کودکانی که در خانه، شخص ضعیف تر را اسیر قدرت می یابند، همان را با درجاتی از شدت و ضعف درباره دیگران اجرا می کنند. خشونت های پدر و مادری که دگر آزاری دارند، اثر نادرستی بر فرزند دارد و آینده ی کودک را با دشواری روبرو می کند. خانواده های نابسامان که در آنها والدین با غیبت های طولانی و اختلاف و جدایی، فرزندان خود را تنها می گذارند، باعث نگرانی و پرخاشگری در آنان می شوند. کودکی که شاهد در به دری خویش است و از پدر و مادر سختگیری بیجا می بیند، بخصوص اگر نتواند در مقابل آن بایستد، زیر بار اطاعت از دیگران نرفته و در مقابل درخواست اطاعت به مخالفت و پرخاشگری می پردازد.

طبق تحقیقاتی که در آزمایشگاه روی حیوانات انجام شد، مشخص گردید که نقش مادر در دوران کودکی بسیار مهم است، مثلاً کودکی که از محبت مادر محروم شده است زودتر از کودکی که مادر دارد بیمارمی شود و یا حتی، می میرد. رابطه مادر و بچه تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار دارد. روحیات آنها نسبت به هم، کم کم عوض می شود و رابطه آنها نهایتاً به جایی می رسد که صمیمیت قدیمی از بین می رود. در چنین مواقعی اگر مادر کودک دیگری به دنیا آورد مورد پرخاشگری فرزند اول قرار می گیرد. پس ریشه های روحیه پرخاشگری انسان را باید در دوران کودکی جستجو کرد. طبق نظر آلن، غریزه پرخاشگری در همان لحظه تولد در کودک دیده می شود. به گونه ای که اگر مانع حرکت کودکی شوند و او را ناکام کنند موجب پرخاشگری او خواهند شد. کودک در طی رشد خود فعال است و بر اثر این فعالیت ممکن است دیر یا زود موجب شکستن یا از بین بردن اشیاء شود. این شکستن ها ممکن است سهوی و بدون منظور باشد، ولی بزرگترها آن را به حساب خصومت و پرخاشگری کودک می گذارند.

پرخاشگری کودکان کوچکتر به این ترتیب است که سعی می کنند موانع را از پیش پای خود بردارند، لیکن نمی توان هدف این نوع پرخاشگری را ایجاد رنج و زحمت تلقی کرد. کودک از همان یک ماهگی می کوشد خویشتن را به محیط تحمیل کند و اطرافیان را به طرف ارضای نیازهای خود رهبری نماید. در نتیجه، غریزه پرخاشگری فقط برای تخریب نیست، گاهی برای سازندگی نیز استفاده می شود. یک نکته مسلم اینکه در همه جوامع با آداب و رسوم متفاوت، مربیان مانع ارضای تمایلات بچه ها می شوند، لذا بچه پرخاشگر می شود و این پرخاشگری جزء لاینفک رابطه بین بچه و محیط اجتماعی اوست .

مهمترین ویژگی دوران کودکی، توجه خاص کودکان به ارضای فوری غرایز و نشان دادن عکس العمل سریع نسبت به محرومیت ها است. اگر بین محرومیت ها و رضایت خاطر بچه تعادلی ایجاد شود آن وقت می توان گفت اشخاص را نسبت به محرومیت هایی که در انتظارشان است از پیش مجهز کرده ایم. در نتیجه او عکس العمل های مطلوبی از خود نشان می دهد و در واقع مثل این است که به آنان در برابر ناملایمات آینده واکسن مصونیت زده باشیم. علت اینکه اشخاص در بزرگسالی مانند کودکی سریع، تأثیرپذیر می شوند این است که در کودکی مشکلاتی داشته و احساس محرومیت شدیدی کرده اند. این قبیل اشخاص خیلی زود، در برابر محرومیت ها از خود عکس العمل پرخاشگرانه نشان می دهند و به اصطلاح قادر نیستند کمترین محرومیتی را بپذیرند. در نتیجه برای رفع و ترک عوامل پرخاشگرانه باید به زیرساخت های تربیتی، اخلاقی، سیاسی و غیره، که شخص در طی زندگی خود تحت تأثیر آنها بود، پی ببرد.

در واقع کودک پرخاشگری را، از راه تقلید نیز، می آموزد. قرار گرفتن در برابر یک الگوی پرخاشگر سبب ظهور این حالت در او می شود. در تحقیق بندورا و همکارانش که در دانشگاه استنفورد آمریکا انجام گرفت ملاحظه شد که نود درصد کودکان با پاسخ های پرخاشگرانه، الگوهای پرخاشگری را تقلید نموده اند. به نظر بندورا حتی مشاهده رفتار پرخاشگرانه، برای تقلید کودکان از آنها، کفایت می کند. بنابراین ناکامی تنها عامل ظهور پرخاشگری نیست. تقلید رفتارهای پرخاشگرانه از یک الگو به الگوهای دیگر نیز تعمیم داده می شود. همانگونه که تشویق، ناکامی و مشاهده حالات پرخاشگرانه باعث ظهور رفتار پرخاشگرانه می شود، در مقابل، مطابق اصل یادگیری تنبیه باید مانع آشکار شدن این رفتار گردد. بسیاری از تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده است نشان می دهند که هنگامی که رفتار خصمانه در کودک ظاهر می شود بتدریج خاموش می شود.

والدین باید نتایج تجربیات فوق را در محیط خانواده، در ضمن رفتار خوب با دیگران بکار گیرند. اگر رفتار پرخاشگرانه فرزند خود را از ابتدای کودکی تشویق نکنند این رفتار قوت نمی گیرد و در نتیجه تعمیم نمی یابد. گاهی رفتار پرخاشگرانه در جایی دیگر، غیر از جای اصلی خود ظاهر می شود، به این کیفیت، جابجایی گفته می شود. بهترین روش برای جلوگیری از بروز رفتار پرخاشگرانه آن است که والدین، چنین رفتاری را تشویق نکنند و با ملایمت کودک را وادار کنند که رفتار دیگری نشان دهند. والدین نباید کودک را به هنگام رفتار پرخاشگرانه تنبیه بدنی کنند زیرا، این خود نوعی رفتار پرخاشگرانه است و به وضوح اهمیت آن را برای کودک روشن می سازد. والدین مهربان که در مقابل فرزند خود رفتاری متعادل پیش می گیرند بندرت کودکانی پرخاشگر پرورش می دهند و نقطه مقابل آنها والدین عصبی و پرخاشگر قرار دارند که از تنبیه بدنی استفاده می کنند.

والدین کودک پرخاشگر غالباً به هنگام اعمال قواعد و معیارها خشونت می کنند و پرخاشگرند. کودکانی که به شدت پرخاشگرند معمولاً در خانواده هایی بزرگ شده اند که اعضای آن پرخاشگرند. معمولاً در این نوع خانواده ها اختلافات جزیی تبدیل به مسئله ای عمده می شود. نمایش خشونت در وسایل ارتباط جمعی نیز به رفتار پرخاشگرانه بخصوص در اشخاص مستعد، دامن می زند. تربیت فرزندان در خانواده بر قدرت پرخاشگری و نوع ظهور آن تأثیر می گذارد. اگر پرخاشگری تشویق شود و پرخاشگر پاداش دریافت کند، پرخاشگری تقویت می شود. همانند سازی پسر با پدر پرخاشگر، قدرت پرخاشگری را افزایش می دهد. نوع و قدرت پرخاشگری در این الگوها از هنجارها و فرهنگ خانواده پیروی می کند و پسران و دختران پرخاشگر چنین خانواده ای قاعدتاً در مدارس و در روابط درون گروهی، مسائل و مشکلاتی خواهند داشت.

بعضی از علمای علوم رفتاری تصور می کنند شرط لازم برای پرخاشگری کمبود و یا ناکامی است. تحقیقات دیگر نشان می دهد که کمبود تنها هنگامی موجب پرخاشگری می شود که انسان آن را بزرگ جلوه دهد. از آنجا که پرخاشگری می تواند بر اثر تنبیه باشد، اجتناب از تنبیه کودکان، پرخاشگری را به تعویق می اندازد، یا اینکه به شکل های دیگر ظاهر می کند. این پرهیز تا اندازه ای به ترس از انتقام نیز بستگی دارد. پرخاشگری می تواند در اشخاص و در مکان ها جابجا شود. مثلاً پرخاشگری پدر از محیط خارج از خانواده به خانه کشیده شود و از شخص یا موضوعی بر همسر و فرزندان جابجا شود، فرزندان اثر متقابل را به مدرسه برده و به اشخاص ضعیف تر جابجا می کنند. در برخورد با پرخاشگری باید به علل آن نیز توجه کرد زیرا ممکن است در این سبب شناسی، خانواده، علت ها به ارتباطات درون گروهی خویش؛ مدرسه، علت ها را به نقص های تربیتی و آموزشی و بالاخره جامعه، علت ها را به بعضی آسیب های اجتماعی نسبت دهد و بدین طریق سه شیوه متفاوت برای رفع علت ها شناخته شود. البته می توان این سه شیوه را به موازات هم نیز به کار برد .

عوامل اجتماعی و فرهنگی :  معمولاً آنهایی که در محیط های دور از تفاهم و همزیستی زندگی می کنند، بین اعضای آن درگیری و پرخاشگری زیاد است. آنان که دائماً در جامعه خود شاهد زد و خوردها و کشت و کشتارها هستند؛ آنان که در محیط زندگی خود شاهد تعقیب های سخت، درگیری های بی حساب، سماجت ها، بی اعتنایی ها و حق ناشناسی ها هستند، سعی دارند که با بروز پرخاشگری و اعمال خشونت، خشم و کین خود را فرو نشانند. داستان های خشونت آمیز، فیلم ها و نمایشنامه هایی که در آن زورگویی و خشونت بسیاری اعمال می شود. ضرب المثل های بدآموز، کنایات و استعارات غلط، هنرهای ورزشی و خشونت بار و … از جمله عواملی هستند که در ایجاد یا گسترش حالت پرخاشگری نقش فوق العاده ای دارند. همچنین کار با اسباب بازی ها، فعالیت های ورزشی خشن چون بکس یا کشتی کج که موجبات قساوت پرخاشگری را در شخص فراهم می آورند، تقویت کننده روحیه پرخاشگری است.

عوامل اقتصادی:  در برخی از موارد، مشکلات و محرومیت های اقتصادی موجب تهاجم و پرخاشگری می شود. کودکی که دائماً شاهد غذاها، میوه ها و اسباب بازی های گوناگون است و قدرت تهیه و خرید آنها را ندارد، نسبت به آنانی که قدرت خرید آنها را که دارند، کینه توز شده و حالت پرخاشگری پیدا می کند. به نظر می رسد در چنین مواقعی ناکامی بدلیل مشکلات اقتصادی باعث بروز پرخاشگری می شود.

ضایعات مغزی:  صدمات و آسیب های دستگاه مغز مانند ضایعه ها و ضربه های مغزی، تخریب نواحی مغزی، ساختمان شبکیه و اشکال در عملکرد سیستم اعصاب، اختلال شنوایی و بینایی، تحریک هیپوتالاموس، اختلال در ترشح غدد و عوامل ژنتیکی که مردان را از نظر جسمی نیرومند کرده و رفتار خصمانه و پرخاشگرانه را موجب می شود نیز، از عوامل بروز پرخاشگری هستند.

عوامل تشدید کننده پرخاشگری

عوامل متعددی می توانند موجب تشدید پرخاشگری شوند که مهمترین آنها عبارتند از:

  • محروم شدن از حمایت پدر و مادر و مربیان؛
  • افزایش توقع و انتظار به علت وعده و وعیدهای بسیار؛
  • بی اطلاعی و در نظر نگرفتن فکر و احساسات و اندیشه و توقع کودک؛
  • به حساب نیاوردن کودکان و عدم اعتنا به آنان در مواردی که کودک نیاز به توجه دارد؛
  • تحمیل مشکلات خود بر کودک و درخواست از او که توقع دشواری را از شما برآورده سازد؛
  • اجرای قواعد انضباطی سخت برای کودکان در خانه و مدرسه؛
  • بیماری های مداوم بخصوص آنها که کودک در آن احساس درد می کند؛
  • به بازی گرفتن عواطف و احساسات کودک نسبت به چیزی که فوق العاده برای او مهم و با ارزش هستند و یا ایجاد مانع بر سر راه او برای وصول به هدف .

اصول پیشگیری از رفتارهای پرخاشگرانه

شناخت وضعیت روانی کودک و عدم تشدید پرخاشگری طبیعی:   کودکان در سن معینی بطور طبیعی پرخاشگری می کنند. مثلاً در 12 ماهگی، وقتی که با هم هستند رفتار پرخاشگرانه از خود نشان می دهند و غالباً این رفتارهای پرخاشگرانه به خاطر اسباب بازی ها و متعلقات دیگر است. این نوع پرخاشگری در برخی متون علمی به عنوان «جرأت درونی» تعبیر شده است که دفاع از حقوق یا متعلقات مانند ممانعت کودک از اینکه کسی اسباب بازی او را بگیرد و یا امیال و آرزوها را در بر می گیرد و کودکان خود مدار شده و خواسته و میل خود را محور و مرکز همه چیز می دانند. مثلاً کودک چهارساله غذا را از جلوی خواهر کوچکتر خود بر می دارد، وقتی سؤال می کنند که چرا اینکار را کردی؟ پاسخ می دهد که او آن غذا را دوست ندارد. چون که خودش آن را دوست نداشت خیال می کرد که همه کودکان از آن غذا بدشان می آید. حال اگر پدر، مادر و یا بزرگسال دیگری از این ویژگی روانی کودک آگاهی نداشته باشد. این جلوه رفتاری کودک را که از طبیعت کودکانه او بر می خیزد به رفتار پرخاشگرانه تعبیر می کند. بزرگسالان ناآگاه، پرخاشگری طبیعی کودک را از «طبیعت کودکانه» به «خشونت تشدید شونده»، می کشانند. لذا نخستین شرط پیشگیری از بروز پرخاشگری این است که مربی و والدین از ویژگی های هر مرحله از رشد کودکان اطلاع داشته باشند.

تقویت رفتارهای جامعه پسند :   پرخاشگری و رفتارهای مشابه آن، رفتارهای ضداجتماعی هستند. تقویت رفتارهای اجتماعی مانند همکاری کردن، مشارکت کردن، ابراز همدردی و همدلی و امثال اینها اگر از ابتدای دوران کودکی در شخص تقویت شوند، زمینه کمتری برای پرخاشگری، در رفتار شخص باقی می ماند. لذا اگر یک نظام تربیتی قادر باشد کودکان جامعه خود را جامعه پذیر کند، درواقع جلوی بروز رفتارهای ضداجتماعی در آنها را گرفته است. کودکی که از سن حدود یک سال و نیم، برای خود یک سری هنجار می سازد و برای رفتارهای خود ضوابطی تعیین می کند، اگر در مسیر تربیت اجتماعی قرار بگیرد، بتدریج رعایت موازین دیگران جزء شخصیت او می شود. در این کار تربیتی، مدرسه، خانه، وسایل ارتباط جمعی و سایر عوامل تربیتی مشترکاً اثرگذار هستند. برای کاهش پرخاشگری باید مجموعه ای از استدلال های منطقی و الگوهای مناسب را ساخت و برای کودکان و نوجوانان بطور کلامی، تصویری و عملی نشان داد که پرخاشگری، و پریشانی حاصل از آن، نه تنها در قربانیان پرخاشگری بلکه در خود پرخاشگران، وابستگان آنها و حتی در جوامع اثر منفی می گذارد. اشخاص پرخاشگر خود با پرخاشگری اشخاص دیگر روبرو خواهند شد .

شیوه هایی برای کنترل پرخاشگری

استدلال  : این شیوه، شامل ارائه مجموعه ای از استدلال ها در مورد خطرات و عواقب پرخاشگری با شخص پرخاشگر یا با قربانیان پرخاشگری است. این شیوه حتی می تواند در پشیگیری از پرخاشگری در اشخاصی که هنور ار خود پرخاشگری نشان نداده اند، مؤثر واقع شود. به عنوان مثال، اگر عواقب احتمالی رفتار پرخاشگرانه ی پدری نسبت به فرزند خود (مثل پاره شدن پرده گوش، یا صدمه جسمی دیگر) به او گوشزد شود، ممکن است مانع از نشان دادن شدت عمل در او گردد.

تنبیه شخص پرخاشگر: تنبیه شخص پرخاشگر، در کاهش پرخاشگری وی مؤثر است. البته تنبیه شدید به علت اینکه زشتی پرخاشگری را در شخص درونی نمی کند روش مطلوبی نیست. اما تنبیه ملایم چون توجیه بیرونی کافی برای شخص فراهم نمی کند، احتمال بیشتری دارد که نگرش شخص را نسبت به پرخاشگری تغییر دهد.

تقویت رفتارهای مغایر: این یک روش یادگیری است که برای از بین بردن رفتار نامطلوب، به جای تنبیه آن رفتار، می توان رفتار مخالف و مغایر با آن را تقویت کرد. اگر بخواهیم این اصل را در مورد پرخاشگری به کار گیریم، باید به جای تنبیه رفتار پرخاشگرانه، رفتار غیر پرخاشگرانه را مورد تشویق قرار دهیم. با این کار چون شخص نمی تواند در آن واحد هم پرخاشگر باشد و هم نباشد، به سوی انجام رفتار غیرپرخاشگرانه که تشویق به دنبال دارد، سوق داده می شود. در این رابطه رعایت موارد زیر تا حدودی کمک کننده خواهد بود:

  • تا جایی که ممکن است پرخاشگر را از صحنه عمل دور کنید.
  • به فرد پرخاشگر یادآور شوید که گفتار و کردار ناپسند او نه تنها به حیثیت و شخصیت شخص دیگر بلکه به خود او نیز لطمه می زند.
  • در مورد عواقب ناگوار رفتار پرخاشگرانه، به ویژه برانگیختگی حس انتقام، مطالبی را یادآوری کنید.
  • در رفع گرفتاری های آنان کمک و همکاری کنید.
  • نگذارید کار از مجادله لفظی فراتر رود.
  • مستمراً پاسخ منفی ندهید و از کلمه «نه» استفاده نکنید.

نقش زمان در کاهش پرخاشگری: شیوه مهم دیگر برای کاهش پرخاشگری، منزوی کردن این واکنش و ممانعت از کامیابی آنهاست. در یک تحقیق، پسر جوانی را که بسیار عصبانی بود و در حالت پرخاشگرانه قرار داشت، در یک اتاق تنها گذاشتند. در این هنگام پسر که در حالت عصبانیت کامل بود، نمی توانست هیچ کاری انجام دهد و هنگامی می توانست از اتاق خارج شود که عصبانیتش رفع شده باشد. به این ترتیب گذر زمان می تواند از فراوانی وقوع رفتار نادرست بکاهد. اگر رفتارهای نامطلوب ماجراجویانه که پاداش دریافت می کنند، با بی اعتنایی مواجه شوند و در مقابل به رفتارهای مطلوب پاداش داده شود، از میزان وقوع پرخاشگری کاسته می شود.

مقابله با پرخاشگری ناشی از ناکامی در سازمان های آموزشی: برای مقابله با پرخاشگری ناشی از ناکامی در محیط های آموزشی باید موارد زیر را در نظر داشت:

  • آشنا کردن دانش آموزان با این امر که انسان در همه امور کامیاب نمی شود و باید روش های تحمل ناکامی را بیاموزند و به کار برند.
  • توجه داشتن به روحیات دانش آموزان در هنگام وضع مقررات، یعنی هر چه از سختی و سنگینی مقررات کاسته شود، از بروز ستیزه جویی بیشتر جلوگیری می شود. زیرا شخص کمتر احساس محرومیت می کند.
  • تأمین احتیاجات بدنی و روانی دانش آموزان.
  • داشتن حق اظهار نظر و بیان خواسته ها و فراهم کردن فرصتی برای اظهار نظر دانش آموزان.
  • سهیم کردن دانش آموزان در اداره امور مدرسه که او را با واقعیت ها و محرومیت ها آشنا می کند.
  • تشکیل گروه های مختلف علمی، فرهنگی و هنر و تشویق گروه های موفق.
  • پرهیز از رقابت شخص با شخص، بویژه در دوره نوجوانی و انجام رقابت با خود یا رقابت های گروهی.
  • اولین تجربه های دانش آموز از محیط های آموزشی باید تجربه های موفقی باشد.
  • پرهیز از بکار بردن محرکاتی که باعث برانگیختن دانش آموزان می شود، مثلاً فریاد کشیدن بر سر آنها که پاسخ متقابل آنان نیز معمولاً پرخاشگری و خشونت است. زیرا این امر آنان را از کامیابی از شخصیتی قابل احترام محروم می سازد.
  • ترویج تبلیغ و ارزشهای اخلاقی، بوسیله سرمشق های عملی، به منظور رعایت حدود اخلاقی و پرهیز از اتخاذ روش های غلط مثل توسل به پرخاشگری.

روش های برخورد با جریان پرخاشگری

روش های مدیریت پرخاشگری ابزاری قدرتمند برای اصلاح مشکلات رفتار، از جمله پرخاشگری است. این روش ها در واقع نوعی مراقبت منظم و هدایت شده است که با تدبیر خاصی، از طریق مدیریت پرخاشگری، نتایج اجتماعی رفتار نامطلوب را کنترل می کند تا تنوع اتفاقات و پیشامدهای منفی بروز پرخاشگری را کاهش دهد. بی شک، برای به کار بردن این روش ها برای کاهش پرخاشگری، نیازمند توجه و مهارت ویژه ای هستید. بسیاری از اشخاص پرخاشگر، حتی در شدیدترین بحران های پرخاشگری، برای یادگیری جدید توانایی دارند. تنها در مواقع خیلی شدید جنون است که کمبود حافظه توسعه یافته و توانایی یادگیری کاهش می یابد. حتی برای پرخاشگران پیر و یا پرخاشگرانی که با تخریب نسبی عملکرد مغز روبرو هستند، روش های برخورد با پرخاشگری یکی از مناسب ترین روش های مدیریت پرخاشگری است.

روش های برخورد با تغییرات مورد انتظار 

روش های ارائه پاداش (تقویت کننده مثبت):   یک نظر کلی وجود دارد که می گوید هنگامی که اشخاص مشغول پرخاشگری و ناسزاگفتن هستند، توجه نکردن به آنها یک روش مناسب برای کاهش پرخاشگری است. حتی سرزنش کردن شخص پرخاشگر از جانب یکی از اشخاص یا کارکنان یک بخش می تواند باعث انتقام شخص پرخاشگر شده و او را به پرخاشگری بیشتر تشویق کند. یکی از دلایل رفتار پرخاشگرانه، نوع و میزان توجه کارکنان است که براحتی می تواند باعث تداوم پرخاشگری شود. از طرف دیگر چشم پوشی از پرخاش یا بی تفاوتی نسبت به آن نیز باعث تشدید پرخاشگری می شود. به یاد داشته باشیم، گاهی اوقات ما با جنون خشم، شورش و یا خشونت سروکار داریم و بسیاری از اینها برای زیر نفوذ قرار دادن و بدست آوردن توجه دیگران مورد استفاده قرار می گیرد. تحلیل رفتار بر اساس مدل ABC، می تواند در از بین بردن رفتار خصمانه کمک کند. بدین ترتیب شخص پرخاشگر ممکن است به این باور برسد که «شما ممکن است به کاری که من انجام می دهم اعتناء نکنید، اما سعی کنید از آن چشم بپوشید». بنابر این اشخاصی که در مقابل شخص پرخاشگر ایستاده اند باید با مهارت و تدبیر، توجه خود را کنترل و اداره نمایند، تا پرخاش نتیجه عکس داده و پرخاشگر رضایتی بدست نیاورد و بدنبال بدست آوردن پاداش و تشویق و توجه از طریق ارائه رفتار مطلوب برآید.

وقتی پرخاشگر آرام می نشیند و یا رفتار مناسبی از خود نشان می دهد، زمانی را برای آنها در نظر بگیرید و با نشان دادن رضایتمندی خود به آنها پاداش دهید. اگر شخص پرخاشگر تقاضایی را با لحن مؤدبانه و غیرپرخاشگرایانه عنوان کرد، با دقت گوش کنید و حرف های او را تأیید کنید و اگر مناسب دیدید پاسخ مثبت بدهید. همچنین برای شخص پرخاشگر توضیح دهید که چرا خوشحال و راضی هستید. در این روش، شما نه تنها عمل پرخاشگرایانه را در زمان عمل نادیده می گیرید و امیدوار هستید که مشکل را از بین ببرید، بلکه بر رفتارهای مطلوب و سودمند او تأکید کنید. هنگام تمجید از آنان مراقب باشید با آنان مثل یک کودک برخورد نکنید و یا اینطور عمل نکنید که بنظر برسد که به آنها امتیاز می دهید. اینگونه اعمال نه تنها باعث عصبانیت می شود بلکه به سادگی، اطمینان ایجاد شده را از بین می برد و به آنها یادآوری می کند که تلاش های آنها پذیرفته نشده است. هنگام ارتباط با شخص پرخاشگر، هدف شما باید بر حفظ عزت نفس، شأن و مقام او متمرکز شود. این روش تنها زمانی مؤثر واقع می شود که چیزی را به عنوان پاداش به شخص پرخاشگر می دهید، برای آنها قابل مشاهده و لذت بخش باشد. این به نظر شما بستگی ندارد که چه چیزی مهم تر است بلکه نظر پرخاشگر است که مهم بودن آن پاداش را تعیین می کند. فراهم آوردن فرصتی برای فعالیت کردن و بیرون رفتن از محیط پرخاشگری، روش دیگری است که می تواند بعنوان یک پاداش مطرح شود. هر نوع پاداشی که انتخاب می شود، اختصاصاً باید مورد علاقه شخص پرخاشگر باشد و نباید آن دسته از فعالیت هایی باشد که به طور عادی برای همه اشخاص قابل دسترس است .

نکته دیگری که باید به خاطر داشته باشید آن است که همیشه باید خود را با شرایط منطبق کنید. مثلاً اگر شخصی چند لحظه قبل غذا خورده باشد، دادن غذا به عنوان یک پاداش تأثیر چندانی نخواهد داشت. باید پذیرفت تقویت کننده های عادی، تقویت کننده قدرتمندی برای رفتار مطلوب نیستند. از این رو داشتن فهرستی از پاداش هایی که بتوان در موقعیت خاصی، یکی از آنها را انتخاب کرد، مفید باشد. شما می توانید شخص را در یک مدل تقویتی با عنوان نظام اقتصاد ژتونی (پته ای) قرار دهید. در این روش تقویتی، برای کاهش رفتار پرخاشگرانه، در برابر هر رفتار مطلوب یک ژتون ارائه می شود؛ شخص می تواند این ژتون ها را با یک وسیله یا تقویت کننده مطلوب خود عرضه نماید. در این روش شخص می تواند پس از یک فاصله زمانی که رفتار مناسب نشان می دهد، یک نشانه یا ژتون و یا پته دریافت کند و بعدها آن را با یک سری تقویت کننده های مناسب تعویض نماید. این روش شخص را قادر می سازد تا از پاداش هایی که ممکن است با گذشت زمان، تغییر کند، سود ببرد. اگر شخص پرخاشگر یک شخص مسن یا یک بچه یا عقب مانده ذهنی باشد که نتواند معنی ژتون ها را درک کند، نظام اقتصاد ژتونی چندان مفید نخواهد بود.

   به هر حال تا زمانی که رفتار مناسب به خوبی تثبیت نشده است شما نمی توانید به طور ناگهانی از پاداش دادن خودداری کنید، زیرا این عمل بدان معناست که شما می خواهید مشکل اولیه را دوباره مطرح کنید. بهترین روش آن است که در توزیع، از یک روش پاداش دهی وابسته به موقعیت یا فرصت خاص، حرکت کنید. اگر احساس کردید شخص پرخاشگر یاد گرفته که چگونه رفتارهای خود را کنترل کند، می توانید در زمان های متفاوت بطور تصادفی پاداش دهید. این کار می تواند سبب تغییر رفتار شود. سیاست شما برای پاداش دهی متناوب به رفتار غیر پرخاشگرانه و مطلوب شخص در وضعیت پرخاشگری پیشرفت شما در کنترل رفتار پرخاشگرایانه را تضمین کرده و نتیجه کار یک تغییر پایدار باشد. توقف تدریجی پاداش ها به ویژه پاداش های محسوس آسان تر خواهد بود. البته اگر هدایای خود را با تعداد واکنش طبیعی مانند تحسین شخص و یا موافقت با او همراه کنید می توانید به موفقیت خود اطمینان بیشتری داشته باشید، زیرا همه اشخاص دوست دارند توسط دیگران دوست داشته شوند. اشخاص اغلب بدون اینکه حتی متوجه شوند به یکدیگر پاداش می دهند یا در پاداش دادن قصور می کنند. در مدیریت پرخاشگری، شما واکنش های اجتماعی روزانه را در یک مسیر سازمان یافته و با برنامه از قبل طراحی شده مورد استفاده قرار دهید تا بتوانید پرخاشگری یک شخص را کنترل نمایید. لذا در این روش رفتارهای پرخاشگرانه، از طریق پدیده های اجتماعی طبیعی که به صورت روزمره اتفاق می افتند، به دام افتاده و کاهش می یابند

روش های تنبیه رفتار پرخاشگرایانه

محروم سازی:  یکی از روش های تنبیهی رفتار پرخاشگرانه، روش محروم کردن است. محروم کردن روشی است که در آن به دنبال بروز یک رفتار نامطلوب، شخص به یک محیط غیر پاداشی، که در آن پاداش خاصی ارائه نمی شود منتقل می شود. هدف این کار، در نظر گرفتن یک مکان اختصاصی برای تخلیه انرژی مازاد موجود در شخص پرخاشگر نیست، بلکه شخص با جدا شدن از محیط ایجاد کننده یا تقویت کننده پرخاشگری، به گونه ای برخورد می نماید که به کاهش متناوب پرخاشگری و یا حوادث ضمنی آن منجر شود. گرچه در قالب نظریه های رفتاری، روش محروم سازی می تواند به کم شدن مشکل کمک کند اما باید توجه داشت که واکنش غیرمنطقی یا غیرعاطفی اشخاصی که با شخص پرخاشگر سروکار دارند می تواند سبب بروز مشکلات دیگری گردد. بعید به نظر می رسد که شخص پرخاشگر که تحریک شده است با روی باز از پیشنهاد رفتن به منطقه ای غیر پاداشی استقبال کند. حتی اگر موفق شوید او را وارد یک محیط قرنطینه نمایید، باید مدتی، هر چند کوتاه در قرنطینه به سر ببرد که این موضوع خود نیز به طور طبیعی مشکلاتی را به بار می آورد.

به عنوان مثال اگر شخص بخواهد برای توالت رفتن محیط قرنطینه را ترک کند، اگر راضی به ماندن در آن محیط نباشد چگونه امکان دارد دوباره به آنجا برگردد؟ در چنین محیطی امکان قفل کردن درها وجود ندارد و احتمال شدت یافتن درگیری و پرخاش بسیار زیاد خواهد بود. البته شما نمی توانید از این ملاحظات به آسانی صرف نظر کنید. همانطور که مشاهده می شود استفاده از روش محروم سازی در مدیریت پرخاشگری کار بسیار خطرناکی است و در بسیاری از موارد خطر صدمه دیدن کارکنان و تمامی اشخاصی که در اطراف شخص پرخاشگر هستند وجود دارد و امکان بد رفتاری نیز بسیار زیاد است. در کل این روش زیاد توصیه نمی شود.

جریمه کردن:   جریمه کردن یک روش تنبیهی برای کاهش رفتار پرخاشگرانه است. بدان معنا که اگر شخص پرخاشگر رفتار نامناسب داشته باشد، با از دست دادن پاداش هایی که قبلاً در اختیار داشته، تنبیه می شود. بعد از صحبت با شخص پرخاشگر در مورد اینکه چه چیزی برایش جالب و لذت بخش است، زندگی روزانه او با دریافت پاداش به صورت یک برنامه منظم و کلی برای یک زمان مشخص، سرشار و غنی می شود. البته، شما می توانید از روز خاصی شروع کنید، به عنوان مثال، به یک دانش آموز پرخاشگر، یا کودک پرخاشگر، یا حتی یک بیمار بستری شده در بیمارستان بگویید که در زمان بروز رفتار مطلوب در زمان های مناسب، پاداش مناسب را دریافت می کند. اما اگر پرخاشی صورت گیرد، زمان بروز پرخاشگری یادداشت شده و به او گفته می شود که چون این حادثه رخ داده، از دادن پاداش به وی صرف نظر شده است.  لازم به ذکر است، این روش باید کاملاً بی طرفانه باشد و ارائه دهنده پاداش نباید مسائل شخصی خود را وارد بحث کنترل رفتار پرخاشگرانه نماید. برای به دست آوردن مجدد پاداش، پرخاشگر مجبور است از بروز پرخاش برای مدت زمانی مشخص، مثلاً یک ساعت، خودداری نماید. اگر در طول این دوره که شخص باید شایستگی خود را ثابت نماید، دوباره پرخاش دیگری صورت بگیرد، جریمه یک ساعته از زمان آخرین حادثه صورت گرفته، محاسبه می شود و باز مثل گذشته به او گزارش و آگاهی داده می شود. با این روش شخص پرخاشگر می آموزد که پرخاشگری مساوی با از دست دادن امتیاز پاداش است، در حالی که رفتار مناسب او می تواند موجب تداوم لذت بخش بودن موقعیت او شود. برای جلوگیری از تکرار پاداش ها، تنظیم فهرستی از پاداش ها می تواند بسیار مفید باشد .

منبع

 نجفی ،صاحبه (1393)، رابطه سبک فرزندپروری والدین با هوش هیجانی و پرخاشگری، پایان نامه کارشناسی ارشد، روانشناسی بالینی، دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0