تعریف تفکر انتقادی

ویژگی اساسی انسان برخورداری از قدرت تفکر است.مهارت های تفکر، مجموعه مهارت های اساسی و پیشرفته ای است که بر فرایندهای ذهنی فرد تسلط دارد، امروزه عقیده برآن است مهارت ها تفکر انتقادی قابل آموزش و یادگیری هستند و ضرورت دارد که در امر تربیت، فرصت هایی فراهم شود تا افراد بتوانند ازسنین پایین این مهارت ها را آموخته و در اثر تمرین و ممارست برآن ها مسلط و ماهر شوند. منظور از تفکر نقادانه، تفکر منطقی است که معطوف بر این است که فرد چه تصمیمی بگیرد و چه کاری انجام دهد. در تعریف دیگر، مهارت تفکر نقادانه اینگونه مطرح شده است، تفکر نقادانه تفکری است که در جستجوی شواهد، دلایل و مدارک برای یک قضاوت و نتیجه‌گیری است و یا برای دستیابی به چنین قضاوت و نتیجه‌گیری خواستار دلیل، شواهد و مدارکی است. در واقع، این مهارت از فرد می خواهد که در مورد ابعاد زندگی خود و دیگران به صورت نقادانه فکر کند، حتی در مورد تفکر خود، و بر اساس آن چه در تفکر نقادانه به آن رسیده عمل کند. همان‌گونه که مشهود است این کار آسان نیست و تقریباً به یک دوره طولانی تمرین و ممارست نیاز دارد. آگاهی از اصولی که استدلال خوب و بد را متمایز می سازند، برای داشتن تفکر نقاد کافی نیست. مطالعات صورت گرفته در خصوص مهارت های انتقادی  بر بررسی تاثیر عوامل اثر گذار بر آن ها تاکید کرده اند بر این اساس در این پژوهش آموزش با استفاده از اینفوگرافیک مورد بررسی خواهد قرار گرفت.

شاخص ترین پایة شخصیت فرد، میل به اندیشیدن و توانایی فکر به صورت انتقادی است. تفکر انتقادی به افراد در حل مسائل، تصمیم­گیری در موقعیت های زندگی و شکل­گیری هویت و عادتی با ثبات در شخص کمک می کند. جامعه هر چقدر پویاتر باشد، نیاز به اندیشمندان انتقادی بیشتر احساس می شود. جامعه همواره نیازمند متفکرانی است که از قضاوت خوب درباره مسائل جامعه خویش برخوردارند و می دانند که چه زمانی و چگونه مهارت های تفکر را در جامعه خویش بکار گیرند، برخورداری از تفکر انتقادی در جامعه سیاسی به افراد یاری می رساند تا شهروندانی آگاه و مطلع باشند و آزادی حقیقی را تجربه کنند. بنابراین، تفکر انتقادی بعنوان مهارت های فرد در تعبیر و تفسیر، تجزیه و تحلیل، ارزیابی و نیز شناسایی پدیده های اجتماعی، منبعی نیرومند در زندگی مدنی و سیاسی محسوب میشود. با توجه به نقش اساسی تفکر انتقادی در زندگی، هدف اصلی آموزش و پرورش می بایست فراتر از کسب آسان دانش، تربیت متفکران انتقادی باشد.

پیدا کردن تعریفی مشترک، جامع و علمی از تفکر انتقادی برای سالها یکی از بزرگترین حوزه­های مشاجره و مناقشه بوده است. همین نبود درک و فهم جامع از تفکر انتقادی باعث گیج شدن بسیاری از مربیان در تعریف تفکر انتقادی و غافل شدن آن ها از اهمیت رشد توانایی های تفکر شده است. دلیل نخست، برای نبود اجماع در معنا و مفهوم تفکر انتقادی به وجود مبانی و سنتهای مختلف دربارة این مفهوم برمی گردد که هر کدام از آن ها از چشم­ اندازهای مختلف به آن می نگرند. دیدگاه های مختلف از تفکر انتقادی از نظریه­های رشد شناختی، تعلیم و تربیت، روان­شناسی و فلسفه سرچشمه می گیرند. در دیدگاه فلسفی بر مهارت های استدلال، تجزیه و تحلیل و نظامهای منطق صوری تأکید می شود. بررسی تاریخ تأملات فلسفی بخوبی نشان می دهد که مفهوم تفکر انتقادی، بهیچ وجه مفهوم نوبنیادی نیست و تمامی تعاریف نوظهور در این زمینه، ریشه در اندیشه­های فلسفی از سقراط تا جان دیوئی دارد. دلیل دوم در گستردگی تفکر انتقادی، به حوزه نامحدود کاربرد تفکر انتقادی باز   می گردد. امروزه مفهوم تفکر انتقادی در جامعه­شناسی، روان شناسی، مدیریت، صنعت و آموزش کاربرد فراوانی پیدا کرده است. دلیل سوم در پراکندگی معنا و مفهوم تفکر انتقادی این ست که برخی مدعی هستند که هر فعالیت ذهنی، متضمن تفکر انتقادی است. دلیل چهارم نبود تعریف جامع از تفکر انتقادی به مؤلفه­های تشکیل­دهنده این مفهوم برمی­گردد. برخی تفکر انتقادی را تنها در حوزه شناخت می دانند، در حالی که تفکر انتقادی در برگیرنده دو حوزه ­ شناختی و تمایلات است. دلیل پنجم برای نبود اجماع در تعریف تفکر انتقادی، آن است که این مفهوم با مفاهیم مرتبط دیگر به صورت مترادف به کار میرود. در واقع، تفکر انتقادی اغلب با سایر مفاهیم، نظیر تفکر سطح بالا، حل مسئله، تفکر منطقی، استدلال و تفکر سازنده، فراشناخت و تفکر خلّاق یکسان گرفته می شود.  تعاریف دیوئی (1909) و گلاسر (1941) هر دو حاوی عناصری هستند که بوسیله پژوهشگران امروزی تفکر انتقادی مطرح می­شود. هر دو تأیید می کنند که تفکر انتقادی از یک سو روشهای خاصی از مهارت است و از سوی دیگر کاربرد سازگارانه این مهارتها.

مهارت تفکر انتقادی نوعی فرآیند تفکر که شامل ارزیابی تحلیلی شرایط موجود است. در این مورد، هر چیز واقعی یا خیالی،هم چنین فاکتورهای مجرد و انتزاعی حاکم بر اوضاع سنجیده می شود تا به بهترین راه حل ممکن رسید. به عبارت دیگر، شیوه تفکری علمی و تحلیلی است که به فرد کمک می کند تصمیم های بهتر و زیرکانه تری بگیرد.

  • استنباط: به معني فهم و بيان تجربيات، موقعيت ها، رويدادها و قوانين و معيارها مي باشد .
  • تجزيه و تحليل: به معناي شناسايي روابط استنباطي ميان جملات بياني، پرسش ها و شرح ها به منظور بيان عقيده، قضاوت ،دلايل، تجربيات و اطلاعات است.
  • ارزشیابی: به معناي برآورد اعتبار نظرات يا موقعيت ها بر اساس برداشت شخصي، تجزيه و تحليل موقعيت ها و قضاوت و جستجوي مرجع معتبر .
  • استدلال قیاسی: استدلال قياسي به عنوان يك فرآيند تفكرعبارت است ازقراردان واقعيت ها دركنارهم واستخراج يك نتيجه.  به اين معني كه پژوهشگرباعنايت به كليات به جزئيات مي پردازد
  • استدلال استقرایی: استدلال استقرايي نتايج بامشاهده نمونه وتعميم به كل، حاصل مي شود. دراين روش براي رسيدن به يك نتيجه مطلوب ، همه نمونه ها بايدموردبررسي قرارگيرند.

منبع

نظری، سحر(1395)، بررسی تاثیر آموزش با استفاده از اینفوگرافیک بر تفکر انتقادی در درس تاریخ دانش آموزان دختر دوره اول متوسطه شهرستان سرپل ذهاب در سال تحصیلی95-1394، پایان نامه کارشناسی ارشد تکنولوژی آموزشی، دانشگاه رازی کرمانشاه.

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0