تاریخچه فشار روانی ؛استرس

فشار رواني يا استرس چيست؟

استرس از نظر لغوي از كلمة لاتين استرينجر، به مفهوم به هم رفتن و منقبض شدن گرفته شده است. در زبان انگليسي اين اصطلاح لااقل از قرن يازدهم ميلادي متداول بوده و به عنوان فشار بدني كاربرد عام داشته است. در اوايل قرن هفدهم ميلادي استرس با مفهوم سختي كار و عذاب شغلي به كار مي‌رفت و در سال‌هاي آخرين هجدهم با موضوع‌هايي از قبيل فشاركار، زور و اجبار كاري، فشار فكري و كوشش زياد مترادف بوده است و در زبان فارسي استرس را  تكانه‌هاي عصبي، فشار رواني، تنيدگي، آورده‌اند.

كانن ، عقيده دارد كه عكس‌العمل بيوشيميايي و رفتاري است كه در مواجهه با خطر به انسان دست مي‌دهد. شولر استرس را مجموعه‌اي از واكنش هاي عمومي نسبت به عوامل ناسازگار و غير منتظره محيط مي‌داند به عبارت ساده‌تر اختلال در سيستم ناسازگاري و تطبيق بدن آدمي با محيط خارجي كه او را وادار مي‌سازد كه بااتخاذروش جنگ وگريزباخطرمقابله نموده ويا راه فراررا انتخاب نموده و خود را از مخمصه بيرون بكشد.

استرس راگاهي ناشي از محركات خارج مي دانند و گاهي آن را پاسخ فرد به پاره‌اي از مزاحمت‌ها  عنوان كرده‌اند. بررسي‌هاي جديد و تئوري هاي جامع راجع به استرس بر تعامل فرد و محيط تاكيد دارد. محققان سال‌هاي 1950 استرس را پاسخ فرد به فرآيندهاي دروني و بيروني كه بر ظرفيت ادغام نيروهاي جسمي و رواني فشار وارد مي‌كنند توصيف نموده‌اند به عقيده لازاروس، عكس‌العمل فرد در برابر استرس بستگي به تفسير و ارزيابي آگاهانه يا ناآگاهانه اهميت حوادث زيان‌آور تهديد آميز و داراي چالشي دارد .

هانس سليه، را مي توان نخستين كسي دانست كه در سال1956 استرس را به عنوان مفهوم تازه‌اي در نوع خود به طور گسترده مورد بحث و بررسي قرار داد.  سليه استرس را پاسخي مي داند كه بدن در برابر خواست هايي كه بر آن وارد مي‌شود نشان مي دهد وي بيان مي‌كند اين پاسخ پاسخي غير اختصاصي است. بدين معني كه هرگاه عاملي موجب شود كه بدن دچار تنش شود و ثبات و تعادلش را از دست بدهد به طور خود به خود واكنشهايي نشان مي دهد تا تعادل از دست رفته را باز گرداند و به حالت پيشين و هميشگي خود برسد.مثلاً عرق كرن در هواي گرم و لرزيدن در هواي سرد در واقع كوشش هايي است كه بدن به اقتضاي شرايط بيروني در جهت حفظ تعادل دروني انجام مي‌دهد.در گرما،‌ مقداري گرماي دريافت كرده را با مقدار آبي كه از راه عرق بيرون مي‌ريزد دفع مي‌كند و در سرما با لرزش ماهيچه اي مقداري قند ذخيره را آزاد مي كند و انرژي در اختيار بدن مي‌گذارداما اگر اين گرما يا سرماي محيط از حدي بگذرد كه فشار را در بدن وارد كند، استرس‌زا خواهد بود، از همين رو سرما و گرما را عامل استرس مي دانند.

اكنون با جمع بندي مفاهيمي كه تا اينجا تعريف شد مي‌توان استرس را به طور كامل و دقيق‌تر چنين تعريف كرد: استرس مجموعه واكنش‌هاي جسماني ، رفتاري ،رواني‌،ذهني است كه ارگانيسم در برابر محرك‌هاي دروني و بيروني بر هم زنندة ثبات و تعادل طبيعي و دروني بدن را نشان مي‌دهد. هدف ا صلي اين واكنش ها بازگرداندن تعادل از دست رفته ارگانيسم و سازگاري فرد با محيط است.حال كه به تعدادي از مفاهيم و تعاريف فشار رواني يا استرس اشاره كرديم جا دارد متذكر شويم كه فشار رواني به چه عاملي اطلاق نمي‌شود:

فشاررواني همان اضطراب نيست، اضطراب در قلمرو عاطفي وروان شناختي عمل مي‌كند در صورتي كه فشار رواني علاوه بر اين قلمرو در حوزه فيزيولوژيكي نيز عمل مي‌كند. از اين رو فشار رواني ممكن است با اضطراب همراه باشد ولي اين دو را نمي توان مساوي هم دانست گاهي به دليل عدم توجه به ماهيت فشار رواني و اضطراب به اشتباه آنها را معادل هم مي‌دانند.

فشار رواني الزاماً موردي ويرانگر، بديا چيزي كه بايد از آن اجتناب ورزيد نيست. فشار رواني مي تواند خوب هم باشد به عبارتي فشار رواني گاهي به صورتي است كه اشخاص به جاي اجتناب بايد خواستار دسترسي به آن باشند البته نكته كليدي در اينجا نحوه كنار آمدن شخص با فشار رواني است، فشار رواني اجتناب ناپذير است ولي از ناراحتي رواني مي توان جلوگيري يا آن را به نحو موثر كنترل كرد.

استرس حالتي پويا و هيجان انگيز است كه فرد با يك فرصت محدوديت يا تقاضاي غير عادي مواجه مي‌شود و واكنشهاي احساسي ، فيزيكي و شناختي از خود نشان مي دهد. همانطور كه تضاد و ابهام ضرورتاً منفي نيستند. استرس نيز پديدة زشتي نيست بلكه در مواقعي باعث ايجاد چالش در افراد مي شود دستاورد بالقوه مثبتي را به دنبال داشته باشد.

به طور كلي دو نوع استرس وجود دارد:

  • استرس سازنده، مفيد و خوش خيم: عبارت است از استرس مطبوع و خوشايند

احساسات مثبتي كه به يك شخص دست مي‌دهد ، همانند تشويق به خاطر انجام درست وظيفه، ايجاد يك راه حل جديد يا مذاكره براي دست يابي به يك توافق مطلوب

  • استرس مخرب، مضر و بد خيم: استرسي كه نامطبوع زيان‌آور و بيماري زاست. عمده تمركز مباحث تئوريك در استرس بر روي استرس بدخيم است.

عوامل موثر در ايجاد استرس

عوامل متعددي درايجاد استرس دخالت دارد كه اين عوامل تحت عنوان منابع بالقوه استرس مطرح شد:

  • عوامل محيطي
  • عوامل سازماني
  • عوامل فردي

رابطة بين استرس و عملكرد

ميركز و دارسون، دو نظريه پرداز مديريت هستند كه ارتباط استرس و عملكرد در قالب، قانون ميركز و دارسون ارائه نموده‌اند. استرس شغلي را مي توان روي هم جمع شدن عامل‌هاي استرس‌زا و آن گونه وضعيت‌هاي مرتبط با شغل دانست كه بيشتر افراد نسبت به استرس‌زا بودن آن اتفاق نظر دارند. براي نمونه يكي از وضعيت‌هاي پر‌استرس و مرتبط با شغل اين است كه از يك سو كارگر يا كارمند در معرض خواست ها يا فشارهاي زياد در محيط كار قرارگيرد و از سوي ديگر براي برآوردن اين خواست‌ها وقت محدودي در اختيار داشته باشد و طبيعي است كه چون نمي تواند از پس انجام آنها برايد با ايرادگيري‌هاي پي در پي سرپرستان روبه رو مي‌شوند به بيان ديگر استرس ناشي از شغل ، استرس است كه فرد معيني بر سر شغل مشخصي دستخوش آن مي شود.

در اين تعريف چند نكته نهفته است: شخص مشاغل تا چه اندازه از تجربه  برخوردار است ،كارآزموده است يا تازه كار ميزان قدرت و ضعف او درمقابله با شرايط موجود چقدر است و چه نوع شخصيتي از خود در محيط كار نشان مي دهد. اين تعريف‌ها هر يك از دو نوع خود مناسب است زيرا يكي به جنبه‌هاي معيني از محيط كار تاكيد دارد و ديگري به ويژگي‌هاي و جنبه‌هاي معيني از شخصيت فرد توجه دارد. تعريفي كه ما از استرس شغلي مي كنيم چنين است:كنش متقابل بين شرايط كار و ويژگي‌هاي فردي شاغل به گونه اي كه خواست هاي محيط كار و در نتيجه فشارهاي مرتبط با آن بيش از آن است كه فرد بتواند از عهده آنها برآيد اين تعريف به بافت روابط خود با محيط نظر دارد.

استرس شغلي با هر الگويي كه بررسي شود بيش از هر چيز به شناسه‌هايي براي شناخت آن نياز داريم اين شناسه‌ها عبارتند از: نشانه‌هاي رواني، نشانه‌هاي جسماني و نشانه‌هاي رفتاري اين نشانه‌ها است كه اغلب همراه با نارضايتي شغل بروز مي كنكد يعني نارضايتي شغلي را مي توان يكي از شايع‌ترين پيامدهاي استرس شغلي به حساب آورد نارضايتي شغل نيز آثار و عوارضي دارد كه عمدتاً از نظر اقتصادي و اجتماعي زيان آورند و براي فرد و سازمان و جامعه هزينه‌هايي دارند. از آنجا كه آثار نارضايتي شغل جدا از علت آن به خودي خود موجب شدت گرفتن استرس شغلي مي شوند دور معيوبي بكار مي افتد از عمده‌ترين نشانه‌هاي رفتاري نارضايتي شغلي عبارتند از: غيبت از كار، رها كردن شغل، افزايش حادثه‌هاي ناشي از كار وفقدان بهره‌وري.

ناگفته روشن است كه آثار هزينه هاي مرتبط با آن در درجه اول متوجه سازمان است از ديگر پيامدهاي استرس شغلي منجر به نارضايتي شغلي رها كردن حرفه و تخصص است. در شغل هاي تخصصي و تجربي مانند شغل‌هاي آموزش، مشاوره‌اي و خدمات انساني، اين پيامدها خسارات سنگيني بر جامعه وارد مي كنند حالت ديگر اين است كه كاركنان ناراضي در انتظار رسيدن بازنشستگي روز شماري مي كنند.در اين حالت سازمان با نيروي انساني بي بهره و بي مصرف دست به گريبان است. آنچه آثار و عوارض انواع استرس ها به ويژه استرس شغلي، را ملموستر و بر جسته تر نشان مي دهد. بيان آكادمي آنهاست. هر چند تعيين هزينه هايي كه استرس‌‌هاي شغلي براي فرد و سازمان و جامعه ايجاد مي كنند دشوارتر است و اما نزديك نيست كه چنين هزينه‌هايي سنگين‌اند.

منبع

برزوئی نژاد،محمدصادق(1394)،رابطه  بین استرس و فرسودگی شغلی در اداره آموزش و پرورش،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه پیام نور

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0