بازی چیست؟

در دهه بازي هاي آموزشي توجه بسياري از رهبران آموزشي را به خود جلب كردند و آنها ارزش رويكرد آموزشي تجربي در افزايش انگيزه و فهم دانش آموزان در محيط هاي آموزشي را مورد توجه قرار دادند.پاتریک در تعرف بازی می گوید:بازی عبارت است از مجموعه  فعالیت های آزاد و دلخواه که صرفا با اراده و میل خود شخص صورت می گیرد و پرداختن به آن به علت فشار و جبر هیچ یک از عوامل درونی و بیرونی نیست.بازی فعالیت های آزاد و پویا، به منظور لذت بردن گروه، بازی می تواند به صورت موازی، یا به صورت گروهی، یا ترکیبی از این دو باشد. بازی برای کودکان مهم است چون بوسیله بازی مهارت های ادراکی-حرکتی و شناختی و اجتماعی گوناگونی را بدست می آورند. همچنین معنی اساسی آن، کشف خود و جهان است. حفظ سلامت روانی و بدست آوردن یک زندگی متعادل نیز از معانی بازی می باشد .بازی نیز همسان با سایر پدیده ها ابعاد و جنبه های وسیعی را در بر می‌گیرد. گوناگونی این ابعاد باعث شده تا تعریف های زیادی از بازی ارائه گردد. هریک از این تعریف‌ها با برجسته نمودن جنبه ای از بازی دیدگاه خاصی را ارائه می دهند. در فرهنگ و بستر، بازی به صورت­های زیر تعریف شده است:

  • حرکت، جنبش و فعالیت به مثابه حرکت عضلات
  • آزادی یا محدودیتی برای حرکت یا جنبش
  • فعالیت یا تمرین برای سرگرمی، تفریح یا ورزش

مشخصه این تعاریف محدود نمودن آن به جنبش های حرکتی و عضلانی است و این امر باعث می‌شود تا تفاوت میان بازی و ورزش از نظرها دور بماند. ورزش در فرهنگ و بستر به معنی هرگونه فعالیت یا تمرین است که باعث لذت، سرگرمی، تفریح یا اشتغال باشد و یا فعالیتی که نیاز کم و بیش به حرکات شدید و قوی و زورورزی بدنی دارد و بر اساس برخی از سنت‌ها و یا قوانین مقرر انجام شود. آنچه در تعریف ورزش اضافه گردیده عبارت «رعایت برخی از سنت‌ها و قوانین مقرر» است که این موضوع در بازی نیز صدق می کند. یعنی انجام هر بازی مستلزم رعایت مجموعه ای از قوانین و سنتها است. خواه این قوانین و سنت‌ها به‌صورت آشکار برای مشاهده‌کننده مشهود باشد و خواه نظاره‌گر آنها را بدون مشاهده به صورت درونی اجرا کند.

وﯾﮋگی‌های اساسی بازی:

برای اینکه بتوان فعالیتی را بازی نامید، باید دارای پنج وﯾﮋگی اساسی باشد.اول اینکه بازی دارای انگیزه درونی است. هدف آن در خودش نهفته است، و تنها به خاطر رضایت حاصل از انجام آن صورت می پذیرد.دومین وﯾﮋگی بازی این است که به صورت آزادانه انتخاب شود. اگر کودکان وادار شوند یا حتی با ملایمت زیر فشار قرار گیرند تا بازی کنند، ممکن است هیچگاه به فعالیت تعیین شده به چشم بازی نگاه نکنند. برای مثال در بررسی کینگ، مشخص شد اگر معلم برای شاگردانش بازی را تعیین کند، آنها به آن همچون کار می نگرند؛ در صورتی که اگر خودشان حق انتخاب داشته باشند آن گاه همان فعالیت را نوعی بازی می دانند.

سومین وﯾﮋگی اساسی بازی این است که باید خوشایند باشد.کودکان بایستی از انجام آن لذت ببرند وگرنه نمی توان آن را به عنوان بازی در نظر گرفت. چهارمین وﯾﮋگی بازی، واقعیت گریزی است. به این معنی که با عنصر وانمود سازی به معنای بر هم ریختن واقعیت برای انطباق با رغبت های بازیکن همراه است.این امر به وﯾﮋه در بازی های نمادین که وﯾﮋگی اصلی دوره ی پیش دبستانی است، مصداق دارد؛یعنی هنگامی که کودکان مدت زیادی از وقت خودرا برای آزمودن نقش های جدید و بازی کردن در صحنه های تخیلی صرف می کنند. سرانجام اینکه بازیکن باید در بازی شرکت داشته باشد.کودک باید از لحاظ جسمانی، روانی و یا هردو درگیر باشد، نه اینکه منفعل،یا نسبت به آنچه روی می دهد، بی تفاوت باشد.

نظریه ی انرﮊی مازاد:

نظریه ی انرﮊی مازاد که بر هربرت اسپنسر نسبت می دهند قبلا توسط شاعری به نام شیلر عنوان گردیده بود و لذا به نظریه ی اسپنسر و شیلر معروف است. طرفداران این نظریه معتقدند که بدن مقداری انرﮊی دارد که  آنرا به صورت فعالیت هدفدار یعنی کار و فعالیت بدون هدف! یعنی بازی مصرف می­کند. اسپنسر اعتقاد داشت حیواناتی که در رده بالای سلسله ی تکاملی قرار دارند کلیه وقت و انرﮊی خود را صرف پیدا کردن غذا نمی نمایند، بلکه انرﮊی مازاد خود را در فعالیت دیگری به کار می گیرند. شیلر معتقد است حیوان زمانی که احساس کمبود نماید کار می کند، زمانی که سرشار از انرﮊی است بازی می کند و مازاد بر آن، فشاری است برای فعالیت، بر اساس این نظریه هرگاه انرﮊی بدن از حد متعادل بیشتر شود و ارگانیسم افزایشی مازاد در انرزی خود احساس کند بازی جلوه گری می کند.

در این نظریه اعتقاد بر این است که نیروی وجودی انسان برای رفع حوایج و تامین بقا مصرف می گردد و مازاد بر  آن در راه‌هایی مصرف می شود که در آن هدف های انتفاعی مورد نظر نیست. ساده ترین و بی آلایش ترین این فعالیت ها جهت صرف قوای مازاد بازی است. لانگه معتقد است که هنر از بازی می تراود و بازی فشار نیروی زاید ارگانیسم بر اثر مصروف گشتن آن، سرخوشی و سرمستی ایجاد شده و فرد متلذذ می گردد.لویی معتقد است نظریه­ی انرزی مازاد بعنوان نوعی شیوه­ی تبیین کلی بازی، دو نقطه ضعف دارد: اولا نمی تواند میان اشکال مختلف بازی فرق بگذارد، ثانیاً فقدان بازی را در گروه­های معینی از کودکان از قبیل معلولان ذهنی که در مؤسسات ویزه زندگی می کنند تبیین نمی کند.

 نظریه ی پیش تمرینی: نظریات پیش تمرینی در بازی اعتقاد دارند فعالیت هایی را که کودکان در بازی انجام می دهند در واقع نوع آماده سازی آنها برای زندگی آینده است و در بازی فعالیت­هایی تمرین می شود که برای  آینده­ی فرد ضروری است. نظریات پیش تمرینی این اندیشه در خور توجه را مطرح می کنند که بازی فرصت مهمی در اختیار فرد قرار می دهد تا فعالیت­ها و مهارت های لازم را در مراحل بعدی زندگی تمرین نماید. بازی عاملی است که برای پرورش نیروهای خام و آماده سازی آنها برای استفاده در زندگی بکار گرفته می شود.

بر اساس این نظریات بازی یک کنش بیولوﮋیک است و هدفش آماده ساختن کودک برای زندگی است. صرف نظر از درستی و نادرستی این نظریه به یقین می توان گفت که کودک در بازی های گوناگون راه و رسم زندگی را یاد می گیرد. در نظریات پیش تمرینی به چند تعبیر و تفسیر از بازی پرداخته شده است که در زیر به جند مورد آن اشاره می شود:

  • نظریه ی غریزی مک دوگال
  • نظریه ی اجتماعی گروس
  • نظریه ی ویلیام اشترن
  • نظریه ی پتالوﮋی

 نظریه ی غریزی مک دوگال: این نظریه از آن رو که در بازی موضوع غریزه را مورد توجه قرار داده است به نام نظریه­ی غریزی معروف شده است.مک دوگال این نظریه­ی بازی را تمایل موجود زنده برای عملی کردن غرایز می داند. البته پیش از آنکه غرایز میدان عمل پیدا کنند. بر اساس این نظریه ی بازی، رفتار غریزی است و در اصل شکلی از رفتار رشد یافته­تری است که او باید در آینده بکار ببندد. لذا محتوای بازی را محتوای نوع فعالیتی تشکیل می دهد که کودک باید در دوران بلوغ و بزرگسالی داشته باشد، فرض اصلی این نظریه این است که بازی نوعی آماده سازی کودک برای آینده است.

نظریه ی اجتماعی گروس: گروس اعتقاد داشت که در نظریه ی غریزی مک دوگال عامل اجتماعی مورد بررسی و توجه قرار نگرفته است. لذا با توجه به غریزی بودن بازی بعد دیگری را مورد توجه قرار داده و نقش اجتماعی آن را بررسی کرده است. گروس نظر و عقیده ی خود را به این نحو توجیح می کند که در رده های بالای تکامل نژادی از جمله انسان دوره ی وابستگی بیشتر بوده و اهمیت الگوی رفتاری کاملاً غریزی کاهش می یابد. لذا بازی را به عنوان تمرین مهارت هایی می داند که در دوره های بعدی زندگی به آنها نیاز می­باشد. نوزاد انسان با وجود دوره­ی طولانی وابستگی و رفتاری که کمتر غریزی است باید نه تنها مهارت‌های فیزکی بلکه مهارت های اجتماعی و نمادین را بیاموزد. و این امر به کمک بازی میسر است. به نظر گروس کودکان در جریان بازی خود را آماده‌ی فعالیت‌های سازش یافته‌ای می‌کنند که در آینده ناگزیر خواهند بود آن فعالیت ها را در زندگی داشته باشند.

نظریه ی ویلیام اشترن: اشترن معتقد است بازی غریزه ای برای رشد و نمو استعدادها و یا تمرین مقدماتی برای اعمال آتی است. نظر وی ترکیبی از نظریه ی مک دوگال و گروس می باشد، به نظر وی کودکان با بر عهده گرفتن نقش فرضی در بازی، خود را برای آینده آماده می نمایند مثلا؛ دختر کوچکی که به عروسک بازی علاقه دارد به صورت ناخود آگاه و غیرعمدی خود را آماده می نماید تا در بزرگسالی نقش مادرانه را بر عهده بگیرد، به نظر اشترن این آماده سازی غیر ارادی است و نمی تواند به عنوان هدف تعلیم و تربیت مطرح شود. اشترن بازی را به دو گروه فردی و اجتماعی تقسیم می کند، تسلط بر بدن و اشیاﺀ مختلف محیط از نتایج بازی های فردی و تقلید، ایفای نقش های تکمیلی را از نتایج بازی های گروهی یا اجتماعی است.

 نظریه ی پستالوژی: به نظر پستالوژی درگیری ها، سرگرمی ها، کوشش ها و  فعالیت هایی که در بازی صورت می گیرد به فرد کمک می کند تا مجموعه اعمالی را که برای زندگی آینده ی فرد لازم است یاد بگیرد و از این طریق ارتباط محکمی میان جسم و روح فرد ایجاد می شود.

 نظریه ی بازپیدایی: این نظریه رهیافتی در مقابل نظریات پیش تمرینی و آماده سازی برای زندگی است و به نام نظریه­ی تکرار تاریخ و یا باز پیدایی شناخته می شود. در این دیدگاه اعتقاد بر این است که توجیه بازی بر اساس فعالیت های زندگی آینده چندان صحیح به نظر نمی رسد، بلکه بازی در ارتباط با اعمال گذشته­ی انسان قابل بررسی است. در این نظریه اعتقاد بر این است که انسان به طور طبیعی و از طریق وراثت، مهارت‌هایی دارد که در زمان حال چندان مناس زندگی او نیستند. لذا باید به نحوی این مهارت های غیر ضروری را از خود دور کند، بهترین راه برای دور کردن آنها، بازی می باشد، بر اساس این نظریه کودک برای رسیدن به مرحله ی رشد درست همان مراحلی را طی می کند که بشر بدوی در جهت تبدیل شدن به انسان متمدن طی نموده است.استانلی هال می گوید بازی تمرینی آن فعالیت های غریزی است که برای اجداد ما مهم بوده است به نظر وی ارزش بازی در آن است که موقعیتی برای تخلیه ی غرایز ابتدایی ما فراهم می آورد که در صورت تخلیه نشدن، در جامعه ی معاصر مشکلاتی فراهم می آورد مثل غریزه ی پرخاشگری که در بازی های نوع جنگی تخلیه می شود.

نظریه ی بیان خود: نظریه ای که بازی را به عنوان وسیله و فرصتی جهت بیان خود معرفی می کند. بر این مفهوم مبتنی است که همچنان که افراد بزرگتر با کلام و جملات، مفاهیم و منظور خود ا می رسانند کودکان با استفاده از بازی به آن اقدام می نمایند. خانم ویرجینیا آکسلین در مقدمه کتاب بازی درمانی می گوید کودکان در وضعیت بازی صداقت، صراحت روشن و زنده ی خود را بیان می کنند خود درونی شان را کم کم و با احتیاط کامل بروز می دهند. همچنین می نویسد بازی طبیعی کودک برای بیان خود و فرصتی است که به کودک داده می شود تا احساسات و مسایل خود را از طریق آن بیان نماید درست مانند بعضی از انواع خاص درمان بزرگسالان که در آن فرد مشکلات خود را از طریق صحبت کردن بیان می کند.فروبل از جمله اشخاصی بود که اهمیت بسیاری به بازی می داد به طوری که او را پیامبر بازی می­گفتند، وی زمین را در اختیار کودکان می داد تا از آن برای ارضای حس کنجکاوی خود استفاده کنند. طرفداران فروبل بازی را به مثابه ساده­ترین راه بیان نیروی سازنده کودکان در نظر می­گیرند.

نظریه ی ان پیاه: ﮊان پیاﮊه روان شناسی که همه او را به خاطر نظریات ارزشمندش در زمینه ی رشد شناختی می شناسند بازی را در ردیف عامل هایی که در رشد هوشی و شناختی تاثیر دارند قرار می دهد. نظر وی در مورد بازی نیز نظر نسبتا جامعی است و مورد قبول اکثر نظری پردازان قرار گرفته است. پیاﮊه در تعریف بازی چهار وﯾﮋگی را بر شمرده است که به عنوان معیار فعالیت بازی معرفی می شود. وی فعالیتی را بازی می داند که دارای هدف خارجی نبوده، کاملا اختیاری و لذت بخش باشد و در عین حال سازماندهی نداشته و از هر گونه پرخاشگری به دور باشد.

انواع بازی به نظر ﮊان پیاﮊه: برای درک بهتر مفهوم بازی، در نظر پیاﮊه به تقسیم بندی وی از بازی می پردازیم. وی بازی را به چهار دسته تقسیم بندی کرده است که عبارتند از: بازی های مهارتی یا تمرینی، بازی های نمادین، بازی های با قاعده و بازی های  سازنده .

بازی های مهارتی:به نظر پیاﮊه بازی های مهارتی شکل ابتدایی بازی است و اکثرا در مرحله ی حسی– حرکتی دیده می­شود جنبه­ی تفننی این بازی کمتر بوده و تکرار فعالیت های اکتسابی است. کودک از طریق بازی های مهارتی یا تمرینی به رشد اعمال و حرکات نایل می شود و از پرداختن به این گونه بازی ها لذت می برد مثلا کودکی که سوار بر تاب علاوه بر احساس شادی و لذت، حفظ کنترل خود در روی تاب را که یک مهارت است نیز یاد می گیرد.

بازی های نمادین: بازی های نمادین آن دسته از بازی هایی هستند که هر کودکی خود آنرا درست کرده و به تنهایی بازی می کند، کودک در سنین 3و2 سالگی تا 6و5 سالگی از طریق اینگونه بازی ها با بهره گیری از تخیل، واقعیت اشیای در دسترس را تغییر می دهد و به گونه ای با آنها برخورد می کند که گویی واقعیت دارند. استفاده از این گونه بازی ها کودک را از محدودیت های محیطی رها می سازد و به آرزوهایش جامه ی عمل می پوشاند.مثلا تکه چوبی را در لای پاهایش گرفته و مانند اسبی می تازد. کودک در بازی­های نمادین خود را با واقعیت برون وفق نمی دهد،بلکه واقعیت ها را تغییر می دهد و آنها را همسان نیازهای خود می کند.

پیاﮊه معتقد است که بازی های نمادین نقطه‌ی اوج بازی های کودکانه است. با توجه به اینکه قدرت سازگاری کودک با محیط خارج به مانند بزرگسالان نیست و محدودیت های محیطی را نمی توانند درک کنند لذا بخشی از محیط را بر اساس نیاز خود تغییر داده و بازی می کنند، گویا اینکه چون نمی تواند در دنیای بیرون بر اسب سوار شود(چون اسب موجود نیست) از تکه چوبی برای ارضای این نیاز خود استفاده می کند.

از دیدگاه پیاﮊه برای آنکه کودک به تعادل عاطفی و ذهنی دست یابد ضرورت دارد عرصه ای از فعالیت وجود داشته باشد که چندان در قید محدودیت عوامل خارجی نباشد و فرصت لازم برای جذب یا دوران سازی را فراهم می سازد. به عنوان مثال کودکان می توانند از طریق بازی نمادین حوادث و تجارب مهم را بازسازی کنند. و بدین ترتیب آنها را درک و شناسایی نمایند. لذت بازی از آنجا ناشی می­شود که تجارب بازسازی شده از این راه را می توان مطابق با خواست ها و هوس های بازیگر تغییر داد. مارگارت لان فلد می گوید کودک در بازی نمادین با ارتباطی که با خود برقرار می کند خود را فراموش شده را آشکار می کند.

بازی های با قاعده:

 بازی های با قاعده بازی هایی هستند اجتماعی و دارای قواعد و مقررات خاصی که توسط گروه تحمیل می شود، کودک از طریق این بازی ها مشارکت، همکاری، رعایت حقوق دیگران و قوانین اجتماعی را یاد می گیرد و اکثرا در سنین 4 تا 7 سالگی در بین کودکان رایج بوده و با رشد اجتماعی کودک بر اهمیت آن افزوده می شود. در بازی های گروهی که دارای قواعد و مقررات است بازیگر باید نقش دیگر بازیکنان را بداند همانطور که نقش خود را می داند. و همچنین باید توانایی گرفتن نقش دیگران را در خود رشد و توسعه دهد تا بتواند از این طریق پیش بینی نماید که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد تا رفتار خود را با آن سازگار نماید.

بازی های سازنده:

بازی های سازنده بر پایه ی بازی های نمادین ساخته می شود و از جمله بازی هایی است که جنبه­ی تفننی آن کمتر بوده و متوجه ساخت یک وسیله می باشد و به سازندگی واقعی منجر می شود. انجام کارهای مکانیکی، حل مسائل و آفرینش هوشمندانه جزءاین بازی هاست که حد اصل این بازی های کودکانه و سازگاری های واقعی است.

نظریه­ی شارلوت بوهلر:

شارلوت بوهلر طبقه بندی دیگری را از انواع بازی ها ارائه نموده و آن را به پنج دسته تقسیم بندی نموده است.

بازی های کنشی:

بوهلر بازی های مرحله ی حسی- حرکتی را بازی های کنشی می نامد. در این بازی ها که دو سال اول زندگی را شامل می شود کودک با استفاده از جسم و بدن خود حرکات تکراری و تصادفی انجام می دهد و از این کار لذت می برد. نحوه ی واکنش مادر و اطرافیان در پاسخ به این گونه اعمال نژاد بسیار مهم و اساسی است بويژه صداهایی که از خود در می آورد باید با عکسل العمل همراه بوده و جوابی داشته باشد. کودک گاهی با این گونه بازی ها والدین خود را ملعبه ساخته، آنها را به بازی دعوت می­کند. نگاه کردن به دست ها، گذاردن اشیاء در دهان، به هم زدن اسباب بازی ها، واکنش به صدای موسیقی، هل دادن اشیاء روی زمین و ورق زدن صفحات کتاب از جمله ی اینگونه بازی هاست.

بازی های وانمود سازی یا خیالی:

در این گونه بازی ها همانطور که از نام آن پیداست کودک با استفاده از تجربیات خود رویداد جدیدی را که در سابق برخورد چندانی باآن نداشته است تجسم می کند و با آن بازی می نماید.

بازی های انفعالی:

بازی های انفعالی نوعی از بازی است که در آن کودک با اینکه بازی می کند ولی نقش و خلاقیت بیشتری در بازی ندارد. در این گونه بازی ها کودک با نگاه کردن به تصاویر یا شنیدن داستان و استفاده از قصه گویی بزرگترها مشغول می شود. استفاده از قصه در متون مذهبی، تاریخی و ادبی اکثر ملل وجود دارد، در صدر اسلام از قصه گویی استفاده ی بیشتری شده است. در ایالات متحده آمریکا چهار روش قصه گویی وجود داشته است که عبارتند از: آموزشی، مذهبی، کتابخانه­ای و تفریحی، قصه گویی نوع اخیر عمدتا با هدف سرگرم کردن کودکان صورت می گرفت، این روش قصه گویی به مرور توسط عده­ای به صورت رسمی و با عنوان کار، با استفاده از زمین های بازی صورت گرفت. موسسه ی زمین های بازی در سال 1906 تأسیس شد. اعضای این موسسات در پارک های شهر یا مراکز تفریحی که توسط شهرداری نگهداری و اداره می شد به کار قصه گویی می پرداختند. هدف نهایی آن ها این بود که ضمن سرگرم کردن کودکان، با فرهنگ عامه، ادبیات و تاریخ سرزمین خود را به کودکان آموزش بدهند.

بازی های انفعالی را می توان به اشکال دیگری هم به کار گرفت مثلا می توان به کودکان گفت که داستان هایی را برای سایر کودکان نقل کنند و یا اینکه در هنگام گفتن داستان توسط قصه گو، در نقش بازیگر صحنه ای عمل نماید به عبارت دیگر عمل بازیگر اصلی داستان را اجرا نمایند، این کار باعث می­شود که کدکان ضمن اینکه از حالت انفعالی صرف بیرون آیند با اجرای حرکات و اعمالی که در متن داستان گفته می شود احساس، عاطفه و هیجان آن را عملا تجربه نمایند.

بازی های ساختمانی:

منظور بوهلر از بازی های ساختمانی یا سازنده همان بازی هایی است که به سازندگی واقعی منجر می شود مثلا کودک در حین بازی چیزی درست می کند و یا وسیله ای را می سازد و یا اینکه عمل بازی کودک ساخت وسیله یا ابزاری می شود.

 بازی های جمعی:

در بازی های جمعی کودک با سایر دوستان خود بازی می کند. در این نوع بازی که با بازی با قاعده­ی پیاﮊه همخوان است کودک با قوانین و قواعد بازی آشنا می شود و با دیگران به روابط متقابل می پردازد و از این طریق دامنه دوستی های خود را گسترش داده، نوعی از زندگی اجتماعی را یاد می­گیرد این گونه بازی ها معطوف به رشد اجتماعی فرداست ولی رشد روانی و جسمی را هم در بر می گیرد.

 دیدگاه مکتب اسلام درباره‌ی بازی:

در مکتب آسمانی اسلام نیز به بازی به عنوان عامل رشد و پیشرفت انسان توجه شده است. بازی در قرآن چندین بار آمده است و مفسرین قرآنی در تعبیر و تفسیر نظرات مختلفی آورده اند از جمله راغب اصفهانی می گوید در صورتی که می گوییم فلانی بازی کرد که از فعل خود مقصود صحیحی در نظر نداشته باشد. این تعریف چندان مقبول نیفتاده است. علامه طباطبایی می فرماید بازی کار یا کارهایی است که هدف خیالی دارد و از نظم و نسقی خیالی برخوردار است مانند بازی های کودکان و زندگی این دنیا به این جهت بازی است که همچون بازی کودکان سریع البطلان است زیرا کودکان با شور و ولع ساعتی برای بازی اجتماع می کنند و به سرعت متفرق می­شوند. در نهج البلاغه نیز جدی نبودن به عنوان معیار بازی آمده است.

پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد(ص) می فرماید: کودک در هفت سال اول آقاست و هفت سال دوم فرمانبر و هفت سال سوم وزیر و مشاور پدر و ماد به حساب می آید. یکی از موارد قابل توجه و مربوط به موضوع این است که در هفت سال اول زندگی نیازهای کودک را در نظر داشته باشیم و یکی از نیازهای اساسی کودک بازی کردن است که در رشد جسمی، عاطفی، اجتماعی و … کودکان تاثیر زیادی دارد.

 روایت دیگری از امام صادق(ع) ،مده است که فرزند خود را تا هفت سالگی رها کن تا بازی کند و هفت سال دوم به تادیب او بپرداز و در هفت سال بعد هم تحت مراقبتش بدار. با توجه به این روایت نیز به اهمیت آزادی در بازی کودک می توان پی برد. به طور کلی اسلام نیز، مانند سایر نظریاتی که قبلا مطرح گردید به بازی به عنوان وسیله می نگرد نه هدف و آن را وسیله ی ارضای خواسته های کودک و فعلیت یافتن تمایلات کودک معرفی می کند. اضافه می شود که لغت بازی (لعب) در15، آیه­ی قرآن و اغلب با لغات خوض به معنی فرو رفتن و لهو به معنی بیهودگی آمده است. درهمه ی این آیات بازی به عنوان پدیده ای که به از خود بیگانگی آدمی و غرق شدن در امور مادی می انجامد،معرفی شده است در آیه­ی 32 از سوره­ی انعام آمده است: سوما الحیاه الدنیا الا لعب و لهو وللدار الاخره خیر. زندگی دنیا جز بازی و سرگرمی نیست و خانه ی آخرت بهتر است.

رشد و تکامل حرکات از دیدگاه علم تکامل بدن انسان:

تحقیقات و مظالعات انجام شده در این زمینه به طور کلی نشان می دهد علاوه بر این که یادگیری­های حرکتی خود یک امر تخصصی است، همواره یک رابطه ی مستقیم میان توسعه­ی حرکات و رشد ساختمانی نیز وجود دارد.البته با وجود روابط فوق، برای یادگیری حرکات مختلف تمرین نقش اصلی را بازی می کند. کودک عوامل ارثی گوناگونی را که تعیین کننده شکل ظاهری و نیروهای بالقوه اوست، برای تمام دوران زندگی از والدین خود به ارث می برد. محیط از لحظه ی تشکیل جنین شروع به اثر گذاردن کرده و همراه عوامل وراثتی موجب ساختن فرد می شود.

اصولاً توانایی ها و ویزگی هایی بیشتر تحت تأثیر محیط قرار می گیرند که با گذشت زمان زیاد تغییر می کنند یا به بیان دیگر یادگیری در  آن نقش بسیار مهمی دارد. از جمله این ویزگی ها می توان اعتقادات، ارزش ها و طرز تفکر را نام برد که پایه های ارثی در آنها یا بسیار کم است یا اصلاً وجود ندارد. در این رابطه شین فلد. معتقد است ویزگی هایی نظیر هوش، گیرنده­های حسی، زمان عکس العمل و هماهنگی عصبی-عضلانی زمینه های وراثتی بیشتری دارند.به طور کلی بلوغ جسمانی مرحله ی رشدی بسیار پیچیده ایست که تکامل فرد را تا رسیدن به یک انسان بالغ در بر می گیرد.رشد به طور کلی عبارت است از یک نسخه تغییرات و دگرگونی های پی در پی و متوالی در جهت رسیدن به کمال و رشد.رشد جسمانی عبارت است از یک سلسله تغییرات هندسی در سلول که در نتیجه ی آن هر سلول از نظر حجم، اندازه، مایه ی سلولی و تعداد افزایش می یابد.

به طور کلی تغییراتی که در انسان صورت می گیرد و معلول یادگیری نیستند، نتیجه ی رشد و تکامل جسمانی می باشند.در کسب مهارت های ساده این امکان هست که رشد و تکامل سهم عمده ای داشته باشند، لیکن برای اجرای مهارت های پیچیده و دشوار معمولا یادگیری نقش عمده ای دارد.اصولا رشد و تکامل جسمانی انسان سمت و هدف معینی دارد و آن حرکت به سوی بلوغ ساختمانی با کسب ظرفیت و توانایی کامل است. به این ترتیب در خلال بیست سال اول زندگی انسان بطور مستمر در حال تلاش برای رسیدن به طبیعت و ویزگی های بزرگسالی است.

منبع

خلیلی، رؤیا(1393)، تأثير بازيها بر مهارتهاي ذهني و اجتماعي كودكان،پایان نامه کارشناسی ارشد،علوم تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0