انواع دانش: صریح و ضمنی

ادلسن مي‏گويد: “مردم همواره دانش داشته‏اند و از آن استفاده كرده‏اند.”

اما دقيقاً دانش چيست؟ دانش، دانستني است كه در تجربيات، مهارت‏ها، قابليت‏ها، توانايي‏ها، استعدادها، افكار، عقايد، طرز كارها، الهامات و تصورات افراد موجود است و به شكل مصنوعات ملموس، فرايندهاي كاري و امور روزمره يك شركت خود را آشكار مي‏سازد. در يك طبقه‏بندي كلي، دانش شامل دانش فردي و دانش سازماني است. دانش فردي، دانشي است كه در ذهن افراد جاي دارد. دانش سازماني، دانشي است كه به واسطه تعاملات ميان فناوري، فنون، و افراد در سازمان شكل مي‏گيرد دانش سازماني خود شامل دانش ضمني و دانش صريح است.

دانش صريح سازماني دانشي است سازمان يافته، و با محتوايي ثابت كه مي‏تواند از طريق بكارگيري فن‏آوري اطلاعات، كدگذاري، تدوين و نشر داده شود. اين دانش اصطلاحاً در قسمت فوقاني و قابل رويت كوه يخ منابع دانش سازمان جاي دارد. نمونه اين دانش را می‏توان پايگاه‏هاي داده و كتابچه‏هاي راهنماي موجود در سازمان‏ها دانست. دانش ضمني در نقطه مقابل دانش صريح قرار دارد. اين دانش، شخصي، شناختي، و وابسته به متن است و جايگاه آن در ذهن، رفتار، و ادراك افراد مي‏باشد. اين دانش سطح زيرين كوه يخ منابع دانش سازماني را شكل مي‏دهد. ارزش‏ها، عقائد، بينش، و شهود افراد مثال‏هايي از اين نوع دانش در سازمان‏ها است دانش صريح به طور معمول هم به خوبي قابل ثبت و هم قابل دسترسي است.

   نخستين بار مايكل پولاني  با تصريح به اين كه « ما بيش از آن چه مي توانيم بگوييم مي‏دانيم» مفهوم دانش ضمني را مطرح كرد. به اعتقاد وي دانش ضمني در حوزه شخصي جا دارد و متضمن تلاقي ميان فرد و فرهنگي است كه بدان تعلق دارد. از ديدگاه پولاني دانش ضمني را فقط به صورت ضمني مي‏توان آموخت. اين امر ريشه در تلقي وي از دانش ضمني به مثابه نيروي ضمني ذهن و قدرت تلفيق و درك ارتباط آن دارد. دانش ضمني به عنوان محركي مهم در فرايند خلاقيت و نوآوري نقش مهمي را به عنوان يك منبع سازماني و عامل موفقيت در سازمان ايفا مي‏كند. امروزه ديگر همه گروه‏هاي كار ي و علمي اذعان دارند كه براي اينكه سازمان ها بتوانند در دنياي تجارت و رقابت، حضور مستمر و پايدار داشته باشند، بايد حول محور علم و دانش فعاليت كنند. دانش مفهومي فراتر از داده و اطلاعات است.

دانش به مجموعه اطلاعات سازمان دهي شده، راه كار عملي مرتبط با آن، نتايج به كارگيري آن در تصميمات مختلف و آموزش مرتبط با آن، گفته مي‏شود. دانش زيربناي مهارت، تجربه و تخصص هر فرد است. دانش ضمني ماهيت پيچيده و نامشهودي دارد، لذا انتقال آن به آساني و يكباره انجام نمي‏شود. روابط نزديك از خلال تعامل و ارتباط مستمر به طرفين كمك مي‏كند تا به مبادله رسمي و غير رسمي اطلاعات بپردازند. روابط نزديك، ترويج ارتباط‏هاي عميق و تسهيل مبادله اطلاعات جزئي ميان طرفين را به همراه دارد. علاوه بر آن به افراد فرصت بيشتري مي‏دهد تا از طريق تماس‏هاي رودررو و فيزيكي در احساسات، انگيزه‏ها، تجارب جمعي و الگوهاي ذهني يكديگر سهيم شوند. به عبارت ديگر، دانش از طريق گفت و شنودهاي مكرر ميان اعضاي دو شركت به مفاهيم و اصطلاحات مشترك براي آن‏ها تبديل مي‏شود. بنابراين، گيرنده دانش امكان بيشتري براي كسب دانش ضمني مي‏يابد. يعني روابط نزديك، به گيرنده فرصت دستيابي به عمق فرايند عمليات عرضه كننده را مي‏دهد، لذا آن‏ها مي‏توانند از برنامه‏ها، نمادها يا فرهنگ سازماني عرضه كننده پيروي كنند.

همان طور كه گفته شد، پيچيدگي و نامشهود بودن دانش ضمني مانع از انتقال كامل و يكباره آن مي‏شود، لذا تكميل انتقال آن به همكاري شركت مبدأ در مرتبه‏هاي بعدي نياز دارد. اين امر ضرورت تعامل مستمر و طولاني را در انتقال دانش باز مي‏نماياند. تعامل مداوم، امكان بازبيني را براي بهبود انتقال دانش ضمني فراهم مي‏آورد. شركت مبدأ با دريافت بازخورد از شركت گيرنده مي‏تواند دستورالعمل‏هاي جزئي بيشتري درباره ماهيت دانش و تسهيل درك آن در اختيار گيرنده بگذارد. روابط نزديك، به كيفيت اطلاعات مورد مبادله و مطلوبيت حفظ رابطه و ارزشي كه طرفين براي يكديگر قائلند بستگي دارد. زماني كه دانش به اشتراك گذاشته شده به هنگام، دقيق و مفيد باشد، طرفين تمايل بيشتري به حفظ رابطه نشان مي‏دهند.

لازم به يادآوري است كه عنصر بنيادين روابط نزديك بين فرستنده و گيرنده اطلاعات و دانش سازماني، اعتماد متقابل است. اصولاً اعتماد، اساس مبادله دانش ضمني را تشكيل مي‏دهد. فوس و همكارانش اهميت اعتماد را ناشي از قرارداد ناپذيري دانش ضمني دانسته و بر نقش آن در كاهش ريسك و عدم قطعيت نهفته در انتقال دانش ضمني تأكيد مي‏كند. طبعاً به وجود آمدن اعتماد در بستري از صميميت و ارتباطات شخصي شكل مي‏گيرد كه تبادل غيررسمي دانش را تسهيل كرده، امكان اشتراك گذاري اطلاعات جزئي و راهبردي را افزايش مي‏دهد.

دانش، شامل دانش رسمی، الگوها، قوانین، برنامه‏ها و رویه‏ها، مهارت‏ها و تجربه افراد می‏باشد. همچنین شامل دانش رسمی، ارتباط برقرار کردن، تحلیل موقعیت‏ها، توسعه راه حل‏های جدید برای مشکلات و انجام فعالیت‏های سازمان، موضوعات فرهنگی، آداب و رسوم و ارزش‏هایی از قبیل روابط با مخاطبان سازمان می‏باشد. چنين تعاريفي از دانش سازماني اهميت عنصر انساني و ارتباطات ميان افراد در سازمان را در خلق و بكارگيري دانش سازماني نشان مي‏دهد. توجه به مديريت دانش نتيجه‏گيري فوق را روشن‏تر خواهد كرد.

تعریف مديريت دانش

با توجه به موارد گفته شده می‏توان انتقال دانش را چنین تعریف کرد: مديريت دانش عبارتست از دستیابی به اهداف سازمانی از طریق استراتژي ایجاد انگیزه در کارکنان«دانشی» به منظور خلق و افزایش توانایی‏هایشان و به کارگیري آن در تفسیر داده‏ها و اطلاعات (با استفاده از منابع اطلاعات موجود، مهارت، فرهنگ، شخصیت، احساسات و ..) از طریق یک فرایند معنا بخش به داده‏ها و اطلاعات. پيچيدگي نهفته در تعريف مديريت دانش تا حدي به دليل چالش‏هاي موجود در تعريف خود دانش است. تعاريف بسيار و متنوع از مديريت دانش در متون ارائه شده است كه در اين ميان به تعاريف گوياي زير اشاره مي‏كنيم: معتقد است مديريت دانش شامل فرايندهاي سازماني است كه تركيب هم افزايي از ظرفيت پردازش داده و اطلاعات، توسط فناوري اطلاعات، و ظرفيت خلاقيت و نوآوري توسط انسان را جستجو مي‏كند.

باكويتز و ويليامز مديريت دانش را فرايندي تعريف مي‏نمايند كه از طريق آن سازمان با استفاده از دارايي‏هاي فكري و مبتني بر دانش خود به توليد ارزش و ثروت مي‏پردازد. چونگ و همكارانش در پي پژوهش‏هاي تجربي خود مديريت دانش را فرايند بكارگيري و ارائه مهارت‏ها و تخصص‏هاي افراد در سازمان مي‏دانند كه توسط فناوري اطلاعات پشتيباني مي‏شود.بهات  مديريت دانش را فرايند خلق، ارائه، توزيع و بكارگيري دانش در سازمان توسط افراد تعريف مي‏كند. مديريت دانش شيوه شناسايي، در اختيار گرفتن، سازمان دهي و پردازش اطلاعات جهت خلق دانش مي‏باشد كه پس از آن توزيع مي‏شود و سپس در دسترس ديگران قرار مي‏گيرد تا براي خلق دانش بيشتر استفاده شود.

 اگرچه همه تلاش‏هاي فوق داراي تفاوت‏هاي چندي در تعريف و توضيح مديريت دانش مي‏باشند اما به نظر مي رسد در تمام اين موارد تلقي يكساني از مديريت دانش وجود داشته باشد، ” مديريت دانش: فرايندي براي به جريان انداختن دانش در ميان افراد سازمان به عنوان ابزاري براي دستيابي به نوآوري در فر ايندها، محصولات و خدمات، تصميم گيري اثربخش، و انطباق سازمان با محيط پويا و بازار رقابتي.مديريت دانش‌ مستلزم‌ احساس‌ تعهد در جهت‌ خلق‌ دانش‌ جدید، ترویج‌ آن‌ در سراسر سازمان‌ و تبدیل‌ آن‌ به ‌محصولات‌، خدمات‌ و نظام‏ها، امور روزمره‌، فرهنگ‌ و راهبردهاست‌. انتقال دانش‌ عبارت‌ است‌ از یکپارچه‌ کردن دانش‌، تقسیم‌ دانش‌، ارزیابی‌ و انباشت‌ دانش‌ و در نهایت‌ گسترش‌ و حفظ مهارت‌ در سراسر سازمان‌.

مديريت دانش سيستم بهينه سازي كسب و كار است كه دانش لازم يك سازمان را به گونه‏اي كه عملكرد كاركنان و توان رقابتي آن را ارتقاء بخشد، شناسايي، كسب، و يا خلق كرده و به تسهيم آن در ميان كاركنان کمک می‏کند تا در مسير بالندگي سازماني استفاده كنند، و با ارزشيابي مستمر آن كيفيت دانش را ارتقاء مي‏دهد. مديريت دانش يك راهبرد بهينه‏سازي كسب و كار است و به تكنولوژي خاص يا منبع اطلاعاتي محدود نمي‏شود. در اكثر موارد، تنوع گسترده‏اي از تكنولوژي‏هاي اطلاعاتي كه در ابتكار مديريت دانش تاثير بسيا ر دارند به‏ كار مي‏گيرد.  مديريت دانش به الگوهاي تعامل ميان فناوري‌ها، فنون و افراد شكل مي‌بخشد. براي مثال تكنولوژي اطلاعات در خصوص گردآوري، ذخيره و اشاعهء اطلاعات به خوبي عمل مي‏كند ولي در تعبير آن ناتوان است. در تحقيقي به اين نتيجه رسيده كه سازمان‏هايي كه در بلندمدت از مديريت دانش استفاده مي‏كنند در روابط اجتماعي و فني خود محتاط هستند.

دستيابي به راه‌حل‏هاي فني امكان‌پذير است، اما براي مديريت دانش، سازمان بايد محيط مشاركت، همكاري و اشتراك دانش را به وجود آورد. براساس تحقيق «ارنست» و «يونگ» 50 درصد از متخصصان بر اين باورند كه تغيير رفتار بشر يكي از مسائل اجرايي انتقال دانش است «Glasser,1998» به همين دليل در پروژه‏هاي مديريت دانش بر تغيير روندهاي سنتي و تقويت ساختارها و فن‏آوري‌ها تأكيد مي‌شود. بنابراين همگون ساختن تدريجي اصول مديريت دانش در سازمان يكي از مهمترين اولويت‏ها است.  به طور كلي تكميل برنامه‏هاي مديريت دانش نياز به تغيير در فلسفه سازماني دارد در حالي كه فلسفه مديريت دانش بر همكاري در جهت افزودن به ارزش كالا و خدمات تأكيد دارد. مديريت دانش طیفي وسیع از فعالیت‏هاست که برای مدیریت، مبادله، خلق یا ارتقای سرمایه‏های فکری در سطح کلان به کار مي‏رود. مدیریت دانش طراحی هوشمندانه فرایندها، ابزار، ساختار و … با قصد افزایش نوسازی، اشتراک یا بهبود استفاده از دانش است. 

منبع

 سليمي، مستانه(1394)، رابطه بين مديريت دانش با چابكي سازماني كاركنان، پايان نامه كارشناسي ارشد،  تكنولوژي آموزشي، دانشگاه آزاد اسلامي

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0