اصول سبک های تفكر

استرنبرگ (1997) به منظور درك و فهم بهتر سبك‌هاي تفكر اصول سبک های تفكر را مطرح مي‌كند. اين اصول عبارتند از:

1- سبك‌ها، توانايي‌ نيستند بلكه ترجيحاتي در به كارگيري توانايي‌ها هستند. اگر در بين سبك‌ها و توانايي‌ها تمايز قائل نباشيم، ديگر به طور كلي نيازي به مفهوم سبك نداريم و سبك يك مفهوم زائد خواهد بود. بنابراين سبك‌ها از توانائي‌ها متمايز هستند؛ هر چند كه سبك‌ها ممكن است با توانائي‌ها هماهنگي داشته و يا نداشته باشد.

2- هماهنگي بين سبك‌ها و توانايي‌ها يك نيروي افزايشي را ايجاد مي‌كند كه بيشتر از مجموع اجزاي آن هاست. افرادي كه بين سبك‌ها و توانايي‌هاي آن ها هماهنگي وجود ندارد، به­خاطر تفاوت بين آن‌ چه مايل به انجام آن هستند و آن چه كه انجام مي‌دهند، احساس ناكامي مي‌كنند. افرادي كه خلاقيت بسيار بالايي دارند، اما توانايي‌هاي تحليلي ندارند و دوست دارند خلاق باشند. با افرادي كه از نظر تحليلي بالا هستند، اما توانايي خلاق ندارند و دوست ندارند تحليل كنند. به­طور واضح مزيّت‌هايي نسبت به افراد با توانايي خلاق كه ترجيح مي‌دهند تحليل كنند، يا افراد با توانايي‌هاي تحليلي كه دوست دارند خلاق باشند، دارند. سبك‌ها همانند توانايي‌ها نقش مهمي در كيفيت كاري كه انجام مي‌دهيم و در لذت بردن از آن دارند.

3- انتخاب‌هاي زندگي لازم است با سبك‌ها همانند توانايي‌ها تناسب داشته باشد. در بسياري از انتخاب‌هاي زندگي نظير انتخاب رشته‌ تحصيلي، شغل يا انتخاب همسر تناسب و هماهنگي بين سبك‌هاي افراد مهم و ضروري است. بسياري از دانشجويان ممكن است يك رشته را نه به­خاطر اين­كه آن را دوست دارند بلكه به خاطر فشارهاي والدين، هم­سالان يا جامعه انتخاب كنند. اگر بين انتخاب‌ها و سبك‌هاي آنان تناسب وجود نداشته باشد، ممكن است در رشته‌اي كه انتخاب كرده‌اند موفق نباشند و يا احساس عدم رضايت كنند. نه تنها تناسب بين سبك‌ها و موقعيت‌ها ضروري است؛ بلكه تناسب بين سبك‌هاي افراد نيز مهم است.

4- انسآن ها داراي الگوهاي متعدد سبك تفكر هستند. فردي كه دوست دارد خلاق باشد ممكن است فردي بسيار منظّم و سازمان يافته باشد. و يا اين­كه كاملاً آشفته و نامنظّم باشد. او ممكن است دوست داشته باشد گوشه‌گير باشد يا اين­كه دوست داشته باشد با ديگران كار كند. مقياس يك بعدي براي سبك‌ها وجود ندارد.

5- سبك‌ها از يك تكليف يا موقعيت به تكليف يا موقعيت ديگر تغيير مي‌كنند. يك فرد ممكن است در كارها و در بسياري از جنبه‌هاي زندگي خلاق باشد، اما در همه جنبه‌ها خلاق نباشد. بنابراين سبكي كه يك فرد در يك موقعيت يا تكليف دارد، ممكن است كاملاً متفاوت با سبك وي در موقعيت يا تكليف ديگر باشد.

6- افراد از نظر نيرومندي ترجيحاتشان با هم متفاوت هستند. برخي افراد خيلي ترجيح مي‌دهند با افراد ديگر باشند و با آن ها كار كنند؛ در حالي كه افراد ديگر ممكن است ترجيح كمتري براي چنين كاري داشته باشند.

7- افراد از نظر انعطاف‌پذيري و سبك‌هايشان با هم متفاوت هستند. اگر كليدي براي انطباق خود داشته باشد، آن كليد، انعطاف‌پذيري سبك‌ها است. هيچ كس نعمت بودن در محيطي را ندارد كه هميشه از سبك‌‌هاي رجحان­يافته وي حمايت شود. افراد انعطاف‌پذيرتر مي‌توانند احتمالا در سازگاري با موقعيت‌هاي مختلف بهتر عمل كنند. انعطاف‌پذيري تقريباً در همه جنبه‌هاي زندگي نظير محيط مدرسه، محل كار، روابط صميمي با ديگران و حتي در مواقع تنها بودن با خود ارزش­مند است.

8- سبك‌ها قابليت اجتماعي شدن دارند. اجتماعي شدن در تحوّل سبك‌ها نقش دارد. كودكان الگوهاي فراواني را مشاهده مي‌كنند و غالباً بسياري از ويژگي‌هاي اين الگوها را دروني مي‌كنند. بنابراين كودكاني كه الگوهاي مستبد را مشاهده مي‌كنند، آمادگي مستبد شدن را خواهند داشت. كودكاني كه الگوهاي انعطاف‌پذيرتري را مشاهده مي‌كنند، احتمالاً انعطاف‌پذير خواهند شد. البته بايد توجه داشت كه تلاش‌هاي والدين، معلّمان، مربّيان، كارفرمايان براي الگوهاي سبك‌هاي خاصي از تفكر تا اندازه‌اي در انتقال اين سبك‌ها موفقيت‌آميز است.

9- سبك‌ها در طول دوران زندگي تغيير مي‌كنند. اين تغيير نه تنها به خاطر تغيير منابع مورد دسترس است بلكه به خاطر تغييراتي است كه در خود فرد به وجود مي‌آيد.

10- سبك‌ها قابل اندازه‌گيري هستند. اندازه‌گيري موضوع مهمي در علم است. اگر قادر به اندازه‌گيري سازه‌اي نباشيم، غالباً مشكل است كه حتي وجود آن را نشان دهيم. اگرچه سازه‌اي قابل اندازه‌گيري در امر آموزش نيز بسيار مهم است. براي تشخيص يا پيش‌بيني يك سازه به يك يا چند مقياس محكم براي آن سازه نياز است. در مورد سبك‌ها نيز نياز به اندازه‌گيري آن ها وجود ندارد.

11- سبك‌ها قابل آموزش هستند. در بسياري موارد، افراد سبك‌ها را از طريق فرآيند ­اجتماعی­شدن كسب مي‌كنند. اما اين امكان وجود دارد كه آن ها سبك‌ها را بياموزند. يكي از روش‌هاي آموزش اين است كه تكاليفي به دانش‌آموزان و كودكان ارائه شود كه نياز به سبك‌هايي داشته باشند كه شما قصد تحوّل و توسعه آن ها را داشته باشيد. روش ديگر براي آموزش سبك‌ها، آموزش نظريه خودگرداني ذهني يا نظريه‌هاي ديگر مربوط به سبك‌ها است. وقتي افراد به طور مستقيم درباره سبك‌ها آموزش ببينند، آن ها درك خواهند كرد كه انتخاب‌هاي بيشتري از آن­چه كه فكر مي‌كردند، دارند و به علاوه اگر فردي متفاوت با آن ها فكر مي‌كند به معني اين نيست كه آن فرد بهتر يا بدتر از آن ها فكر مي‌كند. بيشتر دانش‌آموزان هنگامي كه سبك‌ها را مي‌آموزند احساسي از خود كارآمدي كسب مي‌كنند؛ زيرا آن ها مي‌فهمند كه چيز اشتباهي در روش تفكرشان وجود ندارد، چيزي كه مهم است. آن است كه بيشترين استفاده را از آن ببرند.

12- سبك‌هايي كه در يك زمان ارزشمند هستند ممكن است در زمان ديگر اين گونه نباشند. براي موفقيت در طول چرخه­ی زندگي به سبك‌هاي مختلفي در موقعيت‌هاي آموزشي و حرفه‌اي مختلف نياز است. به عنوان مثال كودكان در دوران پيش دبستاني و مهد كودك در محيطي سازمان نيافته به سر مي‌برند و براي بازي‌هاي اكتشافي و ديگر فعاليت‌هاي كنجكاوانه تشويق مي‌شوند. هنگامي كه وارد مدرسه مي‌شوند، وارد محيط سازمان يافته‌اي مي‌شوند كه در آن از آن ها انتظار مي‌رود از قوانين و دستورالعمل‌ها پيروي كنند. بنابراين در هر دوره‌اي از زندگي سبك‌هاي خاصي ارزش­مندتر هستند.

13- سبك‌هايي كه در يك موقعيت ارزش­مند هستند، ممكن است در موقعيتي ديگر ارزش­مند نباشند. فردي كه به امر آموزش و تدريس اشتغال دارد ممكن است تاكنون در چنين موقعيتي قرار گرفته باشد كه يك درس مشابه را در دو كلاس تدريس مي‌كند. وي ممكن است اين موضوع را تجربه كرده باشد كه تدريس در يك كلاس خوب پيش مي‌رود اما در كلاس ديگر به سختي پيش مي‌رود. اين پديده نه فقط در كلاس درس بلكه در موقعيت‌هاي شغلي و نيز در روابط بين فردي ممكن است اتفاق بيفتد.

14- سبك‌ها خوب، بد يا متوسط نيستند. هنگام بحث در مورد توانايي‌ها، مي‌توان از بهتر يا بدتر بودن آن ها صحبت كرد اما هنگام بحث در مورد سبك‌ها فقط با توجه به زمينه يا موقعيت مي‌توان از بهتر يا بدتر بودن آن ها صحبت كرد. يك سبك ممكن است در يك موقعيت خوب باشد و با آن تناسب داشته باشد اما در موقعيت ديگر چنين نباشد. بنابراين مسأله تناسب و هماهنگي يك موضوع بسيار مهم است.

منبع

نظری، سحر(1395)، بررسی تاثیر آموزش با استفاده از اینفوگرافیک بر تفکر انتقادی در درس تاریخ دانش آموزان دختر دوره اول متوسطه شهرستان سرپل ذهاب در سال تحصیلی95-1394، پایان نامه کارشناسی ارشد تکنولوژی آموزشی، دانشگاه رازی کرمانشاه.

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0