اخلاق و تربیت در اسلام

تاریخچه اخلاق در اسلام

بخشی از تعالیم اسلام را اخلاق اسلامی شکل می دهد، که تحت عناوین اخلاق حمیده و رذیله مورد بحث جدی است. خداوند یکی از اهداف اساسی بعثت پیامبر اسلام(ص) را تزکیه مردم از آلودگی های اخلاقی می داند« به یقین، خدا بر مومنان منت نهاد که پیامبری از خودشان برانگیخت، تا آیات خود را بر ایشان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد، قطعاً پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند». یکی از شعارهای محوری پیامبر اسلام چنین بوده است «انما بعثت لا تمم مکارم الاخلاق» تنها برای تکمیل فضایل اخلاقی برانگیخته شدم. پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) به سبب تاکیدهای ایشان توجه به مسائل اخلاقی تداوم یافت. امیرالمومنین علی(ع) اولین کسی است که در این باب اثری مکتوب از خود به یادگار نهاد و در نامه ای به امام حسن (ع) نکاتی مهم در اخلاق و تربیت اخلاقی بیان نمود که به نامه 31 نهج البلاغه معروف است که ابواحمد حسن بن عبدالله عسکری از دانشمندان اهل سنت در کتاب الزواجر و المواعظ در مورد آن می نویسد: اگر از کلمات پندآموز چیزی باشد که باید با آب طلا نوشته شود همین نامه است.

رساله حقوق امام سجاد و دعای مکارم الاخلاق ایشان در صحیفه سجادیه نیز در این زمینه بی نظیرند و در روایاتی که از امامان معصوم(ع) به ما رسیده، بسیاری از مسائل اخلاقی مطرح شده است. از این رو تدوین کنندگان مجموعه های روایی بخشی از آنها را به اخلاقیات اختصاص داده اند. مثلا در کتاب شریف کافی، بخشی از جلد دوم آن با عنوان «کتاب العشره» و «صفات المومن» در مورد مباحث اخلاقی است. هم چنین رساله ای با عنوان صفه المومن و الفاجر از اسماعیل بن مهران و المانعات من دخول الجنه از جعفر بن احمدقمی، کتاب تحف العقول از ابومحمد شعبه حرانی، مکارم اخلاق از علی بن احمد کوفی، مکارم اخلاق از طبرسی، السعاده و الاسعاد از عامری، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق از ابن مسکویه، احیاء و علوم الدین و کیمیای سعادت از غزالی، اخلاق ناصری از خواجه نصیرالدین طوسی، اخلاق اشراف از روزبهان شیرازی، اخلاق شمسی و اخلاقی کاشفی از علی کاشفی، مجهه البیضاء فی تهذیب الاخیار از فیض کاشانی و جامع السعادات از ملامهدی نراقی و معراج السعاده از احمد نراقی تالیف شده و این روند تا به امروز ادامه دارد و نشانگر پیشینه طولانی  افتخار آمیز اخلاق در جهان اسلام است . که هم اکنون تحت عنوان علم اخلاق مورد توجه قرار گرفته است.ابن مسکویه در تعریف علم اخلاق می نویسد: علم اخلاق، صفت های خوب و بد و راههای اکتساب صفت های خوب و دوری از صفت های بد را بیان می کند و نیز درباره خلق می گوید: «حالتی است که باعث می شود افعال متناسب با آن بدون نیاز به فکر و تامل از فرد صادر شود» .

خواجه نصیرالدین طوسی دراین باره می نویسد: علم اخلاق علمی است که نفس انسانی را چگونه خلقی اکتساب تواند کرد که جملگی افعالی که با ارادت او از او صادر شود، جمیل و محمود بود. بنابراین از نظر وی این علم بیان کننده صفت هایی است که انسان باید در خود ایجاد کند تا رفتارهای ارادی صادر شده ای از همگی نیکو و پسندیده باشد. وی در علم اخلاق هم از صفتهای خوب و بد و هم از چگونگی کسب صفت های خوب و دوری از صفت های بد بحث می کند.  ملااحمد نراقی در معراج السعاده می نویسد: فایده علم اخلاق پاک ساختن نفس است از صفت های رذیله و آراستن آن به ملکات جمیله که از آن به تهذیب اخلاق تعبیر می شود و به نظر وی در علم اخلاق از فضایل و رذایل و از چگونگی اکتساب فضایل و زودن رذایل بحث می شود. بنابراین موضوع علم اخلاق فضیلت ها و رذیلت ها و راههای ایجاد فضیلت ها و مبارزه با رذیلت هاست. یکی از این راهها تربیت است.

تربیت

تربیت به معنای پروردن، از حد افراط و تفریط بیرون آوردن و به حد اعتدال سوق دادن است و از ریشه «رب ب» معادل رشد و تحول در همه ابعاد و به معنای پرورش و رشد دادن تدریجی چیزی از مرحله نقص به مرحله کمال است. اما تربیت در اصطلاح، کوشش برای ایجاد دگرگونی مطلوب در فرد و به کمال رساندن تدریجی و مداوم او است. به عبارت دیگر، تربیت به فعلیت رساندن استعدادها، به کمال رساندن فرد مستعد کمال و نیز مراقبت از او در مسیر رشد و کمال است. از این تعریف اهمیت فراوان تربیت آشکار می گردد، چون انسان، ترکیبی از استعدادها و قوای جسمی و روحی است. پیامبر گرامی اسلام در حدیثی انسان ها را به معادن تشبیه کرده و فرموده است:«الناس معادن کمعادن الذهب و الفضّه ، مردم معدن هایی هستند همچون معادن طلا و نقره».

چنانچه استعدادها ی درونی به شکوفایی و فعلیت نرسد، زندگی انسان بیهوده خواهد بود و کسی که هدف مشخص و اعتقادات راسخی دارد همواره در مسیر کمال گام می نهد و هر لحظه خود را به هدف نزدیک تر می کند. پس انسان دور از تربیت، یعنی انسان دور از حیات فرهنگی و اعتقادی، دور از کمال و پیشرفت، انسان بی هدف و بالاخره انسانی دور از انسانیت. موضوع تعلیم و تربیت و روش های مطلوب آن از زمان های بسیار دور مورد توجه بشر بوده و در تمام عصرها در زندگانی انسان اهمیت والایی داشته است. علاوه بر پیامبران الهی که رسالت و مسئولیت تعلیم و تربیت جوامع بشری را عهده دار بوده اند، دانشمندان، فلاسفه و اندیشمندان هر جامعه و ملتی نیز همگام با آنان در این رهگذر می کوشیده اند. دانشمندان اسلامی نیز از آغاز قرن اول اسلامی تا کنون، به مدد قرآن و حدیث رهنمودها و تألیفات ارزشمندی از خود بر جای گذاشته اند که همه از آموزه های اسلامی الهام گرفته اند. تعلیم و تربیت به خصوص در دوره کودکی نیز مورد توجه آنان بوده است.

تربیت در دوره کودکی

مسلمانان در در پرتو تعالیم اسلام در امر تعلیم و تربیت  به فعالیت پرداختند و با اقتباس تحقیقاتی که در گذشته  مردم یونان ، هند، مصر و ایران بود ، خود به اختراعات  واکتشافات جدیدی نائل آمدند و تمدن کنونی را که به دست اروپاییان به اوج کمال رسیده، بنیان نهادند. شاید بتوان گفت روابط اروپاییان، طی جنگهای صلیبی با دنیای متمدن اسلامی آن روز، وسیله بیداری آنها گردید و منجر به پیدایش  رنسانس شد. لوتر برای اولین بار پیشنهاد کرد که دولت ها موظفند آموزش و پرورش ملت های خود را برعهده گیرند و با اجبار کودکان را تحت تعلیم قرار دهند تا سبب ترقی و تعالی ملت خود گردند. بتدریج  آموزش وپرورش علمی مستقل شد و شعبی از قبیل فلسفه آموزش و پرورش ایجاد شد و دانشمندانی چون هربارت، روسو، فروبل، پستالوزی و دیویی در این رشته پا به عرصه وجود گذاشتند.

 در اینجا بود که دوره کودکی به عنوان یک دوره مهم در نگاه تربیتی اندیشمندان غرب مورد توجه قرار گرفت و اندیشمندان برای کودک بدرستی ارزش قائل شدند، در حالی که تا آن زمان کودک را موجودی فعل پذیر و ناتوان تصور می کردند و به خودی خود برای او ارزشی قائل نبودند، دوران کودکی او را مقدمه بلوغ می پنداشتند و فقط فرد بالغ را کامل تصور می نمودند. در حالیکه که از نظر آموزش و پرورش هیچ کس در هیچ مرحلی ای کامل نیست. بنابراین دوره کودکی دوره ای خاص است که مقتضیات خاص خود را دارد. امرسن می گوید: «به کودک احترام بگذارید و درزندگی او زیاد مداخله نکنید و خلوت او را برهم نزنید  و در این کارکوتاهی مکنید، ولی در عین حال به خود نیز احترام بگذارید. وی تاکید می نماید در تربیت کودک دو نکته مهم است: مقتضیات طبع کودک را مراعا ت کنید وموافق جهتی که دارد، او را بار آورید و به سلاح دانش مسلحش کنید و تاکید می کند راه تربیت صحیح همین است که بس دشوار است و معلم باید در این راه همه  نیرو، وقت و فکر خود را به کار گیرد» .

دوره ی کودکی در اندیشه بشر چنان اهمیت یافت که جان فیسک در مورد تکامل تدریجی بشر می گوید: «هرچه بر تکامل جوامع بشری افزوده می شود، لزوما عمر دوره کودکی و دوره رشد کودکان نیز طولانی تر می شود، زیرا تکامل جامعه ایجاب می کند که حقایق  بسیار فراوانی در کودکی به نو باوگان آموخته شود، همچنان که افزایش دانستنیهای کودکان هم به نوبه خود سبب تکامل جامعه می گردد» .اسلام تربیت کودک را بسیار مهم شمرده است.کودکان ارزشمند ترین و ظریف ترین هدیه ای هستند که خداوند به امانت به ما سپرده و ما را بر سرنوشت آنها حاکم کرده است و ما نیز وظیفه داریم که این بار مسئولیت را با مطلوب ترین روش ها به سر منزل مقصود برسانیم. لازمه تربیت صحیح کودک، یاری گرفتن از قرآن و احادیث و رعایت موازین اسلامی است. روش اسلام در تربیت کودک، توأم با مدارا و احتیاط است که باید در عین حال دلنشین و مؤثر باشد. بنابراین تنبیه و مجازات نخستین عامل تربیتی در اسلام نیست، بلکه ابزاری است که در صورت سودمند واقع نشدن محبت در ایجاد عادات خوب به کار می آید. در تربیت اسلامی زیاده روی دیده نمی شود و فقط از این راه می توان افرادی معتدل را تربیت کرد، به طوری که تمام قوای او اشباع و تعدیل شوند و جسم ، روح و عقل، هماهنگ باشند.

بر اساس آثار اندیشمندان اسلامی کودک در خردسالی تربیت پذیری بیشتری دارد، زیرا در این سن، او به راحتی فرمانبرداری می کند و سریعتر تحت تأثیر قرار می گیرد و هنوز در او عاداتی که مانع اطاعت او باشد، به وجود نیامده است و نیز اراده ای قوی ندارد تا او را از اطاعت باز دارد. بنابراین اگر کودک خردسال به امری عادت کند، چه خوب چه بد، این عادت به آسانی تغییر نمی یابد. اگر او به روش های نیکو و رفتارهای خوب، انس پیدا کند، این عادت در او مستمر و بلکه رو به شدت خواهد بود و اگر در این دوره او را به حال خود رها کنند و یا او را به بی بند و باری در اموری که طبیعت و سرشت او اقتضای آن را ندارد، عادت دهند و سپس شروع به تربیت و تهذیب او کنند، پس از اینکه این عادات در او راسخ گشت، تغییر آنها در او برای مربی دشوار خواهد بود. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «وَلَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ» . هر گاه برگردانده می شدند به آنچه از آن نهی شدند، دوباره به آن دچار می گشتند.

بزرگ ترین اشتباه آن است که کودکان را به حال خود واگذاشت تا آنها آزادانه و بی هیچ قید و بندی پرورش یابند. کسی که در دوران کودکی آزادانه از تمایلات خود پیروی می کرده، در دوران رشد و بزرگسالی نمی تواند تمایلات خود را تعدیل و تنظیم کند، زیرا عاداتی که در دوران کودکی داشته، به صورت ملکه راسخ و پایدار در آمده است. به همین دلیل است که آنچه انسان در دوران خردسالی فرا می گیرد، همچون نقشی می ماند که در سنگ ایجاد شده و به آسانی محو نمی شود.تربیت کودک در ابعاد متفاوت آن، جسمی، روحی، عقلی، اجتماعی، دینی، اخلاقی و… مورد توجه اسلام و اندیشمندان تربیتی قرار گرفته است. از جمله این ابعاد، بعد اخلاقی در دوره کودکی است که در زیر به این بعد تربیت به طور کلی پرداخته می­شود و بعد از آن چگونگی توجه به آن در دوره کودکی مورد بررسی قرار می گیرد.

منبع

منوچهري نيا، سوزان(1392)، تبيين زمينه هاي تربيت اخلاقي در دوره كودكي، پایان نامه کارشناسی ارشد ، تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش ،دانشگاه شهید باهنر کرمان

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0