هوش اخلاقی کارکنان

 هوش

هوش رفتار حل مسأله ی سازگارانه­اي است که در راستاي تسهيل اهداف کاربردي و رشد سازگارانه جهت­گیری شده است. رفتار سازگارانه، شباهت اهداف متعددی را که باعث تعارض درونی می­شوند، کاهش می­دهد. این مفهوم هوش، مبتنی بر گزاره­اي است که فرایند حرکت به سوی اهداف، انجام راهبردهایی را  برای غلبه بر موانع و حل مسأله ضروری می­سازد.گاردنرهوش را مجموعه توانایی­هایی می­داند که برای حل مسأله و ایجاد محصولات جدیدی که در یک فرهنگ ارزشمند تلقی می­شوند، به کار می­رود. از نظر  وی انواع  نه­گانه هوش عبارتند از: هوش زبانی، موسیقیایی، منطقی ـ ریاضی، فضایی، بدنی ـ حرکتی، هوش­های فردي که شامل: هوش درون­ فردی و بین­ فردی مي­شود، هوش طبیعتی و هوش وجودی که شامل ظرفیت مطرح کردن سؤالات وجودی است .

مفهوم تحلیلی غرب از هوش، بیشتر شناختی است و شامل پردازش اطلاعات می­شود؛ در حالی که رویکرد ترکیبی شرق نسبت به هوش، مؤلفه­های گوناگون عملکرد و تجربه انسان، از جمله شناخت، شهود و هیجان را در یک ارتباط کامل  ،یکپارچه دربرمی­گیرد .در مجموع، هوش عموماً باعث سازگاری فرد با محیط می­شود و روش­های مقابله با مسائل و مشکلات را در اختیار او قرار می­دهد. همچنین توانایی شناخت مسأله، ارائه راه­حل پیشنهادی برای مسائل مختلف زندگی و کشف روش­های کارآمد حل مسائل از ویژگی­های افراد باهوش است.

اخلاق در کار: تعاریف و ماهیت

اخلاق، به طور ساده و خلاصه، شامل شناخت صحیح از ناصحیح و آنگاه انجام صحیح و ترك ناصحیح است. تشخیص درست از غلط همیشه ساده نیست. بسیاری از دانشمندان علم اخلاق ادعا می كنند كه با توجه به اصول اخلاقی در مقام عمل همیشه یك راهكار درست وجود دارد و برخی دیگر معتقدند كه راهكار درست بستگی به موقعیت و شرایط دارد و تشخیص اینكه كدام راهكار درست است در نهایت به عهده خود فرد است.

اخلاق را مجموعه ای از صفات روحی و باطنی انسان تعریف کرده اند که به صورت اعمال و رفتاری که از خلقیات درونی انسان ناشی می شود، بروز ظاهری پیدا می کند و بدین سبب گفته می شود که اخلاق را از راه آثارش می توان تعریف کرد. استمرار یک نوع رفتار خاص، دلیل بر آن است که این رفتار یک ریشه درونی و باطنی در عمق جان و روح فرد یافته است که آن ریشه را خلق و اخلاق می نامند.دامنه اخلاق را در حد رفتارهای فردی تلقی می کنند، اما رفتارهای فردی وقتی که در سطح جامعه یا نهادهای اجتماعی تسری پیدا می کند و شیوع می یابد، به نوعی به اخلاق جمعی تبدیل می شود که ریشه اش در فرهنگ جامعه می دواند و خود نوعی وجه غالب می یابد که جامعه را با آن می توان شناخت .امروز در تجزیه و تحلیل رفتار سازمان ها، پرداختن به اخلاق و ارزش های اخلاقی یکی از الزامات است.

نماد بیرونی سازمان ها را رفتارهای اخلاقی آنها تشکیل می دهد که خود حاصل جمع ارزش های گوناگون اخلاقی است که در آن سازمان ها، ظهور و بروز یافته است. اخلاقیات در سازمان به عنوان سیستمی از ارزش ها و بایدها و نبایدها تعریف می شود که بر اساس آن نیک و بدهای سازمان مشخص و عمل بد از خوب متمایز می شود. به طور کلی انسان ها در بعد فردی و شخصیتی دارای ویژگی های خاص اخلاقی هستند که پندار، گفتار و رفتار آنها را شکل می دهد. ممکن است همین افراد وقتی در یک جایگاه و پست سازمانی قرار می گیرند عواملی موجب شود که پندار، گفتار و رفتار متفاوتی از بعد فردی سر بزند که این ویژگی های انسانی بر روی میزان کارایی و اثر بخشی سازمان تاثیر بگذارد .

اخلاق کار

اخلاق كار به عنوان یكی از زمینه های دانش مدیریت به شمار می رود؛ مخصوصاً از زمان تولد نهضت مسئولیت اجتماعی در دهه ۱۹۶۰، در این دهه نهضت ها و جنبشهای آگاهی بخش اجتماعی توقعات مردم را از شركتها بالا برد. مردم به این عقیده رسیده بودند كه شركتها باید از امكانات وسیع مالی و نفوذ اجتماعی خود برای رفع مشكلات اجتماعی نظیر فقر، خشونت، حفاظت از محیط زیست، تساوی حقوق، بهداشت و سلامت همگانی و بهبود وضع آموزش استفاده كنند. بسیاری از مردم ادعا می كردند كه چون شركتها با استفاده از منابع كشور به سود دست می یابند لذا به كشور مدیون بوده و برای بهبود وضع اجتماع باید كوشش كنند. بسیاری از محققان، مدیران و مدارس بازرگانی این تغییر و تحولات را درك كرده و لذا در برنامه ریزیهای خود و نیز در عمل كلمه ذینفعان را كه شامل جامعه ای وسیع تر اعم از كارمندان، مشتریان و تامین كنندگان می شود جایگزین كلمه سهامداران  كرده اند.

اخلاق كــار همــانند دیگر رشته­ها و زمینه های مدیریت به دنبال یك نیاز به وجود آمد. با پیچیده تر و پویاتر شدن تجارت، سازمانها فهمیدند كه به راهنمائی هایی جهت انجام كارهای صحیح ؛ از نظر اخلاقی و پرهیز از كارهای غلط و مضر برای دیگران نیاز دارند  و لذا  اخلاق كار  متولد  شد. امروزه ۹۰ درصد مدارس بازرگانی آموزشهایی در زمینه اخلاق كار به دانشجویان خود ارائه می دهند.اخلاق کار، متعهد شدن انرژی ذهنی و روانی و فیزیکی فرد یا گروه به ایده جمعی است در جهت اخذ قوا و استعداد درونی گروه و فرد برای توسعه به هر نحو. اخلاق کارمهمترین عامل فرهنگی درتوسعه اقتصادی محسوب می گردد. منابع انسانی پایه اصلی ثروت ملتها را تشکیل می‌دهند.

سرمایه و منابع طبیعی عوامل تبعی تولیدند در حالی که انسانها عوامل فعالی هستند که سرمایه‌ها را متراکم می‌سازند، از منابع طبیعی بهره‌برداری می‌کنند، سازمانهای اجتماعی ،اقتصادی و سیاسی را می‌سازند و توسعه ملی را به جلو می‌برند. کشوری که نتواند مهارتها و دانش مردمش را توسعه دهد و از آن در اقتصاد ملی به نحو موثری بهره‌برداری کند، قادر نیست هیچ چیز دیگری را توسعه بخشد. ضعف اخلاق کار درکشور و خصوصا در بخش دولتی دغدغه بسیاری از مسئولان و مدیران است.

 هوش اخلاقی

به تازگی پژوهشگران سازمانی، علاقه مند به واژه مصطلح هوش اخلاقی شده اند، زیرا این واژه می تواند مرز بین نوعدوستی و خودپرستی را خوب توصیف نماید. این اصطلاح برای اولین بار توسط بوربا در سال 2005 وارد عرصه روان شناسی شد. وي هوش اخلاقي را ظرفيت و توانايي درك درست از خلاف، داشتن  اعتقادات اخلاقي قوي و عمل به آنها و رفتار در جهت صحيح و درست تعريف مي كند.

هوش اخلاقی به معنی توجه به زندگی انسان و طبيعت، رفاه اقتصادی و اجتماعی، ارتباطات آزاد و صادقانه و حقوق شهروندی است. هوش اخلاقی به اين حقيقت اشاره دارد كه  ما  به  صورت ذاتی، اخلاقی يا غيراخلاقی متولد نمی­شويم؛ بلكه ياد می گيريم كه چگونه خوب باشيم. يادگيری برای خوب بودن، شامل ارتباطات، بازخورد، جامعه­پذيری و آموزش است كه هرگز پايان پذير نيست. آنچه كه ما برای انجام كارهای درست به آن نياز داريم، همان هوش اخلاقی است كه با استفاده از آن به يادگيری عمل هوشمندانه و دستيابی به بهترين عمل خوب نزديك مي شويم. در هر بخشي از زندگی به بهترين اطلاعات قابل دسترس مي رسيم، خطرات را به حداقل مي رسانيم و نسبت به پيامدهای آن خوش بين هستيم. افراد با هوش اخلاقي بالا كار درست را انجام مي دهند، اعمال آنها پيوسته با ارزشها و عقايدشان هماهنگ است، عملكرد بالايی دارند و هميشه كارها را با اصول اخلاقي پيوند می­دهند .

وقتی درباره­ ی هوش صحبت می­شود، ویژگی­هایی چون یادگیری سریع، محاسبات دقیق و فوري و راه­حلهاي جدید به ذهن خطور می­کند. هوش  یعنی این که بتوان هر لحظه در برابر هر محرکی واکنش صحیح نشان داد. در این میان هوش اخلاقی عبارت است از توانايي ايجاد تمايز بين درست و غلط بر اساس اصول جهان شمول تعريف­ شده. اين نوع هوش، در محيط جهاني مدرن کنوني مي­تواند به مثابه­ي نوعی جهت­ياب برای اقدامات عمل نمايد. هوش اخلاقي، نه تنها چارچوبی قوی و قابل دفاع برای فعاليت انسانها فراهم مي­کند، بلکه کاربردهاي فراواني در دنيای حقيقی دارد. در واقع، اين هوش تمام انواع ديگر هوش انسان را در جهت انجام کارهای ارزشمند هدايت مي­کند واين نوع هوش نشاندهنده­ی ظرفيت ذهنی انسان براي تعيين اينکه چگونه  اصول جهان شمول انسانی را  به  ارزشها، اهداف و اقدامات خود  مرتبط  نمايد  می­باشد. همچنين، هوش اخلاقي نشان دهنده­ ی اشتياق و توانايی فرد براي قرار دادن معيارهايي برتر و فراتر از منافع خود و حتي مباحثی نظير اثربخشي در کانون واکنش­های فردي است .

هوش اخلاقی شامل یادگیري، کسب مهارتهاي فکري، جسمی و سازگاري با محیط است. در عصر حاضر دغدغه و نگرانی مدیران امروزي بروز مشکلات و مسایل پیچیدهاي است که از طریق رعایت­نشدن اصول اخلاقی توسط زیردستان می­باشد. در این راستا مؤثرترین پدیدهاي که می­تواند یاور مدیران و راهگشاي مسایل و مشکلات باشد، شواهد بسیاري وجود دارند که هوش اخلاقی است .پژوهشگران دریافته­اندکه چگونه رهبران سازمان از هوش اخلاقی خود برای دستیابی به اهداف شخصی و سازمانی استفاده می­کنند. هوش اخلاقی تنها راه درست زندگی کردن نیست، بلکه برای تجارت نیز مفید است. همچنین دریافته اند که چگونه مهارت های اخلاقی در وجود انسان توسعه پیدا می کند و دیدگاه هایی از روان شناسی را برای ارائه مبنایی برای درک اینکه چگونه رهبران اخلاقی ایجاد می شوند، ارائه داده­اند. بنابراین کمی کردن فواید تجاری هوش اخلاقی برای سازمان سخت و دشوار است؛ مانند نگهداری و حفظ استعدادها، شهرت شرکت، رضایت مشتری و … اما هزینه های عدم رعایت اصول اخلاقی در سازمان، بسیار خواهد بود .

شواهد بسیاری وجود دارد که هوش اخلاقی نقش زیادی در موفقیت سازمان ایفا می کند. بهتر است سازمان برای موفقیت راستی و درستی را خط مشی محوری خود قرار دهند. امروزه ارزش صداقت در میان رهبران تجاری کمرنگ است و آنان برای پوشاندن حقیقت تلاش دارند اما برخی از رهبران دیگر روش و ساده عمل می کنند و صادقند. بسیاری از پژوهشگران بر این باورند که صداقت کامل در تمام زمانها بایستی در رأس امور سازمان باشد. با وجود این واقعیت و شفادهندگی قدرت راستی و درستی، هنگامی که انجام تجارت با مشکل و دشواری و سختی برخورد می کند، اغلب تیم هایی از مدیران وجود دارند که چالش های ارتباطی را هدایت و رهبری کنند و به نظر می رسد که بندرت کسی بگوید اجازه بدهید که تنها راست بگوییم. هنگامی که رهبر پیوسته صادق باشد و همراه با اصول و ارزش های اخلاقی عمل کند، نوعاً عملکرد بالایی را در سراسر فروش، سود، نگهداری افراد، شهرت و رضایت مشتری ایجاد می کند. به عبارتی دیگر اخلاقیات خوب برای تجارت خوب است .

گفته شد که هوش اخلاقي، توانايي درك درست از خلاف، داشتن اعتقادات اخلاقي قوي و عمل به آنهاست. رهبران با هوش اخلاقي بالا، كار درست را درست انجام مي دهند، اعمال آنها پيوسته با ارزشها و عقايدشان هماهنگ است، عملكرد بالايي دارند و هميشه كارها را با اصول اخلاقي پيوند مي زنند. در دنياي امروزي، تنها رهبران با هوش اخلاقي بالا مي توانند در سازمان، اعتماد و تعهد ايجاد كنند كه مبنايي براي تجارت گسترده و درست است. تجارب مديران تجاري در آمريكا، ژاپن و بسياري از موسسات خصوصي و شركتهاي كارآفريني، نشان داده است كه رفتار اخلاقي تنها انجام درست كار نيست، بلكه انجام كار درست است. هم چنين پژوهشهاي انجام شده در بيش از 100 شركت نشان داد كه هوش اخلاقي تاثير بسيار قوي بر عملكرد مالي سازمان دارد .

منبع    

نظری،آمنه(1393)، تأثیر بازاریابی داخلی بر رفتار شهروندی مشتری،پایان نامه کارشناسی ارشد،مدیریت بازرگانی،دانشکده علوم انسانی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0