صمیمیت وترس از آن دردلبستگی

نظریه های مختلف در مورد صمیمیت

نظریه‏های روانشناسی صمیمیت در پی آن است تا چگونگی برقراری روابط صمیمانه را تبیین کند ، که در ادامه این نظریه‏ها مطرح می‏شوند.

نظریه‏های تقویت

براساس نظریه های تقویت، که از سنت رفتارگرایی در روانشناسی سرچشمه گرفتند، افراد با کسانی صمیمی می‏شوند که برای آن‏ها تقویت به همراه دارند. کاربرد اصول تقویت، در مطالعه‏ی روابط صمیمانه، به وسیله‏ی کلور و بایرن ،گسترش یافته است و این نظریه‏پردازان با پذیرفتن اصل شرطی سازی عامل، پیش بینی می‏کنند که زوج‏ها هنگامی با هم صمیمی می‏شوند که یکدیگر را تقویت کنند. جوهر این نظریه‏ها همان نظریه‏ی ارسطو است که می‏گوید افراد با کسانی احساس صمیمیت می‏کنند که با آن‏ها خوب رفتار کرده باشند . نظریه‏های تقویت هم‏چنین به اصول شرطی سازی کلاسیک نیز اهمیت می‏دهند؛ بر این اساس زوج‏هایی که تجارب تقویت کننده دارند، بیش‏تر احساس صمیمیت می‏کنند.کلور و بایرن،تقویت را محرکی غیرشرطی می‏دانند که پاسخ شرطی،یعنی احساسات مثبت، رابرمی‏انگیزد؛پس هر فردی که با محرک غیرشرطی همراهست،پاسخ غیر شرطی را نیز ایجاد می‏کند،زوجها هم هر چه بیشتردرحضورهم تقویت دریافت کنند،صمیمیت‏شان افزایش می‏یابد.

 نظریه‏های تبادل اجتماعی و وابستگی متقابل

نظریه‏های تبادل اجتماعی  و وابستگی متقابل  مانند نظریه‏های تقویت، بر نقش تقویت کننده‏ها در ارتباط صمیمانه تاکید دارند، اما این دو نظریه، به نوعی، از مدل‏های تقویت فراتر رفته‏اند. نظریه‏ی تبادل اجتماعی، به جای این‏که صرفا بر کشش‏های اولیه میان زوج ها تاکید کند، رفتار صمیمانه را در طی روابط پیش‏رونده مورد بررسی قرار می‏دهد و غیر از تقویت‏کننده ها، به ساختارهایی چون تعهد و رضایت‏مندی از رابطه نیز توجه دارد. در نظریه‏ی تبادل اجتماعی، پیش‏بینی می‏شود که اگر چه تقویت‏ها میزان رضایت‏مندی از ارتباط را تعیین می‏کنند، ساختار‏هایی چون دسترسی به گونه‏های ارتباطی دیگر و میزان سرمایه‏گذاری در ارتباط است که سطح تعهد زوج‏ها را نسبت به یکدیگر مشخص می‏سازد .

نظریه وابستگی متقابل نیز، به دلیل تاثیر زیادی که از نظریه‏ی تبادل اجتماعی پذیرفته است،  فرض بر آن دارد که افراد در رابطه‏ای صمیمی می‏شوند که تقویت‏های دریافتی‏شان، بیش از هزینه‏هایی باشد که صرف کرده اند؛  برای مثال، زوج‏ها بازده حاصل از ارتباط‏شان را با بازده روابط گذشته و بازده‏ای که بالقوه از روابط دیگر به دست می آورند، مقایسه می‏کنند و میزان صمیمیت آن‏ها به چگونگی این مقایسه بستگی دارد .

نظریه‏ برابری

در نظریه برابری، بر موضوع عدالت و انصاف در رابطه تاکید می شود. این نظریه استدلال می‏کند که زوج‏ها تنها هنگامی از رابطه‏ی زناشویی خود رضایت دارند و احساس صمیمت می‏کنند که بازده و سودی را که از رابطه به دست آورده‏اند، قابل مقایسه با بازده‏هایی بدانند که شریک زندگی‏شان به دست آورده است. به عبارت دیگر، این نظریه بر اهمیت درک زوج‏ها از میزان دریافت تقویت‏های شریک زندگی، نسبت به دریافت تقویت‏های خود تاکید دارد. بر اساس نظریه برابری، زوج‏هایی که بازده بیشتری در رابطه به دست می‏آورند، به دلیل احساس گناه و زوج‏هایی که احساس می کنند کمتر از دیگری سود برده‏اند، به دلیل احساس خشم، نمی‏توانند با شریک زندگی‏شان صمیمی شوند و تنها در صورت روابط برابر است که صمیمیت شکل می‏گیرد .

نظریه‏ تعادل شناختی

در نظریه تعادل شناختی، فرض بر این است که زوج‏ها در زندگی‏شان به ثبات یا تعادل نیاز دارند و این تعادل بر اساس نگرش‏های مثبت و یا منفی آن‏ها نسبت به امور و پدیده‏ها تعریف می‏شود. در این نظریه، هنگامی که زوج‏ها  با هم هماهنگی و شباهت داشته باشند، نسبت به هم احساس صمیمیت می‏کنند و هنگامی که یک‏دیگر را دوست دارند ولی نگرش‏هایی مشابه به محیط و پدیده‏ها ندارند، عدم تعادل ایجاد می‏شود؛ در این حالت، یکی از آن‏ها و یا هر دو تلاش می‏کنند تا احساسات خود را نسبت به دیگری و یا نسبت به امور و پدیده‏ها تغییر دهند، پس نیاز به تعادل، انگیزه‏ی اصلی زوج‏ها در رسیدن به یک رابطه‏ی صمیمانه است.

منبع

بیروتی، سارا(1393) ،ترس از صمیمیت براساس سبک‏های دلبستگی و سبک‏های پردازش هویت در دانشجویان ،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی، دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی شیراز

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

 

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0