سرمايه روانشناختي

سرمايه روانشناختي ريشه در رفتار سازماني مثبت­گرا و روانشناسي مثبت­گرا دارد. لوتانز رفتار سازماني مثبت­گرا را به عنوان مطالعه و كاربرد مثبت­گرايي در توانمندي­هاي منابع انساني و ظرفيت­هاي روان شناسي كه مي­توانند براي بهبود عملكرد در محيط كار امروز، اندازه گيري شوند، توسعه يابند و مديريت شوند تعريف مي­كند. بنابراين، همان طور كه نظريه پردازان اصلي اين حوزه جديد مطالعاتي بيان مي­دارند رفتار سازماني مثبت­گرا پاسخي براي توجه به چنين دستاوردهايي محسوب مي­شود ، و تلاش مي­كند خلاء ناشي از چنين رويكردهايي را در محيط كار با استفاده از بينش­هاي جديد خود، ‌نظريه پردازي و تحقيق پر كند. سرمايه روانشناختي ايده اصلي موضوع رفتار سازماني مثبت گرا محسوب مي­شود كه از ملاك­هاي مهم علمي زير تبعيت مي كند:

1-داشتن مبني نظري و پژوهشي،2- قابليت سنجش و داشتن ابزار معتير ارزيابي،3- حالت گونه بودن و قابليت توسعه و آموزش 4- منحصر بودن در زمينه رفتار سازماني، ‌و 5- تاثير مثبت بر عملكرد

مطابق ملاك­هاي ذكر شده پژوهشگران چهار سازه براي سرمايه روانشناختي شناسايي كرده اند كه عبارتنداز:‌ خودكارآمدي، ‌اميدواري،‌ خوشبني و انعطاف پذيري و آنرا به شكل زير تعريف مي-كنند.  سرمايه روان‌شناختي يك حالت توسعه‌اي مثبت روان‌شناختي با مشخصه‌هاي زير است: متعهد شدن و انجام تلاش لازم براي موفقيت در كارها وظايف چالش بر انگيز (اعتماد به نفس/ خودكارآمدي)؛ داشتن استناد مثبت درباره موفقيت‌هاي حال و آينده (خوش بيني)؛ پايداري در راه هدف و در صورت لزوم تغيير مسير رسيدن به هدف براي دستيابي به موفقيت (اميدواري) و پايداري هنگام مواجه با سختي‌ها و مشکلات براي دست‌يابي به موفقيت (انعطاف پذيري).

نظريه­ها و تحقيقات نشان مي­دهند كه چهار مولفه‌ امیدواری، خوشبینی، انعطاف پذیری و خودکارآمدی با يكديگر هم بستگي دارند و تشكيل يك سازه سطح بالا را مي­دهندكه محققان از آن به عنوان سرمايه روانشناختي ياد مي­كنند. همچنین، پژوهش­های تجربی از همگرایی و تمایز بین این چهار سازه مثبت روانشناختی حمایت می­کنند. تركيب اين چهار سازه باعث ايجاد هم افزايي مي­شود، و واريانس بيشتري را از نتايج دلخواه سازماني به همراه دارد. در واقع كل سرمايه روانشناختي از مجموعه اجزاي خودش بزرگتر است .

سرمايه روان‌شناختي در واقع به مفهوم “چه کسي هستيد (خود واقعي)” و “چه کسي مي‌خواهيد بشويد (خود ممکن)”بر يک مبناي توسعه‌اي و رشد يابنده باز مي‌گردد. چنين ويژگي سبب مي­شود كه اينگونه افراد از انگيزه و انرژي زيادي جهت دست­يابي به اهداف شخصي و سازماني خود برخوردار باشند. مطابق تحقیقات کارکنانی که نسبت به همتایان خود مثبت تر هستند، به شکل بهتری می­توانند بر چالش­هاي نوظهور محيط كار خود غلبه کنند و از این­رو عملکرد بهتری دارند و رفتار و نگرش شغلی مطلوب­تری از خود بروز می­دهند.

این کارکنان به ایستادگی و مقاومت سازمان ها، در زمانی بحرانی کمک می­کنند، که این جریان می­تواند یک مزیت رقابتی قابل توجه برای سازمان­های معاصر در شرایط رقابت و عدم قطعیت شدید باشد. طرفداران سرمايه روانشناختي استدلال مي کنند که توسعه آن در تمام سطوح سازمان داراي پتانسيل بالايي به عنوان يک استراتژي مهم مديريت منابع انساني براي کمک به سرمايه گذاري بر روي منابع انساني موجود و آتي است.

مطابق تحقيقاتي كه تاكنون انجام شده است، سرمايه روانشناختي از قابليت بالقوه و قابل ملاحظه اي در پيش بيني بسياري از نتايج مثبت و منفي سازماني برخوردار است و به عنوان يك رويكرد نوين در عرصه مديريت منابع انساني و توسعه منابع انساني مي تواند مورد استفاده موثر سازمان ها قرار گيرد. در ادامه به نقش و جايگاه سرمايه روانشناختي در عرصه مديريت منابع انساني و توسعه منابع انساني پرداخته مي شود .

سرمايه روانشناختي در عرصه مديريت و توسعه منابع انساني

چنانچه از ملاک های رفتار سازمانی مثبت گرا و تعریف آن بر می آید یکی از اهداف نظریه پردازي و تحقیق درباره رفتارسازمانی مثبت گرا و سرمایه روانشناختی شناسایی سازه های روانشناختی مثبتی است که از قابلیت کاربرد در محیط کار برخوردار بوده و تاثیر قابل ملاحظه ای بر پیامدهای مطلوب فردی و سازمانی داشته باشند، و بتوان با استفاده از مداخلات توسعه اي و آموزشي، از آن براي خلق مزيت رقابتي پايدار استفاده كرد. نظريه و نتايج پژوهش در خصوص سرمايه روانشناختي تلويحات مهمي را براي مديريت موثر منابع انساني و به ويژه مديريت استعداد به همراه داشته است. در ادامه  به بررسي پيامدها و كاربردهاي مديريت سرمايه روانشناختي در عرصه مديريت و توسعه منابع انساني پرداخته خواهد شد.

سرمایه روانشناختی و خلق مزیت رقابتی پايدار

رقابت اصل بنيادين سازمان­هاي امروزي به ويژه در شرايط جهاني شدن است. به همين جهت امروزه سازمان­ها به دنبال شناسايي،‌خلق و به كار گيري استراتژي­هايي هستند كه به آنها در خلق مزيت رقابتي پايدار كمك كند. به زعم لوتانز و همکاران مديريت کارآمد سازمان­هاي امروزي مستلزم تغيير جهت به سمت پاراديام جديدي است که سرآمدي و حفظ مزيت رقابتي ديگر به وسيله منابع سنتي (فيزيکي، مالي يا تکنولوژيکي) يافت نمي‌شود.

اين سه ادعا مي‌کنند آنچه که کنند آنچه که تحت عنوان سرمايه روان شناختي ياد مي‌شود مي‌تواند به عنوان مزيت رقابتي از طريق سرمايه‌گذاري بر روي افراد مطرح شود. نتایج پژوهش­ها و مشاهدات نیز نشان می­دهند که، اگرچه وجود منابع مادی و سرمایه مالی برای عملكرد توسعه همچنان ضروری هستند، با اینحال زمانی که به تنهایی مورد توجه قرار می­گیرند پیش­بینی کننده خوبی از عملکرد و توسعه عالی سازمان نیستند و دست­یابی به عملکرد عالی تنها زمانی به دست می­آید که به سرمایه گذاری روی منابع غیر سنتی و نامشهود سازمانی (به ویژه سرمایه روانشناختی) توجه کنیم.

فلسفه بنيادين روانشناسي مثبت­گرا اين است كه روانشناسان منفي گرا بيشتر به اصلاح آسيب­هاي روانشناختي افراد توجه دارند و توجه اندكي به تحقق ظرفيت­هاي افراد سالم دارند در واقع آنها بيان مي­كنند كه روانشناسان منفي گرا منفي يك را به صفر تبديل مي­كنند، اما تلاشي براي تبديل كردن صفر به يك از خود نشان نمي­دهند. ترجمه اين فلسفه ارزشمند روانشناسي مثبت گرا به زبان كسب و كار گوياي اين حقيقت است كه مديران و رهبران منفي گرا بيشتر روي رفع اشكالات و نواقص توجه دارند و توجهي به ترغيب كاركنان به شناسايي و شكوفايي استعدادهاي خود نمي­كنند. اين قضيه درست مانند يك تيم فوتبال مي­ماند كه تنها روي اصل دفاع تمركز مي­كند، و توجهي به خط حمله براي گل زدن (رسيدن به هدف و  در نتيجه قهرماني) نمي­كند.

مشخص است كه چنين ايده­اي نمي­تواند در محيط كسب وكار رقابتي و رو به تغيير عصر حاضر مناسب باشد. و رهبران سازماني نمي­توانند صرفاً به دفاع از عملكرد استاندارد و فعلي خود دل خوش كنند. دامنه نوآوري و خلاقيت و نيازها و انتظارات متنوع مشتريان بسيار گسترده شده، و سبب شده  است كه طول عمر محصولات و خدمات كوتاه تر شوند، و در نتيجه سازمان­ها ديگر نمي­توانند با تكيه بر پارادايم­هاي سنتي خود مبني بر واكنش منفعلانه به شرايط دوام آورده و حيات خود را تضمين نمايند. نكته اساسي در پارادايم جديد مثبت­گرايي مديريت در خلق مزيت رقابتي اين است كه اين پارادايم بر روي عملكرد فوق العاده بر حسب انگيزش دروني تاكيد داشته و رويكردي توسعه مدار دارد، ‌درحالي كه در پارادايم سنتي بر حفظ استانداردهاي كاري بر حسب انگيزش بيروني تاكيد داشته و رويكردي مبتني بر بهسازي و حل مسئله دارد.

مشخص است كه در محيط رقابتي امروز سازمان­هايي موفق خواهند بود كه بتوانند سازگاري نسبت به تغييرات نوظهور، به شكلي چابك و پويا خودشان عامل و هدايت كننده تغييرات نوين در بازار كسب و كار در جهت خلق مزيت رقابتي پايدار باشند. از اين­رو حداكثر عملكرد زماني به دست مي آيد كه روي نقاط قوت افراد سرمايه گذاري گردد.

از سوي ديگر،‌ براساس نظر لوتانز، و همكاران سرمایه روانشناختی فراتر از سرمایه اجتماعی و سرمایه انسانی است. درحالی که سرمایه اقتصادی بر “چه چیز دارید؟” سرمایه انسانی بر “چه چیز می دانید؟” و سرمایه اجتماعی بر “چه کسی را می­شناسید؟‌”تاکید دارد، ‌سرمایه روانشناختی بر “چه کسی هستید؟” و “چه کسی می­توانید بشوید؟ تاکید دارد . مشخص شده كه سرمايه روان­شناختي، بالاتر و فراتر از تئوري و تحقيق درباره سرمايه انساني (چه چيز مي‌دانيد) و سرمايه اجتماعي (چه كسي را مي‌شناسيد) است. به عنوان مثال، نتایج پژوهش­ها نشان می­دهند که سرمايه روان­شناختي ممکن است تاثير بيشتري درباره نگرش مثبت شغلي نسبت به رويکردهاي شناخته شده سرمايه اجتماعي و انساني داشته باشد، همچنين نسبت به دو سرمايه ديگر برآورده کننده بهتري از تعهد و رضايت شغلي بين کارکنان است.

انويک نيز استدلال مي­کند سرمايه روان­شناختي نسبت به سرمايه انساني و اجتماعي برآورد کننده بهتري از موفقيت کارآفرينان است. به هر حال، دليل فراتر بودن سرمايه روان¬شناختي نسبت به دو سرمايه ديگر در ظرفيت­هاي سرمايه روان­شناختي و مخصوصاً‌ بخش توسعه‌اي سرمايه روان شناختي (چه كسي خواهيد شد) است كه عموماً در سرمايه اجتماعي و سرمايه انساني ناديده گرفته شده‌اند. همچنین، سرمایه روانشناختی تاثیر قابل ملاحظه­ای بر خلاقیت و کارآفرینی، یادگیری و انتقال یادگیری ، خلق سازمان یادگیرنده، تسهيم دانش و يکپارچگي دانش و تسهیل توسعه و تغییر سازمانی دارد که همگی جزء شاخصه­های بارز و مهم سازمان­های پیشرو معاصر در خلق مزیت رقابتی پایدار هستند، و از این­رو توسعه سرمایه روانشناختی می­تواند به مثابه یک استراتژی مطلوب و کم هزینه با استفاده از رویکردهای شناخته شده توسعه سرمایه روانشناختی در چارچوب توسعه منابع انسانی به کار بسته شود. چنانچه، محققان نيز بيان مي­دارند مديريت موثر سرمايه روان­شناختي، قابليت توسعه استعدادها و توانمندي­هاي کارکنان را دارد، و از پتانسيل بالايي براي کمک به سازمان در رسيدن به سطح مزيت رقابتي پايدار برخوردار است به زعم لوتانز و همکاران رويكرد جديد سرمايه روان‌شناختي براي دست يافتن به مزيت رقابتي بر اين حقيقت استوار است كه بسياري از سازمان­هاي امروزي پتانسيل واقعي منابع انساني را نشناخته‌اند. اين سازمان ها درك درستي از ارزش منابع انساني نداشته و به همين سبب، نه بر روي آنها سرمايه‌گذاري مي‌كنند و نه اينكه به طور اثر بخشي آنها را توسعه داده و مديريت مي‌كنند. مديريت موثر سرمايه روان-شناختي داراي قابليت توسعه استعدادها و توانمندي­هاي کارکنان بوده و از پتانسيل بالايي براي کمک به سازمان در رسيدن به سطح مزيت رقابتي پايدار برخوردار است .

در مجموع به نظر مي‌رسد كه، تلفيق هم افزايشي سرمايه‌هاي انساني، اجتماعي و روان‌شناختي در نقطه مرکزي تحقق ظرفيت­هاي نيروي انساني (به عبارت ديگر، دستيابي به خود ممكن) در محيط كاري امروز بوده و همانند، ظرفيت­هاي فردي، وقتي كه در كنش متقابل قرار مي‌گيرند، سرمايه روان‌شناختي به تنهايي تأثير بيشتري نسبت به سرمايه اجتماعي و انساني دارد، و اينكه كل (سرمايه روان شناختي) بزرگتر از مجموعه اعضايش (سرمايه اجتماعي و انساني) است .

ضمن مقايسه سرمايه روانشناختي با انواع شناخته شده سرمايه، به اين نكته نيز بايد اشاره كرد كه سرمايه روانشناختي به راحتي قابل تقليد و الگوبرداري نيست. به اعتقاد بارني  زماني که سازمان در حال اجراي يک استراتژي باشد که به طور همزمان رقبا نتوانند از مزاياي آن تقليد و الگو برداري کنند مي­گوئيم سازمان به يک مزيت رقابتي دست يافته است. در همين راستا،‌ لوتانز و همكاران نيز بيان مي­كنند كه سرمايه روانشناختي به جهت ماهيت حالت گونه خود، و در نتيجه برخورداري از قابليت آموزش و توسعه به سختي از سوي رقبا تقليد مي شود، و در نتيجه از پتانسيل بالايي جهت خلق مزيت رقابتي پايدار برخور دار است.

از اينرو سرمايه روانشناختي در وحله اول نقطه اتصال و پيوند، و همچنين خلق سرمايه انساني و سرمايه اجتماعي و ايجاد هم افزايي بين آنها از طريق تلاش جهت تحقق “خود ممكن” فرد، محسوب مي­شود و چنانچه ذكر شد با ايجاد هم افزايي بين انواع سرمايه واريانس بيشتري را در پيش بيني متغيرهاي سازماني ارائه مي­كند؛ دوم سرمايه روانشناختي با عملكردهاي فوق العاده¬اي همچون (كارآفريني، خلاقيت و عملكرد نوآورانه) رابطه دارد كه باعث خلق مزيت رقابتي در سازمان¬ها به ويژه در شرايط دشوار و بحراني مي­گردد؛ ‌و نكته سوم اينكه سرمايه روانشناختي به راحتي از سوي سازمان¬هاي ديگر قابل تقليد و الگو برداري نيست.‌ به هرحال، بايد دانست هدف از نظريه سرمايه روانشناختي نفي و يا جايگزين ساير سرمايه هاي شناخته شده نبوده بلکه هدف مورد تاکيد قراردادن پتانسيل جديدي از مزيت رقابتي است که تاکنون مورد توجه قرار نگرفته بود.

گزینش و ارتقاء

تاكنون مجموعه وسيعي از شايستگي ها و توانمندي ها براي گزينش و ارتقاء كاركنان توسط نظريه پردازان و محققان مطرح شده است كه با توجه به تاثير آنها بر عملكرد كاركنان و ساير متغيرهاي فردي و سازماني از لحاظ قانوني قابل دفاع هستند. با اينحال،‌انتقاد اساسي در خصوص اين گونه متغيرها عدم توانايي كنترل و يا هرگونه مداخله­اي بر روي آنها مي­باشد. سرمایه روانشناختی حالت گونه است و از قابلیت اندازه گیری،‌ توسعه و بهبود عملکرد در محیط کار برخورد دار است. این ویژگی سرمایه روانشناختی آنرا از سایر سازه­ها متمایز می­سازد. ویژگی­های روانشناختی همچون پنج صفت بزرگ شخصیتی،‌ خود ارزیابی مرکزی و توانمندی­ها و فضلیت-های شخصیتی (CSVs) ویژگی­گونه هستند و قابلیت توسعه ندارند از اینرو در محیط کار تنها می­توان از آنها به عنوان ابزاری برای گزینش استفاده کرد نه برای بهبود نتایج کار، چرا كه هميشه ثابت بوده و قابليت هيچ گونه مداخله­اي را جهت بهبود و يا توسعه در محيط كار ندارند.

هویدا، فروهر و جمشیدیان نیز بیان می­دارند که گرچه گاهی آگاهی از ویژگی­های روانشناختی که بیشتر با شخصیت فرد عجیین شده است می­تواند یک پیش بینی کننده کلی از پیدا کردن فرد مناسب برای نقش مناسب باشد، اما گاهی حالت­های روانشناختی می­توانند برآورد کننده بهتری از اجرای موفقیت آمیز نقش محوله و حتی رشد و پیشرفت در آن باشد. برخي تحقيقات نیز نشان مي‌دهند سرمايه روان‌شناختي نسبت به ويژگي‌هاي دموگرافيک، ويژگي‌هاي خود ارزيابي، ابعاد شخصيتي فرد و تناسب تناسب شخص و سازمان (P-O) و شخص و شغل (P-J) داراي ارزش افزوده بيشتر و قابل ملاحظه‌تري براي نتايج مطلوب سازماني است.

براي مثال،تحقيق سلیگمن بر روی نمایندگان فروش بیمه نشان داد که افراد خوشبینی که در ابتدا در آزمون مهارتهای تخصصی فروش بیمه نمره قابل قبولی کسب نکرده بودند نسبت به کسانی که در آزمون مهارت­های تخصصی فروش بیمه نمره بالایی کسب کرده بوند اما بد بین بودند، فروش بیشتری داشتند. که در واقع این پژوهش از اهمیت بالای سرمایه روانشناختی نسبت به سرمایه انسانی (دانش،‌ مهارت و..) و نقش آن در پیش­بینی موفقیت بعدی فرد در مسیر شغلی خود حکایت دارد. همچنین، لوننبرگ نیز خاطر نشان می­سازد، از آنجایی که افراد دارای سرمایه روانشناختی انگیزه فروانی برای مشارکت در رفتارهایی دارند، که به آنها در اجرای بهتر عملکرد کمک می­کند، می­توانند گزینه­های مناسبتری برای ارتقاء شغلی باشند. یوسف و لوتانز نیز پیشنهاد می­کنند که برخلاف تاکید بر مهارت­های فنی،‌ ویژگی­ها و حالت­های روانشناختی مثبت باید به عنوان ملاکی برای گزینش بهترین مدیران و کارکنان به کار گرفته شوند.

در واقع وجود چنين مهارت­ها و شايستگي­هايي شرط ضروري گزينش و ارتقاء به ويژه براي مديران و رهبران محسوب مي­شوند اما شرط كافي نيستند. چرا كه در شرايط مساوي افرادي كه سرمايه روانشناختي بيشتري دارند از چالشها استقبال مي­كنند، انگيزش پيشرفت بيشتري دارند، ‌افق ديد گسترده تري دارند،‌ به نحو بهتري مي­توانند از اطلاعات استفاده كنند كه در نهايت روي عملكرد، و به ويژه عملكرد فراتر از خط ميانگين آنها تاثير مثبت مي­گذارد .

هونگ و لي نيز در پژوهش خود نشان دادندكه سرمايه روانشناختي نقش ميانجي، در سرمايه كار راهه شغلي و موفقيت كار راهه شغلي ايفا مي­كند. آنها اضافه مي­كنندكه، سرمايه روانشناختي باعث مي­شود افراد از منابع شناختي خود به منظور حفظ انرژي انگيزشي جهت انطباق پذيري و سازگاري با كار در طول كار راهه شغلي خودشان استفاده نمايند. چنين ويژگي­هايي در افراد سبب مي­شود كه آنها از توان و انگيزش بيشتري جهت غلبه بر چالشها و همچنين رشد و پيشرفت برخوردار باشند. به همين جهت است كه محققان و نظريه پردازان نيز از سنجش سرمايه روانشناختي كاركنان پيش از استخدام و براي گزينش جانبداري مي­كنند.

لوتانز و همكاران نيز خاطر نشان ساخته­اند كه رهبر جديد يكي از هتل­هاي مطرح، و رو به ورشكستگي كشور مصر جهت بهبود شرايط دست به تغيير در كاركنان زد و در مصاحبه خود تنها به ذكر يك سوال در خصوص ميزان اميدواري نسبت به آينده هتل بسنده كرده بود. نتيجه اجراي اين طرح رونق گرفتن دوباره اين هتل مطرح توسط كاركنان اميدواري بود كه براي ادامه همكاري از آنها استفاده گرديد. اين مطالعه موردي نيز خود گواهي است بر نياز به كاركنان داراي سرمايه روانشناختي بالا، جهت مقابله با چالشهاي پيشروي سازمان.

آموزش و توسعه سرمایه روانشناختی و نرخ بازگشت سرمایه (ROI) 

آموزش و يادگيري همانطور كه در حفظ حيات و رشد يك كودك لازم و حياتي است، براي پايداري و بالندگي سازمان نيز از اهميت خاصي برخور دار است. شناسايي و سرمايه گذاري سازه­هاي آموزش پذير روانشناختي در سازمان زمينه پويايي و تحرك سازمان را فراهم مي­سازد. از سوي ديگر ماهيت “كارايي” مديران اقتضا مي­كند كه آنها بيشتر در فعاليت­هايي سرمايه گذاري كنند كه از نرخ بازگشت سرمايه قابل ملاحظه اي برخور دار باشد. یکی از ویژگی­های منحصر به فرد سرمایه روانشناختی که باعث تمایز آن از سایر سازه­های روانشناختی می­گردد، قابلیت آموزش و توسعه آن می­باشد. ليمبورميسكي قاطعانه بيان مي­كند كه 50% شادماني را وراثت تعيين مي­كند، و 10 درصد آنرا شرايط محيطي، و 40 درصد ديگر تحت تاثير فعاليت­هاي آگاهانه خود فرد قرار دارد.

مطابق اين استدلال و با توجه به ملاک حالت گونگی و قابلیت توسعه سازه­های رفتار سازمانی مثبت گرا می­تواند آگاهانه توسط خود فرد و یا مدیر/ رهبر منابع انسانی به منظور تاثیر گذاری مستقیم بر روی عملکرد مورد استفاده قرار گیرد. بر همين اساس، لوتانز و همکاران بیان می­دارند علاوه بر اثبات وجود رابطه اي مثبت بين سرمايه روان شناختي و متغيير هاي مطلوب سازماني، سرمايه روان‌شناختي همچون سرمايه انساني و سرمايه اجتماعي، نيز مي‌تواند مديريت و سرمايه‌گذاري شود و برخلاف سرمايه‌هاي سنتي و داراييهاي مشهود با سرمايه‌گذاري بسيار اندکي تحقق مي‌يابد. حالت گونه بودن اين ظرفيت­هاي مثبت، قابليت توسعه و بهبود را با استفاده از برنامه‌هاي مختصر آموزشي، فعاليت­هاي ضمن کار، برنامه مداخلات بسيار متمرکز و کوتاه مدت، براي آنها فراهم ساخته است . سرمايه روانشناختي هم به لحاظ نظري و هم به لحاظ تجربي قابليت رشد و توسعه را از طريق اجراي برنامه مداخلاتي موسوم به (PCI) دارد.

هادگز در يک تحقيق آزمايشي نشان داد که دوره‌هاي آموزشي سرمايه روان‌شناختي تاثير قابل ملاحظه‌اي بر روي اشتياق شغلي و عملکرد سازماني دارد. اين مداخلات مرتبط با توسعه سرمايه روانشناختي در دورههاي آموزشي آنلاين نيز به طور مقدماتي آزمايش شده و به نتايج مثبتي نيز دست يافته است. همچنين، مشخص شده است كه برخي سبك­هاي رهبري مثبت­گرا همچون رهبري تحولي و رهبري اصيل رابطه وجود دارد. پژوهش دیگری از وضعیت سلامت ادارک شده، سطح رضایت از فعالیت­های اجتماعی/ تفریحی، وضعیت روابط فردی، محیط کار و درآمد به عنوان پیشی بیینی کننده­های سرمایه روانشناختی یاد کرده است. لوتانز و همکاران با استفاده از رويکرد اسکارليفکي به منظور محاسبه نرخ بازگشت سرمايه سرمايه روانشناختي 74 مديري که در مداخلات خرد سرمايه روانشناختي شرکت کرده بودند استفاده کردند. نتايج پژوهش حاکي از نرخ بالاي تاثير اين مداخلات بر روي عملکرد کسب و کار بوده است.

در پژوهش آزمایشی دیگری لوتانز و همکاران با اجرای پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل، مداخلات توسعه سرمایه روانشناختی را مثبت ارزیابی کرده و به این نتیجه دست یافتند که دوره¬های آموزشی سرمایه روان شناختی منجر به بهبود عملکرد می­شود. طرفداران سرمايه روان­شناختي استدلال مي‌کنند که توسعه آن در تمام سطوح سازمان داراي پتانسيل بالايي به عنوان يک استراتژي مهم مديريت منابع انساني براي کمک به سرمايه‌گذاري بر روي منابع انساني موجود و آتي است.

سازمان­ها باید زمانی که نسبت به انتخاب افراد برای آموزش و توسعه مبادرت می­ورزند به سطح سرمايه روان­شناختي آنها توجه نمایند. چنانجه بودجه آموزشی محدود باشد، نرخ بازگشت (به عبارت دیگر عملکرد شغلی) سرمایه گذاری در آموزش زمانی می­تواند رخ دهد که تنها افرادی که سرمايه روان-شناختي بالایی دارند به اینگونه آموزش­ها اعزام شوند. اینگونه افراد تمایل بیشتری به یادگیری از آموزش دارند و در نهایت، ‌احتمال بیشتری دارد که از آموخته­های خود در جهت تقویت عملکرد شغلی خودشان استفاده کنند.

ز اينرو چهار نكته قابل ملاحظه در خصوص آموزش و توسعه سرمايه روانشناختي استنباط مي­گردد: اولاً قابليت توسعه خود سرمايه روانشناختي كه يك مزيت براي اين سازه روانشناختي محسوب مي­گردد، دوماً ظرفيت بالاي يادگيري از فرصت­هاي رسمي و غير رسمي يادگيري در محيط كار و قابليت استفاده، و همچنين تسهيم آن با سايرين توسط افرادي كه سطح سرمايه روان­شناختي بالايي دارند، و نكته سومي كه نكات اول و دوم و ملاك خلق مزيت رقابتي بر مي­آيد اين است كه سرمايه گذاري بر روي سرمايه روانشناختي بيشتر تلاشي براي توسعه سازماني محسوب مي­گردد، تا بهبود و بهسازي مشكلات و كاستي­هاي درون آن و، نكته چهارم اينكه سرمايه روان­شناختي بر روي بازده­هاي مثبت و مطلوب فردي و سازماني تاثير مي­گذارد. از اينرو توسعه و آموزش سرمايه روان­شناختي كاركنان سازمان، بايد به يك نياز حياتي براي سازمان­هاي معاصر تبديل شده، و به شكل مستقيم و غير مستقيم در برنامه­هاي مختلف فرايندهاي آموزش، ‌بهسازي و توسعه منابع انساني مورد توجه قرار گيرد.

در همين خصوص، سگز و گرومن درباب اهميت توسعه سرمايه روانشناختي در مواجه با جنگ استعدادها اين طور استدلال مي­کنند که با توجه به روند رو به رشد مديريت استعدادها، مشارکت کارکنان، و نگهداري کارکنان، همراه با کمبود نيروي کار، و افزايش رقابت، فرآيندهاي آموزش ضمن خدمت و جامعه پذيري کارکنان بايد فراتر از صرف ارائه اطلاعات و يادگيري باشد، و به رويکردي براي تقويت سرمايه روانشناختي کارکنان تبديل شود.

هاتوم نيز در خصوص اهميت توجه به ظرفيت­هاي مثبت كاركنان، با استفاده از قانون 80-20 پاترو، پیشنهاد مي­كند که شرکت­ها باید80% از تلاش­های توسعه­ای خود را معطوف به اقلیت بسیار مهم کرده، و به جای شناسایی و توجه به بسیاری از نقاط ضعف آنها، بیشتر به توانمندی­هاي آنها توجه کنند. به بیان دیگر، سازمان­ها باید بیشتر توانمندی­های افراد را تقویت کنند تا اینکه به ضعف­های آنها توجه کنند. از آنجا که برنامه­های توسعه شرکت­ها بیشتر بر بهبود کمبودهای کارکنان گرایش دارد تا ایجاد توانمندی­های آنها، استفاده از قانون پاترو در توسعه استعداد پتانسیل ایجاد یک انقلاب در این منطقه از مدیريت استعداد را دارد. چنانچه در بخش مقدمه نيز گفته شد توجه به توانمندي­هاي افراد و امكان استفاده از آن در سازمان پيامدهاي مثبت و قابل توجهي براي آنها در پي دارد،‌ كه در مجموع باعث بهبود و افزايش عملكرد سازمان مي­گردد.

حفظ و نگهداری کارکنان 

يكي از رسالت‌هاي اساسي مديريت منابع انساني نگهداري كاركنان توانمند مي‌باشد. از آنجا كه اقدامات نگهداري، مكملي بر ساير اقدامات و فرايند‌هاي مديريت منابع انساني است، حتي اگر عمليات كارمنديابي، انتخاب، انتصاب و ساير اقدامات پرسنلي به نحو بايسته انجام شده باشد، بدون توجه كافي به امر نگهداري نتايج حاصل از اعمال مديريت چندان چشمگير نخواهد بود. فرايند جذب و گزينش كاركنان بسيار طولاني، ‌زمان بر و پر هزينه شده است، از سوي ديگر آموزش­هاي رسمي و دانشگاهي در محيط پيچيده امروز كه در آن دانش و اطلاعات خيلي زود منسوخ مي­شوند به هيچ وجه كفايت نيازهاي متنوع و رو به تغيير سازمان­ها رو نمي­كنند، در نتيجه سازمان­ها نياز دارند سرمايه گذاري زيادي براي جذب و آموزش كاركنان صرف كنند.

اين مسئله لزوم حفظ و نگهداري كاركنان را بيش از پيش مي­كند، به ويژه كه كاركنان دانشي امروز با خروج خود از سازمان در واقع گنجينه­اي از تجارب و دانش ارزشمند خود را با خود از سازمان خارج مي­كنند، و در نتيجه سازمان­هاي رقيب به شكلي كم هزينه،‌‌ و بدون صرف منابع و زمان زياد آموزش، استعدادهاي سازمان­هاي ديگر را به راحتي در اختيار مي­گيرند. توجه به ابعاد روانشناختی کارکنان همواره یکی از عوامل مهم و تاثیر گذار در تعیین روحیه و انگیزش و در نتیجه نرخ غیبت از کار، خروج کارکنان بوده است.

منبع

موسوی، راحله(1394)، رابطه سرمایه روانشناختی با فرهنگ و جو سازمانی، پايان نامه كارشناسي ارشد، مدیریت آموزشی، دانشگاه آزاد اسلامي

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0