آموزش شهروندی حرفه ای به‌عنوان یک واقعیت

نظریه‌پردازان اجتماعی و خصوصاً محققان مطالعات فرهنگی در توصیف فرهنگ معاصر و روندهای اصلی تحول آن، مجموعه‌ای از فرایندهایی را نام می‌برند که این فرایندها در همه عرصه‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و در همه یا اغلب کشورهای جهان با نسبت‌های مختلف در حال وقوع است. برخی از این فرایندها عبارت‌اند از جهانی یا جهان/محلی شدن، عرفی شدن، دموکراتیک شدن، رسانه‌ای شدن، بصری شدن، اطلاعاتی شدن، دیجیتالی شدن یا مجازی شدن، تجاری شدن، فرهنگی شدن، زیبایی شناسانه شدن، تکنولوژیک شدن، عامه‌پسند شدن، غیرسیاسی شدن، پست‌مدرن شدن و زنانه شدن. این فرایندها ازنظر درونی به یکدیگر وابسته و همبسته هستند و محصول تحول کلیت فرهنگ معاصر می‌باشند. همچنین می‌توان گفت کلیت تحول فرهنگ معاصر حاصل مجموعه فرایندهای مذکور است. ازاین‌رو درک و شناخت هر یک از ابعاد جامعه و فرهنگ معاصر ازجمله مقوله مهم “شهروندی” نمی‌تواند فارغ از شناخت فرایندهای مذکور باشد. فرایندهای مذکور پیامدهای گسترده‌ای برای انسان امروزی داشته و همچنان خواهد داشت. یکی از این پیامدها تحول و تکامل مفهوم شهروندی از ابعاد شهروندی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به شهروندی فرهنگی است. با تحول و انتقال جامعه سنتی، صنعتی به جامعه دانش و اطلاعات محور، و بافرهنگی شدن جامعه، مفهوم شهروندی نیز فرهنگی می‌شود. با بسط و توسعه فرایندهای ارتباطی و جهانی‌شدن، چند فرهنگی شدن و شهری شدن، ضرورتاً مفهوم جهانی‌تری از شهروندی و توسعه نهادهای مدنی و دموکراتیک لازم است. تحولات نهادی ناشی از مدرنیته و فرایندهای مدرنیته متأخر مانند توریسم، مهاجرت، رسانه‌ها، ماهواره، اینترنت، و … باعث گسترش آگاهی ملت‌ها از شیوه‌های مختلف زندگی شده است و افراد مفهوم “خود” را در یک مقیاس فراملی شکل می‌دهند. اکنون مجلات، روزنامه‌ها، اخبار ۲۴ ساعته و امثال این‌ها هستند که “خود” ما را شکل می‌دهند. همچنین مصرف انبوه باعث شده تا افراد لذت مصرف را بر وظایف شهروندی ترجیح دهند. ازاین‌رو کالایی شدن زندگی روزمره تأثیرات مهمی بر شهروندی و فرهنگ بجای گذاشته است. همان‌طور مانوئل کاستلز استدلال می‌کند در جامعه امروزی “اطلاعات”بیشتر از “نیروی کار”منبع اصلی جامعه است.

شهروندی بر چند واقعیت اجتماعی متکی است

شهروندی یک “سازه اجتماعی” است، درنتیجه تابعی از بستر اجتماعی و زمینه فرهنگی جامعه خود است. ازاین‌رو، با توجه به تنوع و تفاوت فرهنگ‌ها ما با معانی فرهنگی متفاوتی از شهروندی مواجه هستیم شهروندی مفهومی پویاست. ازاین‌رو، با توجه به تحولات تکنولوژیک، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، معنا و مفهوم شهروندی نیز دگرگون می‌شود. شهروندی اگرچه مفهومی است اساساً حقوقی و معطوف به حقوق وظایف شهروندان و رابطه دولت و شهروندان، اما دارای ابعاد فرهنگی فراسوی این رابطه‌های حقوقی است. ازاین‌رو، ما نیازمند تعریفی جامع‌تر از شهروندی هستیم تا ابعاد فرهنگی فراسوی رابطه‌های حقوقی را دربر گیرد شهروندی دارای “بنیان‌های فرهنگی” است و مجموعه‌ای از ارزش های اجتماعی مانند مساوات‌طلبی، آزادی، فردگرایی، مردم‌سالاری و مسئولیت‌پذیری مدنی و نظام‌های معنایی ایدئولوژیک معین مانند لیبرالیسم آن را حمایت می‌کند.

 در کنار حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعی، حقی نیز به نام حقوق فرهنگی وجود دارد. ازاین‌رو، شهروندی فرهنگی در یک بیان واضح ناظر به تأمین حقوق فرهنگی شهروندان است. تحولات چند دهه اخیر در مسیر اهمیت یافتن فرهنگ و فرهنگی شدن عرصه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. ازاین‌رو، فرهنگی شدن شهروندی نیز امری اجتناب‌ناپذیر شده است. شهروندی مقوله‌ای منازع یا جدای از “فرهنگ شهروندان” نیست. ازاین‌رو، برای داشتن شهروندی فعال، باید مؤلفه‌ها و معنای شهروندی بر خواسته و باملاحظه فرهنگ شهروندان باشد نه صرف ملاحظات حقوقی یا تأکید یک‌سویه بر آرمان‌های ایدئولوژیک. افراد یا شهروندان علاوه بر نیازهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مجموعه‌ای از “نیازهای فرهنگی” نیز دارند. نیازهای مربوط به خلاقیت و خودشکوفایی و نیازهای فراغت و لذت ازجمله این نیازهاست. مفاهیم شهروندی مدنی، سیاسی و اجتماعی نمی‌تواند تمام نیازهای فرهنگی افراد را پوشش دهد. در اینجا من به نحو مختصر این ابعاد را تشریح می‌کنم. شهروندی از مفاهیم کلیدی در شناخت و توصیف جایگاه وضعیت انسان امروزی است. می‌توان به‌درستی نشان داد آنچه انسان معاصر را از انسان در قرون گذشته متمایز می‌سازد هویت شهروندی اوست. اما این مفهوم که اکنون سابقه‌ای چند قرنی دارد تحت تأثیر و به‌تبع تحولات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی که بشر تجربه کرده، دستخوش تحولات معنایی شده است.

نکته اساسی دیگر در تبیین بعد فرهنگی شهروندی این است که نمی‌توان شهروندی را صرفاً از منظر حقوقی و قانون یا صرفاً از منظر رابطه شهروند و دولت بررسی کرد. همان‌طور که فالکس می‌گوید «شهروندی یک مفهوم پویا است که برای تأمین واقعی‌اش باید به فراسوی دولت بسط یابد»، باید توجه داشت که توجه به ابعاد فراسوی حقوق شهروندی به معنای انکار یا کاستن اهمیت جنبه‌های حقوقی آن نیست زیرا این ابعاد حقوقی همواره اهمیت دارند زیرا همان‌طور که ترنر استدلال می‌کند: درهرحال، «شهروندی مجموعه‌ای از حقوق وظایف است که به نحو رسمی وضعیت قانونی یک فرد در یک دولت و جامعه سیاسی معین را تعیین می‌کند. اما درعین‌حال، شهروندی با مجموعه فرهنگ نیز هم پیوند است زیرا هم دولت‌ها و هم شهروندان هر یک به گونه‌های متفاوت از فرهنگ برای سامان بخشی و تحقق هدف‌های خود بهره می‌جویند. ترنر با توجه به‌ضرورت دست یافتن به تعریفی فراتر از تعاریف حقوقی کلاسیک از شهروندی، از رویکردی جامعه‌شناختی شهروندی را این‌گونه تعریف می‌کند: «شهروندی می‌تواند به‌مثابه مجموعه‌ای از رویه‌ها (رویه‌های قضایی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی) که یک فرد را به‌منزله یک عضو توانا جامعه تعریف می‌کند، رویه‌هایی که به‌تبع آن جریان منابع به نفع افراد و گروه‌ها شکل می‌گیرند. بنابراین  شهروندی قبل از اینکه  مفهوم سیاسی و حقوقی باشد ، نوعی ایده جامعه‌شناختی است. این تعریف بیانگر این مطلب است که شهروندی رویکردی فعال و پویا است نه منفعل و راکد.

منبع

ولدی، آمنه(1395)، بررسی تاثیر شبکه های مجاری(اینستاگرام) بر مولفه های هویت جمعی(قومی، ملی و فراملی) و شهروند حرفه ای، پایان نامه کارشناسی ارشد تکنولوژی آموزشی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمانشاه.

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0