گرايش به تفکر انتقادي
نظريه پردازان در زمينه تفکر به طور کلي بر وجود يک تمايل خاص براي متفکرين انتقادي توافق دارند. مفهومگرايش شامل يک نگرش انتقادي و تعهد براي فعاليت بر پايه اين نگرش ميباشد. متخصصان بيان ميکنند که مهارت در تفکرانتقادي به طور يقين سازگار با ميل دروني براي تفکر ميباشد. اين ميل، انگيزش دروني سازگار براي درگير شدن در مسائل و تصميمگيري به وسيله بکارگيري مهارتهاي تفکرانتقادي را شامل ميشود. جان ديويي اين گونه جنبههاي گرايشي از تفکر را به عنوان نگرشهاي شخصي توصيف کرده است. هالپرن، نيز اين آمادگي و گرايش را با نظام اخلاقي متفکرانتقادي همراه دانسته و معتقد است افرادي که در فکرکردن تنبل يا بي دقت هستند، ممکن است داراي گنجينه اي از مهارتهاي تفکر باشند؛ ولي تمايل يا گرايش کافي براي کاربست آنها نداشته باشند.
پل و الدر ،هفت ويژگي گرايش به تفکرانتقادي را شناسايي کردهاند که عبارتند از فروتني عقلاني، شجاعت عقلاني، همدلي عقلاني، انسجام عقلاني، پشتکار عقلاني، اعتماد عقلاني به استدلال و استقلال عقلاني. فروتني عقلاني به معناي آگاهي از محدوديتهاي دانشي، سوگيريهاي شخصي، پيش داوريها، محدوديتهاي ديدگاهي و گسترهي ناداني است. شجاعت عقلاني بيانگر آگاهي نسبت به مواجهه صادقانه با بيان ايدهها، عقايد و ديدگاهها است. همدلي عقلاني که از ديگر ويژگيهاي گرايش به تفکرانتقادي است، به اين امر اشاره دارد که فرد بتواند خود را جاي ديگران بگذارد. انسجام عقلاني يعني اينکه تفکر فرد براي خودش و در برابر ديگران يکسان باشد. پشتکار عقلاني، گرايش به کار مداوم و خستگي ناپذير براي حل مشکلات است. اعتقاد عقلاني به استدلال منجر به استفاده از فرآيندهاي منطقي و عقلاني در امور ميشود و از اين رو، براي قضاوت در خصوص پذيرش يا رد عقايد به اين ويژگي نياز است. استقلال فکري به انگيزش دروني فرد مبتني بر آرمانهاي انديشه و داشتن ارزشها بر ميگردد و باعث ميشود فرد اجازه کنترل ذهن خويش را به ديگران نسپارد.
انيس، گرايشهاي متفکران انتقادي ايده آل را اين چنين مطرح مينمايد: آنها سعي ميکنند که باورها و گمانهايشان درست باشد، به بيان يک قضيه يا وضعيت به طور صادقانه و دقيق توجه داشته باشند، همچنين سعي ميکنند حرمت و ارزش اشخاص را حفظ کنند.پژوهشگران و نظريه پردازان ديگر هفت حوزه گرايشهاي عمده تفکرانتقادي را کنجکاوي، پختگي در قضاوت، حقيقتجويي ، اعتماد به توانايي تفکرانتقادي خود ، تحليل گري ، نظاممندي وگشودهذهني ميدانند.حقيقتجويي از ابتدايي ترين گرايشهاي تفکرانتقادي است. افراد متمايل به جستجوي حقايق، شجاعت پرسيدن سؤالات و مسائل را دارند. اين دسته از افراد در جستجوي اطلاعات و آگاهيهاي درست هستند، حتي اگر از عقايد قبلي آنها حمايت نکند.گشودهذهني دومين گرايش تفکرانتقادي است. افراد با ذهن باز در برابر عقايد مختلف صبور هستند. به حقوق ديگران در داشتن عقايد مختلف احترام ميگذارند و با صبر و شکيبايي به شنيدن و درک عقايد آنها مي پردازند. گشوده ذهني يکي از حساسترين عناصر شهروندان کثرت گرا است. در جوامعي که فرهنگهاي متعددي وجود دارد، افراد براي درک سبکهاي متفاوت زندگي و عقايد يکديگر، بايد ذهني گشوده داشته باشند . گرايش ديگر در تفکر انتقادي، تحليلگري است.
افراد با گرايش به تحليلگري به بررسي هوشيارانه مسائل مي پردازند و از استدلالها و راه حلها با توجه به منابع موثق براي حل مسائل و موقعيتهاي چالش برانگيز استفاده ميکنند. اين افراد گرايش به آگاهي از مسائل و مشکلات دارند و در برابر مسائل و مشکلات شخصي استقامت ميکنند. از ديگر تمايلات افراد داراي تفکر انتقادي، نظامندي است. افراد با تمايل به سازماندهي و نظم دهي، هنگامي بررسي و جستجوهاي خويش يک راهبرد منظم را در پيش ميگيرند و به گونهاي سازمان يافته به نکات مسائل مختلف توجه ميکنند. بدين ترتيب، اين افراد از تمرکز بالايي برخوردارند. اعتماد به توانايي تفکرانتقادي خود، پنجمين گرايش به تفکرانتقادي از نظر فاسيونه و همکاران، است. افراد در اين سطح به تواناييهاي خود اطمينان دارند و تمايل به ارزيابي و بررسي استدلالهاي مختلف دارند. بر اساس حقايق و يافتههاي موثق و مستند به قضاوت ميپردازند و ديگران براي تصميمگيري به آنها مراجعه ميکنند. ششمين گرايش و تمايل تفکر انتقادي، کنجکاوي است. افراد با اين نوع گرايش، تمايل دارند آگاهيهاي خود را به روز نمايند و از اينکه بدانند امور مختلف چگونه عمل ميکنند، لذت مي برند. آخرين و مهمترين گرايش به تفکرانتقادي از نظر فاسيونه و همکارانش، پختگي در قضاوت است.
پختگي و رشد در قضاوت، هنگامي حاصل ميشود که قضاوتها و ارزيابيهاي متفکرانه همراه با رشد شناختي باشد. قضاوتهاي متفکرانه همراه با معيارهايي است. بدين معني، افراد با اين نوع تمايل، به قضاوت و ارزيابي با استفاده از ملاک ها و معيارها توجه دارند و همچنين آمادگي براي روبه رو شدن با مشکلات را دارند. اين افراد علت ايجاد مشکلات را ساختار غلط مسائل ميدانند .در پژوهش حاضر سه گرايش :ابتکار،بلوغ فکری و درگيري ذهني ، مدنظر قرارگرفته شده که بر اساس ارزيابي مجدد گروهي از پژوهشگران از هفت گرايش تفکرانتقادي که فاسيونه ، در گزارش دلفي ،ارائه کرده بود توسط ريکتس، بهدست آمده است. ابتکا ر، زمينهي فرد را براي جستجوي حقيقت نشان ميدهد. يعني، فرد چقدر کنجکاو است که حقيقت را بداند. بلوغ فکري، فردنشان ميدهد که او از پيچيدگي مسائل واقعي آگاه است و ميداند که ممکن است براي يک مسئله بيش از يک راه حل وجود داشته باشد. فرد داراي بلوغ فکري به نسبت به ديدگاههاي ديگران ذهن گشودهاي دارد و نسبت به زمينهي فکري خود و ديگران آگاهي دارد. درگيري ذهني، نشان ميدهد فرد به چه ميزان در جستجوي فرصتهايي است که بتواند به استدلال بپردازد و هم چنين اطمينان فرد به توانايي خود در استدلال را نشان ميدهد.به نظر ميرسد جهتگيري در گفت و شنود و همنوايي خانواده بر تفکرانتقادي فرزندان و گرايش آنها به آن تأثير دارد. در ادامه، مفاهيم خانواده، الگوهاي ارتباطي خانواده و ابعاد آن مورد بررسي قرار ميگيرند.
منبع
مرادی،مهناز(1394)، بررسي نقش تعديل کنندگي منبع کنترل در رابطه بين ابعاد الگوهاي ارتباطي خانواده و گرايش به تفکر انتقادي،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید