کودکان اتیسم ونظریه ذهن
افزایش قابل ملاحظه دانش بشری از انسان و جنبههای مختلف آن طی یک قرن اخیر موجب گردیده است تا روانشناسان بطور کلی و روانشناسان رشدی بطور اخص فرایند رشد و تکامل انسان را پدیدهای چند وجهی تلقی کنند و بر رشد همه جانبه و یکپارچه انسان تأکید داشته باشند. تعامل رشد شناختی با حرکت و فعالیتهای بدنی، جریانی است دو سویه که در تمام گستره عمر انسان ادامه دارد. سقراط در 400 سال پیش از میلاد مسیح اظهار داشته است بدن بنحوی در همه رفتارهای انسانی اثر میگذارد. این اثر حتی در فرایند فکر کردن که به نظر میرسد جسم در آن نقشی ندارد کاملاً مشهود است، زیرا بزرگترین اشتباهات وقتی اتفاق میافتد که فرد از سلامت جسمانی کافی برخوردار نیست .
کالاهیو، معتقد است، حرکت و فعالیتهای بدنی و تأثیر آن بر مغز اساس رشد شناختی و حتی تعلیم و تربیت است. به بیان دیگر رشد انسان در زمینههای زیستی و روانشناختی قویاً به حرکت و فعالیتهای جسمانی بستگی دارد. از سوی دیگر، با توجه به نقش تعیین کننده حرکت و فعالیتهای جسمانی در رشد یکپارچه انسان ضروری است به رابطه این دو به شکل دقیقتری پرداخته شود.
یکی از نظریه پردازانی که به اهمیت حس و حرکت در رشد شناختی تأکید کرد، پیاژه بود. نظریه رشد شناختی پیاژه، فرآیند رشد شناخت انسان را به چهار مرحله حسی-حرکتی ، پیش عملیاتی ، عملیات عینی ومحسوس و عملیات صوری تقسیم میکند؛ از نظر پیاژه کودک در مراحل اولیه رشد شناختی خود، موجودی است که بیشتر با بدن خود فکر میکند. طی مرحله حسی- حرکتی کودک با کسب تواناییهای حرکتی مختلف و هماهنگ با رشد و تکامل جسمانی، تجربیات به دست آمده از طریق بازیها و فعالیتهای بدنی را درونی کرده و به آنها جنبه ذهنی میدهد. سپس شناخت حاصل از تجربیات حرکتی این مرحله را به مرحله بعدی یعنی مرحله پیش عملیاتی انتقال داده میدهد. ایفای نقشهای گوناگون در قالب فعالیتها و مهارتهای حرکتی در مرحله پیش عملیاتی موجب رشد نمادهای کلامی در کودک میگردد.پیاژه معتقد است رشد شناختی و حرکت دائماً در تعامل هستند. نظریه ادراکی- حرکتی کفارت، نیز بیان می کند فرایندهای ادراکی- حرکتی با هم بشکل یک واحد عمل میکنند و در واقع رشد و یادگیری مهارتهای حرکتی، پایه و اساس همه یادگیریهای انسان است. براساس این نظریه باید با ارائه فرصتهای حرکتی مناسب به کودکان زمینههای رشد مهارتهای ادراکی حرکتی آنان را تا رسیدن به 6 یا 7 سالگی فراهم آورد. به نظر کفارت مشکلات تحصیلی و ذهنی کودکان در مدرسه ناشی از کامل نشدن پیوند میان ادراک و حرکت است .
نظریه رشد ادراکی- حرکتی دلاکاتو، نیز نقش حرکت را در سازمانیابی مغز بسیار مهم میداند. او معتقد است بسیاری از مشکلات یادگیری که از نظر پزشکان و متخصصین آموزشی پوشیده مانده است، به نابسامانیهای دستگاه عصبی مربوط میشود. طبق این نظریه نداشتن تجربیات حرکتی کافی در دورههای مختلف رشدی، بویژه درسنین کودکی و نوزادی میتواند آثار نامطلوبی بر رشد ساختمان عصبی به ویژه مغز انسان داشته باشد. دلاکاتو،معتقد است مهارتهای حرکتی جابهجایی ضمن آنکه اثر مطلوبی دررشد مراکز مختلف مغز نظیر مغز میانی،پل مغزی وپیاز مغز دارد، قادرست بر عملکردهای ادراکی و شناختی نیز اثر مثبت بگذارد .
بارش نیز از صاحب نظران دیگری است که نظریه اصالت حرکتی را مطرح کرده است. او نیز مانند کفارت و دلاکاتو، معتقد است تجربیات حرکتی در تمام یادگیریهای کودک نقش دارد و کودکانی که دچار مشکلات حرکتی هستند، معمولاً با اختلالهای شناختی روبه رو خواهند شد.
هب، نیز توصیه میکند، مقدار و کمیت تجارب حسی- حرکتی در سالهای نخست زندگی کودک میتواند موجب رشد بافتهای ارتباطی و در نتیجه رشد شناختی گردد .
طی دو دهه گذشته از رایجترین نظریههای رشد شناختی که مورد توجه خاص روانشناسان شناختی، فیلسوفان و متخصصان تعلیم و تربیت قرار گرفته است نظریه ذهن کودکان میباشد. اندیشمندان این حوزه علاوه بر تلاش برای تعریف نظریه ذهن، موضوعات مرتبط با آن را مورد توجه گستردهای قرار دادهاند .
تعاریف بسیاری از نظریه ذهن وجود دارد که در زیر برخی از آنها را بیان میکنیم:
- توانایی اسناد حالتهای ذهنی از قبیل باورها، امیال، عواطف و اهداف به خود و دیگران و استفاده از این اطلاعات در پیشبینی و تفسیر رفتارهاست .
- نظریه ذهن به توانایی اسناد حالات ذهنی مانند باورها، امیال یا تمایلات به خود و دیگران و به پیشبینی رفتارهای افراد دیگر بر اساس حالات ذهنی اشاره دارد .
- نظریه ذهن بعنوان درک افراد از حالات ذهنی یعنی تفکرات، باورها و آرزوها تعریف شده است .
- نظریه ذهن اصطلاحی است که به توانایی پیشبینی و شرح دادن رفتار با رجوع به حالات ذهنی اشاره دارد.
- نظریه ذهن بدنه منسجم دانش در مورد ذهن انسان است که ما بطور عادی آن را کسب میکنیم و برای پیشبینی و شرح دادن رفتار خودمان و دیگران از آن استفاده میکنیم .
نکته مشترک در تمامی تعاریف ارائه شده اسناد و درک افراد از حالات ذهنی است .
نظریه ذهن یک پدیده روانشناختی است که بر تعاملات و ارتباطات انسان تأثیر میگذارد. در سال 1996 این فرضیه مطرح بود که نقص در فرایند شناختی منجر به نقص در نظریه ذهن میشود. بارون-کوهن، این نقص را نابینایی ذهنی میداند.مطالعات نشان میدهند که نقص نظریه ذهن میتواندمشکلات بسیاری رادر ارتباطات وتعاملات اجتماعی بوجودآورد .
از ملاکهای تشخیص کودکان با اختلال اتیسم و آسپرگر نقص در نظریه ذهن میباشد. آنها در درک و پیشبینی رفتار نقص شدیدی دارند؛ هرچند که این کودکان قادرند تکلیف باور کاذب را انجام دهند؛ به نظر میرسد که هرچند در نظریههای رشد که به جنبههای مختلف رشد پرداختهاندرشد شناختی، ادراکی-حرکتی و…ارتباط حرکت و شناخت مورد تأکید بوده و بررسی شده اما در مورد نظریه ذهن که یکی از جدیدترین نظریههای حوزه رشد شناختی است، نقش حرکت مورد غفلت قرار گرفته است.
منبع
نادری،سارا(1393)، اثربخشی روش دوسا، برنظریه ذهن درکودکان مبتلا به اتیسم،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشکده روانشناسی وعلوم تربیتی علامه طباطبایی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید