کنترل رفتاری ادراک شده و عادت رسانهای
رفتار پاسخی است که ارگانیسم به انگیزه بیرونی میدهد.به بیان دیگر رفتار واکنشی ست که در برابر یک عمل یا کنش بیرونی از موجود زنده سر میزند.این رفتار در انسان پیچیدهتر از سایر موجودات است.دلیل این پیچیدگی فرایندهای ذهنی گسترده و تو درتوی انسان است که روی هم رفته موضوع دانش روانشناسی را تشکیل میدهد.
يك فاكتور اصلي در تئوري رفتار برنامه ريزي قصد فرد براي انجام رفتار مشخص مي باشد. فرض بر اين است كه قصد فاكتورهاي انگيزشي را كه بر رفتار تاثير مي گذارند تحت كنترل دارد .قصد رفتاري اشاره به قصد فرد براي انجام دادن يك رفتار مشخص مي باشد. قوي بودن يك قصد بوسيله يك احتمال ذهني فرد نشان داده مي شود كه فرد رفتار مورد نظر را انجام خواهد داد. درتئوري رفتار برنامه ريزي شده و تئوري عمل منطقي، قصدها مهمترين پيش بيني كننده هاي رفتارها مي باشند.
فرض معمول بر آن است كه نگرش مطلوب فرد در باره بعضي اهداف باعث مي شود كه او قصد كند تا رفتارهاي مثبت را انجام دهد و كمتر قصد مي كند تا با توجه به هدف رفتارهاي منفي را انجام دهد. قصدهاي رفتاري تركيبي از برنامه هاي مردم شامل عمل و انگيزه افراد براي درگير شدن در يك رفتار مشخص را بطور مختصر بيان مي كند .بنابراين افرادي كه براي انجام دادن يك رفتار بر انگيخته شده اند احتمال بيشتري دارد كه آن را به طور موفقيت آميز انجام دهند .منشاء تئوري رفتار برنامه ريزي شده اين ايده مي باشد كه انجام هر رفتار بوسيله دو عامل قصد رفتاري و كنترل رفتاري درك شده معين مي شود. در تئوري رفتار برنامه ريزي شده قصد براي انجام رفتار بهتر از نگرش ،هنجارهاي انتزاعي و كنترل رفتاري درك شده مي تواند رفتار را پيشگويي كند. به عبارت ديگر، تئوري رفتار برنامه ريزي شده و تئوري عمل منطقي با اين ديدگاه كه قصد رفتاري پيشگويي كننده رفتار مي باشد شكل گرفت.
قصد ها در طي زمان مي توانند تغيير كنند .هر چه فاصله زماني بين قصد و رفتار بيشتر باشد، احتمال رخ دادن حوادث پيش بيني نشده اي كه باعث تغييرات در قصد انجام رفتار باشد بيشتر مي باشد. به همين دليل آيزن و فيش بين نه تنها علاقه به پيش گويي رفتار نداشتند، بلكه آنها بيشتر علاقمند به درك رفتار بودند. تئوري عمل منطقي و تئوري رفتار برنامه ريزي شده پيشنهاد مي كنند كه رفتار فرد بوسيله قصد فرد براي انجام يك رفتار تعيين مي شود .قصد فرد بازنمايي شناختي از آمادگي فرد براي يك رفتار مشخص مي باشد. آيزن پيشنهاد كرد كه قصد فرد براي انجام يك رفتار مشخص، كاركرد سه عامل مي باشد: اين سه عامل عبارتند از نگرش فرد، هنجازهاي انتزاعي و كنترل رفتاري درك شده.
جزء نگرشي اشاره به نگرش فرد به سوي انجام دادن رفتار مورد نظر دارد .جزء هنجاري مرتبط است با عقيده شخص به اين كه افرادي فكر مي كنند او بايد رفتار مورد نظر را انجام دهد ويا انجام ندهد در انگيزه شخص براي تطبيق آمدن با اين مر اجع تشكيل مي شود .جزء كنتر ل رفتاري درك شده بيان كننده در ك فرد از آساني يا مشكل بودن انجام رفتار مي باشد .بنابراين مي توان نتيجه گرفت كه شكل گيري يك قصد مشخص وابسته به شكل گيري نگرش ويژه (نگرش درباره رفتار مورد نظر )،يك عقيده ويژه (مانند هنجارهاي انتزاعي) ودرك فرد از آساني يا مشكل بودن انجام رفتار مي باشد.
تئوري رفتار منطقي
اين تئوري با توسعهي تئوري فيشبين در سال 1975، توسط آجزن و فيشبين ارائه شده است. در واقع اين تئوري بيان ميكند كه مهمترين عامل در انجام عمل توسط شخص، تمايل آن شخص است كه توسط دو عامل نگرش شخص نسبت به رفتار و هنجارهاي ذهني شخص تحت تأثير قرار ميگيرد.
تئوري رفتار برنامهريزي شده
آجزن در سال 1991، تئوري رفتار منطقي را بازبيني و تئوري رفتار برنامهريزيشده را بر مبناي اين تئوري توسعه داد. او در اين تئوري، مفهوم كنترل رفتاري ادراكشده را اضافه كرد كه به معناي ميزان دشواري يا سهولتي است كه فرد در اجراي يك رفتار تجربه ميكند. به اين معنا كه اگر فرد در مورد يك رفتار نگرش مثبتي داشته باشد ولي آن را خارج از توانايي خود احساس كند، آن عمل را انجام نميدهد.
تئوري عمل عقلايي (TRA)
اين تئوري با استفاده از متغيرهاي مختلف، رفتارهاي افراد را در شرايط خاص پيشبيني ميكند. اين تئوري ازبنياديترين و نافذترين نظريههاي رفتار انساني است و براي پيشبيني سطح وسيعي از رفتارها بكارها ميرود.تئوري عمل منطقي پيشبيني ميكند كه فرد از قصد پذيرش به سمت پذيرش پيش ميرود. بنابراين به طورخلاصه تئوري عمل منطقي خاص رفتارهايي است كه ناشي از قصد رفتاري هستند. به ترتيب، قصد انجام رفتارناشي از نگرش در مورد رفتار و هنجارهاي ذهني و اجتماعي در انجام رفتار است. بر اساس تئوري عمل عقلايي، رفتار هر فرد ناشي از نيت او است و نيات نيز تابعي از نگرش افراد و هنجارهاي دروني آنها ميباشد.
رفتار واقعی
درتئوري رفتار برنامه ريزي شده ، بجز رفتار ساير سازه ها روانشناختي مي باشند. تئوري رفتار برنامه ريزي شده پيشنهاد مي كند، رفتار مي تواندبوسيله تاكيد قرار دادن اوضاع در داخل مدل پيش بيني شود. رفتارمورد نظر در تئوري رفتار برنامه ريزي شده توسط اصطلاحات ذيل معين مي شوند.
- هدف
- عمل
- زمينه
- زمان
مثال: احمد در سالن ژيمناستيك براي حداقل 30 دقيقه هر روز بر روي نوارگرد ان پياده روي مي كند. درمثال فوق: هدف، عمل، زمان و زمينه به ترتيب عبارتند از: نوار گردان، راه رفتن، 30 دقيقه هر روز و سالن ژيمناستيك مي باشد. هدف آموزش بهداشت در علوم بهداشتي تغيير رفتارهاي بهداشتي مي باشد. رفتار شامل عملكرد قابل مشاهده وبررسي مي باشد. رفتار تركيبي از آگاهي ها و گرايش ها با ساير عوامل وبه نسبتهاي متفاوت مي باشد. رفتار از عوامل اتفاقي، امكانات عملي، مسائل جاري وبسياري عوامل ديگر متاثر است و از آنجا كه ماهيت آن پيچيده است، ممكن است در جهت مخالف با آگاهي ها نيز صورت گيرد. برخلاف گرايش ها وآگاهي ها بررسي در رفتار كم وبيش ساده تر است، چرا كه اعمال ضابطه هاي عيني در آن عملي است. رفتارهاي مختلف را نيز مي توان با روش كمي مورد شناخت قرار داد. رفتار عمل مشاهده شده بوسيله فرد مي باشد.
یکی از عواملي كه روي قصد افراد براي انجام رفتار و ياعدم انجام رفتار تاثير دارد مربوط به كنترل رفتاري درك شده مي باشد. در تئوري رفتار برنامه ريزي شده كنترل رفتاري درك شده به عنوان ارزيابي فرد از سخت بودن يا آسان بودن يك رفتار تعريف مي شود . كنترل رفتاري درك شده هنگامي تعيين كننده رفتار مي باشد كه كنترل رفتاري درك شده منعكس كننده كنترل واقعي افراد بر روي رفتار مورد نظر باشد . تعدادي از فاكتورهاي محيطي و سازماني وجود دارند كه مي توانند انجام شدن يك رفتار مشخصي را آسانتر يا مشكل تر سازند. فرض بر اين است كه كنترل رفتاري درك شده منعكس كننده تجربه قبلي فرد وهمچنين موانع پيش بيني شده انجام يك رفتار مي باشد. به عنوان يك قاعده كلي، نگرش مطلوب و هنجارهاي انتزاعي مطلوب وكنترل رفتاري درك شده بيشتر باعث مي شود كه قصد انجام دادن رفتار توسط فرد بيشتر شود. كنترل رفتاري درك شده از دو قسمت تشكيل شده است.
- باور به کنترل: عقيده در باره اينكه عواملي وجود دارند كه تسهيل كننده و يا مانع انجام يك رفتار مشخص مي باشند.
- قدرت ادراک: قدرت درك شده براي كنترل هر يك از اين عوامل تسهيل كننده ويا بازدارنده.
كنترل رفتاري درك شده مي تواند هم به طور مستقيم و هم مي تواند به صورت غير مستقيم بر انجام رفتار تاثير بگذارد .در حالت غير مستقيم كنترل رفتاري درك شده از طريق قصد رفتاري تاثير خود را بر رفتار اعمال مي كند .براي اين فرضيه كه كنترل رفتاري مي تواند همراه با قصد بطور مستقيم رفتار را پيشگويي كند مي توان دو دليل آورد:
- كوشش صرف شده براي انجام يك رفتاراحتمالاباافزايش كنترل رفتاري درك شده افزايش مي يابد.
- كنترل رفتاري درك شده مي تواند اغلب به عنوان يك جانشين از كنترل واقعي اندازه گيري شود. تاثيرمستقيم كنترل رفتاري درك شده بر رفتار زماني بوجود مي آيد كه تطابقي بين درك كنترل و كنترل واقعي فرد براي انجام رفتار وجودداشته باشد.كنترل رفتاري درك شده ممكن است درموارد زير دقيق نباشد:
- زماني كه يك شخص اطلاعات كمي در اختيار دارد.
- منابع در دسترس فرد تغيير مي كنند.
- زماني كه عناصر جديدي به موقعيت اضافه مي شوند.
در اين شرايط كنترل رفتاري درك شده مم كن است به درستي رفتار را پيشگويي نكند .بهرحال هر اندازه كه كنترل رفتاري درك شده واقعي باشد ،آن مي تواند براي پيشگويي احتمال كوششهاي موفقيت آميز استفاده شود. اگر چه كنترل رفتاري درك شده منعكس كننده اطمينان فرد به توانايي شان براي انجام يك رفتار ويژه مي باشد وبه عنوان يك مترادف با ساختار خود كارآمدي باندورا در نظر گرفته مي شود .اما كنترل رفتاري درك شده بخش بزرگي است كه از خود كارآمدي باندورا مشتق شده است .در مقايسه بين خود كارآمدي درك شده و كنترل رفتاري درك شده مي توان گفت كه خودكارآمدي درك شده به عقايد افراد در باره توانايي هايشان نسبت به اعمال كنترل بر روي سطحي از عملكرد شان و همچنين بر روي حوادثي كه بر روي زندگي شان موثر است اشاره دارد .
در حالي كه كنترل رفتاري درك شده اشاره به توانايي براي انجام يك رفتار ويژه دارد. آيزن نشان مي دهد كه كنترل رفتاري درك شده تركيبي از دو جزء مي باشدكه اين دو جزء خود كارآمدي و قابل كنترل بودن مي باشد .اين ديدگاه بيان كننده آن است كه اندازه گيري كنترل رفتاري درك شده بايد شامل دو آيتم(خود كارآمدي و قابل كنترل بودن) باشد كنترل رفتاري درك شده با منبع كنترل نيز متفاوت مي باشد و فر ق آن در تاكيد بر عواملي است كه به طور مستقيم با رفتار به خصوصي مرتبط مي باشد .كنترل رفتاري درك شده اشاره به درك شخص ازآسان بودن يا مشكل بودن انجام بودن رفتار مي باشد .در حالي كه منبع كنترل به طوركلي احتمالي است كه در موقعيت ها و انواع اعمال ثابت مي ماند.
افراد ممكن است كنترل كامل براي انجام رفتارشان داشته باشند .درحالي كه هيج اجباري براي اتخاذ انواع رفتار نداشته باشند .از طرف ديگرچنانچه اتخاذ يك رفتار مشخص نيازمند فرصتهايي از قبيل منابع و مهارت هايي باشد كه فرد آنها را دارا نمي باشد،ممكن است فرد كنترل كامل ي براي انجام رفتار مشخص نداشته باشد. عوامل كنترلي شامل هر دو عوامل داخلي و خارجي مي باشند .عوامل داخلي شامل مهارتها، توانايي ها، اطلاعات، احساساتي از قبيل استرس و غيره مي باشد. عوامل خارجي نيز شامل عوامل محيطي و عوامل موقعيتي مي باشد.
همچنين مي توان گفت :كنترل رفتاري درك شده اشاره به درجه اي دارد كه يك فرد احساس مي كند انجام دادن يا ندادن يك رفتار تحت كنترل ارادي او مي باشد .اگر افراد معتقد باشند كه آنها منابع يا فرصتهايي براي انجام دادن رفتار مورد نظر در اختيار ندارند، احتمال انجام رفتار مورد نظر كمتر خواهدشد.حتي اگر افراد نسبت به انجام رفتارمورد نظر نگرش مثبتي داشته باشند، و يا اگر آنها اعتقاد داشته باشند كه افراد مهم ديگر انجام آن رفتار را تأیيد مي كنند.
منبع
بیگلری، آرزو(1394)، عادت رسانه ای مخاطبان و تعیین اثربخشی فعالیت های تبلیغاتی، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت بازرگانی، دانشگاه آزاد اسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید