کارایي خلاقيت در مديريت
شعار«نوآور باش يا بمير» به طور فزاينده بين مديران امروز همه جا گير شده است.درجهان وارد رقابت پوياي امروز، سازمان ها بايستي خدمات تازه و توليدات جديد ي عرضه نمايند تابتوانند دررقابت، توفيق حاصل کنند. بعضي ازشرکت هاي بزرگ دراين راه چنان موفق بوده اند که هرسال با بيش ازچهل نوع کالاي جديد، بيست وپنج درصد سود بيش ازده ميلیارد دلاري شرکت را ازتوليدات جديد کسب کرده است.همه ي سازمان ها براي بقاء نياز مند انديشه هاي نو و نظريات بديع و تازه اند، افکار و نظريات جديد همچون روحي درکالبد سازمان دميده مي شود و آنرا از نيستي و فنا نجات مي دهد. درعصرما براي بقاء و پيشرفت وحتي حفظ وضع موجود، بايد جريان نوجویي و نوآوري را درسازمان تداوم بخشيد تاازرکود و نابودي آن جلوگيري شود.براي آن که بتوان دردنياي متلاطم و متغيير امروز به حياط ادامه داد، بايد به نوآوري و خلاقيت روي آورد .
رشد دادن خلاقيت و نوآوري:
قدرت خلاقيت افراد را مي توان ازطريق مشاوره، هدايت و آموزش تقويت داد دربرخي ازموارد، استفاده ازاين روشها خيلي موثر است به طور کلي در عامل گروهي فکرها را به فعاليت وامي دارد؛ زيرا افراد گروه يکديگررا بر مي انگيزند. سئوالات و پيشنهاداتي که در گروه مطرح مي شود، توجه هر عضو جماعت را به فراگرد خلاقيت جلب مي کند به اين ترتيب آنها در مي يابند که بايد با تفکرو جستجوي بيشتر، به فکرهاو نظريه هاي جديد دست يافت .زمينه اساسي بروز نوآوري توجه به خلاقيتهاست و زمینه رشد خلاقيتها ، اهميت دادن به نظرات و پيشنهادات و زمينه تقويت نظرات و پيشنهاد داشتن شيوه هاي در ست و منطقي پاداش وتشويق است.
روشهاي تفکر:
تفکر سرچشمه ايجاد اغلب فکر ها، نظر و ابتکارات جديد است. تفکر به شیوه هاي متعددي انجام مي شود:
تفکر خلاق: گونه ای از تفکر است که در آن ذهن به طور عميق بايک مسأله درگير مي شود به تجسم و واضح سازي آن مي پردازد با فراگرد خلاقيت مبتني بر بکار گيري واقعيات است. اما افراد درهنگام تفکر خلاق مي داند که واقعيتها آنچنان که با يد شناخته نشده اند. بنابراين به شناساي و کشف واقعيتها مي پر دازد.
تفکر سببي ياعلي: در اين تفکر باتحليل و ارزيابي ريشه هاي حوادث و نتايج آن به جاي واگذار کردن مسايل به حوادث آينده وقايع آتي پيش بيني مي شود و علتهاي وقوع آنها ارزيابي مي گردد.
تفکراستقراي: در اين شيوه افراد برمبناي اجزاي اطلاعاتي متنوعي که در اختيار دارند، براي رسيدن به يک نتيجه يا اصل کلي استدلال مي کنند استقراء مبتني بر فراگردي ترکيبي است زيرا در جريان آن اجزاء سرهم مي شوند تاتصويري از کل بدست آيد.
تفکر قياسي: اين شيوه درست عکس تفکر استقراء است. به اين ترتب با تعميم نتيجه گيريهاي کلي به مصادق خاص، نتيجه ويژه بدست مي آيد يعني ذهن متفکر پیش از شناخت کل، جهت شناساي اجزاء آن حرکت مي کند.
تفکر قضاوتي و تحليل براي هر مسأ له: دراين شيوه افراد از طريق جستجو و کسب اطلا عات واقعي در باره هر وضعيت اقدام به تعريف و تعيين مسأله مي کنند و پس از تجزيه وتحليل، ارزيابي منطقي واقعيتها، روابط معني دار ميان آنها را کشف مي کنند و در باره مسأله تصميم مي گيرند.
منبع
فتحی،ارسلان(1392)، رابطه بین سبک های رهبری تحول گرا و مبادله ای با میزان خلاقیت کارکنان آموزش و پرورش،پایان نامه کارشناسی ارشد،مدیریت اجرائی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید